eitaa logo
🍀یاران موعود🍀
1.4هزار دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
10.7هزار ویدیو
236 فایل
سلام اهالی 💖 این کانال قصد دارد، با ارائه ی احادیث معتبر اهل بیت علیهم السلام قدمی بسیار کوچک در راه شناساندن اهمیت ثقلین و مهمترین اصل از اصول دین یعنی #امامت بردارد ان شاءالله لطفا مارو به دیگر عاشقان اهل بیت علیهم السلام معرفی کنید @yaranmuood
مشاهده در ایتا
دانلود
SAMERI-09.mp3
2.54M
فکر می‌کنید چقدر عقل دارید❓ بزرگان جامعه چقدر عقل دارند❓ خدا عقل را چگونه تقسیم کرد❓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ⚜ هرگز های طلایی ❗️ هرگز دریای آرام از کسی ناخدای قهرمان نمی‌سازه...! خلاصه رفیق! سعی کن هرچه برای خود نمی پسندی ،برای دیگران هم نپسند ‼️😉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مسافر تاکسى آهسته روى شونه‌ى راننده زد... چون ميخواست ازش يه سوال بپرسه.😊 راننده داد زد، کنترل ماشين رو از دست داد، نزديک بود که بزنه به يه اتوبوس، از جدول کنار خيابون رفت بالا، نزديک بود که چپ کنه، اما کنار يه مغازه توى پياده رو، متوقف شد.😳😰 براى چندين ثانيه، هيچ حرفى بين راننده و مسافر رد و بدل نشد.😬 تا اين که راننده رو به مسافر کرد و گفت: هى مرد! ديگه هيچ وقت، اين کار رو تکرار نکن، من رو تا سر حد مرگ ترسوندى!🧐 مسافر عذرخواهى کرد و گفت: من نميدونستم که يه ضربه‌ى کوچولو، آنقدر تو رو ميترسونه.🤷‍♂ راننده جواب داد: واقعاً تقصير تو نيست، امروز اولين روزيه که به عنوان يه راننده‌ى تاکسى، دارم کار ميكنم‌، 😪 آخه من ۲۵ سال، راننده‌ ماشين نعش کش بودم …..❗️😅 «گاه آنچنان به تکرارهاى زندگى عادت ميکنيم، که فراموش ميکنيم جور ديگر هم ميتوان بود»😊😁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قدر دانی از نعمت ها رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: روز قیامت بنده‌ای آورده می‌شود و خداوند می‌فرماید: او به آتش افکنده شود آن بنده می‌گوید: پروردگارا امر کردی مرا به آتش اندازند در حالی که من قرآن می‌خواندم، خداوند می‌فرماید: ای بنده من به تو نعمت دادم ولی تو نعمت مرا شکر نگفتی، بنده می‌گوید: پروردگارا فلان نعمت را به من دادی و من با فلان کار تو را شکر گفتم و فلان نعمت را به من دادی و من با فلان کار تو را شکر گفتم! پس پیوسته آن بنده نعمت‌ها را می‌شمرد و شکرش را می‌گوید پس خدای متعال می‌فرماید: بنده من راست گفتی اما تو شکر کسی را که من نعمت خود را به دست او برایت جاری ساختم به جا نیاوردی و من با خود عهد کرده‌ام که شکر بنده‌ای را به خاطر نعمتی که به او داده‌ام نپذیرم تا این که از خلق من که آن نعمت را به سمت او سوق داده به جای بیاورد. أمالي طوسی ص۴۵۰
7.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🥥 بریم با هم یه دسر خوشمزه مجلسی درست کنیم 😋 😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍مردى از اهالى بصره به نام عبدالله بصرى مى گوید من در بصره خانه اى داشتم که دیوارش خراب شده بود. روزى آمدم کارگرى بگیرم تا دیوار را بسازد. کنار مسجدى، جوانى را دیدم مشغول خواندن قرآن است و بیل و زنبیلى هم در پیش رویش گذاشته است. 🔸گفتم کار مى کنى؟ گفت آرى، خداوند ما را براى کار و کوشش و زحمت و رنج براى تأمین معیشت از راه حلال آفریده. گفتم بیا به خانه من کار کن. گفت اول اجرتم را معین کن، سپس مرا براى کار ببر. 🔹گفتم یک درهم مى دهم. گفت بى مانع است. همراهم آمد و تا غروب کار کرد. دیدم به اندازه دو نفر کار کرده ، خواستم از یک درهم بیشتر بدهم قبول نکرد. گفت بیشتر نمى خواهم. 🔸روز بعد دنبالش رفتم و او را نیافتم. از حالش جویا شدم، گفتند جز روز شنبه کار نمى کند. روز شنبه اول وقت، نزدیک همان مسجدى که در ابتداى کار او را دیده بودم ملاقاتش کردم. او را به منزل بردم و مشغول بنایى شد، گویى از غیب به او مدد مى رسید. 🔹چون وقت نماز شد، دست و پایش را شست و مشغول نماز واجب شد. پس از نماز، کار را ادامه داد تا غروب آفتاب رسید. مزدش را دادم و رفت. چون دیوار خانه تمام نشده بود، صبر کردم تا شنبه دیگر به دنبالش بروم. شنبه رفتم و او را نیافتم. 🔸از او جویا شدم، گفتند دو سه روزى است بیمار شده. از منزلش جویا شدم، محلى کهنه و خراب را به من آدرس دادند. به آن محل رفتم و دیدم در بستر افتاده. به بالینش نشستم و سرش را به دامن گرفتم. 🔹دیده باز کرد و پرسید تو کیستى؟ گفتم مردى هستم که دو روز برایم کار کردى، عبدالله بصرى مى باشم. گفت تو را شناختم، آیا تو هم علاقه دارى مرا بشناسى؟ گفتم آرى، بگو کیستى؟ 🔸گفت من قاسم، پسر هارون الرشید هستم. تا خود را معرفى کرد، از جا برخاستم و بر خود لرزیدم، رنگ از صورتم پرید. گفتم اگر هارون بفهمد فرزندش در خانه من عملگى کرده، مرا به سیاست سختى دچار مى کند و دستور تخریب خانه ام را مى دهد. 🔹قاسم فهمید دچار وحشت شدید شده ام، گفت نترس و وحشت نکن، من تا به حال خود را به کسى معرفى نکرده ام. اکنون هم اگر آثار مردن در خود نمى دیدم، حاضر به معرفى خود نبودم. مرا از تو خواهشى است. 🔸هرگاه دنیا را وداع کردم، این بیل و زنبیل مرا به کسى که برایم قبر آماده مى کند بده و این قرآن هم که مونس من بوده به اهلش واگذار. 🔹انگشترى هم به من داد و گفت اگر گذرت به بغداد افتاد، پدرم روزهاى دوشنبه بار عام مى دهد. آن روز به حضور او مى روى و این انگشتر را پیش رویش مى گذارى و مى گویى فرزندت قاسم از دنیا رفت و گفت چون جرأت تو در جمع کردن مال دنیا زیاد است، این انگشتر را روى اموالت بگذار و جوابش را هم در قیامت خود بده که مرا طاقت حساب نیست. 🔸این را گفت و حرکت کرد که برخیزد، نتوانست. دو مرتبه خواست برخیزد، قدرت نداشت. گفت عبدالله، زیر بغلم را بگیر و مرا از جاى بلند کن که آقایم امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) آمده. او را از جاى بلند کردم. به ناگاه روح پاکش از بدن مفارقت کرد، گویا چراغى بود که برقى زد و خاموش شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نیایش صبحگاهی🍃 ✨پروردگارا... 🌴آرامش نابت و عطر مهربانیت را 🍃بر لوح دلم سرازیر کن تا هیچگاه 🌴در کِشاکِش زندگی خودم را نبازم 🍃و صبور باشم و به تو اعتماد کنم 🌴ای کسی که لطف و احسان 🍃و مهرت ازلی و ابدی بوده 🌴و هست، تو را سپاس می گویم 🍃 برای همه مهربانی هایت ✨الهی... 🌴دستم گیر که دستاویز ندارم 🍃 و عذرم بپذیر که پای گریز ندارم ✨الهی... 🌴دلی دِه که در شکر تو جان بازیم 🍃و جانی دِه که کار آن جهان سازیم 🌴... ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج