#بسم_رب_الشهدا
#قسمت_سوم
# رمان بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
ساعت ۱۲ظهر بود ک از خواب بیدار شدم
شماره پانیذ گرفتم
-سلام خوبی ؟
پانیذ:مرسی تو خوبی؟
کبدت سالمه ؟
-مرگ
پانیذ میای بریم دبی؟
پانیذ:خاک توسرت
دبی دیگه خز شده
من بگم پرواز دعوت نامه بفرسته بریم ونیز شعر عشق و موسیقی
-باشه پس تا دعوت نامه بیاد بریم ی وری
پانیذ:یه اکیپ از بچه های آرش
سه شنبه میان ترکیه عشق و حال دوهفته ای
بیا ماهم بریم
-ایول پایه ام اساسی
امروز چندشنبه است ؟
پانیذ:یکشنبه
بیا بریم پارتی آرش
خیلی حال میده پارتی هاش
اون شبم مثل همیشه تا یک دو نصف شب پارتی بعد تا ۳-۴صبحم تو خیابونا پی مسخره بازی
کسی هم نبود بهم گیر بده
همه خانواده من خلاصه میشد تو جشن و شادی
غافل از اینکه بازی روزگار بامن مست و غرق گناه چه ها نخواهد کرد
وارد خونه شدم دیدم تیام دوست دخترشو آورده خونه
-سلام خوش اومدید خانم
تیام با اشاره به من خواهر کوچیکم
ترلان
بعد گفتم من تنهاتون میذارم تا راحت باشید
یادم رفت بگم پدرم از تاجرای بنام کشور ومنطقه است .
مادرم مثلا خانه داره
اما از ۸صبح تا ۱شب بیرونه و با دوستاش خوش میگذرونه
واقعا مست بودیم
-سوووووگل
سوگل
سوگل :جانم خانم
-اون چمدون کوچیکه رو بگو شوهرت بیاره
سوگل: چشم
#ادامه_دارد..
نام نویسنده: بانو.....ش
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
7.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا سربازان زنِ آمریکا در عراق آب نمیخورند؟
🔰 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
https://eitaa.com/yasegharibardakan
رمان
#بسم_رب_الشهدا
#قسمت_چهارم
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
راهی ترکیه شدیم
ب اصرار من بجای دو هفته یک هفته موندیم ترکیه
ونیز هم که نرفتم
چون وسط مدارس بود
عاشق درس و تحصیل بودم
قرار بود دیپلم ک گرفتم برای ادامه تحصیل برم خارج از کشور
بعداز یک هفته خوشگذرونی رفتم مدرسه
زنگ آخر خانم مافی مدیر دبیرستانم احضارم کرد دفتر
خانم مافی: خانم معروفی شما به دلیل بی حجابی و پرونده درخشان این دوره یک هفته اخراج موقت میشد از مدرسه
اون رگ سرتقیم باز اوج کرد با پرروبازی تمام گفتم : برام مهم نیست
من کلا دانش آموز شری بودم
یادمه یه بار سال اول دبیرستان بودم برای عید مارو تعطیل نمیکردن
منو یه اکیپ از بچه ها شیشه های مدرسه آوردیم پایین
بخاطر بی حجابیم از مدرسه اخراج شدم
منم ک غد و لجباز
لج کردم مدرسه نرفتم دیگه
#ادامه_دارد..
https://eitaa.com/yasegharibardakan
┄┄┅┅┅❅❁
✅ دو راه سعادت ...
🔹 عارف حاج اسماعیل دولابی (ره)
هر وقت خوشحال شدید بر محمد
و آل محمد صــلـوات بفرستید و هر
وقت غمناک شدید اسـتـغـفـار کنید؛
خداوند در را به روی شما باز می کتد .
https://eitaa.com/yasegharibardakan
به همت یک جوان عزیز و دوستانشون ، یک عدد قالی برای منزل زهرا کوچولو که مدتی پیش دستش رو جراحی کردیم ، تهیه و در اتاقشون پهن شد.😊🌹
خدا به زندگیشون خیر و برکت عنایت کنه.....
بانیان گرامی ؛
دستان بخشنده ی شما؛
تجلی والاترین ارزشهای انسانی است... سخاوت و مهر شما ؛
همچون نسیمی دلانگیز
بر جانهای خسته میوزد
و
امید به فردایی روشن را در دلها زنده میکند.
چه زیباست که در این روزگار
هنوز قلبهایی میتپد
که به عشق خدمت به همنوعان
جهان را به جای بهتری بدل میکنند.
ما از صمیم قلب سپاسگزار آن نگاه بلند
و
آن قلب بزرگتان هستیم؛
که بارقهای از نور را در زندگی دیگران میافکند...
باشد که در سایه ی الطاف پروردگار،
وجود ارزشمندتان همواره سرشار از آرامش، سعادت و برکت باشد...
با آرزوی بهترین ها برای بهترین بندگان درگاهش🙏🙏