✅ وظایف منتظران - 1 ✅
#وظایف_منتظران
🔴🔴 وظایف منتظران 🔴🔴
📚 منبع:
کتاب مکیال المکارم جلد دوم نوشته آیت الله سید محمد تقی موسوی اصفهانی (ره)
1-تحصیل شناخت صفات و آداب و ویژگیهای آن جناب
۲- رعایت ادب نسبت به یاد او
۳- محبت خاص نسبت به آن حضرت
۴- محبوب نمودن او در میان مردم
۵- انتظار فرج و ظهور آن حضرت
۶- اظهار اشتیاق به دیدار آن حضرت
۷- ذکر مناقب و فضایل آن حضرت
۸- اندوهگین بودن مومن از فراق آن حضرت
۹- حضور در مجالس فضایل و مناقب آن حضرت
۱۰- تشکیل مجالس ذکر مناقب و فضایل آن حضرت
۱۱و۱۲- سرودن و خواندن شعر در فضایل و مناقب آن حضرت
۱۳- قیام،هنگام یاد شدن نام یا القاب آن حضرت
۱۴و۱۵و۱۶- گریستن و گریاندن وخود را به گریه کنندگان شبیه نمودن بر فراق آن حضرت
۱۷- درخواست معرفت امام عصر از خداوند
۱۸- تداوم درخواست معرفت آن حضرت
۱۹- مداوت به خواندن دعای غریق
۲۰- دعا در زمان غیبت آن حضرت
۲۱- شناختن علامتهای ظهور آن حضرت
۲۲- تسلیم بودن و عجله نکردن
۲۳- صدقه دادن به قصه سلامتی آن حضرت
۲۴- صدقه دادن به نیابت آن حضرت
۲۵و۲۶- حج رفتن به نیابت از آن حضرت و فرستادن نایب از طرف آن جناب
۲۷و۲۸- طواف بیت الحرام به نیابت از امام و نایب ساختن دیگری تا از طرف ایشان طواف نماید
۲۹- زیارت مشاهد رسول خدا و ائمه به نیابت از مولایمان
۳۰- استحباب اعزام نایب برای زیارت از سوی آن حضرت
۳۱- سعی در خدمت کردن به آن حضرت
۳۲- اهتمام ورزیدن به یاری آن جناب
۳۳- تصمیم قلبی بر یاری کردن آن جناب در زمان حضرت و ظهور او
۳۴- تجدید بیعت با آن حضرت بعد از فرائض همه روزه و هر جمعه
۳۵- صله آن حضرت به وسیله مال
۳۶- صله شیعیان و دوستان صالح امام به وسیله مال
۳۷- خوشحال کردن مومنین
۳۸- خیرخواهی برای آن حضرت
۳۹- زیارت کردن آن حضرت
۴۰- دیدار مومنین صالح و سلام کردن بر آنان
🌺ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌺
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔞زندگی حجاب استایل ها در ۲۰ ثانیه!
#مهم
#حجاب_استایل
افضلیت حضرت صدیقه طاهره صلوات الله علیها و آلها بر اولادشان صلوات الله علیهم ....
أنس بن مالك گويد: چون رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله نماز صبح و تعقيباتش را انجام داد، چهره آبرومندش به درگاه خدا را به جانب ما نموده، فرمودند: مردم از خورشيد استفاده مى نمايند و هر كس كه خورشيد را از دست داد بايد فوراً به نور ماه بپيوندد، و هر كس كه از ماه نيز محروم شد فوراً به ستاره زهره تمسّك جويد، و اگر ستاره زهره نيز از ديدش نهان گرديد بايد به فرقدين چشم بدوزد.
آنگاه پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله فرمودند:
☀️من خورشيدم، صلی الله علیه و آله
🌙و على ماه، صلوات الله علیه و آله
✨و فاطمه زهره، صلوات الله علیها و آلها
و حسن و حسين صلوات الله علیهما و آلهما فرقدان ( دو برادران )، كه با كتاب خدا، از هم جدا نگردند تا اينكه بر لب حوض ( كوثر ) بر من وارد گردند.
معاني الأخبار صفحه 114
حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف به محمّد بن علی بن هلال کرخی فرمودند:
نادانان و کم خردان شیعه و کسانی که بال پشه از دینداری آنان محکمتر است، ما را آزردند.
الاحتجاج ج۲، ص۴۷۳
قال مولانا امیر المومنین سلام الله علیه: مَنْ عَرَفَنِي وَ عَرَفَ حَقِّي فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ.
مولا امیر المومنین سلام الله علیه فرمودند:
هر کس مرا و حق مرا بشناسد پس
همانا پروردگار خویش را شناخته.
الإختصاص ج ۱، ص ۲۴۸
در آخرالزمان فرزندان از مرگ پدر و مادرشان خوشحال میشوند
امام صادق علیه السلام فرمودند:
و میبینی که پسر به پدرش تهمت میزند
و پدر و مادرش را نفرین میکند و از مرگ آنها خوشحال میشود.
و میبینی عاقّ والدین بودن رواج یافته، پدر و مادر سبک شمرده میشوند.
✅ با کمال تاسف، امروز این صفات نکوهیده در بسیاری از خانواده ها تحقق یافته..!
الکافي، ج ۸، ص ۳۶
وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۲۷۵
الوافي، ج ۲۶، ص ۴۵۱
بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۲۵۴
🔸#قضاوت_يا_علم_آشكار
📚عبداللّه بن عبّاس حكايت نموده است :
✍روزى عمر بن خطّاب به امام علىّ بن ابى طالب عليه السلام گفت : يا ابا الحسن ! تو در حكم و قضاوت بين افراد، بسيار عجول هستى و بدون آن كه قدرى تاءمّل كنى ، قضاوت مى نمائى ؟!
🔹امام علىّ عليه السلام به عنوان پاسخ ، كف دست خود را جلوى عمر باز كرد و فرمود: انگشتان دست من چند عدد است ؟
عمر پاسخ داد: پنج عدد مى باشد.
🔸امام فرمود: چرا در پاسخ عجله كردى و بدون آن كه بينديشى جواب مرا فورى دادى ؟
عمر گفت : موضوعى نبود كه پنهان باشد بلكه آشكار و ساده بود؛ و نيازى به تاءمّل نداشت .
🔹امام علىّ بن ابى طالب عليه السلام فرمود: مسائل و قضايائى كه من پاسخ مى دهم و قضاوت مى كنم براى من آشكار و ساده است و نيازى به فكر و انديشه ندارد.
✍و چيزى از اسرار عالم بر من پنهان و مخفى نيست همان طورى كه تعداد انگشتان دست من بر تو ساده و آشكار بود.(1)
📚1-كتاب سلونى قبل اءن تفقدونى : ج ۲، ص ۱۳۰.
📚#داستان_خضر_نبی(علیه السلام)
#وسائل_الشیعه
✍خضر نبی در سایه درختی نشسته بود، #سائلی سمت او آمد و از اول سوال کرد (درخواست کمک داشت) حصرت خضر علیه السلام دست در لباسش برده اما چیزی دستش را نگرفت،گفت ای سائل ببخش چیزی ندارم،
🔸سایل گفت تو را به خدا سوگند میدهم نیازم بسیار است کمی بیشتر بگرد شاید چیزی داری و نمیدانی.
#حضرت_خضر علیه السلام برخواست گفت صبر کن دنبالم بیا برویم، به بازار برده فروشان آمد و گفت مرا بفروش و پولش را بگیر و ببر، چاره علاجت کن، سائل گفت نه هرگز!!!
🔹حضرت خضر نبی گفت باید اینکار را انجام دهی،
القصه خضر را سائل فروخت و پول را گرفته و شادمان راهی شد.
حضرت خضر را مردی خرید و آورد خانه دید #پیرمردی نورانی است، دلش سوخت و کار زیادی به او نمیسپرد.
🔸روزی مرد قصد سفر کرد و از خضر علیه السلام خواست تا خانه و فرزندانش را در غیاب او محافظت کند و مایحتاج آنها را بخرد.
حضرت خضر علیه السلام گفت کاری به من بسپار من از اینکه غلام تو باشم و کاری نکنم ناراحتم، مرد گفت همین بس.
خضر اصرار کرد، مرد گفت پس اگر دوست داشتی برای من از دل کوه سنگهای کوچک بیاور تا در حیاط منزل خانه دیگری بسازم.
🔹خضر نبی علیه السلام پذیرفت و در غیاب صاحب خانه با قدرت تمام، خانهای زیبا به کمک اجنه و فرشتگان در آن خانه بنا ساخت.
صاحب خضر علیه السلام آمد و چون آن خانه را دید باور کرد این پیر مرد انسان معمولی نیست!
🔸گفت تو کیستی ای مرد خود را معرفی کن، گفت غلام توام.
گفت تو را به خدا سوگند خودت را معرفی کن، خضر علیه السلام گفت مرا چرا به خالقم سوگند دادی؟
یکبار سائلی مرا به خالقم سوگند داد، چیزی نداشتم به او دهم خودم را به بردگی فروختم!!!
🔹من #خضر_نبی_هستم، مرد گریست و گفت مرا ببخش نشناختمت.
گفت: اصلاً من خود خواستم نشناسی تا راحت امر و نهی کنی مرا چون غلامان، گفت ای خضر در قبال این خانه که ساختی از من چیزی بخواه،
🔸گفت ای صاحب و مولای من از زمانی که غلام تو شدهام به راحتی نمیتوانم برای خالقم در پنهان عبادت کنم و راحت نمیتوانم اشک بریزم، چرا که میترسم هر لحظه در زمان لذتم با معشوقم مرا احضار کنی و اگر اجابت نکنم معصیت کرده باشم.
🔹مرا لطف فرموده #آزاد_کن، صاحب خضر علیه السلام گریست و او را آزاد کرد.
حضرت خضر علیه السلام کسی است که برای وصال معشوقش خود را به غلامی فروخت و معشوقش بهای عشق آزادی او را پرداخت.
🔸#راستی_ما_برای_خدا #چه_میکنیم ؟
#قدری_بیندیشیم…؟؟؟
📝از آنچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
✨﷽✨
🍃🦋#حکایت_وحکمت_های_الهی🦋🍃
★◉●••••••••••••
🔴#تلنگر
✍اگر دیدی فرزند کسی منحرف شده است،پیش داوری مکن،خانوادهاش را مسخره و متهم به بد تربيت کردن فرزندانشان مکن!!
چراکه نوح علیهالسلام با مشکل فرزند و همسرش مواجه بود درحالیکه مشهور به#صفی_الله بود..
❌ کسی راکه از قومش اخراج کردهاند مسخره مکن و نگو بیارزش وبیجایگاه است!!
چراکه ابراهیم علیهالسلام را راندند درحالیکه مشهور به#خلیل_الله بود..
❌ زندان رفته و زندانی را مسخره مکن!!چراکه يوسف علیهالسلام سالها زندان بود درحالیکه مشهور به#صدیق_الله بود..
❌ ثروتمند ورشکسته و بی پول را مسخره مکن!!
چراکه ايوب علیهالسلام بعد ازغنا،مفلس و بی چیز گرديد در حالیکه مشهور به#نبی_الله بود..
❌ شغل و حرفه دیگران راتمسخر مکن!!چراکه لقمان علیهالسلام نجار،خیاط و چوپان بود درحالیکه خداوند درقرآن مجید به#حکيم بودن او اذعان دارد..
❌ کسی را که همه به او ناسزا میگویند و ازاو به بدی یاد میکنند مسخره مکن و مگو که وضعيت شبهه برانگیزی دارد!!
✅ چراکه به حضرت محمد(ص) ساحر، مجنون و دیوانه میگفتند درحالیکه#حبیب خدا بود..
✍پس دیگران راپیش داوری و مسخره نکنیم بلکه حسن ظن به دیگران داشته باشیم.
༻⃘⃕𑁍𑁍🍃🌺❁بسم الله❁🌺🍃𑁍༻⃘⃕𑁍
#آداب_دعا #دعا #توسل
دعای بسیار عالی جهت حاجت گرفتن
🖊در روایت آمده است که جهت برآورده شدن حاجت،چنین دعا کنیم:
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ فَإِنَّ لَهُمَا عِنْدَكَ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ وَ قَدْراً مِنَ الْقَدْرِ فَبِحَقِّ ذَلِكَ الشَّأْنِ وَ بِحَقِّ ذَلِكَ الْقَدْرِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِي... و حاجت خود را ذکر کند.
📚رک: الکافي،جلد ۲ صفحه ۵۶۲
༻⃘⃕✿𑁍🏴❁بسم الله❁🏴𑁍༻⃘⃕✿
#دعا #جلب_رزق #دفع_بلا #برآورده_شدن_حاجات
🖊در روایت آمده است که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله دعای ذیل را تعلیم فرمودند:
«يَا رَازِقَ الْمُقِلِّينَ يَا رَاحِمَ الْمَسَاكِينِ يَا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ يَا ذَا الْقُوَّةِ الْمَتِينَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ ارْزُقْنِي وَ عَافِنِي وَ اكْفِنِي مَا أَهَمَّنِي».
▪️دعای فوق چنانکه از مضمومنش پیداست،به جهت طلب رزق،سلامتی و کفایت اُمور مهم میباشد.
📓رک: الکافي،جلد ۲ صفحه ۵۵۲