حکایت👌👇👇👇
"هارون الرشید" درخواست نمود کسی را برای "قضاوت" در بغداد انتخاب نمایید.
اطرافیان او همه با هم گفتند "عادل تر" از "بهلول" سراغ نداریم او را انتخاب نمایید.
"خلیفه دستور داد بهلول را نزد او بیاورند."
بعد از دیدار با بهلول به او "پیشنهاد" قاضی شدن در بغداد را داد.
بهلول گفت: من "شایسته" این مقام نیستم و "صلاحیت" انجام چنین کاری را ندارم.
هارون الرشید گفت: تمام بزرگان بغداد تو را "انتخاب" کرده اند چگونه است که تو "قبول نمی کنی!"
بهلول جواب داد: من از "اوضاع و احوال" خودم بیشتر اطلاع دارم و این سخن یا "راست است یا دروغ!"
اگر راست است که من به دلیلی که گفتم شایسته این مقام نیستم و اگر هم دروغ باشد که "شخص دروغگو"" صلاحیت" قضاوت کردن ندارد!
هارون الرشید اصرار فراوان کرد و بهلول در خواست کرد یک روز به او "مهلت" دهند تا فکر کند.
فردا صبح "اول طلوع" بهلول بر چوبی نشست و در خیابان ها فریاد می زد اسبم رم کرده بروید کنار تا زیر سمش گرفتار نشدهاید!!
مردم گفتند: بهلول دیوانه شده است؟!
خبر "دیوانگی بهلول" به خلیفه عباسی رسید...
هارون الرشید لبخند تلخی زد و گفت:
او دیوانه نشده است او بخاطر "حفظ دینش" از دست ما فرار کرده تا در "حقوق مردم" دخالتی نداشته باشد!
حتی زمانی که از "غذای خلیفه" برای او می آورند می گفت:
این غذا را به سگ ها بدهید بخورند حتی اگر آنها هم بفهمند مال خلیفه است نخواهند خورد.
#تلنگر
http://eitaa.com/joinchat/2388131865C7d330cd80f
سبکباران ساحلها
«اَلا یا اَیها السّاقی اَدِر کأسا و ناوِلها»
که درد عشق را هرگز نمیفهمند عاقلها...
به ذکر یا علی آغاز شد این عشق، پس غم نیست
«اگر آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها»
همین که دل به لبخند کسی بستند فهمیدند
«جرس فریاد میدارد که بربندید محملها»
به یُمن ذکر یا زهرایشان شد باز معبرها
«که سالک بیخبر نبوَد ز راه و رسم منزلها»
به گوش موجها خواندند غواصان، شب حمله:
«کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها»...
و راز دستهای بسته آخر فاش شد آری!
«نهان کی مانَد آن رازی کز او سازند محفل
http://eitaa.com/joinchat/2388131865C7d330cd80f
#امام_زمان_عج
#مناجات
#غزل
#جمعه_انتظار
برای دیدن روی تو ناله ها دارم
خوشم اگر چه غریبم ولی تو را دارم
تمام سوز دل من ز ناله های شماست
ز درد هجر تو سوز ی در این صدا دارم
گدائی در این خانه آبروی من است
به نام توست اگر ذره ای بها دارم
به نامۀ عملم نیست جز گناه گناه...
ولی به وقت سخن کوهی ادعا دارم
الا امیر سحر ای مسافر صحرا
امید وصل تو را بین هر دعا دارم
به کام خویش چشیدم غم جدایی را
نشان رحمتی از یار آشنا دارم
مرا میان قنوت سحر مَبر از یاد
که احتیاج شدیدی بر این دعا دارم
به آه نیمه شب تو قسم عنایت توست
اگر زبان مناجات با خدا دارم
بیا و نامه اعمالِ من مرور نکن
که بر جبین عرق شرم از شما دارم
بدست خود بده خرج زیارت ما را
هوای بوسه ای از خاک کربلا دارم
http://eitaa.com/joinchat/2388131865C7d330cd80f
گویند اگر علی خدا بود نبود
گویند که از خدا جدا بود نبود
من در عجبم میان این بود و نبود
این بود چه بودیست که هم بود و نبود
خرد را یافتم گفتم علی (ع) کیست
بگفت آنکس که وصفش حد کس نیست
علی (ع)حسینست در آئینه غیب
که وصفش از زبان ما بود عیب
علی (ع) ویران نشین عرش پیماست
از این پایین تر از آن نیز بالاست
گه از اوج فلک بر خاک بیینش
گهی از خاک بر افلاک بینیش
نه لوح و نه سپهر و نه قلم بود
علی (ع) عبد خدا پیش از عدم بود
همه در هر زمان وصفش شنیدند
نمی دانم ورا کی آفریدند
علی (ع) روشنگر پیش از زمان هاست
علی (ع) خورشید آنسوی مکان هاست
علی (ع ) سری مگو در ذات معبود
علی(ع ) عبدی که پیش از بود هم بود
علی (ع ) چشم خدا دست خدا بود
خدا داند که کی بود و کجا بود
چه می گویم که میداند علی کیست ؟
علی(ع )اعجوبه ای در ملک هستی است
علی (ع ) با آن که از هر اوج بالاست
بهر کس بنگری گوید وی از ماست
علی(ع ) با حق و حق با او چو پرگار
یدور الحق علیه حیثما دار
علی (ع ) ماهی که در هر دل درخشید
بیک شب در چهل منزل درخشید
علی (ع ) هم حق بود هم محور حق
گواهی می دهد پیغمبر حق
علی (ع ) آه دل بشکسته دل هاست
علی (ع ) فریاد از عصیان خجل هاست
علی (ع ) شمعی که عمری بی صدا سوخت
چراغ عدل را در عالم افروخت
که غیر از او بقاتل شیر بخشید ؟
که جز او خصم را شمشیر بخشید ؟
شب معراج نشنیدی که احمد
در آن خلوت سرای حی سرمد
بهر جانب که چشم خویش بگشود
علی (ع ) بود و علی (ع ) بود و علی(ع ) بود
گهی بالا نشین بزم دادار
گهی ویرانه را شمع شب تار
چنان با مستمندی می شدی دوست
که میپنداشتند این مقتدا اوست
سراپا اشک بود و خنده می
نشاط کودکی را زنده می کرد
بیابان را چنان از اشک پوشید
که هر نخلی ز چشمش آب نوشید
علی (ع ) ای سر نامعلوم هستی
علی (ع ) ای اولین مظلوم هستی
علی (ع ) ای ناشناس آفرینش
علی (ع ) ای انبیاء را از تو بینش
قلم لرزان زبان قاصر سخن پست
تهی دستم تهی دستم تهی دستم
چه گویم تا نریزد آبرویم
تو خود گو کیستی تا من بگویم
تو ابر فیض و ما دشت کویریم
تو فریاد رهائی ما اسیریم
تو شاه هر دو عالم ما گدائیم
تو دست حق و ما بی دست و پائیم
شجاعت تکیه بر تیغ تو داده
جوانمردی به پایت ایستاده
ادب تعظیم برده بوذرت را
شرف بوسیده دست قنبرت را
بزرگی بنده کوچکتر تواست
بلندی خاک مقداد در تو است
بلاغت را سخن های تو
فصاحت تکیه بر تیغ تو داده
ولایت آب از جوی تو خورده
محبت میوه از باغ تو برده
عبادت بوسه زن بر بوریایت
شهادت خاک محراب دعایت
تو حقی و حقیقت را زعیمی
طریقت را صراط المستقیمی
تو از صبح ازل با حق نشستی
تو تا شام ابد هستی و هستی
تو ممدوح خدا در هل اتائی
تو مصداق نزول انمائی
تو در از قلعه خیبر گرفتی
تو جا بر دوش پیغمبر (ص) گرفتی
الا رنج دو عالم را خریده
الا فریادهایت ناشنیده
الا ای از رعیت دیده آزار
سخن با چاه گفته در شب تار
غمت را از شرار آه پرسم
روم در کوفه و از چاه پرسم
الا چاهی که رازت در درون خفت
بگو شبها علی (ع) با تو چه میگفت
چرا راز علی (ع) در دل نهفتی
چرا خاموش ماندی و نگفتی
کدامین گنج در گنجینه داری
برون ریز آنچه را در سینه داری
بگو تا باز دانش جان بگیرد
بگو تا تیرگی پایان بگیرد
بگو تا نور از عالم برآید
شرار از (سینه) میثم برآید
استاد حاج غلامرضا سازگار(میثم)
http://eitaa.com/joinchat/2388131865C7d330cd80f
ای یوسف غریب، به کنعان نیامدی
تنهاترین مسافر دوران، نیامدی
گویند بوی پیرهنت میرسد، ولی
ما ماندهایم و وعدۀ خوبان نیامدی
دارد هنوز نسل جوان پیر میشوند
طولانی است قصۀ هجران، نیامدی
خضر انتظار لحظۀ دیدار میکشد
یعقوب دهر، بهر تو گریان نیامدی
ایمان چو شعلهای است کف دست مؤمنین
شد سخت آزمایش ایمان، نیامدی
گاهی شکست حرمت والای اهلبیت
گاهی شکست حرمت قرآن، نیامدی
قوم یهود، قوم نجس، قوم بچه کش
در قدس و کعبهاند به جولان، نیامدی
آتش به جان امت اسلام میزنند
هر جا که هست جمع مسلمان، نیامدی
دارند عاشقان شما کشته میشوند
ای پاسدار خون شهیدان، نیامدی
خون حسین منتظر انتقام توست
زینب تو را صدا کند از جان، نیامدی
ای زائر غریب حرمهای اهلبیت
محصور شد حریم تو جانان، نیامدی
اینک اهانتی به مقام خلیل شد
کعبه اسیر فتنۀ طوفان، نیامدی
ما را برای لشگر خود انتخاب کن
آمادهایم پای تو هر آن، نیامدی
با اهل روضه در عرفه وعده کردهای
اینجا کسی نگفت پریشان نیامدی
میگفت با عموی تو سالار کربلا
رفتی ولی به خیمه ز میدان نیامدی
http://eitaa.com/joinchat/2388131865C7d330cd80f
آمدي مجنون ولي ليلي از اينجا رفته است...
خسته شد از بي وفايي كوله بارش بسته است...
آمدي مجنون ولي اين آمدن بي فايده است...
عشق هامان گو چرا بوي خيانت داده است...!
آمدي مجنون ولي اينجا شقايق خسته است...
تا ابد رخت عزا بر مرگ عشق پوشيده است...
آمدي مجنون ولي شهردلم بي حوصله است...
نوش دارويي ولي ،سهراب تو كه مرده است...
http://eitaa.com/joinchat/2388131865C7d330cd80f
هدایت شده از تبادلکده ها 👈 با عضویت، بنر رایگان میذاریم
✅🌸پاک ترین کانال های مفید ایتا را در تبادل کده ها بیابید🌸✅
لیست #7_دی
eitaa.com/joinchat/1848573972Cdcbd993ea5
〰️〰️🍃🍃🌺💐💗💐🌺🍃🍃〰️〰️
💗✨ عطــرِدِل نِشینِ عِشق ( داستان📖 حکایت📜 )
🇮🇷eitaa.com/joinchat/1179779095C8d702d26af
💗✨ کلینیـــــــک آنلایـــــــن(کدبانوی نمونه)
🇮🇷eitaa.com/joinchat/3427794975Cfb7c775934
💗✨پروفایل شیک
🇮🇷eitaa.com/joinchat/3568435232Cd80a593f44
💗✨حجابکده حورسان
🇮🇷eitaa.com/joinchat/3396075546C613f414952
💗✨کانال بصیرت افزایی
🇮🇷eitaa.com/joinchat/3014066206Cf9ffdc5853
💗✨کیفهای چرمی کاملا دستدوز
🇮🇷eitaa.com/joinchat/4084137986Cadec9012be
💗✨ملزومات حجاب خاص و کمتر دیده شده
🇮🇷eitaa.com/joinchat/234946586Cb26e0308f9
💗✨سخن عشق
🇮🇷eitaa.com/joinchat/1084686362C395cb1b06d
💗✨ارزونکده جوایز فرهنگی
🇮🇷eitaa.com/joinchat/4274847770C0926cab9c6
💗✨جبهه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
🇮🇷eitaa.com/joinchat/3449028631Cc27142ba3e
💗✨فروشگاه شهید ابراهیم هادی
🇮🇷eitaa.com/joinchat/1382416415C6c1806b5b0
💗✨عکس نوشته هاییکحرف دلتو میزنه
🇮🇷eitaa.com/joinchat/3224502291Cd3468d86a1
💗✨جوان منتظر۳۱۳
🇮🇷eitaa.com/joinchat/2666987552C817444fa23
💗✨شعرومتن ادبی
🇮🇷eitaa.com/joinchat/2388131865C7d330cd80f
💗✨ کانال دانشجو 🎓
🇮🇷eitaa.com/joinchat/1849098260C9d04faf359
〰️〰️🍃🍃🌺💐💗💐🌺🍃🍃〰️〰️
جایگاه #ویژه (محل تبلیغ کانال شما در #همه لیست ها)
سرگرمی بازار ایتا 😃
😃 @funy_eitaa
〰️〰️🍃🍃🌺💐💗💐🌺🍃🍃〰️〰️
#تبادلکده_ها ( محلی برای معرفی کارو کانال شما #رایگان )
eitaa.com/joinchat/1848573972Cdcbd993ea5
💗شرکت در تبادلات لیستی تبادلکده ها:
🆔 @tabadolkadeha
این کوفه به ابلیس ارادت دارد
با مکر و فریب و حیله بیعت دارد
یک روز علی و روزگاری زینب
این شهر به سر شکستن عادت دارد
×××
جای من مظلوم در این دنیا نیست
دور و بر من به جز اجل پیدا نیست
رنگ رخم از شال سرم زرد تر است
صد شکر میان خانه ام زهرا نیست
محمد حسین رحیمیان
http://eitaa.com/joinchat/2388131865C7d330cd80f
من كه دائم پای خود دل را به دریا می زنم
پیش تو پایش بیفتد قید خود را می زنم
كعبه ای در سینه ام دارم كه زایشگاه توست
از شكاف كعبه گاهی پرده بالا می زنم
این غبار روی لبهام از فراق بوسه نیست
در خیالم بوسه بر پای تو مولا می زنم
از در مسجد به جرم كفر هم بیرون شوم
در ركوعت می رسم خود را گدا جا می زنم
اینكه روزی با تو می سنجند اعمال مرا
سخت می ترساندم لبخند اما میزنم
من زنی را می شناسم در قیامت… بگذریم
حرفهایی هست كه روز مبادا می زنم
کاظم بهمنی
http://eitaa.com/joinchat/2388131865C7d330cd80f