eitaa logo
مجمع عاشقان بقیع اردکان
4هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
3.5هزار ویدیو
32 فایل
مجمع عاشقان بقیع اردکان اردکان ، خیابان مطهری جلسات هفتگی: جمعه شب ها، با سخنرانی سخنرانان توانا و مداحی مداحان اهل بیت از استان وکشور، آموزش مداحی ارتباط با مدیران کانال @Maa1356 @h_ebrahimian
مشاهده در ایتا
دانلود
تمرین این هفته کلاس مداحی مجمع: خوب تمرین کنید بچه ها ، هم متن نوحه و هم سبک نوحه...👇👇
5)zamine-moharam1402-shab10-14020505.mp3
18.68M
لبخند حسین و با هیچی عوض نکن رفیق حتی یه لحظه دنیا به یه لحظه رنجیدن آقا نمی ارزه دنیا بی حسین ابن علی وحشت محضه مشغول به بیراهه نشی گم کنی راحت رو غافل نشی برداری ز فرمانده نگاهت رو خالی نکنی تو دل شب پشت سپاهت رو آلوده دنیا نکنی رزق حلالت رو با خودعه گل آلود نکنی اشک زلالت رو آتیش حسادت نسوزونه پر و بالت رو مرز حق و باطله حسین امن امنِ ساحل حسین عاقبت بخیر نمی میره هر کی بود مقابل حسین ___________ دیداربهشت و راحت نفروشی به تماشای جهنم مغلوب هوس شی ،مانوس بشی با اهل‌گناه کم کم و کم کم یادت نره چی گفتی به ارباب تو محرم قول دادی یه عمر خونه ی قلبت حرمش باشه روز و شبت و خواب و‌خوراکت فقط آقاشه چشمات بی قرار پسر حضرت زهراشه آلوده ی تزویر نکنی خونه‌ی سادت رو حیفه نچشی مزه ی شیرین عبادت رو بی حاصله مرگی‌ که نده بوی شهادت رو حسین بهترن پناه من و تو مشتری آه من و‌تو ا ز من و تو رو‌نمیگیره واسه اشتباه من و تو _________ همرنگ حسین باش حتی اگه روزی بشی رسوای جماعت محبوبت بشناس، ارباب صدا نزن فقط از سر عادت محبوب که حسین باشه تو عاشق میشی راحت کی دیده حسین پس‌بزنه روی سیاهی رو؟ دنیا مگه غیر از حرمش داره پناهی رو؟ قربانی دنیا نکن این عشق الهی رو امشب اگه اینجایی خودش مارو صدا کرده از بین همه خلق جهان مارو جدا کرده حتمن خود زهرا تو‌نماز مارو دعا کرده حسین علت نفسهامه حسین ذکر روی لبهامه حسین دلخوشی امروز من و اعتبار فردامه حسین https://eitaa.com/yasegharibardakan
سؤالات مسابقه مهدویت ۵ جلسه هفتگی مجمع عاشقان اردکان ۱_ يكی از معجزاتي كه حضرت مهدي (عج) در هنگام تولد داشتند تلاوتي از آيه قرآن بود حضرت هنگام تولد چه آيه ای را تلاوت فرمودند؟ ۲- فلسفه غيبت حضرت ولي عصر از ديدگاه علماي دين چه مواردي مي باشد؟ ( ۴ مورد) ۳_ برخي افراد و فرقه ها عنوان مي كنند كه با توجه به وجود قرآن و سنت پيامبر(ص) و كامل بودن دين خداوند نيازي به وجود امام معصوم و يا نائب امام معصوم نيست ، چه پاسخي براي  این افراد داريد؟ ( دو دلیل) ______ مستمعین مجمع: شرکت برای گروه سنی بالای هفت سال آزاد است. جواب سوالات را به صورت مکتوب در نصف کاغذ A5 ، در منزل ، خوش خط و خوانا ، همراه با نام و نام خانوادگی نوشته و تا ساعت ۱۹:۳۰ جمعه شب ،در جلسه هفتگی مجمع ، تحویل مسئولین مربوطه نمایید.( بعد از این ساعت، جوابی تحویل گرفته نمیشود.) به سه نفر برگزیده ، هدیه ای به رسم یادبود تقدیم خواهد شد. شرط حضور برندگان در جلسه الزامی می‌باشد. مخصوصا دانش آموزان هیئت بسم الله 👏👏 اذان مغرب همه مجمع باشند.... https://eitaa.com/yasegharibardakan
جوایز این هفته مسابقه مهدویت😍😍😁 به سه نفر.....بسم الله رو بگید... راستی از این هفته ، برگه هایی که با یک دست خط نوشته شده باشه ، از دور مسابقه خارج میشن😊😊👊👊 ستاد مبارزه با تقلب در مسابقات مجمع😊
نمیدونم امشب رمان بزاریم ، نزاریم؟🙃
رمان واقعی«تجسم شیطان» 🎬: یک سال از ازدواج روح الله و فاطمه میگذشت، یک سالی که سرشار از عذاب هایی بود که فتانه برای محمود و بچه هاش داشت، درست است که روح الله در آلونک خود ساکن شده بود و سعی داشت نزدیک خانه پدری و هم خانه منور نشود، اما تیر ترکش فتانه، از دور هم که شده بر زندگی اش مینشست و عاطفهٔ بیچاره هر روزش جهنمی پر از آتش بود، فتانه در جبهه های مختلف می جنگید و انگار خستگی ناپذیر بود او به مدد نیروهای شیطانی، زندگی همه را تحت تاثیر قرار داده بود. عاطفه در تمام این یک سال هر روز و هر ساعت و هر ثانیه اش از گزند فتانه در امان نبود و انگار تمام زندگی اش جهنم شده بود و فتانه به خاطر اینکه محمود قصد داشت از او‌ جدا شود، حکم کرده بود که مسعود ، خواهر زاده اش او را طلاق دهد و مسعود هم که انسانی بد طینت بود، عاطفه را که کودکی کوچک داشت مدام مورد آزار و اذیت قرار میداد تا اینکه یک روز صبح زود تلفن همراه روح الله به صدا درآمد و پشت سرش صدای هیجان زدهٔ عاطفه در گوشی پیچید: الو سلام! روح الله عصری میتونی بیای روستا؟! روح الله همانطور که چشمانش کلمه های کتاب را دنبال میکرد گفت: سلام عزیزم، چی شده که با این هول و ولا حرف میزنی؟ چی شده که وسط هفته اونم با اون اوضاع قمر در عقرب خونه فتانه من پاشم بیام روستا؟! عاطفه نفسش را محکم بیرون داد و گفت: آخه بعد از یکسال اذیت و آزار فتانه، امروز مسعود اومده میگه که خاله اش راضی شده بی سروصدا از زندگی بابا بره بیرون، فقط یه شرط گذاشته ،اون شرط هم اینه که بابا، باغی را که تو آباد کردی بزنه به نام فتانه، تلفنی زنگ زدم به بابا هم گفتم، بابا را راضی کردم قبول کنه و شر فتانه کم بشه بلکه اذیت هاش هم برای من کمتر بشه و دست از سر زندگیم برداره، امروز عصر بابا قرار شد از شهر بیاد و یکراست بره باغ، من و مسعود و فتانه و بچه هاش هم میریم باغ تا همونجا بابا یه دست نوشته بده که باغ مال فتانه باشه و تمااام.. حالا بابا میگه چون زحمت اون باغ را تمام و کمال روح الله کشیده، تو هم باشی بهتره روح الله که خوب فتانه را میشناخت گفت: یعنی فکر کردین فتانه به همین راحتی دست از سر بابا و زندگی تو برمیداره؟! خواهر من! فتانه الان یه مار زخمی چه عرض کنم،یه اژدهای زخمی هست و تا زهرش را به همهٔ ما و علی الخصوص بابا نریزه دست بردار نیست، من که نمیام اما از من به شما نصیحت، گول فتانه و مسعود را نخورین، نه خودت برو باغ و نه بذار بابا بره، من حس خوبی ندارم، فکر میکنم این سناریو همه اش یه نقشه است، یه دام هست که براتون پهن کردن... عاطفه که انگار می خواست به هر طریقی روح الله را راضی به آمدن کند گفت: روح الله! اینبار به حرف من اعتماد کن و بیا، فکر میکنم فتانه خودش هم از این وضعیت خسته شده، آخه الان یک سال هست که بابا پاش را توی خونه فتانه نذاشته، نه به اون نه به بچه هاش سری نزده، خوب هرکی باشه خسته میشه، حالا فتانه میخواد فاتحه زندگی با بابا را بخونه منتها میخواد دست پر از اینجا بره و باغ را شرط کرده، اگر قلبا راضی هستی بیا دیگه، به خاطر من بیا... روح الله آه کوتاهی کشید و گفت: من فاتحه این باغ را یک سال پیش خوندم، چرا که هیچ وقت ازثمر باغ به من هیچی نرسید فقط زحمتش پای من بود، یادمه یه روز کنار دیوار بالایی باغ ایستادم و نفرین کردم که باغ از رونق بیافته، الانم نمیام و به خاطر تو نمیام...چون میدونم اومدنم کاری اشتباه هست، فتانه اونی نیست نشون میده عاطفه جان! تو که عمری زیر دستشون بودی باید بفهمی، نمی دونم چرا روی این کار اشتباه اینقدر پافشاری میکنی؟ عاطفه که به واقعیت حرفهای روح الله ایمان داشت اما حسی درونی او را مجبور میکرد که ناخواسته تن به خواستهٔ فتانه دهد، پس تصمیم داشت اگر روح الله هم حاضر به آمدن نشد، حتما با پدرش به باغ برود و کار را تمام کند ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی براساس واقعیت 🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
رمان واقعی«تجسم شیطان» 🎬: آقا محمود با خودش کلنجار میرفت، آیا راهی که پا گذاشته بود، راه درستی بود؟! اگر اصرار عاطفه و صلاحدید منور نبود، هرگز دوست نداشت با فتانه رودر رو شود، درست است توی این یک سالی که دور فتانه را خط کشیده بود اندکی آرامشش بیشتر شده بود، اما بارها و بارها با کابوس های وحشتناک از خواب پریده بود و پشت سرش انگار یکی در گوشش وز وز می کرد که خودش را بکشد و از این زندگی خلاص کند، اما همان ایمان نصف و نیمه ای که داشت او را از این کار باز می داشت، چرا که خودکشی گناه کبیره بود و کسی که خودکشی می کند باید تا ابد غضب خدا را به جان بخرد،یعنی این دنیا در رنج و ان دنیا هم در رنج و عذابی بیشتر.. ماشین از پیچ جاده که تازه آسفالت شده بود گذشت و روستای بزرگ و سرسبز آبا اجدادی اش در دیدش آمد. محمود وارد روستا شد و درست جلوی خانهٔ مادرش، عاطفه انتظار او را میکشید. ماشین که ترمز کرد، عاطفه در جلو را باز کرد و همانطور که سلام می کرد گفت: بابا می خوایین یه چای بخورین؟ مامان بزرگ چای تازه دم درست کرده.. محمود سری تکان داد و گفت: علیک سلام، نه چای باشه بعد از این جلسه ای که فتانه راه انداخته و بعد چهرهٔ شکستهٔ دخترش را که در سن نوزده سالگی شبیه زنان چهل ساله بود نگاهی انداخت و ادامه داد: بچه ات کو؟ عاطفه لبخند کم جانی زد و گفت: پیش مامان بزرگ گذاشتمش، اما خداییش خوب کردین اومدین، ان شاالله با این کار شر فتانه از سر همه مون کم بشه محمود گازی به ماشین داد و گفت: شر فتانه توی قبر هم از سر من کم نمیشه، نمی دونم این عجوزه مکار دوباره چه نقشه ای سر هم کرده و منو کشونده اینجا.. عاطفه همانطور که به بیرون خیره شده بود گفت: بد به دلتون راه ندین و جلوتر را نشان داد و گفت: نگاه کنید سعید و مسعود جلو در باغ هستن محمود جلوی در باغ ترمز کرد و همانطور که پیاده میشد، نگاهی به سعید که قد کشیده بود، کرد و پیش خودش تکرار کرد: اینم بزرگ شده، اما از نگاهش باید ترسید، عین فتانه شده، خدا ازش نگذره.. سعید جلو آمد و بدون اینکه به پدرش سلام کند با غضب نگاهی به آنها انداخت و گفت: خیلی عجب هنوز نمی یومدین و مسعود جلو آمد و متملقانه گفت: سعید! این جا سلام کردنت به بابات هست که بعد از یکسال میبینیش؟ و دستش را به طرف آقا محمود دراز کرد و با سلامی بلند او را به باغ دعوت کرد. محمود نیشخندی زد و گفت: کار دنیا برعکس شده، حالا دیگران ما را به باغ خودمون دعوت میکنند و با زدن این حرف جلوتر از همه وارد باغ شد. زیر درخت زردآلو که چمن رنگ پریده ای بود، حصیری پهن کرده بودند و فتانه همانند پادشاهی که منتظر زیر دستانش هست صاف نشسته بود و خیره به قدم های محمود بود که به او نزدیک میشد. محمود از زیر چشم اطراف را می پایید، به نظرش همه چیز مشکوک بود، اما الان دیگر راه برگشت نداشت. سعیده و مجید هم که بزرگتر از قبل شده بودند با ورود پدرشان از جا بلند شدند و همانطور که هر کدام به طرفی میرفتند از آن جمع دور شدند. روی حصیر سینی نیکلی بود که داخلش هندوانه ای گرد و سبز وجود داشت و در کنارش کاردی تیز که بیشتر شبیه کارد قصابی بود به چشم می خورد، انگار قرار بود تنها پذیرایی این مجلس، هندوانه باشد. محمود جلو رفت و همانطور که ایستاده بود رو به فتانه که حتی سلامی کوتاه هم نکرده بود،گفت: ببینم منظورتون از این قرار مرار چی بود؟ از من چی می خوایین؟ فتانه نگاهی غضبناک به سرتا پای محمود کرد و گفت: مگه این دختر چشم سفیدت نگفته بهت؟! محمود سری تکان داد و گفت: چرا گفته...اما فکر نمی کنی این لقمه زیادی برای تو بزرگ باشه؟! و بعد با انگشت دور تا دور باغ بزرگ را نشان داد و گفت: این باغ سرسبزی که میبینی یه زمین خشک بود که با تلاش روح الله تبدیل شده به باغ، پس اگر قرار باشه این باغ را به نام کسی بزنم باید اون روح الله باشه نه تو.. فتانه دندانی بهم سایید و کمی جابه جا شد و گفت: روح الله خیلی بی جا کرده، من بودم که اینا را بزرگ کردم تا قد کشیدن و هر کدومشون برا خودشون کسی شدن، من تو خونهٔ توی نامرد جون دادم و جون گرفتم تا تو از محمود رسیدی به آقاااا محمود، تمام هستی تو مال منه آقااا محمود اینو تو گوشت فرو کن.. با جابجایی فتانه، محمود تازه متوجه چماقی شد که زیر پای فتانه پنهان شده بود.. ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی براساس واقعیت 🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼
انشاالله با ۴۳ نفر دیگه ، 3.5k رو زیارت خواهیم کرد😂😍🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر معظم انقلاب: مگر شما دادگاهید که میگویید اعدام باید گردد؟ ... فضاسازی نکنید که باید اعدام گردد و... باید عادلانه و بادقت انجام شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جمعه شب های پاک.... سلسله جلسات هفتگی مجمع عاشقان بقیع اردکان جمعه ۱۴۰۲/۰۸/۱۲ از اذان مغرب همراه با اقامه نماز جماعت مغرب و عشاء امام جماعت : حجه الاسلام قانعی سخنران : حجه الاسلام خردمند( از ساعت ۱۹:۰۰) همراه باقرائت ادامه زیارت آل یاسین و ذکر توسل و سینه زنی مکان : خیابان شهید مطهری جنوبی ، مجتمع بیت الزهرا ء س ، مجمع عاشقان بقیع اردکان روابط عمومی مجمع https://eitaa.com/yasegharibardakan
تمرین این هفته کلاس مداحی مجمع: خوب تمرین کنید بچه ها ، هم متن نوحه و هم سبک نوحه...👇👇
5)zamine-moharam1402-shab10-14020505.mp3
18.68M
لبخند حسین و با هیچی عوض نکن رفیق حتی یه لحظه دنیا به یه لحظه رنجیدن آقا نمی ارزه دنیا بی حسین ابن علی وحشت محضه مشغول به بیراهه نشی گم کنی راحت رو غافل نشی برداری ز فرمانده نگاهت رو خالی نکنی تو دل شب پشت سپاهت رو آلوده دنیا نکنی رزق حلالت رو با خودعه گل آلود نکنی اشک زلالت رو آتیش حسادت نسوزونه پر و بالت رو مرز حق و باطله حسین امن امنِ ساحل حسین عاقبت بخیر نمی میره هر کی بود مقابل حسین ___________ دیداربهشت و راحت نفروشی به تماشای جهنم مغلوب هوس شی ،مانوس بشی با اهل‌گناه کم کم و کم کم یادت نره چی گفتی به ارباب تو محرم قول دادی یه عمر خونه ی قلبت حرمش باشه روز و شبت و خواب و‌خوراکت فقط آقاشه چشمات بی قرار پسر حضرت زهراشه آلوده ی تزویر نکنی خونه‌ی سادت رو حیفه نچشی مزه ی شیرین عبادت رو بی حاصله مرگی‌ که نده بوی شهادت رو حسین بهترن پناه من و تو مشتری آه من و‌تو ا ز من و تو رو‌نمیگیره واسه اشتباه من و تو _________ همرنگ حسین باش حتی اگه روزی بشی رسوای جماعت محبوبت بشناس، ارباب صدا نزن فقط از سر عادت محبوب که حسین باشه تو عاشق میشی راحت کی دیده حسین پس‌بزنه روی سیاهی رو؟ دنیا مگه غیر از حرمش داره پناهی رو؟ قربانی دنیا نکن این عشق الهی رو امشب اگه اینجایی خودش مارو صدا کرده از بین همه خلق جهان مارو جدا کرده حتمن خود زهرا تو‌نماز مارو دعا کرده حسین علت نفسهامه حسین ذکر روی لبهامه حسین دلخوشی امروز من و اعتبار فردامه حسین https://eitaa.com/yasegharibardakan
سؤالات مسابقه مهدویت ۵ جلسه هفتگی مجمع عاشقان اردکان ۱_ يكی از معجزاتي كه حضرت مهدي (عج) در هنگام تولد داشتند تلاوتي از آيه قرآن بود حضرت هنگام تولد چه آيه ای را تلاوت فرمودند؟ ۲- فلسفه غيبت حضرت ولي عصر از ديدگاه علماي دين چه مواردي مي باشد؟ ( ۴ مورد) ۳_ برخي افراد و فرقه ها عنوان مي كنند كه با توجه به وجود قرآن و سنت پيامبر(ص) و كامل بودن دين خداوند نيازي به وجود امام معصوم و يا نائب امام معصوم نيست ، چه پاسخي براي  این افراد داريد؟ ( دو دلیل) ______ مستمعین مجمع: شرکت برای گروه سنی بالای هفت سال آزاد است. جواب سوالات را به صورت مکتوب در نصف کاغذ A5 ، در منزل ، خوش خط و خوانا ، همراه با نام و نام خانوادگی نوشته و تا ساعت ۱۹:۳۰ جمعه شب ،در جلسه هفتگی مجمع ، تحویل مسئولین مربوطه نمایید.( بعد از این ساعت، جوابی تحویل گرفته نمیشود.) به سه نفر برگزیده ، هدیه ای به رسم یادبود تقدیم خواهد شد. شرط حضور برندگان در جلسه الزامی می‌باشد. مخصوصا دانش آموزان هیئت بسم الله 👏👏 اذان مغرب همه مجمع باشند.... https://eitaa.com/yasegharibardakan
جوایز این هفته مسابقه مهدویت😍😍😁 به سه نفر.....بسم الله رو بگید... راستی از این هفته ، برگه هایی که با یک دست خط نوشته شده باشه ، از دور مسابقه خارج میشن😊😊👊👊 ستاد مبارزه با تقلب در مسابقات مجمع😊
دو لحظه قبل، کمی شیر خورد و خوابش بُرد کنار مادر خود کودکِ بی‌آزاری دو لحظه بعد، پدر رفت تا کفن بخرد ولی نیامد و گم شد میان بازاری... ✍ https://eitaa.com/yasegharibardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬کلیپ 💠استاد رائفی پور 📝 زندگی در آخرالزمان عرصه تجارته ، عرصه لهو و لعبه 🎤سخنرانی آغاز امامت امام زمان عج https://eitaa.com/yasegharibardakan
✅ دعوت از مردم برای حضور در مراسم یوم الله۱۳ آبان زمان: روز شنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۱۰ مکان: مسجد کوشکنو به سمت مصلی امام خمینی(ره)
🔶 دانلود صوتی جلسه هفتگی 12 آبان ماه 1402 👤سخنران: 🗣ذاکر: 🚩 🆔 @YasegharibArdakan
1sokhan.mp3
10.96M
بخش اول 👤سخنران: 🔶 جلسه هفتگی 12 آبان ماه 1402 🚩 🆔 @YasegharibArdakan
2sokhan.mp3
9.63M
بخش دوم 👤سخنران: 🔶 جلسه هفتگی 12 آبان ماه 1402 🚩 🆔 @YasegharibArdakan
3zamine.mp3
4.38M
(از زندگی دلم آزرده خاطره، نوکر اگه نیاد روضه کجا بره...) 🗣ذاکر: 🔶 جلسه هفتگی 12 آبان ماه 1402 🚩 🆔 @YasegharibArdakan
4shoor.mp3
1.95M
(دلم تنگ شده بود، آره دلم تنگ شده بود، برا همین دمی که میگیرم و گریه میکنم...) 🗣ذاکر: 🔶 جلسه هفتگی 12 آبان ماه 1402 🚩 🆔 @YasegharibArdakan