بزرگترین و کاملترین مرکز پخش
لباس احرام و ملزومات حجاج بیت الله در اردکان و میبد
لباس کامل احرام زنانه و مردانه
کفشهای طبی مخصوص حج( زنانه و مردانه )
لوازم بهداشتی بدون بو و چربی ( صابون ، شامپو ،خمیردندان ، کرم ضدآفتاب ، پودرلباس شویی ، مایع دست شویی ، ژل ضدعفونی، پودرعرق سوز ، ماسک ، پد یکبار مصرف توآلت فرنگی )
کلاه افتابگیر_ لباس زیر و...
لوازم مورد نیاز در ایام تشریق ( زیرانداز ، ماشین تیغ و تیغ و پیش بند یکبار مصرف و...) و سایر لوازم جانبی مورد نیاز حجاج
نماینده ۴شرکت تولید لوازم احرام در کشور
اردکان ، بلوار آیت الله خامنه ای ، روبه روی مسجد حاج محمدحسین ، فروشگاه صوت الزهرا س
۰۹۱۳۲۵۶۸۹۸۱-۳۲۲۲۷۶۳۳
عزیزانی که توو اقوام و نزدیکان ، زائر حج دارید امسال، این اطلاعیه👆👆👆 رو براش بفرستین
17.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ماجرای جالب ازدواج دخترهای حاج آقای قرائتی...
#اندکی_تفکر ⚠️
🌸 یاد بگیریم
از محبت دیشب پدر نگوییم در حضور کسی که پدرش در آغوش خاک آرمیده است...
🌸 یاد بگیریم
از آغوش گرم مادر نگوییم در حضور کسی که مادرش را فقط در خواب میتواند ببیند ...
🌸 یاد بگیریم
گر به وصال عشقمان رسیدیم، میان انبوه جمعیت کمی دستانش را آهسته تر بفشاریم،
شاید امروز صبح کسی در فراق عشقش چشم گشوده باشد ...
🌸 یاد بگیریم
اگر روزی از خنده فرزندمان به وجد آمدیم، شکرش را در تنهاییمان به جا آوریم
نه وصف خنده اش را درجمع ...
شاید کسی در حسرتش روزها را میگذراند...
🌸 یاد بگیریم
آهسته تر بخندیم، شاید کسی غمی پنهان دارد
که فقط خدا میداند...
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
صبحتووووون به خییییییر🌹🌹🌹🌹
🦋ای دردام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۸۰ 🎬
میدونستم الان وقت خداحافظی ست,الان طارق واحمدوعباس بین داعشیان گم میشن ودیگه نمیدونم ایا دوباره میتونم طارق راببینم یانه...عماد محکم بغل طارق راچسپیده بود وازش جدا نمیشد...
اهسته سرم رابردم کنارگوشش وگفتم:بزارطارق بره ,عمادم....من هستم....طارق میخواد ابواسحاق راتنبیه کند ....اگه ولش نکنی شاید به خطربیافته...تااین حرف رازدم...عماد بغل طارق را رها کرد...دلم میخواست زار بزنم...اخه خدااا چرااااا به چه گناهی...
همه شان پیاده شدند..ابواسحاق تشکر کرد ورفت تا به جشن برسد ومن دیدم طارق وعباس واحمد,سایه به سایه اش رفتندوتا زمانی که درتاریکی گم شدند ,نگاهم به رد رفتنشان خیره ماند,با صدای فیصل به خود امدم:خاله بریم دیگه دارن اتیش بازی میکنن.....
کلی جمعیت امده بود مردمی که به داعش پیوسته بودند برای تماشا امده بودند..
بچه ها جلویم جست وخیز میکردند ومن درافکار خودم غرق بودم
ایا طارق ودوستانش رفتند؟ایا داخل اردوگاه کسی ازفرارشان مطلع شده؟
ذهنم انچنان مشغول بود که نفهمیدم کی جشن تمام شد ظرفی غذادست فصیل وظرفی دست عمادبود
من:عماد ,فیصل کی بهتان غذا داد؟
که یک دفعه یکی از پشت به من زد...
سلما...
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
🦋ای در دام🕷
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۸۱ 🎬
برگشتم پشت سرم ناریه را دیدم که گفت:چیه؟؟توخودت غرقی،غذا برای بچه ها دادم متوجه نشدی ,این برای تو ...
باتعجب نگاهش کردم وگفتم:توهم اینجا بودی؟گفتی اخرشب میای..
ناریه:کارم زود تموم شد وچون حدس میزدم شما اومده باشید اینجا,منم اومدم...الانم غذاتون رابخورید وبریم که کلی کارداریم.
من:کار داریم؟؟
اخه پیش خودم فکرکردم شایدازماجرای فرار اسیرها باخبر شده ویک برنامه چیده برای پیداکردنشان.
ناریه :اره,خیلی کار دارم,امشب به اندازه تمام عمرم خوشحالم...
من:یعنی به خاطر پیروزی داعش وگرفتن چندتاروستا اینقدرخوشحالی؟؟!
خنده ی بلندی کردواهسته گفت:گوربابای دولت اسلامی وداعش,بریم بالاخره میفهمی..
خیلی کنجکاوشده بودم ,اخه فحش به داعش میداد ,این خیلی جای تعجب داشت..داشتیم حرکت میکردیم که به طرف اردوگاه بریم که ناگهان از گوشه ای صدای همهمه ای بلند شد وبعضی از داعشیها باچوب وچماق به جان مردمی که برای تماشا امده بودند افتادند ومدام ناسزا میگفتند که:خائن را باید گرفت...جاسوسا...بی پدرومادرا و....
ناریه رفت جلو تاببینه چه خبره,بعداز چنددقیقه اومدوگفت:مثل اینکه یک نفر سریک مجاهدراگوش تاگوش بریده,اینا هم داغ کردن ناجور بریم بریم که اینا سزلی کاراشون رامیبینن...وقتی خودشون سرمیبرند حرفی نیست ولی,وقتی سریکی ازاینا بریده میشه,طرف مقابل راوحشی ترین ادم معرفی میکنند..
تودلم خنده ای کردم وگفتم:دستت طلا طارق جان که انتقام پدرومادرمون راگرفتی،شک نداشتم که ابواسحاق به درک واصل شده پس طارق ازمهلکه به سلامت فرارکرده,اخه اگر یکی ازاینا بهشون شک کرده بود یا گرفته بودنشان الان توبوق وکرنا به همه اعلام میکردند.
حرکت کردیم طرف اردوگاه اما ذهنم پراز سوالات کوچک وبزرگ بود...
#ادامه دارد...
💦⛈💦⛈💦⛈
🦋ای در دام🕷
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۸۲ 🎬
نزدیک اردوگاه رسیدیم..
ناریه:یا الله...اینجا چه خبره؟!چرا نگهبانها اینقدزیاد شدن؟
با دیدن ورودی اردوگاه وتعداد داعشیها,قلبم به شدت میتپید واگر کسی میتونست روبنده ام را بالا بزنه وچهره ام راببینه میفهمید که کار کارخودمن است,اهسته نگاهی به عقب وبه فیصل وعمادکردم,میترسیدم که فیصل حرفی بزنه وکارها خراب بشه اما وقتی دیدم,فیصل درحال چرت زدنه خیالم راحت شد.
میخواستیم داخل اردوگاه بشیم که یکی ازداعشیا امدجلو,ناریه روبنده اش را داد بالا وگفت:سلام برادر چه خبره؟
داعشی:سلام ام فیصل...شما کی از اردوگاه خارج شدید؟
ام فیصل:من ظهر بعدازنهار رفتم,الانم ازجشن میام,طوری شده؟؟
داعشی:آهان پس شما درجریان نیستید,عصر سه تا اسیررافضی را اوردند وقراربود فردا قربانیشون کنیم که امشب فرارکردند.
ناریه:عجبببب ,خیالتون راحت حتما داخل اردوگاه هستند ,بااینهمه نگهبانی که اطراف اردوگاه هست,محاله توانسته باشند,خارج بشن...
داعشی:خودمان هم همین را حدس میزنیم,مجاهدان دارن همه جا رامیگردندوراه راباز کرد تا ما داخل برویم.
خداراشکر کردم که ناریه نگفت که ما غروب باماشینش رفتیم وگرنه شاید به من مشکوک میشدند...
نفس راحتی کشیدم که از دست اینا جستم اما نمیدانستم ،من در چنگ عقربی کشنده وماری خوش خط وخال هستم وخودم خبرندارم...
#ادامه دارد....
💦⛈💦⛈💦⛈
https://eitaa.com/yasegharibardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اظهارات جالب یک کاندیدای مجلس لرستان در تبلیغات خیابانی؛ میخواهم همانطور که حضرت یوسف بیکاری و بی آبی را در مصر نجات داد....😳😐😐
ورژن جدید....😉😂
🆔️https://eitaa.com/yasegharibardakan
🔹سن تکلیف پسرها ودخترها 🔹
🔰سن شمسی گل پسرا و دختر خانمایی که امسال باید روزه بشن
🧑آقا پسرها:متولدین ۱۳۸۸/۰۵/۳۱ و قبل از اون
👩دخترخانم ها:متولدین۱۳۹۴/۰۳/۲۸ و قبل از اون
⚠️از لحاظ سنی به تکلیف رسیدند.
https://eitaa.com/yasegharibardakan
چه جالب
این گل در کل جهان به نام "ماها مه رو و آریا" شناخته می شود و فقط و فقط در منطقه هیمالیا رشد می کند! گفته می شود این گیاه هر ۴۰۰ سال فقط یک بار گل می دهد! اگر می خواهیم آن را بار دیگر ببینیم بایستی ۴۰۰ سال دیگر صبر کنیم! نسل ما خیلی خوش شانس است که این گل را دید!
https://eitaa.com/yasegharibardakan
عزیزانی که دارین کفاره روزه به حساب خیریه مجمع می ریزین، لطفا مبلغ و کفاره بودنش رو بهمون اطلاع بدین ...