eitaa logo
#یاس نبی۷
49 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
179 فایل
بیان وبررسی مسائل سیاسی روز و مهارتها و قصه های شب مارادر این کانال همراهی کنید 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ارتباط بامدیرکانال 👇 @M_chavoshi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قصه ی شب 🌃
سلام: خودم مانده ام آخرين نفر تصميم گيرنده. حتی سعيد و مسعود هم شده اند همراه علی و موافق مصطفی. مصطفايی که الآن سه روز از رفتنش گذشته است. بی اختيار ذهنم درگير شده است. چرا من بايد روزهای نبودن مصطفی را بشمارم؟ موقع خواب طبق عادت دستم را دراز می کنم تا کتابم را بردارم، اما نيست. می دانم که دوباره اين ها آمده اند و من زندگی ندارم. از اتاق بيرون می زنم. مادر نشسته است و از روی کتابی يادداشت بر می دارد. آداب قبل از خوابش است. کنجکاوانه می روم سراغش و جلد کتاب را می بندم تا اسم را بخوانم. بنده خدا مجبور است اعتراض نکند. صورتش را می بوسم و لپم را جلو می برد. دو تا ماچ آبدار و قربان صدقه ای که می رود نيشم را تا بناگوش باز می کند. پنجاه ساله هم که بشوم دوست دارم مادرم با صدا ببوسدم. می روم سراغ پسرها و در اتاقشان را که باز می کنم، اول از همه چشمم کتابم را که دست مسعود است می بيند. زودتر از من می جنبد و کتاب را پشت سرش می برد. - آتش بس، آتش بس! ببين چه کسی هم می گويد آتشبس! دزدی اش را می کند، خون و خونريزی راه می اندازد، تازه می گويد آتش بس! با حرص می گويم: - مسعود جان بيست صفحه مانده جلد اولش رو تموم کنم. بعد می دم بهت. فقط يه سؤال دارم، تو چرا دو جلدش رو برداشتی؟ هنوز جلد اول به اون قطوری رو نخوندی دوميش رو می خوای چه کار؟ - گفتم ناقص نباشه. قيافه اش آنقدر حق به جانب و جدّی ست که علی و سعيد را به خنده می اندازد. علی سرش توی گوشی اش است و سعيد قرآن به دست روی رخت خوابش نشسته است. مستأصل به علی نگاه می کنم تا به دادم برسد. با انگشتانش اشاره می کند که کتاب را بدهد. وقتی تعلل مسعود را می بيند می رود جلو و کتاب را می گيرد. جلد کتاب را نگاه می کند. - رمانِ چی هست؟ نه خير، امشب شب کتاب خواندن من نيست، دستم را ستون در می کنم و می گويم: - من از دست جنس شما به کی شکايت کنم؟ علی کتاب رو بده. کتاب را می گذارد روی ميز و مسعود می گويد: - سازمان ملل. - اون که خودش شريک دزده و رفيق قافله. - حالا چند دقيقه مهمان ما باش و بعد هم کتاب را ببر. نگفتی داستان چيه؟ می روم سمت ميز کتاب را بر می دارم: - يک دانشجو که عاشق استادش، فيروزه، ميشه. خيالتون راحت شد؟ هرسه با هم می گويند: «اوه!» و تا بخواهم عکس العملی نشان بدهم، دستشان جلو آمده برای گرفتن کتاب. بساطی دارم امشب از دست اين سه تا. سعيد می گويد: - چشم بابا رو دور ديدی! چشمم روشن. مسعود هم جلد دوم را توی بغلش می گيرد و می گويد: - من مرده هر چی قصه عاشقي و تحوليام، جلد يک هم نباشه من از جلد دو شروع می کنم. و علی هم که انگار متهم گرفته، دستم را سفت گرفته و نگه داشته: - همين کتابا رو می خونی که نمی تونی به مصطفی جواب مثبت بدی. مصطفی هم شده چماق علی بالای سر من. - بابا تاريخيه! علی خيلی جدّی دراز می کشد و مشغول خواندن کتاب می شود. بايد منتظر بمانم تا خوابشان ببرد. 💠 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
سلام: توی پارک منتظر نشسته ايم تا مادر بيايد. علی می خواست برای بچه های مسجد جايزه بخرد. همه را بسيج کرده بود تا دنبال جايزه بگرديم منتهی جنس ايرانی. الآن هر سه کارگر علی شده ايم. در هر مغازه که می گفتيم آقا جنس ايرانی داری، مثل يک موجود فضايی نگاهمان می کرد. مادر را هم گم کرديم در اين بازار وانفسا. چقدر تماس گرفتيم تا جواب داد و قرار است بيايد. سعيد با برگی که از درخت کنده سرگرم است و مسعود با وسايلی که خريديم. چهره های اين برادر های دوقلو، با آن لباس های هم رنگشان، و با آن ته ريش هميشگی خيلی تو دل برو است. فرصت خوبی پيدا کرده ام برای اينکه سؤالاتم را بپرسم. - علی تو برای چی ازدواج کردی؟ مسعود می خندد. - تو چرا اينجوری سؤال می کنی؟ آخه کی می خوای ياد بگيری، مقدمه ای، مؤخره ای، فضاسازی ای؟ همين خودِ بدجنست، منو مجبور کرديد و الآن گرفتار اينم که خودم اينجام دلم اونجاست و با ابرو اشاره به جايی می کند. مسعود تند می گويد: - اِ... برادر من تميز صحبت کن، خانواده اينجا نشسته. - نه اينکه تو خودت خيلی پاستوريزه هستی آقای خانواده! - من که مهم نيستم، اما بالاخره اين سعيد اهل هيچ حرفی نيست. من با اين حرف های شما چه طوری توی دانشگاه کنترلش کنم. ولشان کنم همين طور کَل کَل می کنند. - مسعود دو کلمه حرف حساب می خواهيم بزنيم ها. می دونی منظورم اينه که شما مردا نگاهتون به زن چيه؟ زاويه ديدتون به خلقت و جايگاه زن رو می خوام. علی با ريشه های روفرشی بازی می کند. دارد حرفش را آماده می کند. مسعود از فرصت استفاده می کند و می گويد: - اينکه جوابش سخت نيست خواهر من. نگاهمون نگاه حضرت آدم به حواست. - يا شيخ می شود اين فقره را توضيح مفصل بر ما مرحمت کنی! مسعود ابرو بالا می اندازد و می گويد: - نه ای فرزند. ديگر اينقدر پيشرفته نيستم که معنی اش را بدونم. خودت مگر عقل نداری؟ بفهم ديگه. سعيد می گويد: - فکر کن اين سؤال رو نامزدت ازت بپرسه. - نامزد اينقدر پيشرفته نمی گيرم. اصلاً زن رو چه به اين حرفا. بعد هم صدايش را کلفت می کند: - ميگم زن برو چاييتو بريز! بچه رو ساکت کن! نگاه به زن، نگاه به مرد! مرد اصل عالم خلقته، زن چايی ريزش. سنگی از کنار روفرشی بر می دارم و پرت می کنم طرفش. خم می شود و جاخالی می دهد و تند می گويد: - غلط کردم، غلط کردم، مرد مدافع عالم خلقته، زن فلاخن اندازش! 💠 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈
11.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوستان طرز جلد کردن کتاب با این جلد چسبی ها رو براتون گذاشتم ☺️ یادش بخیر قدیما چقدر باید زجر میکشیدیم تا بتونیم کتابها رو جلد و مشماع کنیم من که خودم کلی مکافات داشتم🤦‍♀ 🔮    💡        
باسمه تعالی چرا رژیم بعث عراق به کشور ایران حمله کرد؟👇👇👇 ۱- حاکمیت بر اروند رود : دولت عراق این رودخانه را متعلق به کشور خود می دانست در حالی که ایران معتقد بود این رودخانه یک رودخانه مرزی است و بر اساس حقوق بین المللی مرز دو کشور باید خط تالوِگ ( عمیق ترین نقطه رودخانه ) باشد. ۲- استرداد جزایر سه گانه ابو موسی ، تنب بزرگ و تنب کوچک : بر اساس منابع تاریخی و حقوقی این سه جزیره در حاکمیت ایران است و استرداد آن فقط یک ادعا از طرف دولت عراق بود. ۳- تجزیه خوزستان : دولت عراق به دلیل عربی بودن این استان آنرا جزء قلمرو خود می دانست در حالی که اسناد تاریخی و حقوقی چنین مطلبی را ثابت نمی کرد. ۴- رهبری جهان عرب : دولت عراق تحقق این رویا را منوط به حمله به ایران می دانست و برای همراه کردن سایر کشورهای عربی با خود چنین اقدامی را آغاز کرد. ۵ - سر نگون کردن نظام جمهوری اسلامی : موارد چهارگانه قبلی بدون شک جزء اهداف تبعی حمله به ایران بود و این گزینه هدف اصلی . بنابراین اختلافات مرزی بهانه بود و ساقط کردن نظام اسلامی نشانه . اگر نسل جوان امروز از نسل دیروز که دفاع مقدس را رقم زدند سوال کنند که شما پیشکسوتان عرصه دفاع مقدس چه درخواستی از ما دارید ؟ جواب این است که ما دیروز به هر سختی و قیمتی که بود دشمنی که از در وارد شده بود را از خاک کشورمان بیرون کردیم شما نگذارید این دشمن امروز از پنجره وارد کشورمان شود. این پنجره امروز فضای مجازی است که دشمن از طریق آن سعی می کند به جای جغرافیای مرزی ، جغرافیای مغزی و فکری نسل جوان را تسخیر کند . مطلب دیگر که باید بدانیم این است که وصیت نامه شهدای ما بیانگر این مطلب است که دفاع از اسلام و انقلاب هدف اصلی و دفاع از جغرافیای سرزمینی هدف تبعی بوده است . کسی که عرشی فکر کند ، فرش را هم در می یابد وکسی که فرشی فکر کند افق فکرش در فرش متوقف می شود و فرش را هم در نمی یابد. ✍ امراله عباسی- ناحیه درچه
💐آب جوشی که سیب زمینی را نرم میکند، 💐همان آب جوشی است که 💐تخم مرغ را سفت میکند 💐مهم نیست چه شرایطی پیرامون شماست 💐مهم این است درون خود چه داری... @roshana_esfahan
🔴 اونا که برا حقوق زنان یقه جر میدادن، احتمالا برای دختر معصوم و بی گناه که چشم و زیبائیش را از دست داد، نظری ندارند. ⭕️سلبریتی ها، فوتبالیست ها: نمیخواهید چشماتونو کور کنید احیانا برا همدردی. ✍سادات عسگری بهانه بود..... 🍃🌹▪️ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*﷽؛* 🔴وقتی آمریکا با توئیترش‌ با شماست‼️ 👈اسرائیل با هاآرتص و ارتش ۸۲۰۰ اش با شماست‼️ 👈 اروپا با بی بی سی اش با شماست‼️ 👈عربستان با اینترنشنالش با شماست‼️ 👈مریم رجوی با منافقین آلبانی نشین اش با شماست‼️ 👈لشگر سلبریتی‌ های بیسوادی چون علی کریمی و کتایون ریاحی با شماست‼️ 👈 اما باز هم نمی‌توانید جمهوری اسلامی را نابود کنید‼️ پس یقین بدانید که:👇👇👇 👈خدا با شما نیست.👉 •┈┈••✾❀✾🍃💠🍃✾❀✾••┈┈•
*﷽؛* 🔴همدستی علی کریمی و احسان کرمی در تشویق به اغتشاشات طبق اخبار رسیده علی کریمی و احسان کرمی برای اینکه هنرمندان و ورزشکاران را مجبور کنند مثل آنان مردم را دعوت به شرکت در اغتشاشات نمایند یک گروه فشار درست کردند که با استفاده از آن به صفحه ورزشکار یا هنرمند مورد نظر حمله کنند و از او درخواست کنند تا همسو با آنان اظهار نظر کند. •┈┈••✾❀✾🍃💠🍃✾❀✾••┈┈•