#شاعر : اقامحمدجوادشیرازی
ای کاش وقتی شعله ور شد در، نیفتد
افتاد اگرهم، بر روی مادر نیفتد
زهراست آن بانو که بین دود و آتش
یک لحظه حتی چادرش از سر نیفتد
افتاد بین شعله ها کوثر که یک وقت
شعله به موی ساقی کوثر نیفتد
ای کاش در وقت هجوم لاله چین ها
از شاخه ی گل، غنچه اش آخر نیفتد
"فضه خُذینی" یعنی ای فضه بیا تا
صدیقه در مقتل به دردسر نیفتد
ای کاش وقتی می بَرد دشمن علی را
بر روی زهرا، دیده ی حیدر نیفتد
افتاده ناموسش زمین، آخر چگونه...
جسمش به لرزه، فاتح خیبر نیفتد؟!
می سوخت ای کاش آن غلاف و صاحبش تا
از کار، دستِ نفس پیغمبر نیفتد
همسایه ها گفتند با فضه، محال است
زهرا دگر برخیزد از بستر، نیفتد
@yas_ya_ali
ا ی که مرا خـوانـده ای ، راه نـشـانـم بـده
در شـب ظـلـمــانی ام ، مـاه نــشـانـم بـده
یوسـف مصری ز چـاه ، گـشت چنـان پادشـاه
گـر کـه طـریـق ایـن بُـود چـاه نـشـانـم بـده
بر قـدمت همچـو خاک گریه کنـم سوزناک
گِل شد از آن گریـه خاک ، روح به جـانم بده
از دل شـب می رسـد نـور سـرا پـرده ها
در سـحــراز مشرقت صـوت اذانـم بــده
سر خـوشـی این جـهـان لـذت یک آن بُـود
آنچـه تو را خـوشـتـر است راه بـه آنـم بـده
@yas_ya_ali
#محمدحسین رحیمیان
ما گدای فاطمه هستیم عزت را ببین
فاطمه دار و ندار ماست ثروت را ببین
تا ابد شکر خدا ، شکر خدا ، شکر خدا
مادری چون مجتبی گشتیم، نعمت را ببین
حضرت زهرا اجازه بر من آلوده داد
تا زنم او را صدا مادر ، کرامت را ببین
عالم و آدم تماما دست بوس مصطفاست
مصطفی شد دست بوس او ، فضیلت را ببین
وقت یا رب یا ربش ، ربش ندا می داد که
آی جبرائیل، جبرائیل عبادت را ببین
گفته بسم الله الرحمن الرحیم و یک تنه
با چهل تن او در افتاده ، شجاعت را ببین
راه داده قاتلش را به گل روی علی
بر امیرالمومنین ، اوج ارادت را ببین
کرد با دست شکسته ، لحظه های آخرش
بر گنهکاران دعا ، بانوی امت را ببین
@yas_ya_ali
با نگاهی خانه دل را تصرف میکنی
بعد، لبخندی به این دنیا تعارف میکنی
ما خطا کردیم و جای ما تو بر درگاه حق
اشک میریزی و ابراز تاسف میکنی
سخت میگیری اگر با مفتیان مدعی
سادگی با مردمان بیتکلف میکنی
گوهر عشق تو را نازم که در بازار نقد
با عمل اشکال بر اهل تصوّف میکنی
روزه خاموشیات را بشکن ای خورشیدِ ماه!
تا کجا در ایستگاه شب توقف میکنی؟
❤️اللهم عجل لولیک الفرج❤️
@yas_ya_ali
دنیا چه زیبا می شود وقتی بیایی🌸
ﻫﺮ قطره دریا می شود وقتی بیایی
صحرا شکوفا می شود وقتی بیایی
آئینه در آئینه در آئینه لبخند
دنیا چه زیبا می شود وقتی بیایی
چیزی شبیه آنچه در باور نگنجد
مانند رؤیا می شود وقتی بیایی
رمز تمام قفل های بسته ی ما
یک لحظه پیدا می شود وقتی بیایی
یوسف که در مصر ملاحت پادشاه است
محو تماشا می شود وقتی بیایی
در باور ما ریشه دارد وعده ی وحی
" ﻓﺘﺤﺎ ﻣﺒﯿﻨﺎ " می شود وقتی بیایی
تلخ است صبر و انتظار اما به کامم
شهد گوارا می شود وقتی بیایی
ﺁﻥ ﭘﺮﭼﻤﯽ ﮐﻪ ﻋﺼﺮ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺭﺩ
ﺩﺭ ﮐﻌﺒﻪ ﺑﺮ ﭘﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯿﺎﯾﯽ
ﺑﺮ ﻧﯿﺰﻩ ﺁﯾﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﺛﺎﺭﺍﻟﻠﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ
ﺗﻔﺴﯿﺮ ﻭ ﻣﻌﻨﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯿﺎﯾﯽ
ﯾﺎﺑﻦ ﺍﻟﺤﺴﻦ! ﻋﻘﺪﻩ ﺯ ﮐﺎﺭ ﺑﺴﺘﻪ ﯼ ﻣﺎ
ﺑﺎ ﻟﻄﻒ ﺗﻮ ﻭﺍ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭﻗﺘﯽ بیایی
شاعر: کمیل کاشانی
@yas_ya_ali
روز وصل
غممخور ایّام هجران رو به پایان میرود
این خمارى از سر ما میگساران مى رود
پرده را از روى ماه خویش، بالا مى زند
غمزه را سر مى دهد، غم از دل و جان مى رود
بلبل اندر شاخسار گل هویدا مى شود
زاغ با صد شرمسارى از گلستان مى رود
محفل از نور رخ او نور افشان مى شود
هر چه غیر از ذکر یار، از یاد رندان می رود
ابرها از نور خورشید رخش پنهان شوند
پرده از رخسار آن سرو خرامان مى رود
وعده دیدار نزدیک است یاران مژده باد
روز وصلش مىرسد ایّام هجران میرود
دیوان #امام_خمینی(ره)
@yas_ya_ali
تا علي گفتم زبان آتش گرفت
پيش چشمم آسمان آتش گرفت
آسمان رقصيد و باراني شديم
موج زد دريا و طوفاني شديم
بغض چندين ساله ي ما باز شد
(يا علي گفتيم و عشق آغاز شد)
﷽
#السلآمـعلیکیارسولالله✋🏻
هزاران راز را در من نهفتی
ولی در گوش من اینگونه گفتی
ز احمد تا احد یک میم فرق است
جهانی اندراین یک میم غرق است
@yas_ya_ali
❤️❤️❤️🌺🌺🌺
از پیمبر یا خدا درباره ی حیدر بپرس
یعنی از گوهرشناسان قیمت گوهر بپرس
معنی مرد خدارا نیمه شب از نخل ها
معنی شیر خدا را روز از لشکر بپرس
هیچ دیواری نمی شد مانع راه علی
از شکاف کعبه و دروازه ی خیبر بپرس
نه !فرار ازجنگ هرگز درمرام شیر نیست
قصه را از بدر یا احزاب یا خیبر بپرس
در دل تاریخ آوای«سلونی»زنده است
مشکلات سخت را از صاحب منبر بپرس
گاه برترمی شودیک نوکر ازصد پادشاه
این تناقض علتی دارد که از قنبر بپرس
درجهنم با علی یا در بهشت بی علی؟
شوق آتش را از ابراهیم پیغمبر بپرس
جمع خواهد شد محمد با علی در یک بدن؟
ما نمی فهمیم این را از علی اکبر بپرس
@yas_ya_ali
ما عمر خویش وقف خرابات کرده ایم
از لطف باده، کسب کمالات کرده ایم
با میگسارها همه شب تا دم سحر
با خالق یگانه مناجات کرده ایم
یا رب به کوه طور نرفتیم چون تو را
در روضه ی رقیه ملاقات کرده ایم
معراج ما مجالس سالار زینب است
با بالِ گریه سیر سماوات کرده ایم
دل را به جرم حب علی، با همین دو دست
بالای دار عشق مجازات کرده ایم
ما رقص زیرِ تیغ غمش را هزار بار
با لطمه های هروله اثبات کرده ایم
با این لباس نوکری ظاهراً سیاه !
بر مردم زمانه مباهات کرده ایم
شکر خدا که ما ز ازل این دو چشم را
نذر عزای مادر سادات کرده ایم
@yas_ya_ali
جانم حضرت قاسم
ای گدایان رو کنید امشب که آقا قاسم است
تا سحر پیمانه ریز کاسه ی ما قاسم است
یادمان باشد اگر روزی بقیع را ساختیم
ذکر کاشی های باب المجتبی یا قاسم است
از همان روزیکه رزق نوکران تقسیم شد
کربلای سینه زنهای حسن با قاسم است
این کریمان به نگاه خود گره وامیکنند
آنکه عمری درد ما کرده مداوا قاسم است
گوسفندی نذر او کردیم و مرده زنده شد
آنکه نامش میکند کار مسیحا قاسم است
روی ابرویش اگر تحت الهنک بسته حسین
در حرم زیباترین فرزند زهرا قاسم است
نعره زد : ان تنکرونی ریخت لشکر را بهم
وارث شیر جمل شاگرد سقا قاسم است
مرد نجمه بود و صاحب خیمه شد در کربلا
سایه ی روی سر مادر به هر جا قاسم است
با اشاره هر کجا میگفت : یا زینب ببین
آن سر عمامه بسته روی نی ها قاسم است
زیر سم اسبها با هر نفس قد میکشید
گفت با گریه حسین ، این تن خدایا قاسم است
نعل های خاک خورده دنده هایش را شکست
مثل مادر این تنی که میخورد پا قاسم است
چونکه قاسم بود بین گرگها تقسیم شد
یوسف پاشیده از هم بین صحرا قاسم است
@yas_ya_ali
چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من
ور بگویم دل بگردان رو بگرداند ز من
روی رنگین را به هر کس مینماید همچو گل
ور بگویم بازپوشان بازپوشاند ز من
چشم خود را گفتم آخر یک نظر سیرش ببین
گفت میخواهی مگر تا جوی خون راند ز من
او به خونم تشنه و من بر لبش تا چون شود
کام بستانم از او یا داد بستاند ز من
گر چو فرهادم به تلخی جان برآید باک نیست
بس حکایتهای شیرین باز میماند ز من
گر چو شمعش پیش میرم بر غمم خندان شود
ور برنجم خاطر نازک برنجاند ز من
دوستان جان دادهام بهر دهانش بنگرید
کو به چیزی مختصر چون باز میماند ز من
صبر کن حافظ که گر زین دست باشد درس غم
عشق در هر گوشهای افسانهای خواند ز من
حافظ
@yas_ya_ali