eitaa logo
🇵🇸شعرومداحی(امین)🇮🇷
248 دنبال‌کننده
549 عکس
1.2هزار ویدیو
3 فایل
ارتباط باادمین کانال @Yasyaali
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🍃🌻🍃🌻 کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت ؟ که تشنه مانده دلم در هوای زمزمه هایت به قصه ی تو هم امشب درون بستر سینه هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت تهی است دستم اگرنه برای هدیه به عشقت چه جای جسم و جوانی که جان من به فدایت چگونه می طلبی هوشیاری از من سرمست که رفته ایم ز خود پیش چشم هوش ربایت هزار عاشق دیوانه در من است که هرگز به هیچ بند و فسونی نمی کنند رهایت دل است جای تو تنها و جز خیال تو کس نیست اگر هر آینه ، غیر از تویی نشست به جایت هنوز دوست نمی دارمت مگر به تمامی؟ که عشق را همه جان دادن است اوج و نهایت در آفتاب نهانم که هر غروب و طلوعی نهم جبین وداع و سر سلام به پایت حسین_منزوی @yas_ya_ali
برای ما نگاهت آفتاب است دل دیوانه ام در التهاب است جهان پر گشته از ظلم و تباهی بیا آقا دل شیعه کباب است برفتم پیچ وخمهای فراوان که هر راهی به جز راهت سراب است رفیقان آمدند نوبت به نوبت شهادت در مذاقم چون شراب است گلی دارم ولیکن روی ماهش مثال غنچه ای اندر حجاب است ابا صالح بیا جانا که حالم خراب اندر خراب اندر خراب است @yas_ya_ali
فکر کن بی تو فقط دیده یِ تر داشته باشم از خودم بی خبر و از تو خبر داشته باشم "زندگی" چیست،گرفتار شدن بر سرِ موئی... سالها بی تو در این شعر اثر داشته باشم سالها قبل تر از قبل تر از اینکه تو باشی به تو در آینه یِ شعر نظر داشته باشم... جانِ ناقابلِ خود را به فدایِ تو اگر شد هستی ام را،همه یِ آنچه ....اگر داشته باشم نذرِ چشمانِ تو ای ماهِ زمینی که عزیزی... مرگ بر من که دلِ خوش به سحر داشته باشم....@yas_ya_ali
دقتت ڪم میشود وقتے ڪہ عاشق مےشوے بیخیال خنده و ڪشف حقایق مےشوے ساعت دلشوره‌هایت زنگ دائم مےخورد باز هم دلواپس مرگ دقایق مےشوے دائما فڪرت گرفتار نگاهش مےشود یا براے لمس آغوشش تو لایق مےشوے؟ آسمان حال تو این روزها ابرے شده شاید از این عاشقے باران ناطق مےشوے ماه‌ها طے مےڪنے سخت است مےدانم ولی بارها با نام او مجنون سابق مےشوے @yas_ya_ali
مست میخانه ی رندان شده ام یادت هست؟ با خیال تو غزل خوان شده ام یادت هست؟ حافظ @yas_ya_ali
عشق اگر آتش نباشد بی گمان خاکستر است گرنسوزد بال پروانه_بمیرد بهتر است چۅن زلیخا باید از سودای یوسف کور شد عاشقی یعنی که دل دیگر است....‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌ @yas_ya_ali
گاهی خیال می‌کنم از من بریده‌ای بهتر ز من برای دلت برگزیده‌ای از خود سوال می‌کنم آیا چه کرده‌ام در فکر فرو می‌روم از من چه دیده‌ای فرصت نمیدهی که کمی درد دل کنم گویا از این نمونه شنیده‌ای از من عبور می‌کنی و دم نمیزنی تنها دلم خوش است که شاید ندیده‌ای @yas_ya_ali
آنچنان زیبا تومیخندی که جادو میشوم مثل یک کودک دمادم پر هیاهو میشوم تا به گل ها میرسی آنها خجالت میکشند غنچه ها گل می دهد منهم غزلگو میشوم پیش من باشی به دستان تو عادت میکنم گر تو از پیشم روی بسیار ترسو می شوم هر کجا باشی تو آنجا را بهشتم می کنی تونباشی پیش من هرلحظه اخمو میشوم تا قیامت پیش من باش و مرا ترکم نکن درکنارم توبمانی خوب وخوشرو می شوم.. @yas_ya_ali
به دریا دل بزن تا بگذری از موج رسوایی نمی رنجد غریق عشق از طوفان تنهایی به جز آیینه وقتی همدمی پیدا نخواهی کرد چه رنجی می بری از دیدن تکرار تنهایی صبوری های من ای عشق ! تاوان گناه بود عجب صبر جمیلی بود این صبر زلیخایی همان قدری که در دل تشنه ی پایان دنیایم همان اندازه سیرابم از این رنج تماشایی برایم آرزوی زندگی کرده ست و می دانم تو هم ای مرگ ! داری با دل او راه می آیی ... @yas_ya_ali
چش‍م‌هایت روزگارم را پریشان کرده است این عمارت را نگاهت سخت ویران کرده است   هر کسی با دیدنت ایم‍ان خود را داده است گیسُوانت یک جهان را نامسلمان کرده است   محش‍ری بر پا نمودی، بهرِ عشقت بس نبود سیل عشّاقی که حیران در بیابان کرده است؟   کوه هم باشی تو را نابود خواهد کرد عشق! بیستون را تیشه‌ی فره‍اد نالان کرده است   بعد دیدار ت‍و تفسیرش مشخص گشته است آن تبارک‌ها که «وی» در وصف انسان کرده است   گرچه می‌خواهم که برگردم ولی انگار عش‍ق هرچه پل را پشت سر، از پیش ویران کرده است @yas_ya_ali
پشت پلکت حبس کردی شورِ اقیانوس را لابه لای گیسوانت جاده ی چالوس را شهرتِ قدِّ بلند و چشم های روشنت می کِشد تا قلبِ تهران دخترانِ روس را چادرِ گلدار سر کردی و راه افتاده ای در بیاور با خرامیدن، لَجِ طاووس را تا که می آیم به طعمِ دلخوشی عادت کنم می نشانی بر لبانم مزه ی افسوس را یاکه دست ازقهرِ خود بَردارو دستم را بگیر یا بگیر از دست من این حسِ نا مانوس را @yas_ya_ali
به دیدارم نمی‌آیی چرا؟ دلتنگ دیدارم همین بود اینکه می گفتی وفادارم وفادارم؟ تو آن لیّال که لیّال هم بیابانگرد عشقت شد من آن مجنون که مجنون نیز حیران مانده در کارم برای هر طبیبی قصه‌ام را شرح دادم گفت: چه میخواهی؟ که من خود عاشقم، من خود گرفتارم ! از آن گیسو که در دست رقیبان رایگان می گشت اگر یک تار مو هم می فروشی، من خریدارم ! زمانی سایه‌ام بر خاک و حال سایبانم خاک ! مرا در آسمان میجویی و من زیر آوارم ...! @yas_ya_ali