با عرض سلام اگه میشه لطفا این پیام رو بزارین تو گروهتون
اگر کسی رو میشناسین که به بیماری
دچارمیباشدودرتامین هزینه دارویی و تحصیل خود مشکل داردلطف کنید ایشان را به همراه مدارک پزشکی و فاکتور خرید دارو به
من معرفی کنید۰
خیرین
۰۹۱۷۳۰۴۴۰۰۰ حاج نعمتی
۰۹۱۷۱۴۲۰۱۸۳ حاج بازی
۰۹۱۷۷۴۲۱۳۲۷ حاج سوری
۰۹۱۷۱۱۷۹۴۹۰ حاج شیرمردان
دکترها
09102656575
دکتر مهدی سلیمان زاده
09121452148
دکتر محسن محمد حسینی
09131532968
دکترمحمودسیار
متخصص ارولوژی
09149712065
دکتر عبدالله احتشام
09122313829
دکتر شریفی
09123042364
دکتر صمداسمي
گوش حلق بینی
09149710753
دکترعبادی
جراح قلب
09155068672
دکتر انجیدنی
فوق تخصص جراحی تومور و سرطان
09362250356
دکترمحمدعلی محمدزاده
چشم پزشک
09149710752
پوروفسوربهروزعلی پور
09136605168
لطفا بامن تماس بگیرید
دکتر مجید پورمند
09102656575
دکترمحمدرضا جوانبخت
09141434356
لطفا این پیام را در گروههای دیگر هم نشر دهید شاید همین الان کسی به خاطر مضیقه مالی با مرگ دست وپنجه نرم میکند.
دوستان عزیز بیمارستان تریتا واقع در تهران بزرگراه همت نرسیده به ازادگان دست راست روبروی دریاچه چیتگر یکی از پرفسورهای معروف دنیا جهت ویزیت بیماران سرطانی به صورت رایگان خدمات ارایه میدهند در صورتی که بیمار سرطانی میشناسید ممنون میشوم اطلاع رسانی کنید
پروفسورفیروزان
تلفن بيمارستان ٤٧٢٤١٠٠٠
ده دقیقه بزارین تو پستاتون شاید مشکل یه بنده خدایی حل شد.....این یه متن انسان دوستانه هست هر جا می تونید پخش کنید.
زنده باد انسانیت .🌹🌹🌹
🌍 شهید یوسف قربانی
شهیدی که دردنیا هیچکس را نداشت و برای آب نامه مینوشت
🔹محل تولد: زنجان
تاریخ تولد: ۱۳۴۵
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۱۹
نام عملیات: کربلای۵
منطقه عملیاتی: شلمچه
🔹در ۶ ماهگی پدر، در ۶ سالگی مادر و در ۸ سالگی مادربزرگش و برادرش را در تصادف از دست داد؛
زمانی هم که شهید شد، غریبانه دفنش کردند
🔹چند دقیقه قبل از عملیات، یکی از همرزمان خبرنگارش از او پرسید: آقا یوسف! غواص یعنی چی؟
او پاسخ داد: غواص یعنی مرغابی امام زمان (عج)
🔹 نامه برای آب...
همرزم یوسف میگوید: هر روز میدیدم یوسف گوشهای نشسته و نامه مینویسد!
با خودم میگفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه مینویسد؟ آن هم هر روز.
🔹یک روز گفتم یوسف جان برای کی نامه مینویسی؟ نامهات را پست نمیکنی؟
🔹دست مرا گرفت، قدمزنان کنار ساحل اروند بُرد، نامه را از جیبش درآورد، و داخل آب انداخت! چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه مینویسم، کسی را ندارم که
🔻به یادش، در گروهها ارسال کنیم تا سیلی از فاتحه و صلوات به روح مطهر این شهید عزیز هدیه شود
23.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شما را به زیارت امام حسین، حضرت عباس،و شاه نجف دعوت می کنم❤️😢
💔دلتون شکست التماس دعا😢🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حواسمون باشه ، روز قیامت باید جوابگوی این پدر و دختر باشیم...😭😭
خاطره زیبایِ امر بمعروف و نهی از منکر توسط یکی از خادمان حرم امام رضا ع در تاریخ ۹ آذر ۱۴۰۱
سوار اتوبوس شدم و دیدم یک دختر خانم خوش صورت و خوشگل نشسته و شالش روی شونه هاشه، آروم رفتم کنارش نشستم بعد از چند دقیقه گفتم دختر خشگلم شالت افتاده پایین ها!!!
دختر خیلی سرد گفت میدونم
گفتم خب نمیخوای درستش کنی؟ فورا گفت نه
گفتم خب موهاتو گردنتو داره نامحرم میبینه، نگاه کن اون پسرای جوون چشماشونو ازتو برنمیدارن دارن از نگاه کردن به تو لذت میبرن، هم تو هم اونا دارین گناه میکنین فدات شم!
هنوز نزدیک حرم امام رضاییم ها!!!
دختر برگشت به من نگاه کرد منتظر بودم هرلحظه شروع کنه به فحاشی و دعوا، اما یهو زد زیر گریه سرشو گذاشت رو شونم و با گریه گفت آخه شما
چی میدونید از زندگی من؟!
صبح تاشب دوشیفت مثل سگ کار میکنم نمیتونم زندگی کنم پدرو مادرم هر دوتا مریضن، پدرم نمیتونه کار کنه و خرج خونه و درمان اونا افتاده گردن منه بدبخت! نه خواهر دارم نه برادر، دیگه نمیتونم بریدم.
۲۱ سالمه ولی مثل ۵۰ ساله ها شدم!
به دختر گفتم عزیزم تو سختی های زندگی به خدا توکل کن برو پیش امام رضا ع بگو به خاطر تو حجابمو درست میکنم، تو هم این خواسته ی منو برآورده کن.
دختر گفت به خدا روم نمیشه چند ساله حرم نرفتم.
همون لحظه یک خانم مانتویی متشخص و موجه سوار اتوبوس شد و روبروی ما نشست.
دختر گفت همون اطراف حرم دو جا فروشندگی میکنم ولی آخرماه کلا پنج شش میلیون بیشتر دستمو نمیگیره واقعاً خسته شدم.
گفتم با امام رضا معامله میکنی یانه؟ با چشمای پر از اشک گفت آره. همینجا جلوی شما به امام رضا ع قول میدم حجابمو درست کنم ایشونم به زندگی سامان بده، الانم میشه شما شالمو برام ببندین؟
منم مشغول بستن شال شدم که یک دختر خانم محجبه همسن خودش اومد جلو و یک گیره ی خوشگل بهش داد و گفت اینم هدیه ی من به شما به خاطر محجبه شدنت.
شالو که بستم، گفت میشه یک عکس ازم بگیری ببینم چطور شدم؟
ازش عکس گرفتم همونطور که نگاه میکرد اون خانم مانتویی گفت دختر گلم اسمت چیه؟ دختر گفت عاطفه
گفت عاطفه جان من پزشکم و منشی مطبم حامله است و دیگه نمیخواد بیاد سرکار. دنبال یک منشی خوبی مثل خودت میگردم بامن کار میکنی؟
دختر همونطور که چشماش پر از ذوق و خوشحالی بود گفت ولی منکه بلد نیستم
خانم گفت اشکال نداره یاد میگیری حقوقتم از ۸ تومان شروع میشه کار که یاد گرفتی تا ۱۰ تومان هم زیاد میشه قبول؟
دختر همونطور که بی اختیار میخندید گفت قبول
برگشت سمت من و محکم بغلم کرد و گفت خدایا شکرت امام رضا ع دمت گرم.
همه خانم های داخل اتوبوس درحال تماشای اون بودن و خوشحال.
من یک کیسه پلاستیکی دستم بود دادم بهش گفت این چیه؟ گفتم این غذای امام رضاست.
من خادمم و این ناهار امروزم بود هرهفته میبرم با پسرم و آقامون میخوریم این هفته روزی شما بود.
دوباره زد زیر گریه ولی از خوشحالی بود نمیدونست چی بگه فقط تشکر میکرد
منکه رسیدم به مقصد و باید پیاده میشدم به سرعت گوشیش رو بیرون آورد و گفت میشه یک سلفی باهم بگیریم؟
عکس گرفتیم و شماره منو گرفت و پیاده شدم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نماز
🎥 استاد قرائتی :
زیادی گوش کنید این تیکه از خودم نیست، از امام رضا (علیه السلام) هست.
پاسخ به کسانی که منکر واجبات مثل روزه، نماز، حجاب و... هستند.
🌹وَ جادِلهُم بالَّتی هِیَ أَحسَن🌹
💎 حاجت برآورده شده
🎁 ریّان بن صلت درخراسان به دیدار امام رضا علیه السلام رفت، در میانه راه با خود گفت: کاش امام از سکّه هایی که به نامشان ضرب شده است، به من هدیه می دادند.
🔷 وقتی به منزل امام رسید، سلام کرد. هنوز آرزوی خودش را بر زبان نیاورده بود، که آن حضرت به خدمتکار خود فرمود: سی درهم بیاور و به مهمان تقدیم کن!
🔺 ریّان در دلش گفت: ای کاش امام از لباس هایی که تاکنون پوشیده هم به من هدیه کند.
❗️ هنوز در این فکر بود که امام دوباره به خدمتکار خود فرمودند: مقداری لباس هم بیاور و در اختیار این میهمان بگذار.
🌐 (قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، 2 / 768؛ بحار الانوار، 49 / 56.)
🔸 https://btid.org/fa/koodak
📎 #اهل_بیت
📎 #کودکانه
📎 #امام_رضا (ع)
📎 #داستان