eitaa logo
کانال یا صاحب الزمان (عج) ادرکنی ولا تهلکنی
19هزار دنبال‌کننده
21.7هزار عکس
13.2هزار ویدیو
482 فایل
بسمه تعالی احتراما بدینوسیله اعلام میگردد ، کانال فوق وابسته و تحت مدیریت و نظارت مجموعه بزرگ موسسه فرهنگی مذهبی قرآنی و مرکز نیکوکاری پیروان شهدای کربلا در جنوب تهران میباشد .
مشاهده در ایتا
دانلود
( ۷ تیر ماه، سالروز شهادت شهید مظلوم دکتر بهشتی و ۷۲ شهید والامقام ) هفتاد و دو مهاجر عاشق، هفتاد و دو شهید خونین، هفتاد و دو نمونه « بودن »، هفتاد و دو مهاجر عاشق، جمعی بودند و شمعی داشتند. شمع این جمع، « بهشتی » مظلوم بود. کاروانی بودند و مقصدی داشتند و آن، « لقاءاللّه » بود. اگر چه قامت هایشان در زیر آوار انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در هم شکست، این قامت های فرو شکسته، قیامتی از قامت های یک امّتِ قائم پدید آورد. آن پیکرهای پاک قطعه قطعه شده، سفره سبز طراوت این نهضت را درتمام خانه ها و کوچه ها و گذرها گستراند........ سلام علیکم، سالروز شهادت مظلومانه شهید والامقام دکتر بهشتی و ۷۲ تن از یاران امام راحل و خادمان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را تسلیت و تعزیت عرض می نمایم. لبیک یا حسین (ع) ‌‌‌‌‌. التماس دعا
43.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ اگه مشکل مالی داری... ✴️ توصیه پیغمبر اکرم(ص) به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام 🔹️ کجا دنبال حالِ خوب میگردیم؟ 🔹️ آیا ما در این دنیا رها شدیم؟ 🔹️ رفتار خدا با ما چطوریه؟ 💠 الان وقتشه برای خودمون وقت بزاریم و یه بار دیگه به فرصتی که به ما داده شده برای زندگی کردن فکر کنیم... 🌱 تمام ذرات این عالم برای کمک به ما خلق شدن و خدایی که منتظر ماست 🔅 اینجاییم تا کمک کنیم تلنگر هایی که مثل نسیم در اطراف ما در جریان هستن رو ببینیم نسیم های رحمت الهی... 🪐 ♨️ پس با ما همراه باشید https://eitaa.com/yasahe 💞🌹💞🌹💞🌹💞🌹💞🌹💞🌹 ╰━✧❁🍃🕊🌸🕊🍃✧❁━╯
‏عکس از محمد ابراهیمی ورکیانی
🌹 *شلوارهای نپوشیده!* *قسمت ۱* *👈چند وقت پیش،شبکه* *تلویزیونی SHOW TV ترکیه گفتگوی مردی ۵۳ ساله را نمایش می‌داد. او میگفت:* *بچه بودم، بزرگترین آرزوم پوشیدن شلوار بود. اون موقع ها شلوارهای گل گلی می‌پوشیدیم یک روز پدرم گفت: چون می‌خواهید مدرسه بروید، براتون شلوار می‌خرم از همون شلواری که پسر کدخدا داره. ما سه برادر بودیم و رفتیم بیرون روستا کنار جاده تا پدرمون برگرده. دو نفرمون مدرسه می رفتیم ولی آخرین برادرم هنوز کوچیک بود و مدرسه نمی‌رفت اسمش رفعت بود. سه تایی نشستیم کنار جاده خاکی روستا و منتظر مینی‌بوس شدیم تا پدرم بیاید و شلوارمون را بیاره. برادر شش ساله‌ام رفعت همین جور کنار جاده وایساده بود از من پرسید دوست داری شلوارت چه رنگی باشه؟ گفتم سیاه. گفت من دوست دارم شلوارم آبی باشه...* *شلوارهای نپوشیده!* *قسمت ۲* *برادر کوچکم بهمون پز داد که شماها با شلوارک مدرسه می روید ولی من از همون اول با شلوار بیرون می روم. بعدش پرسید که به نظرت پدر از کفش‌های بچه شهری‌ها هم میخره؟ گفتم : نه اگه بخره از کفش‌های پلاستیکی می خره. همین طوری با هم حرف می‌زدیم که دیدم مینی بوس از دور داره میاد.* *👈پدرم اومد و با هم پاکت‌های خرید رو گرفتیم و خوشحال رفتیم خونه. برای من و اون یکی برادرم شلوار و پیراهن و کفش پلاستیکی گرفته بود.* *رفعت داخل پاکت ها را گشت و دید پدر براش چیزی نخریده. به پدرم نگاه کرد و گفت : پس من چی؟ پدر گفت: دفعه بعد که برم برات می‌خرم.* *پولش کافی نبود که برای رفعت هم بخره!😔 اما رفعت قبول نکرد. شب سر سفره شام فقط صدای گریه رفعت بالا بود. یه حالتی داشت خیلی ناراحت.* *👈 فرداش از مدرسه که اومدم رفعت به من گفت: شلوار چقدر بهت میاد میشه بیاری منم بپوشم؟ گفتم نه. خاکی میشه نمی‌دم. روز دوم هم گفت ندادم. روز سوم هم ندادم. اون موقع‌ها کفش هارو میذاشتیم زیر بالش وشلوار رو زیر تشک که اتو بشه. روز چهارم هم دوباره گفت چه بهت میاد بذار منم بپوشم.* *شلوار های نپوشیده!* *قسمت ۳* *گفتم اندازه تو نیست. گفت دم پاهاشو تا میزنم تا اندازه بشه. گفتم آخه کثیف می کنی. گفت: نه روی فرش می‌پوشم خاکی نشه. فقط یه بار توی آینه خودمو ببینم بهم میاد یا نه!* *👈 گفتم : عجب پسرهِ سمجی هستی، باشه فردا که از مدرسه اومدم بهت می‌دم اما فقط ۵ دقیقه‌ها، مراقب باش کثیفش نکنی والا حسابی کتکت می‌زنم. خیلی خوشحال شد، شب روی یک تشک کنار هم خوابیدیم. نصف شب زد به شونه‌ام و گفت: الکی گفتی یا واقعاً شلوارتو می‌دی بپوشم؟! گفتم خیالت راحت باشه می‌دم بپوشی، حالا بگیر بخواب.* *👈 فردا صبح زود بیدار شدیم بریم مدرسه. رفعت هم اون روز صبح بیدار شد و گفت: زود از مدرسه برگرد! موقع رفتن دیدم دم در نشست و منتظر برگشتن من موند!* *♦️ زنگ سوم سر کلاس بودم. مدیر اومد در گوش معلم یه چیزی گفت و حالش عوض شد، بعد از چند دقیقه رو به من کرد و گفت"علیشان" تو برو خونه, بابات کارت داره. پیش خودم گفتم حتماً رفعت" الکی اومده گفته بابام کارم داره تا زودتر برم خونه و شلوارمو بپوشه! من اون موقع کلاس سوم ابتدایی بودم از مدرسه اومدم بیرون.* *شلوار های نپوشیده!* *قسمت ۴* *👈♦️در مسیر خونه می‌دیدم که همه روستاییا به سمت خونه ما میرن. رسیدم دم در دیدم بردارم رفعت جلوی در نیست. وارد حیاط خونه شدم همه اهالی روستا جمع شده بودن و مادرم روی زمین افتاده بود و گریه می‌کرد و می‌گفت: بچهِ کوچک منو بدید.* *♦️👈تازه فهمیدم اتفاقی افتاده و پیرمردی با تراکتور از جلوی خونه ما رد میشده و رفعت بردار کوچیک منو ندیده و اونو زیر گرفته و مُرده!* *⁦♦️⁩دقیقا اون روزی که می‌خواستم شلوارمو بدم بپوشه رفعت مرده بود، پدرم نتونست به ما دوست داشتنش رو نشون بده. اون از دو سالگی خودش یتیم شده بود و از میان ۱۱ بچه دیگه پدرم کوچکترینشون بود.* *⁦♦️⁩نکته: ما در دوست داشتن مشکلی نداریم ولی در نشون دادن و ابراز کردن مهربانی و عشق و دوست داشتنمون مشکل داریم.* *👈اون موقع‌ها عمو و مادر بزرگ و... داشتیم اما بلد نبودیم با بغل کردنشون بگیم که دوستشون داریم.* *👈اون روز بابام جنازه برادرم را بغل کرد و با گریه گفت: رفعت پسرم من می‌خواستم ببرمت بازار خرید نه این که ببرمت تو مزار... پاشو بابا...* *پاشو با هم بریم خرید کنیم!* *شلوار های نپوشیده!* *قسمت پایانی* *👈 من اون موقع یک بچهِ ۹ ساله بودم، رفتم شلواری که پام بود رو درش آوردم و شلوار کهنه رو پوشیدم و شلوار تازه رو زدم زیر بغل و دویدم پشت تابوت و به دایی‌ام گفتم:
رفعت امروز قرار بود شلوار منو بپوشه الان میشه بدم بپوشه؟ دایی‌ام گفت معلومه که نمیشه بدو برو.* *👈 همانطور که من و همه‌ِ بینندگان و مرد ۵۳ ساله‌ای که این داستان واقعی را تعریف می کرد و اشک می‌ریختند گفت:* *👈⁦♦️⁩"من امروز به جوانان اینو میگم اونایی که با هم قهر هستید و دعوا می کنید، اونایی که با پدر و مادر و خواهر و برادرتون رفتار درستی ندارید. من یه زمانی برادر داشتم و شلوار نداشتم اما الان کلی شلوار دارم و برادرم رفعت را ندارم. از همین امروز برای ابراز علاقه به خانواده و دوستان‌تون خجالت نکشید!"* *واقعیت این است که آنقدر در مشغله های زندگی غرق شده‌ایم که «چرایی» بودن‌مان در این دنیا را فراموش کرده ایم!* *هنوز عشق و محبت‌ها و ابراز دوست داشتن‌های باقیمانده‌ای داریم که به اطرافیان دور و نزدیک خود نگفته‌ایم. هنوز فرصتهایی داریم تا مفید و موثر و انسانی‌تر رفتار کنیم...* *نویسنده و تدوینگر:* *عدنان واعظی* https://eitaa.com/yasahe 🔥🎋🖤💛💛🖤🖤🖤🖤🖤💛🔥 اللهم عجل لولیک الفرج 💛💜
گاهی مردمانمان خیلی عجیب می شوند خییلی!!   ⭕ از آخوندا متنفرند امّا به حسن روحانی رأی می‌دهند!   ⭕ از عرب‌ها متنفرند امّا با افتخار دُبی می‌روند و منبع خبرشان میشود اینترنشنال شبکه وابسته به دربار سعودی!!    ⭕ روزه نمی‌گیرند! ولی دل‌شان برای ربنای شجریان تنگ شده!    ⭕ کورش‌پرست‌ند و طرفدار پیامبر ایرانی،زرتشت! امّا تعلّقات مذهبی را مانع پیشرفت می‌دانند! ⭕  دم از آزادی بیان  میزنند و سرتا پای ارکان مملکت را فحش میدهند در عین حال از خفقان جامعه سخن میگویند! ⭕  میگویند مرگ کسی را نخواهید و شعارِ (مرگ_بر... )باعث مشکلات مملکتمان شده ، اما از ترور هموطنشان توسط شقی ترین آدمها ابراز خوشحالی میکنند ! ⭕ بازیگرانش در طلاق شهره‌اند! امّا نقش‌های عاشقانه بازی می‌کنند! ⭕ سه برابر تولید ناخالص ملی لوازم آرایشی مصرف می‌کنند ولی هزینه کربلا و مکه و غذای نذری را اجحاف در حق ایتام می‌دانند! ⭕ اجازه پوشیدن مبتذل‌ترین لباس‌ها رو به همسران‌شان می‌دهند اما ادعای غیرت دارند! ⭕ با پتکِ فرار مغزها بر سر ایران می‌کوبند و خودشان از محصولات، و حتی نرم‌افزارهای ایرانیِ تولیدشده توسط مغزهای ایرانی! استفاده نمی‌کنند تا مغزهایِ بیکار شده، فرار کنند. https://eitaa.com/yasahe 📘❣🌹💜❤️💙💚🖤🖤🖤💚❤️💜🌹❣ 📘 اللهم عجل لولیک الفرج 💛
محمد ابراهیمی ورکیانی: 🌹 *شلوارهای نپوشیده!* *قسمت ۱* *👈چند وقت پیش،شبکه* *تلویزیونی SHOW TV ترکیه گفتگوی مردی ۵۳ ساله را نمایش می‌داد. او میگفت:* *بچه بودم، بزرگترین آرزوم پوشیدن شلوار بود. اون موقع ها شلوارهای گل گلی می‌پوشیدیم یک روز پدرم گفت: چون می‌خواهید مدرسه بروید، براتون شلوار می‌خرم از همون شلواری که پسر کدخدا داره. ما سه برادر بودیم و رفتیم بیرون روستا کنار جاده تا پدرمون برگرده. دو نفرمون مدرسه می رفتیم ولی آخرین برادرم هنوز کوچیک بود و مدرسه نمی‌رفت اسمش رفعت بود. سه تایی نشستیم کنار جاده خاکی روستا و منتظر مینی‌بوس شدیم تا پدرم بیاید و شلوارمون را بیاره. برادر شش ساله‌ام رفعت همین جور کنار جاده وایساده بود از من پرسید دوست داری شلوارت چه رنگی باشه؟ گفتم سیاه. گفت من دوست دارم شلوارم آبی باشه...* *شلوارهای نپوشیده!* *قسمت ۲* *برادر کوچکم بهمون پز داد که شماها با شلوارک مدرسه می روید ولی من از همون اول با شلوار بیرون می روم. بعدش پرسید که به نظرت پدر از کفش‌های بچه شهری‌ها هم میخره؟ گفتم : نه اگه بخره از کفش‌های پلاستیکی می خره. همین طوری با هم حرف می‌زدیم که دیدم مینی بوس از دور داره میاد.* *👈پدرم اومد و با هم پاکت‌های خرید رو گرفتیم و خوشحال رفتیم خونه. برای من و اون یکی برادرم شلوار و پیراهن و کفش پلاستیکی گرفته بود.* *رفعت داخل پاکت ها را گشت و دید پدر براش چیزی نخریده. به پدرم نگاه کرد و گفت : پس من چی؟ پدر گفت: دفعه بعد که برم برات می‌خرم.* *پولش کافی نبود که برای رفعت هم بخره!😔 اما رفعت قبول نکرد. شب سر سفره شام فقط صدای گریه رفعت بالا بود. یه حالتی داشت خیلی ناراحت.* *👈 فرداش از مدرسه که اومدم رفعت به من گفت: شلوار چقدر بهت میاد میشه بیاری منم بپوشم؟ گفتم نه. خاکی میشه نمی‌دم. روز دوم هم گفت ندادم. روز سوم هم ندادم. اون موقع‌ها کفش هارو میذاشتیم زیر بالش وشلوار رو زیر تشک که اتو بشه. روز چهارم هم دوباره گفت چه بهت میاد بذار منم بپوشم.* *شلوار های نپوشیده!* *قسمت ۳* *گفتم اندازه تو نیست. گفت دم پاهاشو تا میزنم تا اندازه بشه. گفتم آخه کثیف می کنی. گفت: نه روی فرش می‌پوشم خاکی نشه. فقط یه بار توی آینه خودمو ببینم بهم میاد یا نه!* *👈 گفتم : عجب پسرهِ سمجی هستی، باشه فردا که از مدرسه اومدم بهت می‌دم اما فقط ۵ دقیقه‌ها، مراقب باش کثیفش نکنی والا حسابی کتکت می‌زنم. خیلی خوشحال شد، شب روی یک تشک کنار هم خوابیدیم. نصف شب زد به شونه‌ام و گفت: الکی گفتی یا واقعاً شلوارتو می‌دی بپوشم؟! گفتم خیالت راحت باشه می‌دم بپوشی، حالا بگیر بخواب.* *👈 فردا صبح زود بیدار شدیم بریم مدرسه. رفعت هم اون روز صبح بیدار شد و گفت: زود از مدرسه برگرد! موقع رفتن دیدم دم در نشست و منتظر برگشتن من موند!* *♦️ زنگ سوم سر کلاس بودم. مدیر اومد در گوش معلم یه چیزی گفت و حالش عوض شد، بعد از چند دقیقه رو به من کرد و گفت"علیشان" تو برو خونه, بابات کارت داره. پیش خودم گفتم حتماً رفعت" الکی اومده گفته بابام کارم داره تا زودتر برم خونه و شلوارمو بپوشه! من اون موقع کلاس سوم ابتدایی بودم از مدرسه اومدم بیرون.* *شلوار های نپوشیده!* *قسمت ۴* *👈♦️در مسیر خونه می‌دیدم که همه روستاییا به سمت خونه ما میرن. رسیدم دم در دیدم بردارم رفعت جلوی در نیست. وارد حیاط خونه شدم همه اهالی روستا جمع شده بودن و مادرم روی زمین افتاده بود و گریه می‌کرد و می‌گفت: بچهِ کوچک منو بدید.* *♦️👈تازه فهمیدم اتفاقی افتاده و پیرمردی با تراکتور از جلوی خونه ما رد میشده و رفعت بردار کوچیک منو ندیده و اونو زیر گرفته و مُرده!* *⁦♦️⁩دقیقا اون روزی که می‌خواستم شلوارمو بدم بپوشه رفعت مرده بود، پدرم نتونست به ما دوست داشتنش رو نشون بده. اون از دو سالگی خودش یتیم شده بود و از میان ۱۱ بچه دیگه پدرم کوچکترینشون بود.* *⁦♦️⁩نکته: ما در دوست داشتن مشکلی نداریم ولی در نشون دادن و ابراز کردن مهربانی و عشق و دوست داشتنمون مشکل داریم.* *👈اون موقع‌ها عمو و مادر بزرگ و... داشتیم اما بلد نبودیم با بغل کردنشون بگیم که دوستشون داریم.* *👈اون روز بابام جنازه برادرم را بغل کرد و با گریه گفت: رفعت پسرم من می‌خواستم ببرمت بازار خرید نه این که ببرمت تو مزار... پاشو بابا...* *پاشو با هم بریم خرید کنیم!* *شلوار های نپوشیده!* *قسمت پایانی* *👈 من اون موقع یک بچهِ ۹ ساله بودم، رفتم شلواری که پام بود رو درش آوردم و شلوار کهنه رو پوشیدم و شلوار تازه رو زدم زیر بغل و دویدم پشت تابوت و به دایی‌ام گفتم:
رفعت امروز قرار بود شلوار منو بپوشه الان میشه بدم بپوشه؟ دایی‌ام گفت معلومه که نمیشه بدو برو.* *👈 همانطور که من و همه‌ِ بینندگان و مرد ۵۳ ساله‌ای که این داستان واقعی را تعریف می کرد و اشک می‌ریختند گفت:* *👈⁦♦️⁩"من امروز به جوانان اینو میگم اونایی که با هم قهر هستید و دعوا می کنید، اونایی که با پدر و مادر و خواهر و برادرتون رفتار درستی ندارید. من یه زمانی برادر داشتم و شلوار نداشتم اما الان کلی شلوار دارم و برادرم رفعت را ندارم. از همین امروز برای ابراز علاقه به خانواده و دوستان‌تون خجالت نکشید!"* *واقعیت این است که آنقدر در مشغله های زندگی غرق شده‌ایم که «چرایی» بودن‌مان در این دنیا را فراموش کرده ایم!* *هنوز عشق و محبت‌ها و ابراز دوست داشتن‌های باقیمانده‌ای داریم که به اطرافیان دور و نزدیک خود نگفته‌ایم. هنوز فرصتهایی داریم تا مفید و موثر و انسانی‌تر رفتار کنیم...* *نویسنده و تدوینگر:* *عدنان واعظی* https://eitaa.com/yasahe 🔥🎋🖤💛💛🖤🖤🖤🖤🖤💛🔥 اللهم عجل لولیک الفرج 💛💜
دعای حاج قاسم در عرفه ی سال ۹۸ ...حاج قاسم با حضور در منزل شهید مدافع حرم به زینب محرابی(دختر شهید) در آخرین ظهر عرفه عمر شریفش گفت: «من تا دو دقیقه قبل از شهادت عماد مغنیه، کنارش بودم، آمریکایی ها جرئت روبه روشدن با او را نداشتند و با پهپادهایشان او را به شهادت رساندند، ایشان سوختند و هیچ چیزی از پیکرشان بازنگشت، آرزو دارم مثل عماد مغنیه و جهاد مغنیه شهید بشوم.» زینب می گوید: آن روز وقتی این تمنای عمو قاسم را برای شهادت دیدم، خیلی برایم سخت شد، به او گفتم: «شما را به خدا این حرف را نزنید عمو قاسم، همین که مقام معظم رهبری به شما لقب شهید زنده را داده اند، برایتان بس باشد.» اما ایشان سریع جواب دادند: «زینب، خودت هم می گویی لقب، لقب به درد من نمی خورد، من باید بروم، الان ظهر عرفه است و من به طمع گرفتن شهادت به حرم امام هشتم(ع) می روم و احتمال هم می دهم که این آخرین دعای عرفه من باشد». به ایشان گفتم ۱۰ عزیزدیگر مثل پدرم به شهادت برسند، به اندازه یک بار شهادت شما، مرا متاثر نمی کند، ایشان هم مرا دلداری داد و گفت: «همان طور که شهادت پدر را تحمل کردی، خدا باز هم به تو توان می دهد».
پنج شنبه: لا الهَ الا الله المَلكُ الحَقُّ المُبين (۱۰۰مرتبه) بِسمِ الله الرَّحمَن الرَّحِیم وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَكُمْ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فِيهَا خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا صَوَافَّ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ كَذَلِكَ سَخَّرْنَاهَا لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ شتران قربانى را براى شما از شعاير خدا قرار داديم. شما را در آن خيرى است. و همچنان كه بر پاى ايستاده‌اند نام خدا را بر آنها بخوانيد و چون پهلويشان بر زمين رسيد از آنها بخوريد و فقيران قانع و گدايان را اطعام كنيد. اينها را رام شما كرديم.تاشکرگزار باشید.(۳۶ الحج) صَبَاح الخَیر وَالنُّور وَالعَاقِبَه لِلمُتَّقِین عید قربان برهمه سالکان راه حق مبارک باد. 🌷🌺🌹🌷🌺🌹 قَالَ رَسُول الله صَلَّی الله عَليهِ وَ آلِه إنَّما جَعَلَ اللّه ُ الأضحى لِشبَعِ مَساكِينِكُم مِنَ اللَّحمِ فَأطعِمُوهُم ؛ خداوند عيد قربان را برنهاد تا مستمندان از گوشت سير شوند ؛ پس از گوشت قربانى به ايشان بخورانيد (ثواب الاعمال ، ص۵۹) دعاءخیردرحق خواهران وبرادران ایمانی رافراموش نفرمایید س.ع.ا.ا
نیکوکار گرامی (اگر مردم می دانستند در ذبح قربانی چه برکاتی وجود دارد دارد،قطعاً قرض کرده تا قربانی کنند.(امام علی ع)) https://chat.whatsapp.com/LQZovTSuvAw8vVPaGB7vBo 🩷❤️☘️💚🤍🟣🇮🇷🇮🇷🟣🤍💚☘️🚩🩷❤️ سلام علیکم عرض ادب و احترام فراوان دارم خدمت شما عزیزان احتراماً به استحضار می رساند که امروز پنجشنبه دهم ذیحجه وعید سعید قربان می باشد لطفاً در قربانی مشارکتی عید سهیم شوید سال گذشته توانستیم با کمک شما عزیزان پنج رأس گوسفند قربانی نماییم لطفاً همکاری نمایید تا مانند سال گذشته انجام وظیفه نماییم لذا از اعضای محترم گروه های کانال یا صاحب الزمان عج تقاضای کمک و همکاری دارم تا با هر مبلغی که می‌توانند در این مورد سهیم شوند تا شرمنده خانواده های تحت پوشش نشویم به قول معروف قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود لطفاً سهیم شوید و به شماره کارت بانک تجارت محمد ابراهیمی ورکیانی 5859831041033266 واریز نمایید 🩷🟢🌹⚫🟣🩷🤍💚⚫🌹🟢🩷 💦🟡 اللهم عجل لولیک الفرج 🟡 💦https://chat.whatsapp.com/LQZovTSuvAw8vVPaGB7vBo لطفاً در این مورد همکاری نمایید و سهیم شوید التماس دعای فراوان دارم 💦🔴🩷☘️🇮🇷🕋🇮🇷☘️🩷🔴💦
✳️ شادی حقیقی برای کسانی است که درد و رنج امت خود را درک می‌کنند «شادی عید برای کسانی است که از بند خودخواهی رها شده و توانسته باشند دوست بدارند، ببخشند و فداکاری کنند. کسی که خواهان موفقیت است باید از نفس و خواسته‌‏های نفسانی به سوی خداوند و خدمت به خلق خداوند مهاجرت کند. معراج و برتری و پیشرفت مختص کسانی است که احساسی بزرگ داشته باشند و درد و رنج امت خود را درک کنند و با آنان مانند یک پیکر باشند که اگر عضوی از آن به درد آید، دیگر اعضا نیز به خاطر او به بی‏‌خوابی و درد و تب مبتلا می‌‏شوند. عزت و سربلندی برای کسانی نیست که فقط به خود می‌‏اندیشند و برای خود زندگی می‏‌کنند، بلکه برای کسانی است که آسایش و منافع و حتی جان خویش را در راه امت و پاسداری از کشور و شرافت میهن، اندک و بی‌‏ارزش می‏‌شمارند. همۀ اینها پیام عید قربان است.» عید سعید قربان-۱۴۰۲ 🌸 عید قربان برشما وخانواده محترم مبارکباد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 دعایی زیبا برای سجده و قنوت ‌🔸 استاد عالی 🔹تلنگری زیبا برای همه ما 🍀🍀💫💫🌴🌴
1_838240515.mp3
21.06M
🌼 دعای عهد با عج 🎧 علی فانی 🍀🍀💫💫🌴🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_471545216.mp3
3.89M
زیارت_آل_یاسین✅ علی فانی 👌 🍀🍀💫💫🌴🌴
موفقیت ، کلید شادی نیست ! شادی ، کلید موفقیت است ... اگر آنچه انجام می‌دهی را دوست بداری ، موفق خواهی بود.
"سلام علیکم و رحمه الله...؛" "وفدیناه بذبح عظیم....؛" عرض تبریک و تحیت عید سعیدقربان بر شما و خانواده محترم و آرزوی قبولی طاعات و عبادات و برآورده شدن حاجات و آرزوها...؛ روزتان بخیر و شادی و بودن در کنار خانواده و عزیزانتان آکنده از نشاط و شعف و آراسته به زینت تعامل و محبت و عشق ورزی باد...؛ الهی دست لطف و شفاعت خداوند و اهل بیت علیه السلام همواره موید و همراه و سایه سار شما و زندگیتان باشد...؛ 🌺🌸 الهی آمین🌸🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 مرحوم سیدعلی (ره) : هيچ‏ گاه پس از نمازهاى واجب خود ، ‏ حضرت صدّيقه (صلوات الله عليها) را ترک ننماييد ؛ زيرا اين تسبيحات‏ ، يكى از انواع شمرده شده است. 📒 مهر تابناک ، ص ۲۳۴ =صَــــدَقِہ جاریِہ •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈• 🌷 اَلٰا بِـذِڪْرِٱݪلّٰـهِ تَـطْـمَـئِـنُّ ٱلْـقُـلُـوبُ https://eitaa.com/yasahe 🔵📕 💦❤️☘️🖤⬛🟪⬛🖤☘️❤️💦 📕🔵 اللهم عجل لولیک الفرج ♥️💦