eitaa logo
🍀یاران موعود🍀
1.4هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
10.7هزار ویدیو
236 فایل
سلام اهالی 💖 این کانال قصد دارد، با ارائه ی احادیث معتبر اهل بیت علیهم السلام قدمی بسیار کوچک در راه شناساندن اهمیت ثقلین و مهمترین اصل از اصول دین یعنی #امامت بردارد ان شاءالله لطفا مارو به دیگر عاشقان اهل بیت علیهم السلام معرفی کنید @yaranmuood
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸روز دختر مبارک دُردونه هایی که یتیم شدند تا ما بمونیم... 🌹 مدافع حرم جوادمحمدی ☀️ ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
47-.mp3
3.57M
••🎙🌸•• مگه میشه؛ تویِ سختی ها هم شاکر بود🤔 –بــله که میــشه😉 امــا یه قاعده مهــ✔️ـــم داره؛ اول بایـد ذاتِ سختی رو بشناسی👀 تا وقتی به سـراغت اومـد، اَزش وحشـت نکنی👻❌ 🎙•• 🌸•• 💢💢💢💢💢💢💢💢💢 💯💯💯💯💯💯💯💯💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مسئولانی که تبلیغ فرزندآوری می‌کنند، چند فرزند دارند؟ @Yaranmouod ✅کانال یاران موعود
روز دختر را به همه دخترهایی که در این کانال تشریف دارند و قلب و دلشان پر از نور ایمان و معنویت هست تبریک عرض میکنم وجودتان در این کانال مایه افتخار هست،روزتان مبارک امیدوارم بحق عظمت و مقام حضرت معصومه سلام الله علیها آنچه که خیر دنیا و آخرتتان هست خدا برایتان رقم بزند عاقبت بخیر و سعادتمند باشید 🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پادشاه جهنم خودتون باش نه کارگر بهشت دیگران.. معصومه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫آیتی از خداست معصومه🌸 💫لطف بی انتهاست، معصومه🌸 💫جلوه ای از جمال قرآنی چهره ای حق نماست، معصومه🌸 🎉پیشاپیش میلاد حضرت معصومه (س) مبارکباد. 💐به استقبال میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر ‌‌‌معصومه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این متن حرفـــــــ دل خیلیاستـــــــــ👌👌👌 معصومه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چنان در قید مهرت پای بندم که گویی آهوی سر در کمندم 💚 @Yaranmouod ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✨ معصومه
ملت ها اینگونه تباه شدند؛ نخست حافظه شان را از آنها دزدیدند کتابهایشان را تباه کردند، و در آخر، تیر خلاص را، به آنها زدند و تاریخ و فرهنگشان را به سخره گرفتند! میلان کوندرا 📚 @Yaranmouod
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من میترا نیستم به من بگویید زینب! ☘☘☘☘ بعد از اینکه خودش را شناخت و فهمید از زندگی چه می‌خواهد اسمش را عوض کرد. می‌گفت:« من میترا نیستم. به من بگویید زینب. با اسم جدیدم صدایم کنید!» از بابا و مادربزرگش ناراحت بود که اسمش را میترا گذاشته بودند. بعد از انقلاب دخترم دیگر نمی‌خواست میترا باشد. دوست داشت همه جوره پوست بیاندازد و چیز دیگری شود.  زینب برای اینکه تکلیف اسمش را برای همیشه روشن کند یک روز روزه گرفت و دوستان همفکرش را برای افطار به خانه دعوت کرد. می‌خواست با این کار به همه بگوید که دیگر میترا نیست و این اسم باید فراموش شود. اتفاقا دو دوست دیگر زینب هم می‌خواستند اسمشان را عوض کنند. برای افطار دختر ها برنج و خورشت سبزی پختم. همه چیز آماده بود و منتظر آمدن دوستان زینب بودیم. اما آنها بدقولی کردند و آن شب کسی برای افطار به خانه ما نیامد. زینب خیلی ناراحت شد. به او گفتم:«مامان چرا ناراحتی؟ خودت نیت کن و اسمت را عوض کن. ما هم کنارتیم. مادربزرگ و خواهر و برادرتم نیت تو را می‌دانند.» آن شب زینب به جای برنج و خورشت فقط نان و شیر و خرما خورد. گفت:«افطار امام علی علیه السلام چیزی بیشتر از نان و نمک نبوده!» آنقدر محکم حرف می‌زد و به چیزی که می‌گفت اعتقاد داشت که دیگران را تسلیم خودش می‌کرد. زینب رو به تک تک اعضای خانواده کرد و گفت:«از امشب به بعد اسم من زینبه. دیگر به من میترا نگویید!» بعد از آن اگر مادرم یا بچه ها او را اشتباهی میترا صدا می‌زدند. زینب جواب نمی‌داد.آنها هم مجبور می‌شدند اسم جدیدش را صدا کنند. من اسم میترا را خیلی زود از یاد بردم. انگار که از روز اول اسمش زینب بود.
از همان دوران راهنمایی فعالیت های انقلابی اش شروع شد🕊🕊🕊 زینب دختر بی تفاوتی نبود با اینکه از همه دخترها کوچک تر بود.در همه کارهای مرتبط با انقلاب کمک می‌کرد. ما در همه راهپیمایی های زمان شاه شرکت می‌کردیم. زندگی ما شکل دیگری شده بود. زینب فعالیت‌های انقلابی اش را از مدرسه راهنمایی شهرزاد آبادان شروع کرد. روزنامه دیواری می‌نوشت. سر صف قرآن می‌خواند. با کمونیست ها و مجاهدین خلق جر و بحث می‌کرد. سر صف شعر های انقلابی و دکلمه می‌خواند. چند بار با دخترهای گروهکی مدرسه درگیر شده بود و حتی یکی دوبار هم از آن ها کتک خورده بود. بعد از انقلاب بنا به سفارش حضرت امام به جوان ها، دوشنبه و پنجشنبه ها را روزه می‌گرفت. خودش خیلی مقید به انجام برنامه های خودسازی بود اما دوست داشت توصیه های اخلاقی آقای مطهر را بداند و به آن ها عمل کند. آقای مطهر به شاگردهایش برنامه خودسازی داده بود. از آن ها خواسته بود که نماز شب بخوانند. زیاد به مرگ فکر کنند،پر خوری نکنند، روزه بگیرند، برای خدا نامه بنویسند و حواسشان به اخلاق و رفتارشان باشد. ☘☘☘ دفتر خودسازی زینب👆
شبی که زینب گم شد 🕊🕊🕊🕊🕊🕊 شب اول فروردین سال ۱۳۶۱ زینب بلند شد چادرش را سر کرد و برای نماز جماعت به مسجد المهدی در خیابان فردوسی رفت. او معمولا نماز هایش را در مسجد می‌خواند. تلویزیون روشن بود و بچه ها برنامه سال تحویل را تماشا می‌کردند. دلم نیامد با زینب مخالفت کنم و از او بخواهم که به مسجد نرود. زینب رفت. بیشتر از یک ساعت از رفتن زینب گذشته بود اما برنگشت. با خودم گفتم شاید حتما سخنرانی یا ختم قرآن برگزار شده که زینب نیامده. دوساعت گذشت. چادر سر کردم و به مسجد رفتم نفهمیدم چطور به مسجد رسیدم. در دلم غوغا بود. هیچ کس در حیاط وشبستان مسجد نبود. با دیدن مسجد خالی دست و پایم را گم کردم . هوا تاریک بود و باد سردی می‌آمد. از خودم می‌پرسیدم یعنی زینب کجا رفته؟! دختری نبود که بدون اطلاع من جایی برود. خیابان های اطراف مسجد را گشتم. چشمم به دنبال یک دختر چادری باریک و بلند بود. یک دفعه به خودم دلداری دادم شاید زینب برگشته خانه. دست پاچه خودم را رساندم خانه. زینب را صدا زدم. از چهره نگران مادرم فهمیدم که زینب برنگشته. دلم می‌خواست بزنم زیر گریه اما از بچه ها خجالت می‌کشیدم. با خواهرش رفتیم خانه یکی از همسایه ها تا به خانه دوستان زینب زنگ بزنیم. شهلا روی یک کاغذ شماره ها را نوشته بود. اما هیچکس از زینب خبر نداشت. برگشتیم خانه. بی‌هوا به آشپزخانه رفتم. کابینت ها از تمیزی برق می‌زد. زینب روز قبل تمام کابینت ها را تمیز کرده بود. دستم را روی کابینت ها کشیدم و بی اختیار شروع کردم به گریه کردن. گریه ای از ته دلم!