۶ خرداد ۱۴۰۲
۶ خرداد ۱۴۰۲
۶ خرداد ۱۴۰۲
در آخر تمام ما یک قصه میشویم ، شکل سادهی تمام آدم های رفته میشویم ، قصهی منم تو بودی که همیشه خواندنی بود ، قسمت ما هم در این بود ، آخر قصه ، همین بود !
۶ خرداد ۱۴۰۲
یه قسمتی از من درد میکنه که براش تصویری ندارم ، صدایی ندارم ، مکانی ندارم ، حالتی ندارم ، اسمی ندارم ، توضیحی ندارم . فقط میتونم بگم یه بخشی از من درد میکنه .
۶ خرداد ۱۴۰۲
۶ خرداد ۱۴۰۲
۶ خرداد ۱۴۰۲
۶ خرداد ۱۴۰۲
در حال کشتن روزمرگی هایم هستم . دیگر زبانم هوای حرف زدن را ندارد . چشمانم توان دیدن را ندارد ، نبودت مرا تکه تکه کرده است . کمی خواب میخواهم از جنس مرگ که سال ها خواب باشم و وقتی چشمانم را باز میکنم ببینم که آمدهای !
۶ خرداد ۱۴۰۲
گاهی با چشمای باز طعم تلخ مرگ رو میچشی گاهی در اوج بی نفسی بوی مرگ رو نفس میکشی .
۷ خرداد ۱۴۰۲
۷ خرداد ۱۴۰۲
۷ خرداد ۱۴۰۲