سلیمان گر شوم ، بر تو غلام ِحلقه برگوشم
بهشتا . ناز کمترکن ، که من شیدای ِششگوشم
⸤ یرحا ⸣
-
گفت از حال ِدلت گو ، چه بَرَش میگذرد ؟!
گفتم او متروکهای بود ، حسین آبادش کرد .