eitaa logo
#یاس نبی۷
49 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.5هزار ویدیو
179 فایل
بیان وبررسی مسائل سیاسی روز و مهارتها و قصه های شب مارادر این کانال همراهی کنید 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ارتباط بامدیرکانال 👇 @M_chavoshi
مشاهده در ایتا
دانلود
❥••●❥●••❥ 💠 حتی روزی که به بهای وصال سعد ترک‌شان می‌کردم، در آخرین لحظات خروج از خانه مادرم دستم را گرفت و به پایم التماس می‌کرد که "تو هدیه حضرت زینبی، نرو!" و من هویتم را پیش از سعد از دست داده و خانواده را هم فدای عشقم کردم که به همه چیزم پشت پا زدم و رفتم. حالا در این غربت دیگر هیچ چیز برایم نمانده بود که همین نام زینب آتشم می‌زد و سعد بی‌خبر از خاطرم پرخاش کرد :«بس کن نازنین! داری دیوونه‌ام می‌کنی!» و همین پرخاش مثل خنجر در قلبم فرو رفت و دست خودم نبود که دوباره ناله مصطفی در گوشم پیچید و آرزو کردم ای کاش هنوز نفس می‌کشید و باز هم مراقبم بود. 💠 در تاکسی که نشستیم خودش را به سمتم کشید و زیر گوشم نجوا کرد :«می‌خوام ببرمت یه جای خوب که حال و هوات عوض شه! فقط نمی‌خوام با هیچکس حرف بزنی، نمی‌خوام کسی بدونه ایرانی هستی که دوباره دردسر بشه!» از کنار صورتش نگاهم به تابلوی زینبیه ماند و دیدم تاکسی به مسیر دیگری می‌رود که دلم لرزید و دوباره از وحشت مقصدی که نمی‌دانستم کجاست، ترسیدم. 💠 چشمان بی‌حالم را به سمتش کشیدم و تا خواستم سوال کنم، انگشت اشاره‌اش را روی دهانم فشار داد و بیشتر تحقیرم کرد :«هیس! اصلاً نمی‌خوام حرف بزنی که بفهمن ایرانی هستی!» و شاید رمز اشک‌هایم را پای تابلوی زینبیه فهمیده بود که نگاه سردش روی صورتم ماسید و با لحن کثیفش حالم را به هم زد :«تو همه چیت خوبه نازنین، فقط همین ایرانی و شیعه بودنت کار رو خراب میکنه!» حس می‌کردم از حرارت بدنش تنم می‌سوزد که خودم را به سمت در کشیدم و دلم می‌خواست از شرّش خلاص شوم که نگاهم به سمت دستگیره رفت و خط نگاهم را دید که مچم را محکم گرفت و تنها یک جمله گفت :«دیوونه من دوسِت دارم!» 💠 از ضبط صوت تاکسی آهنگ عربی تندی پخش می‌شد و او چشمانش از عشقم خمار شده بود که دیوانگی‌اش را به رخم کشید :«نازنین یا پیشم می‌مونی یا می‌کُشمت! تو یا برای منی یا نمی‌ذارم زنده بمونی!» و درِ تاکسی را از داخل قفل کرد تا حتی راه خودکشی را به رویم ببندد. تاکسی دقایقی می‌شد از مسیر زینبیه فاصله گرفته و قلب من هنوز پیش نام زینب جا مانده بود که دلم سمت حرم پرید و بی‌اختیار نیت کردم اگر از دست سعد آزاد شوم، دوباره زینب شوم! ... ❥••●❥●••❥ به قلـ✍️ـم 💞با ما همراه باشید...💞
❥••●❥●••❥ 💠 اگر حرف‌های مادرم حقیقت داشت، اگر این‌ها خرافه نبود و این شیطان رهایم می‌کرد، دوباره به تمام مقدسات مؤمن می‌شدم و ظاهراً خبری از اجابت نبود که تاکسی مقابل ویلایی زیبا در محله‌ای سرسبز متوقف شد تا خانه جدید من و سعد باشد. خیابان‌ها و کوچه‌های این شهر همه سبز و اصلاً شبیه درعا نبود و من دیگر نوری به نگاهم برای لذت بردن نمانده بود که مثل اسیری پشت سعد کشیده می‌شدم تا مقابل در ویلا رسیدیم. 💠 دیگر از فشار انگشتانش دستم ضعف می‌رفت و حتی رحمی به شانه مجروحم نمی‌کرد که لحظه‌ای دستم را رها کند و می‌خواست همیشه در مشتش باشم. درِ ویلا را که باز کرد به رویم خندید و انگار در دلش آب از آب تکان نخورده بود که شیرین‌زبانی کرد :«به بهشت داریا خوش اومدی عزیزم!» و اینبار دستم را نکشید و با فشار دست هلم داد تا وارد خانه شوم و همچنان برایم زبان می‌ریخت :«اینجا ییلاق دمشق حساب میشه! خوش آب و هواترین منطقه سوریه!» و من جز فتنه در چشمان شیطانی سعد نمی‌دیدم که به صورتم چشمک زد و با خنده خواهش کرد :«دیگه بخند نازنینم! هر چی بود تموم شد، دیگه نمی‌ذارم آب تو دلت تکون بخوره!» 💠 یاد دیشب افتادم که به صورتم دست می‌کشید و دلداری‌ام می‌داد تا به ایران برگردیم و چه راحت دروغ می‌گفت و آدم می‌کشت و حالا مرا اسیر این خانه کرده و به درماندگی‌ام می‌خندید. دیگر خیالش راحت شده بود در این حیاط راه فراری ندارم که دستم را رها کرد و نمی‌فهمید چه زجری می‌کشم که با خنده خبر داد :«به جبران بلایی که تو درعا سرمون اومد، ولید این ویلا رو برامون گرفت!» و ولخرجی‌های ولید مستش کرده بود که دست به کمر مقابلم قدم می‌زد و در برابر چشمان خیسم خیالبافی می‌کرد :«البته این ویلا که مهم نیس! تو دولت آینده سوریه به کمتر از وزارت رضایت نمیدم!» 💠 ردّ خون دیروزم هنوز روی پیراهنش مانده و حالا می‌دیدم خون مصطفی هم به آستینش ریخته و او روی همین خون‌ها می‌خواست سهم مبارزه‌اش را به چنگ آورد که حالم از این مبارزه و انقلاب به هم خورد و او برای اولین بار انتهای قصه را صادقانه نشانم داد :«فکر کردی برا چی خودمو و تو رو اینجوری آواره کردم؟ اگه تو صبر کنی، تهش به همه چی می‌رسیم!»... ... ❥••●❥●••❥ به قلـ✍️ـم 💞با ما همراه باشید...💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجموعه نمایشی شهرک کلیله و دمنه بازبینی شود | فارس من https://www.farsnews.ir/my/c/148545
فارس‌من| چرا سریال شهرک کلیله و دمنه اجازه پخش گرفته است؟ 🔹پویشی با موضوع «مجموعه نمایشی شهرک کلیله و دمنه بازبینی شود» در سامانه فارس‌من ثبت شده که تا حالا بیش از ۷ هزار نفر از آن حمایت کرده‌اند. 🔹امضاکنندگان می‌گویند: «چرا برنامه‌ای که به کودکان روابط ناسالم را آموزش می‌دهد، مجوز نمایش می‌گیرد؟!» پویش را اینجا امضا http://www.farsnews.ir/my/c/148545 کنید @my_farsnews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوجوانان دهه هشتادی و دهه نودی؛ امیدِ آیندهِ انقلاب یا تهدیدِ آیندهِ انقلاب؟ چند روزیست انتشار کلیپی در فضای مجازی این سوال را برای برخی از مردم و دل‌سوزان انقلاب اسلامی مطرح نموده‌است که آیا نسل کنونی نوجوانان دهه هشتادی و دهه نودی به دلیل آشنایی با سبک زندگی غیراسلامی و نزدیکی به برخی رفتارها و ناهنجاری‌های ناشی از سبک زندگی غربی، تهدیدی برای آینده نظام و انقلاب اسلامی و آرمان‌ها و اهداف مقدس آن محسوب می‌شوند یا خیر؟ میلیون‌ها نوجوان کشور در خانواده و مدارس با مفاهیم، ارزش‌ها و سنن ناب ایرانی_اسلامی آشنا می‌شوند اما نباید از تاثیر فضای مجازی و انواع محتواهایی که در قالب انواع کلیپ‌ها، موزیک‌ها، تصاویر و فیلم‌های سریالی و سینمایی که در حجم بالا در بستر رهاشده مجازی در دسترس این جمعیت مهم و آینده‌ساز کشور است و نوجوانان را به روی آوری به رفتارهای غلط سبک زندگی غربی سوق می‌دهد، غافل شد. به موازات تلاش برای کمرنگ‌ کردن ارزش‌های ایرانی_اسلامی برای نوجوانان، القا ناامیدی در جامعه ایران نسبت به آینده این نسل برای اثربخشی در سرنوشت کشور و نیز نشان دادن دهه هشتادی‌ و نودی‌ها به عنوان تهدیدی برای رسیدن جامعه و نظام اسلامی به اهداف و آرمان‌های مقدسش ، سعی بر فشار همه‌جانبه بر این نسل و فاصله‌دادن بین آنان و نسل‌های اول انقلاب دارند. اما این نسل برخلاف القا دشمنان و به رغم همه تلاش‌ها و برنامه‌ها برای فاصله‌اندازی بین آنان و ارزش‌های ایرانی_اسلامی ، به اندازه خود پای‌کار بوده‌اند. جای یادآوری است که علی لندی از دل همین نسل بیرون آمد، صدها هزار دختر و پسری که دوشادوش هم ؛ ندای «سلام فرمانده» را سر دادند از دل همین نسل بودند، بوقتش نشان دادند و نشان خواهند داد که بسیار فراتر از انتظارات عمل می‌کنند. عاملی که در درون این نوجوانان به عنوان مانعی در مقابل برنامه‌های خبیثانهِ پرهزینه دشمنان عمل می‌کند ، غنای مفاهیم و ارزش‌های ایرانی‌اسلامی است. مفاهیم و ارزش‌هایی که در خانواده در روح نوجوانان ریشه دوانده و در مدارس، مساجد، هیئات رشد کرده و در صورت مراقبت و رسیدگی به آن، نوجوانان را از هجمه‌های نرم دشمنان دور نگاه خواهد داشت. انتقال درست ارزش‌ها به نوجوانان که وظیفه خانواده، نظام آموزشی و تربیتی و فعالیت‌های گسترده در بسترهای جدید از جمله فضای مجازی است از طرفی و امید و اعتماد به این نسل‌ از طرف دیگر، نشان خواهد داد این جمعیت بزرگ کشور نه تنها تهدیدی برای آینده نبوده بلکه پا به پای نسل‌های گذشته برای رسانیدن جامعه و نظام اسلامی به آرمان‌هایش تلاش نموده و اتفاقات بزرگی را رقم خواهند زد. ✍مصطفی عبداللهی
برگی از شقایق... 🌹🍃🕊مجموعه پست و ✨برگهایی از خاطرات (۲۶) 🇮🇷با هدیه صلواتی بر روح مطهر شهدا🇮🇷 🌱یادشان گرامی و نامشان پاینده 🍃🌹ـــــــــــــــــــــــ صــراط @roshangari_samen
10.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 🎥 | عملیات های دیده نشده ایران در رژیم‌صهیونیستی 🍃🌹🍃 | | 🆔 eitaa.com/meyarpb