eitaa logo
#یاس نبی۷
52 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
177 فایل
بیان وبررسی مسائل سیاسی روز و مهارتها و قصه های شب مارادر این کانال همراهی کنید 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ارتباط بامدیرکانال 👇 @M_chavoshi
مشاهده در ایتا
دانلود
83.mp3
6.42M
🇮🇷 🔊 (۸۳) | حقوق بشر آمریکایی 🍃🌹🍃 🎙مهدی عزیزی | 🆔 eitaa.com/meyarpb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آمریکا در مذاکره به دنبال چیست و بازی تحریم و مذاکره تا چه زمانی ادامه می‌یابد؟ آمریکا در مذاکره به دنبال همان چیزی است که از طریق تحریم به دنبال آن بود یعنی تضعیف کشور تحریم شونده (ایران) و نهایتا تغییر رفتار این کشور زیرا ایران در موضع انفعالی قرار دارد و در زمین آمریکا، بازی می کند. اتفاقی که این بازی آمریکا را تکمیل می کند، ترساندن مردم از شکست مذاکرات و ایجاد دوگانه «جنگ یا مذاکره» است. همچنین بازی تحریم و مذاکره یا همان سیاست چماق و هویج آمریکا زمانی پایان می یابد که نقاط آسیب پذیر اقتصاد ایران برطرف شود و کارآمدی تحریم از بین برود؛ اتفاقی که درباره برخی تحریم‌ها مثل تحریم واردات بنزین در اواخر دهه هشتاد رخ داد. شرط لازم برای تحقق این موضوع که ایران به صورت جدی به دنبال خنثی سازی تحریم‌ها نرود و کارآمدی ابزار تحریمی آمریکا حفظ شود، اقتصاد شرطی است و این نوع اقتصاد هم بدون فعالیت جریان تحریف در ایران ایجاد نمی‌شود. این جریان نمی خواهد در کشور این اجماع ایجاد شود که عبور از تحریم راه‌حل غیر اقتصادی ندارد. 👥 (۲۳) 🖇 🖇 🍃 🎤🍃
چرا آمریکا، ایران را تحریم می‌کند؟ تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکا حاکم بلامنازع منطقه خاورمیانه و فعال ترین دولت خارجی در صحنه سیاسی ایران بود و کشورمان هم به عنوان مهمترین و قوی ترین متحد استراتژیک آمریکا در خاورمیانه محسوب می‌گردید. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ضربه سهمگینی بر تسلط آمریکا بر منطقه خاورمیانه و ایران وارد نمود و آمریکا یک متحد بزرگ و مصرف‌کننده مهم تسلیحات آمریکایی و یک منبع صدور نفت به اسرائیل و یک مانع بزرگ تقویت شوروی را از دست داد و منافع حیاتی او در خلیج فارس در معرض خطر قرار گرفت. به همین دلیل، آمریکا با روی کار آمدن هر دولت مستقل در کشورهای دیگر از جمله ایران چه سکولار و چه دینی، مخالف بوده و است و آن را برخلاف منافع ملی خود می داند. در مجموع، استقلال طلبی ایران و از دست رفتن منافع منطقه ای آمریکا، پیگیری منافع ملی ایران به جای هضم شدن در منافع جهانی آمریکا و احیای بعد اجتماعی اسلام در جهان، سه دلیل اصلی دشمنی آمریکا با ایران و در نتیجه، تحریم شدن کشورمان توسط آمریکاست. توضیحات بیشتر درباره این موضوع را از اینجا ببینید. 👥 (۲۳) 🖇 🖇 🍃 🎤🍃
بررسی جنایات آمریکا4.ogg
355.5K
🔸بررسی ابعاد حقوق بشر آمریکایی 🎙نشست بصیرتی صوتی 🔰یاسر متانت/قسمت دوم
بررسی جنایات آمریکا5.ogg
142.7K
🔸بررسی ابعاد حقوق بشر آمریکایی 🎙نشست بصیرتی صوتی 🔰یاسر متانت/قسمت سوم
بررسی جنایات آمریکا2.ogg
470.3K
🔸بررسی ابعاد حقوق بشر آمریکایی 🎙نشست بصیرتی صوتی 🔰یاسر متانت/قسمت اول
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قصه ی شب 🌃
❥••●❥●••❥ بی‌هیچ حرفی از مصطفی گذشتم و وارد صحن شدم که گنبد و ستون‌های حرم آغوشش را برای قلبم گشود و من پس از اینهمه سال جدایی و بی‌وفایی از در و دیوار حرم خجالت می‌کشیدم که قدم‌هایم روی زمین کشیده می‌شد و بی‌خبر از اطرافم ضجه می‌زدم. از شرم روزی که اسم زینب را پس زدم، از شبی که چادرم را از سرم کشیدم، از ساعتی که از نماز و روزه و همه مقدسات بریدم و حالا می‌دیدم حضرت زینب (علیهاالسلام) دوباره آغوشش را برایم گشوده که با دستانم، دامن ضریحش را گرفته و به پای محبتش زار می‌زدم بلکه این زینب را ببخشد. 💠 گرمای نوازشش را روی سرم حس می‌کردم که دانه‌دانه گناهانم را گریه می‌کردم، او اشک‌هایم را می‌خرید و من ضریحش را غرق بوسه می‌کردم و هر چه می‌بوسیدم عطشم برای عشقش بیشتر می‌شد. با چند متر فاصله از ضریح پای یکی از ستون‌ها زانو زده بودم، می‌دانستم باید از محبت مصطفی بگذرم و راهی ایران شوم که تمنا می‌کردم گره این دلبستگی را از دلم بگشاید و نمی‌دانستم با پدر و مادرم چه کنم که دو سال پیش رهایشان کرده و حالا روی برگشتن برایم نمانده بود. 💠 حساب زمان از دستم رفته بود، مصطفی منتظرم مانده و دل کندن از حضور حضرت زینب (علیهاالسلام) راحت نبود که قلب نگاهم پیش ضریح جا ماند و از حرم بیرون رفتم. گره گریه تار و پود مژگانم را به هم بسته و با همین چشم پُر از اشکم در صحن دنبال مصطفی می‌گشتم که نگاهم از نفس افتاد. چشمان مشکی و کشیده‌اش روی صورتم مانده و صورت گندمگونش گل انداخته بود. 💠 با قامت ظریفش به سمتم آمد، مثل من باورش نمی‌شد که تنها نگاهم می‌کرد و دیگر به یک قدمی‌ام رسیده بود که رنگ از رخش رفت و بی‌صدا زمزمه کرد :«تو اینجا چیکار می‌کنی زینب؟» نفسم به سختی از سینه رد می‌شد، قلبم از تپش افتاده و همه وجودم سراپا چشم شده بود تا بهتر او را ببینم. صورت زیبایش را آخرین بار دو سال پیش دیده بودم و زیر محاسن کم پشت مشکی‌اش به قدری زیبا بود که دلم برایش رفت و به نفس‌نفس افتادم. 💠 باورم نمی‌شد او را در این حرم ببینم و نمی‌دانستم به چه هوایی به سوریه آمده که نگاهم محو چشمانش مانده و پلکی هم نمی‌زدم. در این مانتوی بلند مشکی عربی و شال شیری رنگی که به سرم پیچیده بودم، ناباورانه حجابم را تماشا می‌کرد و دیگر صبرش تمام شده بود که با هر دو دستش در آغوشم کشید و زیر گوشم اسمم را عاشقانه صدا می‌زد. ... ❥••●❥●••❥ به قلـ✍️ـم 💞با ما همراه باشید...💞 •❖•◇•❖•❣•❖•◇•❖• •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
❥••●❥●••❥ 💠عطر همیشگی‌اش مستم کرده بود، تپش قلبش را حس می‌کردم و دیگر حال و هوا از این بهتر نمی‌شد که بین بازوان برادرانه‌اش مصیبت دو سال تنهایی و تاریکی سرنوشتم را گریه می‌کردم و او با نفس‌هایش نازم را می‌کشید که بدنش به شدت تکان خورد و از آغوشم کنده شد. مصطفی با تمام قدرت بازویش را کشید تا از من دورش کند، ابوالفضل غافلگیر شده بود، قدمی کشیده شد و بلافاصله با هر دو دستش دستان مصطفی را قفل کرد. 💠 هنوز در هیجان دیدار برادرم مانده و از برخورد مصطفی زبانم بند آمده بود که خودم را به سمت‌شان کشیدم و تنها یک کلمه جیغ زدم :«برادرمه!» دستان مصطفی سُست شد، نگاهش ناباورانه بین من و ابوالفضل می‌چرخید و هنوز از ترس مرد غریبه‌ای که در آغوشم کشیده بود، نبض نفس‌هایش به تندی می‌زد. 💠 ابوالفضل سعد را ندیده بود و مصطفی را به جای او گرفت که با تنفر دستانش را رها کرد، دوباره به سمت من برگشت و دیدن این سعد خیالی خاطرش را به هم ریخته بود که به رویم تشر زد :«برا چی تو این موقعیت تو رو کشونده سوریه؟» در سرخی غروب آفتاب، چشمان روشن مصطفی می‌درخشید، پیشانی‌اش خیس عرق شده و از سرعت عمل حریفش شک کرده بود که به سمت‌مان آمد و بی‌مقدمه از ابوالفضل پرسید :«شما از نیروهای ایرانی هستید؟» 💠 از صراحت سوالش ابوالفضل به سمتش چرخید و به جای جواب با همان زبان عربی توبیخش کرد :«دو سال پیش خواهرم به خاطر تو قید همه ما رو زد، حالا انقدر غیرت نداشتی که ناموست رو نکشونی وسط این معرکه؟» نگاه نجیب مصطفی به سمت چشمانم کشیده شد، از همین یک جمله فهمید چرا از بی‌کسی‌ام در ایران گریه می‌کردم و من تازه برادرم را پیدا کرده بودم که با هر دو دستم دستش را گرفتم تا حرفی بزنم و مصطفی امانم نداد :«من جا شما بودم همین الان دست خواهرم رو می‌گرفتم و از این کشور می‌بردم!» 💠 در برابر نگاه خیره ابوالفضل، بلیطم را از جیب کاپشنش بیرون کشید و به رفتنم راضی شده بود که صدایش لرزید :«تا اینجا من مراقبش بودم، از الان با شما!»... ... ❥••●❥●••❥ به قلـ✍️ـم 💞با ما همراه باشید...💞 •❖•◇•❖•❣•❖•◇•❖• •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 نام تو بر دل نوشتم یا جـواد ‌ابن ‌الرضا عشق تو اندر سرشتم یا جواد ابن ‌الرضا خانہ ‌غم را بہ لطف یڪ نظر ویرانہ ڪن نو بنا ڪن خشٺ خشتم یا جواد ابن ‌الرضا (ع)🥀 .🥀
چرا آمریکا، ایران را تحریم می‌کند؟ تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکا حاکم بلامنازع منطقه خاورمیانه و فعال ترین دولت خارجی در صحنه سیاسی ایران بود و کشورمان هم به عنوان مهمترین و قوی ترین متحد استراتژیک آمریکا در خاورمیانه محسوب می‌گردید. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ضربه سهمگینی بر تسلط آمریکا بر منطقه خاورمیانه و ایران وارد نمود و آمریکا یک متحد بزرگ و مصرف‌کننده مهم تسلیحات آمریکایی و یک منبع صدور نفت به اسرائیل و یک مانع بزرگ تقویت شوروی را از دست داد و منافع حیاتی او در خلیج فارس در معرض خطر قرار گرفت. به همین دلیل، آمریکا با روی کار آمدن هر دولت مستقل در کشورهای دیگر از جمله ایران چه سکولار و چه دینی، مخالف بوده و است و آن را برخلاف منافع ملی خود می داند. در مجموع، استقلال طلبی ایران و از دست رفتن منافع منطقه ای آمریکا، پیگیری منافع ملی ایران به جای هضم شدن در منافع جهانی آمریکا و احیای بعد اجتماعی اسلام در جهان، سه دلیل اصلی دشمنی آمریکا با ایران و در نتیجه، تحریم شدن کشورمان توسط آمریکاست. توضیحات بیشتر درباره این موضوع را از اینجا ببینید. 👥 (۲۳) 🖇 🖇 🍃 🎤🍃
*🟣 پیام شلیک ماهواره‌بر ذوالجناح چیست؟* *🔰 در میانه سفر جوزف بورل به تهران و چند روز پس از صدور قطعنامه شورای حکام آژانس انرژی اتمی، موشک ماهواره‌بر ۳ مرحله ای ذوالجناح شلیک شد؛ نکته جالب این بود که این ماهواره بر محموله ای نداشت و آزمایشی بود.* *🔻 در این خصوص چند نکته باید ذکر گردد:* *1️⃣ موشک ماهواره‌بر ۳ مرحله‌ای می‌تواند کاربری دیگری نیز داشته باشد و در نقش یک موشک قاره‌پیما ظاهر شود.* *🔸 تکنولوژی موشک‌های ماهواره‌بر و قاره‌پیما تقریبا مشابه بوده و به همین دلیل غربی‌ها معتقدند ایران تحت عنوان برنامه فضایی، موشک‌های قاره‌پیمای خود را آزمایش می‌کند.* *2️⃣ این آزمایش پس از صدور قطعنامه شورای حکام آژانس اتمی و در هنگامه سفر جوزف بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا انجام گرفت.* *🔸 پیغام تهران واضح است؛ هر اقدام خصمانه با واکنشی فوری و متقابل روبرو خواهد شد.* *3️⃣ جمهوری اسلامی اگر چه برد اعلامی موشک‌هایش را ۲۰۰۰ کیلومتر تعیین کرده لکن قابلیت ساخت و شلیک موشک‌های قاره‌پیما را دارد.* *4️⃣ برخی تحلیلگران می‌گویند موشک ماهواره‌بر ذوالجناح می‌تواند در شرایط لزوم، به عنوان یک موشک قاره‌پیمای ۶۰۰۰ کیلومتری عمل کند.* *5️⃣ تلفیق برنامه اتمی کنونی جمهوری اسلامی با پرتاب موشک ۳ مرحله‌ای ذوالجناح، پیامی آشکار به کشورهای متخاصم نسبت به ایران است و آن اینکه تهران به دشمنانش این نکته را القا کرد که هم قابلیت ساخت سلاح اتمی را در اختیار دارد و هم سلاح پرتاب کننده آن را که بتواند نقاط دوردست را هدف گیرد.* *🔸 اگرچه ساخت بالفعل بمب اتمی در دکترین نظامی ایران نیست ؛ اما داشتن توانایی بالقوه ساخت آن و سلاح مناسب برای پرتابش، خود برای جمهوری اسلامی تولید بازدارندگی استراتژیک خواهد کرد.* *✍️ علیرضا تقوی‌نیا* 🇮🇷 🇮🇷
PTT-20220512-WA0022.opus
1.01M
🍃🌹🍃 📢 : رئیسی با گرانی بی جهت زندگی ما را بهم ریخت ⁉️ را میشنویم 🎙کارشناس: محمدحسین دادخواه 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
*﷽* *🟣نظر آمریکایی ها درباره مرگ بر آمریکا* *استوری* **
*🟣 از جنایات غرب در "درسدن" چه میدانید ..؟!* *🔸 بمباران درسدن (شهری در آلمان)، در جنگ جهانی دوم توسط متفقین در ۱۳ تا ۱۵ فوریه ۱۹۴۵ انجام گرفت. دیوید ایروینگ در سال ۱۹۶۳ در کتاب خود به  نام «ویرانی درسدن»  ادعا کرد که این بمباران «بزرگترین قتل عام در تاریخ اروپا» بود.* *🔹 در طول جنگ، وینستون چرچیل، نخست وزیر بریتانیا، خواستار افزایش حملات هوایی بریتانیا علیه مراکز جمعیتی آلمان شده بود تا مقامات و خدمات آلمانی، به ویژه حمل و نقل، با انبوهی از پناهندگان را در برگیرد.* *🔸 در شب ۱۳ فوریه، فرماندهی بمب افکن بریتانیا با یک حمله هوایی ۸۰۰ بمب افکن به درسدن حمله کرد و حدود ۲۷۰۰ تن بمب، از جمله تعداد زیادی مواد آتش‌زا پرتاب کرد.* *🔹 نیروی هوایی هشتم ایالات متحده روز بعد با ۴۰۰ تن بمب دیگر و یک حمله دیگر توسط ۲۱۰ بمب افکن در ۱۵ فوریه انجام داد.* *🔸 گمان می‌رود که حدود ۲۵,۰۰۰ تا ۳۵,۰۰۰ غیرنظامی در درسدن در حملات هوایی کشته شدند. البته طبق گزارشات دیگری آمار تلفات به ۲۵۰,۰۰۰ نفر می رسد. بیشتر قربانیان زن، کودک و سالخورده بودند.* *📚 کتاب ویرانی درسدن* *👤 نوشته دیوید ایروینگ* 🌐 منبع: *https://www.britannica.com/place/Dresden-Germany*
🌐علت درماندگی آمریکا و تلاش برای مذاکره چیست؟؟؟؟ 🔰 طبق آمارها ذخایر نفتی آمریکا به زیر ۳درصد رسیده است که در چهل سال اخیر بی‌سابقه محسوب می شود. به همین دلیل آمریکایی ها اصرار به حضور نفت کشورهایی مانند ونزوئلا و ایران در بازار انرژی جهانی دارند. 🔰 کارشناسان یکی از دلایل اصرار آمریکایی ها بر مذاکره را همین درماندگی در تامین انرژی مورد نیاز خود می دانند. ایران سومین کشور دنیا از نظر میزان ذخایر نفتی در دنیاست. @ahlolbasar
سلام: قصه ی شب 🌃
❥••●❥●••❥ 💠 بلیط را به طرف ابوالفضل گرفته بود، دیگر نگاهم نمی‌کرد و از لرزش صدایش پیدا بود پای رفتنم تمام تنش را لرزانده است. ابوالفضل گمان کرد می‌خواهد طلاقم دهد که سینه در سینه‌اش قد علم کرد و غیرتش را به صلّابه کشید :«به همین راحتی زنت رو ول می‌کنی میری؟» 💠 از اینکه همسرش خطاب شدم خجالت کشید، نگاهش پیش چشمان برادرم به زمین افتاد و صدای من میان گریه گم شد :«سه ماهه سعد مُرده!» ابوالفضل نفهمید چه می‌گویم و مصطفی بی‌غیرتی سعد را به چشم دیده بود که دوباره سرش را بالا گرفت و در برابر بهت ابوالفضل سینه سپر کرد :«این سه ماه خواهرتون امانت پیش ما بودن، اینم بلیط امشب‌شون واسه تهران!» 💠 دست ابوالفضل برای گرفتن بلیط بالا نمی‌آمد و مصطفی طاقتش تمام شده بود که بلیط را در جیبش جا زد، چشمانش را به سمت زمین کشید تا دیگر به روی من نیفتد و صدایش در سینه فرو رفت :«خدا حافظتون باشه!» و بلافاصله چرخید و مقابل چشمانم از حرم بیرون رفت. دلم بی‌اختیار دنبالش کشیده شد و ابوالفضل هنوز در حیرت مرگ سعد مانده بود که صدایم زد :«زینب...» 💠 ذهنش پُر از سوال و قلب من از رفتن مصطفی خالی شده بود و دلم می‌خواست فقط از او بگویم که با پشت دستم اشکم را پاک کردم و حسرت حضورش را خوردم :«سعد گفت بیایم اینجا تو مبارزه کنار مردم سوریه باشیم، اما تکفیری‌ها کشتنش و دنبال من بودن که این آقا نجاتم داد!» نگاه ابوالفضل گیج حرف‌هایم در کاسه چشمانش می‌چرخید و انگار بهتر از من تکفیری‌ها را می‌شناخت که غیرتش آتش گرفت و خاکستر نفسش گوشم را پُر کرد :«اذیتت کردن؟» 💠 شش ماه در خانه سعد عذاب کشیده بودم، تا کنیزی آن تکفیری چیزی نمانده و حالا رفتن مصطفی جانم را به گلو رسانده بود که در آغوش چشمانش دلم را رها کردم :«داداش خیلی خستم، منو ببر خونه!» و نمی‌دانستم نام خانه زخم دلش را پاره می‌کند که چشمانش از درد در هم رفت و به‌جای جوابم، خبر داد :«من تازه اومدم سوریه، با بچه‌های سردارهمدانی برا مأموریت اومدیم.» 💠 می‌دانستم درجه‌دار سپاه پاسداران است و نمی‌دانستم حالا در سوریه چه می‌کند و او دلش هنوز پیش خانه مانده و فکری دیوانه‌اش کرده بود که سرم خراب شد :«می‌دونی این چند ماه چقدر دنبالت گشتم؟ موبایلت خاموش بود، هیچکدوم از دوستات ازت خبر نداشتن، هر جا بگی سر زدم، حالا باید تو این کشور از دست یه مرد غریبه تحویلت بگیرم؟» ... ❥••●❥●••❥ به قلـ✍️ـم 💞با ما همراه باشید...💞 •❖•◇•❖•❣•❖•◇•❖• •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈
❥••●❥●••❥ از نمک نگرانی صدایش دلم شور افتاد، فهمیدم خبری بوده که اینهمه دنبالم گشته و فرصت نشد بپرسم که آسمان به زمین افتاد و قلبم از جا کنده شد. 💠 بی‌اختیار سرم به سمت خروجی حرم چرخید و دیدم حجم خاک و خاکستر آسمان را سیاه کرده و ستون دود از انتهای خیابان بالا می‌رود. دلم تا انتهای خیابان تپید، جایی که با مصطفی از ماشین پیاده شدیم و اختیارم دست خودم نبود که به سمت خیابان دویدم. 💠 هیاهوی جمعیت همه به سمت نقطه انفجار می‌رفت، ابوالفضل نگران جانم فریاد می‌کشید تا به آن‌سو نروم و من مصطفی را گم کرده بودم که با بی‌قراری تا انتهای خیابان دویدم و دیدم سر چهارراه غوغا شده است. بوی دود و حرارت آتش، خیابان را مثل میدان جنگ کرده و همهمه جیغ و گریه همه جا را پُر کرده بود. اسکلت ماشینی در کوهی از آتش مانده و کف خیابان همه رنگ خون شده بود که دیگر از نفس افتادم. 💠 دختربچه‌ای دستش قطع شده و به گمانم درجا جان داده بود که صورتش زیر رگه‌هایی از خون به زردی می‌زد و مادرش طوری ضجه می‌زد که دلم از هم پاره شد. قدم‌هایم به زمین قفل شده و تازه پسر جوانی را دیدم که از کمر به پایینش نبود و پیکرهایی که دیگر چیزی از آن‌ها باقی نمانده و اگر دست ابوالفضل نبود همانجا از حال می‌رفتم. 💠 تمام تنم میان دستانش از وحشت می‌لرزید و نگاهم هر گوشه دنبال مصطفی می‌چرخید و می‌ترسیدم پیکره پاره‌اش را ببینم که میان خیابان رو به حرم چرخیدم بلکه حضرت زینب (علیهاالسلام) کاری کند. ابوالفضل مرا میان جمعیت هراسان می‌کشید، می‌خواست از صحنه انفجار دورم کند و من با گریه التماسش می‌کردم تا مصطفی را پیدا کند که پیکر غرق خونش را کنار خیابان دیدم و قلبم از تپش افتاد. 💠 به پهلو روی زمین افتاده بود، انگار با خون غسلش داده بودند و او فقط از درد روی زمین پا می‌کشید، با یک دستش به زمین چنگ می‌زد تا برخیزد و توانی به تن زخمی‌اش نمانده بود که دوباره زمین می‌خورد. با اشک‌هایم به حضرت زینب (علیهاالسلام) و با دست‌هایم به ابوالفضل التماس می‌کردم نجاتش دهند و او برابر چشمانم دوباره در خون دست و پا می‌زد... ... ❥••●❥●••❥ به قلـ✍️ـم 💞با ما همراه باشید...💞 •❖•◇•❖•❣•❖•◇•❖• •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قصه ی شب 🌃