~🕊
❄️""شهیدی که به دستور #صدام دو نیم شد ""
⚘🌷 شهید "علی اکبر اقبالی دوگاهه" از خلبانان دوران دفاع مقدس سوار بر جنگنده به سمت عراق و شهر استراتژیک بغداد حرکت کرد.
بسیاری از مناطق نظامی ارتش عراق را به آتش کشید. خوشحال از اینکه سیلی محکمی به صدام زده است. مسیر هوایی موصل را برای ورود به ایران انتخاب کرد ولی در مسیر هوایی برگشت هواپیمایش هدف اصابت موشک دشمن قرار گرفت و سقوط کرد.
خودش را از جنگنده به بیرون پرتاب کرد ولی زنده به دست نیروهای بعثی افتاد. او را به اسارت گرفتند. صدام که از او و خلبانهای ما کینه سختی داشت دستور داد سید علی اکبر را به طرز فجیعی به شهادت برسانند.
نیروهای بعثی هر دو پای او را به تانک بستند. او را از وسط به دو نیم کردند. دژخیمان بعثی به همین هم اکتفا نکردند. صدام دستور داد نصف بدن او را در دروازه نینوا و نصف دیگر آن را در موصل دفن کنند.
دو سال پس از جنگ نیمی از پیکر او را در موصل پیدا میکنند و از مرز قصرشیرین با تجلیل و به آغوش وطن باز میگردانند و پیکر مطهرش در جوار شهید سپهبد امیر صیاد شیرازی آرام میگیرد.🌷⚘
#شهید_علیاکبر_اقبالی_دوگاهه♥️🕊
#حضرت_معصومه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@Paygah_ALzahra77
آبگوشت شیشهای😳
🌱شلمچه بودیم!
بیسیم زدیم به حاجی که:« پس این غذا چی شد؟» خندید و گفت: «کمکم آبگوشت میرسه!»
دلمون رو آب نمک زدیم برای یه آبگوشت چرب و چیلی😋، که یکی از بچهها داد زد:«اومد! تویوتای قاسم اومد!». خودش بود. تویوتا درب و داغون اومد و اومد و روبرومون ایستاد.
قاسم، زخم و زیلی🤕 پیاده شد. ریختیم دورِش و پرسیدیم: «چی شده؟»
گفت: «تصادف کردهام!».
- غذا کو ؟ گفت: « جلو ماشینه ».
درِ تویوتا رو، به زور باز کردیم و قابلمه آبگوشتو برداشتیم.🥣 نصف آبگوشتها ریخته بود کف ماشین و دور قابلمه.
با خوشحالی😄میرفتیم، که قاسم از کنار تانکر آب، داد زد:«نخورید! نخورید! داخِلش خُورده شیشه است».
با خوش فکريِ مصطفی رفتیم یه چفیه و یه قابلمه دیگه آوردیم و آبگوشتها رو صاف کردیم. خوشحال😃 بودیم و میرفتیم طرف سنگر که دوباره گفت: «نبَرید! نبَرید! نخورید!».گفتیم: «صافشون کردیم»🤨. گفت:«خواستم شیشهها رو دربيارم، دستم خونی بود، چکید داخلش».
همه با هم گفتیم: اَه ه ه!!☹ مُرده شُورِت رو ببرند! قاسم!» و بعد وِلو شدیم روی زمین.
احمد بستهی نون، رو با سرعت آورد و گفت:«تا برای نونها مشکلی پیش نیومده بخورید!😉» بچه ها هم، مثل جنگ زده ها حمله کردند به نونها😅.
🖋مجموعه اکبرکاراته موسسه مطاف عشق
#طنز_جبهه😊
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@Paygah_ALzahra77
خیلی از دوستانش می گفتند ما که نمی توانستیم مثل او باشیم بارها عصبانی شدیم و کارهایی کردیم که بعدا پشیمان شدیم .
اما ابراهیم از توی کوچه رد می شد بچه ها داشتند فوتبال بازی می کردند یکی توپ را شوت کرد و محکوم به صورت ابراهیم خورد و صورتش سرخ شد.
کمی نشست بچه ها از ترس فرار کردند ابراهیم دست کرد داخل کیف دستی اش مقداری خوراکی بیرون آورد و گفت کجا رفتید؟ بیایید براتون خوراکی آوردم و بعد خوراکی ها رو گذاشت کنار دروازه و رفت. او مصداق آیه ۹۶ سوره مومنون بود.
#شهید_گمنام
#شهید_ابراهیم_هادی🌹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@Paygah_ALzahra77
#کلامامیر
#نهج_البلاغه
🔸شماره ۸🔸
💫 شگفتى هاى تن آدمى 💫
حضرت علی(ع) :
از ويژگى هاى انسان در شگفتى مانيد، كه: با پاره اى «پى» مى نگرد، و با «گوشت» سخن مى گويد، و با «استخوان» مى شنود، و از «شكافى» نفس مى كشد.
🌸نهج البلاغه - حکمت هشتم 🌸
🔹موضوع : علمى، فيزيولوژى انسانى🔹
@Paygah_ALzahra77
💢سفر به آینده تاریخ شماره ۶💢
#داستان_مهدوی
#قسمت_ششم
خوب دقّت کن، آیا می توانی تعداد آن منبرها را بشماری❓
درست است، چهار منبر نورانی❗️
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) وحضرت علی وامام حسن وامام حسین (علیهم السلام) را نگاه کن که با چه شکوهی به سوی این منبرها می روند وبالای آنها می نشینند.
چه شوری در میان فرشتگان وانبیاء ومؤمنان برپا شده است😊
در این هنگام، همه درهای 🚪آسمان باز می شوند.
پیامبر می خواهد دعا 🤲کند وبا خدای خویش نجوا کند. همه فرشتگان وپیامبران نیز آماده اند تا با پیامبر اسلام همنوا شوند.
گوش فرا بده تا تو هم سخن پیامبر را بشنوی❗️
پیامبر چنین عرضه می دارد: "بار خدایا❗️تو وعده دادی که بندگان خوبت را فرمانروای زمین گردانی. لحظه عمل به آن وعده فرا رسیده است".
همه فرشتگان وپیامبران نیز همین سخن را زمزمه می کنند.
نگاه کن❗️ پیامبر وحضرت علی وامام حسن وامام حسین (علیهم السلام) در بالای آن منبرها به سجده رفته اند.
آنان در سجده چنین می گویند: "بار خدایا❗️بر ستمکاران خشم گیر؛ زیرا حریم تو شکسته شد. دوستانت کشته وبندگان خوبت ذلیل شدند"😔
همسفر خوبم❗️ تو خوب می دانی که منظور آنها از این سخنان چیست.
وقتی که خانه وحی به آتش کشیده شد ودُرّ یگانه عصمت، فاطمه (علیها السلام) شهید شد،😢 همان روز، حریم خدا شکسته شد❗️
آن روزی که امام حسین (علیه السلام) با لب تشنه شهید شد،😔 ذلّت اهل ایمان شروع شد.
وبه راستی، پیامبر خوب می داند چگونه از خداوند اذن ظهور را بگیرد.
جالب است بدانی قبل از اینکه پیامبر بالای منبر برود، خداوند فرشته ای را به آسمان دنیا می فرستد.🌌
من مدّت زیادی در این فکر🤔بودم تا علّت این کار را بفهمم.
آری، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) از این منبر پایین نمی آید تا اجازه ظهور امام زمان را بگیرد و خداوند برای شادی دل پیامبر، این فرشته 👼را قبلا به آسمان دنیا🌌 فرستاده است تا وقتی دعای🤲 پیامبر تمام شد، این فرشته هر چه سریع تر حکم 📜ظهور را در دستان مبارک امام قرار دهد.
پیامبر در این سجده، چنان با خدا سخن گفت واز سوز دل خود پرده برداشت که اکنون دیگر هر گونه تأخیر در امر ظهور امام، مقبول درگاه خداوند نیست.
↩️#ادامه_دارد...
✍تنظیم شده در واحد تحقیق و پژوهش قرارگاه محکمات
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@Paygah_ALzahra77
💢سفر به آینده تاریخ شماره ۷💢
#داستان_مهدوی
#قسمت_هفتم
💢سیصد وسیزده نفر از راه می رسند💢
اگر دقّت کنی می بینی که تمام مردم مکه در مورد مطلب مهمّی با هم سخن می گویند.
آیا می خواهی تو هم از سخن آنها باخبر شوی❓
دیشب، سیصد وسیزده جوانمرد وارد شهر مکه شده اند وتا صبح مشغول عبادت بوده اند.
آنها در مسجد الحرام 🕋 گرد هم آمده اند، وهمه نگاه ها را متوجّه خود کرده اند.
مردم مکه تعجّب کرده اند. آن ها نمی دانند این جوانان از کجا آمده اند وچطور توانسته اند خود را به مکه برسانند🤔؛ زیرا شهر مکه در محاصره سپاه سفیانی است😔
عجیب است که لباس همه این جوانان یک شکل است. همه، هم قد وهم اندازه، مثل یک دسته نظامی، بسیار مرتّب هستند؛ هر کس آنها را ببیند، مبهوت آنان می شود.
آمدن این جوانان به شهر مکه، یک راز است که کسی از آن خبر ندارد.
هر کدام از جوانان در گوشه ای از دنیا 🌍 بودند. چگونه شد که آنها در یک لحظه خود را در مکه یافتند❓
آنها به امر خدا با "طَی الارض" به مکه آمده اند.😊
شاید بپرسی که "طَی الارض" یعنی چه❓
اگر بتوانی در یک لحظه، بدون استفاده از هیچ وسیله نقلیه ای🚛، کیلومترها راه را پشت سر بگذاری وخود را به مکه یا هر جای دیگر برسانی، تو "طَی الارض" نموده ای.☺️
آری، یاران امام معجزه وار وبسیار شگفت انگیز کنار کعبه 🕋 جمع شده اند.
آری ظهور امام زمان وابسته به حضور این سیصد وسیزده نفر است👌اراده خدا بر این بوده است که آنها را در یک لحظه در مکه جمع کند.
هر کس اسم بزرگ یا همان اسم اعظم خدا را بداند، دعایش 🤲 مستجاب می شود. وقتی امام زمان خدا را به آن اسم قسم می دهد، سیصد وسیزده یار او، در یک چشم به هم زدن، در مکه حاضر می شوند.
اکنون تو از این راز آگاه شده ای؛ امّا مردم مکه، همچنان در تعجّب هستند😳
آنان در مسجد الحرام 🕋 دور هم جمع شده اند ودرباره این مطلب با هم سخن می گویند: به راستی این جوانان چگونه وارد مکه شده اند❓
آن طرف را نگاه کن❗️ آن مرد را می بینی که به سمت بزرگان مکه می رود.
او کیست وچرا چنین سراسیمه ومضطرب، جمعیت را می شکافد❓
او مستقیم نزد فرماندار مکه می رود. سلام می کند ومی گوید: "دیشب خواب عجیبی دیدم وبرای همین خیلی ترسیده ام".😥
فرماندار مکه نگاهی به او کرده ومی گوید: "خوابت را برایم تعریف کن ".
↩️#ادامه_دارد...
✍تنظیم شده در واحد تحقیق و پژوهش قرارگاه محکمات
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@Paygah_ALzahra77
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀🥀🥀
🌸🌸
🌾
#خلاقیت 👼
چطوری با کارتن، خونه بسازیم؟ 🤔 🏠
مامانا و آبجیا حتما ببینند👌کارتن وسیله رو دور نندازید😳
@Paygah_ALzahra77