eitaa logo
#یاس نبی۷
52 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
177 فایل
بیان وبررسی مسائل سیاسی روز و مهارتها و قصه های شب مارادر این کانال همراهی کنید 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ارتباط بامدیرکانال 👇 @M_chavoshi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 | جهاد تبیین حتی در بستر بیماری!! ♨️ روایتی از احوال پس از عمل جراحی 💢 تبیین برای عیادت کنندگان 🔴 اگر می‌خواهید دست خود را در تبیین پر کنید این ۷دقیقه را ده‌ها بار ببینید 🔴 ♦️ دستاوردهای یک‌ساله نظام: ☑️ درگاه مجوز کسب و کار ⬅️ حذف امضای طلایی و رانت‌ها ☑️ استقرار سامانه پایش فروشگاه‌ها ⬅️ جلوگیری از گرانی‌های غیر قانونی ☑️ کشف فرار مالیاتی ⬅️ اقدامی که رکورد زمان قاجار را شکست! ☑️ ارزش پول: رشد بالای ۴درصد ارزش پول بعد از دوران طولانی رکود و کاهش ☑️ صادرات غیر نفتی: ⬅️ ۴۸ میلیارد دلار ⭕️وعده یک‌میلیون ایجاد شغل ⬅️ بیش‌از ۹۰۰هزار شغل ایجاد شد ☑️ خالی شدن انبار‌ها از خودروهای دپو! ☑️ رشد ۳۴درصدی سلامت تحویل خودرو ☑️ اقدام عجیب دولت در آبرسانی به خوزستان! ⬅️ پیش‌بینی اتمام پروژه‌ای که ۵ سال بود اما ده‌ماهه به پایان رسید! ☑️ کشیدن ۲۷ کیلومتر لوله از تهران به شهر کرد در یک روز! ☑️ و.... 🍃🌹ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
⭕️💢⭕️ ⭕️هر روز یک سوال ⁉️(۵) 🔹حزب اللهی ها می گویند اگر انقلاب نمی شد الان بدبخت و بیچاره و... بودیم. اما باید بدانیم در دوره پهلوی بسیاری از پیشرفت ها و تکنولوژی ها در زمان شاه به ایران آمده است ❗️ مگر این انرژی هسته ای که الان این نظام سنگش را به سینه می زند در دوران شاه به کشور ما وارد نشده است ❓ پاسخ در تصویر 👆👆 🍃🌹ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
🍃🌹🍃 ⭕️جشن تکلیف برای دختران یا تذکر تکلیف برای مسئولین❓ 🍃🌹مقام معظم رهبری سالهاست که در باب جمعیت،مکرر تذکر داده و این حوزه جزو دغدغه های اصلی ایشان میباشد. طبق برآوردها ،اگر روند جمعیتی،سریعا اصلاح نشود،در اینده ای نه چندان دور،جزو معدود کشورهای پیر جهان خواهیم شد، که مشکلات متعدد آن بر کسی پوشیده نیست. 💯 و در این برآوردها، تنها راه نجــات کشور از چاله پیری، فرزند آوردی و اصلاح سبک زندگی است. حال محور اصلی این راه نجات ، کیست ⁉️ ✨بـــله، زنـــان.... 🌱حتی در براوردهای جمعیتی، این کودکان و خردسالان نیستند که تعیین کننده جمعیت جوانند، بلکه زنانِ با قابلیت فرزندآوری تعیین کننده آینده جمعیتی هستند. 🌱حالا رهبر انقلاب، با حضور در بین دخترکان معصوم، آنهم در برنامه جشن تکلیف ، دو کد مهم را به تمام موثرین و دست اندرکاران حوزه های مختلف دادند. 🔹اول اینکه، از سیاستگذاری های لازم در این حوزه و اهمیت جایگاه دختران در آینده غافل نشوید. 🔹دوم اینکه، با اصلاح سبک زندگی و تربیتی این نسل،مدیریت را در بدست گرفته و برای آینده، برنامه ریزی صحیح نمایید. ✍ 🍃🌹ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
قصه ی شب 🌃
سلام: 🍃🌺 ‍ یاسر نمازم که تموم شد گوشیمو از جیبم درآوردم.. روی اسم مهسو که ذخیره کرده بودم ضربه زدم... +الو _سلام..دم دانشگاه میبینمت. +باشه. _فعلا.یاعلی +بای این بای رو من از رو زبون اطرافیانم بندازم هنرکردم واقعا. تسبیحمو بوسیدم و دورگردنم انداختمش ... کیفموبرداشتم و به سمت امیرحسین رفتم _قبول باشه داداش من میرم مهسو منتظرمه... +قبول حق.همچنین.باشه برو.فقط یادت نره بدخلقی نکنیا... عاقل اندرسفیه نگاهش کردم و گفتم... _این که من باخانمای ستاد بدخلقم وسرسنگین دلیل بر بدخلقی با زنم نمیشه... خنده ای زد و گفت +برو بینم چه زنم زنمی راه انداخته.برو به یار برس.یاعلی با خنده بوسیدمش و _یاعلی از درب نمازخونه بیرون اومدم و کفشاموپوشیدم...به سمت پارکینگ رفتم وبعدازسوار ماشین شدن به سمت بیرون دانشگاه حرکت کردم... دیدمش ،یه گوشه تنهاایستاده بود و سرش رو پایین انداخته بود. انگار حرفام اثر کرده ها...ایول به خودم‌.ماشالله جذبه😅 رفتم کنارش و بوق زدم _خانم امیدیان سرش رو بالاآورد و بادیدن من متعجب شد.سوارماشین شدوکمربندش روبست .ماشین رو به حرکت درآوردم.همون لحظه پرسید +اینقدازم دلخوری که گفتی خانم امیدیان؟خب معذرت میخام من واقعا این چیزارو زیادبلدنیستم... لبخندی زدم و گفتم _اولا خواهش میکنم اشکال نداره تجربه شد.دوما نخیر دلخورنیستم.اسمتونگفتم چون توی خیابون نخواستم اسمتوبفهمن. نگاهی بهم انداخت و یه ابروشو بالابرد و لبخند ملیحی زد. +آهاااا....الان کجامیریم؟ _بااجازتون الان میریم این شکم عزیزمونوسیرکنیم.بعدم میرسونمت خونه . لبخندی زد و گفت +باشه. مهسو بعد از خوردن ناهار که به پیشنهاد من فست فود بود به سمت خونه ی ما حرکت کردیم... +عه...مهسو..یه چیزیو باید بهت بگم. باکنجکاوی نگاهش کردم وگفتم _یعنی چی میتونه باشه؟😅 +عقدمونوباید محضری بگیریم.عروسی هم...فکرنمیکنم بشه بگیریم. سرمو پایین انداختم و بعدازکمی مکث بخاطر بغض گلوم گفتم _موردنداره...کاریه که شده...اینجوری بهترم هست..کسی خبردارنمیشه ازدواج کردم. مکثی کرد و گفت +آره خب،دلیلی نداره بخاطر یه بازیه مسخره آیندتو خراب کنی. همون موقع به درب خونمون رسیدیم. کمربندموبازکردم و خواستم پیاده شم که.. +عصرمیام دنبالت،بریم برای یه سری خرید برای خونه و اینا...اگه دوس داری به مادرتم بگو تشریف بیاره.بهرحال شاید نظربخوای ازش.میخوای به یاسمن یا مادرمم بگم؟ _باشه.میسپرم بهشون.اگه دوس داشتی بگو.خوشحال میشم بیان. +پس منتظرمون باش.ساعت پنج میام دنبالت. _باشه.خدانگهدار +یاعلی ازماشین پیاده شدم و کلیدمو از کیفم درآوردم.درروبازکردم و واردخونه شدم . لحظه ی آخر یاسر بوقی زد و حرکت کرد. ادامه دارد... 🍃🌺 💠 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈
سلام: 🍃🌺 ‍ یاســر به ساعت نگاه کردم...چهاربود و هنوز اینا آماده نبودن.امان از این خانمها... ازپله ها پایین رفتم..مامان وسط سالن پذیرایی حاضروآماده ایستاده بود... _مامان این یاسمن کجاست؟چقدلفتش میده؟ صداش از پشت سرم اومد +چته هی غرغرمیکنی؟اومدم بابا.بریم... دستامو رو به آسمون بلند کردم و گفتم _خدایا خودت به خیربگذرون...بریم سوارماشین شدیم و به راه افتادیم. تقریبا نزدیکای خونه ی مهسواینا بود که گوشیمو برداشتم و بامهسوتماس گرفتم _سلام مهسو +سلام _آماده این؟ +آره من آمادم.مامانمم الان میاد. _باشه پنج دقیقه دیگه دم خونتونیم. +باشه.رسیدی یه پیام بده. _باشه فعلا یاعلی +بای بای و... +چیشد داداش؟ از آینه به صندلی عقب نگاهی انداختم و گفتم _چی چیشد فضول خانم؟ +فضول خودتی.من کنجکاوم. _بعله بعله صددرصد.هیچی مامانشم میاد.خوبه؟ +ممنون سرباز.آزادی _من پلیسم تو دستورآزادباش میدی؟عجب همونموقه به درب خونه اشون رسیدیم.پیاده شدم و زنگشون رو زدم.. +سلام.بفرماییدداخل. _نه دیگه دیرمیشه ممنون.فقط عجله کنین. +اومدیم. بعد از یک دقیقه مهسو ومادرش ازخونه خارج شدن.برای چندلحظه به تیپ مهسو دقت کردم،مانتوی مشکی حریر تا روی زانو که سرآستیناش و دکمه هاوسر جیبهاش قرمز بود. وشکوفه های خیلی ریز قرمز روی لباس کارشده بود.. شلوار مشکی دمپا با کفش پاشنه بلند پوشیده بود.وظاهراکیفش ست کفشاش بود.و روسری مشکی قرمزی رو هم به صورت زیبایی سرش کرده بود.خداروشکر موهاشو بیرون نریخته بود.و آرایش هم نداشت.بجز خط چشم.که فکر میکنم هردوش به احترام حضورمادرم بود. سلام و احوالپرسی کردیم و مادرم با اصرارفراوان مهسو رو به جای خودش روی صندلی جلو نشوند.و پشت سر هم میگفت و هردفعه هم من و مهسو خندمون میگرفت ازاین تاکیدمکرر حضرت مادر...😅 مهسو تیپ متفاوت یاسر توجهم رو به خودش جلب کرده بود.توی این چندروز دقت کرده بودم که دقیقامثل خودم به آراستگی ظاهرش اهمیت میده.شیک و تمیز. تیپ صبحش هم خیلی متعجبم کرد...اصلاتوقع تیپ اسپرت ازش نداشتم.درست مثل الان که کت و شلوار نپوشیده بود. یه پیرهن یقه مردونه پوشیده بود و روش یه بافت پاییزه ی کرم شکلاتی و شلوار کتون شکلاتی رنگ و کفش کالج شکلاتی رنگ که نخ نمای کرم رنگ داشت... به پیشنهاد یاسر قراربود اول بریم خونه روببینیم بعد بریم تیراژه و مبلمان و سرویس چوب رو سفارش بدیم. خونه ای که یاسرمیگفت همون اطراف بود.بیست دقیقه بعد روبه روی یه برج بیست طبقه ایستاد. بیرونش که خوب بود. ازنگهبانی گذشتیم وخواستیم وارد آسانسوربشیم. دقیقا همون چیزی که ازش میترسیدم. همه واردشده بودن ولی من هنوز نرفته بودم +مهسوچرانمیای؟ _چیزه....میشه باپله بیام؟ +پللله؟نوزده طبقه رو؟😳 حالت چهره ام رو مظلوم کردم و گفتم _من ازآسانسوروحشت دارم... یاسر دکمه ی طبقه نوزده رو زد و گفت +شما برید مام الان میایم و کلید رو به یاسمن داد وقتی آسانسور حرکت کرد دستش رو به سمتم دراز کرد و گفت... +مگه نمیترسی؟پس بریم. به دستش نگاهی کردم و دستمو توی دستش گذاشتم... بازهم همون لرزش سر عقد رو حس کردم...انگار به دستای من حساسیت داشت این بشر... وارد اون یکی آسانسور شدیم... دکمه ی طبقه روزد پشت سرم ایستاد ومنوبه خودش نزدیک کرد ودستاش رو روی چشمام گذاشت آروم دم گوشم گفت +وظیفه ی یه محافظ اینه که حتی توی آسانسورم نزاره تودلت آب تکون بخوره... لبخند ملیحی روی لبم نشست... ادامه دارد 🍃🌺 💠 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀
باسمه تعالی نقش مردم در پیروزی انقلاب اسلامی:👇 پیوستگی امام و امت ، کلیدی ترین عامل پیروزی و به تحقق پيوستن انقلاب اسلامی است که هیچ گاه نباید این رمز مهم را به بوته فراموشی سپرد.🍀🌺🍀 رهبر فرزانه انقلاب اسلامی مدظله‌العالی می فرماید: " این انقلاب بی نام خمینی (ره) در هیچ کجای جهان شناخته شده نیست ".💥 بر اساس فرمايش معظم له ، انقلاب اسلامی از نام امام خمینی رحمه الله علیه کسب تعریف می کند. بدون شک هر کجا از امام امت تجلیل می شود به طور ضمنی از امت امام هم تجلیل شده است .☘🌸☘ در طول تاریخ علمای بزرگی پرچم انقلاب به دوش کشیدند ولی انقلاب آنها نتوانست به ثمر بنشیند و آن بزرگان به دست حکام جور به شهادت رسیدند. علت نا کامی آن بزرگان بدون شک به علت همراهی نکردن مردم با آنان بوده است.💥🌼💥 ولی در زمان امام خمینی رحمه الله علیه مردم در صحنه حاضر شدند و در نثار جان و مال مضایقه نکردند. به نحوی که خود امام (ره) در وصیت نامه اش چنین فرمودند : " من به جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله(ص) و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین علیه السلام و حسین بن علی علیه السلام می باشد ".💥🌷💥 پس یکی از مولفه‌های اقتدار نظام جمهوری اسلامی ایران، مردم و حضور حداکثری آنان در قوام و استمرار آن است ‌. دشمنان به خوبی این موضوع را درک کرده اند و تمام توان خود را برای ایجاد شکاف میان امام و امت بکار گرفته اند و این استراتژی را در تمامی فتنه ها و توطئه ها از نظر دور نداشته اند . بنابراین لازم است که در فریضه قطعی و فوری جهاد تبیین مولفه پیوستگی امام و امت برای حفظ بقای انقلاب اسلامی مد نظر افسران عرصه جهاد تبیین باشد. ✍ امراله عباسی
🍃🌹🇮🇷🌹🍃 📝 | دو پیام همزمان در یک عفو بزرگ 🔻 رهبر حکیم انقلاب همزمان دو پیام داشت که عدم توازن در انعکاس هر دو پیام تبعات منفی دارد: 1⃣ پیام اول، ناظر به محبت عمیق و پدرانه نظام نسبت به همه مردم و جوانان است و اگر کسی خطایی کرد، «پس از تنبه متناسب» و ایجاد فضای تفکر و بازگشت مورد رأفت مشروط نظام اسلامی قرار می گیرد. در صورت اصلاح حقیقی مسیر، حتی سوء پیشینه هم نخواهد داشت و البته در صورت تکرار، مجازات مضاعف 2⃣ پیام دوم سیگنال قوی بازدارندگی و اقتدار به قدرت‌های مداخله‌گر خارجی و مجرمین داخلی است. این اقدام، یک عفو فله‌ای و بدون حساب و کتاب نیست. لذا این عفو شامل ارتباط با بیگانگان و تخریب اموال و افراد دارای شاکی خصوصی و طبعا قاتلین و ... نمی‌شود. 🔺بنابراین ، اقدامی زیبا و کاملا هوشمندانه و از موضع قوت و در ایام مبارک برای جداکردن حساب معدود فرزندان ملت که از روی غفلت مرتکب برخی خطاها شدند از مجرمینی که آگاهانه وارد عرصه تخریب و جنایت و مزدوری شدند، است. ✍حمیدرضا ابراهیمی
⭕️ کار فرهنگی در فضای عمومی؛ تربیتی یا تبلیغی؟ 💎 ۱۴ نکته پیرامون رویکرد تبلیغیِ کارِ فرهنگی در فضاهای عمومی مانند مترو و... ⁉️ چه محتوایی تنظیم کنیم؟ ⁉️ محتوای تنظیم شده را چگونه در میدان عمل تبیین کنیم؟ ⁉️ آیا کار فرهنگی تربیتی در محیط های عمومی اثر گذار است؟ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 💠 https://eitaa.com/roshana_esfahan
📆۵روز تا سالگرد پیروزی انقلاب 🔹صعود چهل ساله 💠محصول تلاش چهل‌ساله، اکنون برابر چشم ما است: کشور و ملّتی مستقل، آزاد، مقتدر، باعزّت، متدیّن، پیشرفته در علم، انباشته از تجربه‌هایی گران‌بها، مطمئن و امیدوار، دارای تأثیر اساسی در مـنطقه و دارای منـطق قوی در مسـائل جـهانی، رکورددار در شتاب پیشرفت‌های علمی، ر کورددار در رسیدن به رتبه‌های بالا در دانش‌ها و فنّاوری‌های مهم از قبیل هسته‌ای و سلّول‌های بنیادی و نانـو و هوافضا و امـثال آن، سرآمـد در گسترش خدمات اجتماعی، سرآمد در انگیزه‌های جهادی میان جوانان، سرآمد در جمعیّت جوان کارآمد، و بسی ویژگی‌های افتخارآمیز دیگر که همگی محصول انقلاب و نتیجه‌ی جهت‌گیری‌های انقلابی و جهادی است. مقام معظم رهبری مدظله‌العالی (۱۳۹۷/۱۱/۲۲) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 💠 https://eitaa.com/roshana_esfahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این فیلم را لطفاً با دقت ببینید؛ فکر می کنید علت انتشارش از سایت حضرت آقا چی می تونه باشه؟! به نظر من که حضرت آقا می خوان حالی ما بکنند که من هم می دونم کف جامعه چه خبره، ولی باید کار کرد. دقت کردید تو این مدت آقا دارن با کیا جلسه برگزار می کنند؟ شاید بخوان به ما بگن اگه شماها به وظایفتون عمل نکنید ، من این کار را خواهم کرد و در میدان مبارزه خواهم ایستاد. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 💠 https://eitaa.com/roshana_esfahan
1.25M
━━━━━━◉───────     ↻ㅤ  ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ⇆ 💠موضوع: تبیین دستاوردهای انقلاب اسلامی_ نقش زن در انقلاب اسلامی 🎙سخنران: کارشناس مسائل سیاسی جناب آقای صالحی ‎ ‎‎‌ ‎ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‎‎─┅═🍃🌹🕊💠🕊🌹🍃═┅─
🍃🌹🍃 🔆 سوال⁉️ ادعا می شود که امام، در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷در بهشت زهرا سلام الله علیها به مردم وعده داد که به شما آب و برق مجانی می دهیم و به این وسیله و با وعده های غیر واقعی درصدد فریب و همراه نمودن مردم بر آمدند.  🔆پاسخ: 1⃣این وعده در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ از طرف امام بیان نگردیده است! از بسم الله سخنان امام تا والسلام آن چنین جمله ای وجود ندارد. 2⃣اولین بار این وعده در تاریخ ۸ اسفند ۱۳۵۷ توسط سخنگوی دولت موقت، عباس امیر انتظام با قیدی قابل تأمل اعلام می گردد:" برای کم درآمدها آب و برق مجانی می گردد." 3⃣ با بررسی ها بعمل آمده مشخص می گردد که امام ره راجع به آب و برق مجانی سخن گفته اند؛ اما در هیچ جا امام چنین وعده ای را نداده اند. ❇️در پیام 14ماده ای 9اسفند57 با توجه به وضعیت حاکم بر کشور و بالا رفتن انتظارات مردم و قول و قرارهای بعضی سران بعد از اعلام دولت موقت، خطاب به ملت ایران می‌فرمایند: «من به دولت راجع به مجانی کردن آب و برق و بعضی چیزهای دیگر فعلا برای طبقات کم‌ بضاعتی که در اثر تبعیضات خانمان‌ برانداز رژیم شاهنشاهی دچار محرومیت شده‌اند و با برپایی حکومت اسلامی به امید خدا این محرومیت‌ها برطرف خواهد شد، سفارش اکید نمودم که عمل خواهد شد.» (صحیفه امام، ج۶، ص۲۶)
🍃🌹🍃 سوال ⁉️ ⭕️حزب اللهی ها می گویند اگر انقلاب نمی شد الان بدبخت و بیچاره و... بودیم اما باید بدانیم در دوره پهلوی بسیاری از پیشرفت ها و تکنولوژی ها در زمان شاه به ایران آمده است مگر این انرژی هسته ای که الان این نظام سنگش را به سینه می زند در دوران شاه به کشور ما وارد نشده است ⁉️ 🔆پاسخ سوال : 1⃣ اساسا در رژيم شاهنشاهي وابسته به غرب ، امكان هيچ گونه رشد و پيشرفتي از سوي غربي ها به ايرانيان داده نمي شد و اگر هزار سال هم اين رژيم بر سر كار بود امكان نداشت به رشد و پيشرفت در علوم و فنون دست يابد. 2⃣ البته در آن مقطع مظاهري از رشد و پيشرفت وارد كشور شده بود اما حقیقتا چنين این رشد و پيشرفت وابسته به غربي ها بود كه تنها زمين، نيروي انساني و برخي مواد اوليه برای ايراني ها بوده اما ايرانيان هيچ نقشي در علوم و فناوري ها نداشت. 3⃣ در آن مقطع وابستگي ، يك ركن اصلي و اساسي بود و متخصصان و تكنيسين هاي بيگانه در گوشه گوشه كشور حضور داشتند و ايرانيان صرفا نقش كارگراني را بازي مي كردند كه تفاوتي با ربات نداشتند 4⃣ این وابستگي ها تبعاتی هم داشت مثل اينكه در صورت كوچكترين مخالفتي از سوي ايران ، غربي ها با دست كشيدن از مديريت يك نيروگاه، مي توانستند دولت را مجبور به اطاعت از خود كنند. 5⃣ امروز ما علم و فناوري داریم، و نه صرفا تجهيزات و دستگاه هاي پيشرفته. اگر این پیشرفت ها نتیجه گذر زمان است و نه انقلاب اسلامی چرا در عراق یا افغانستان و.... این پیشرفت ها حاصل نشده است ؟ آیا زمان برای آنها نگذشته است ؟ 6⃣ امروز ما یک کشور هسته ای هستیم – یک کشور فضایی هستیم – در علم پزشکی جزء چند کشور اول دنیا هستیم – یک کشور موشکی هستیم – در علم نانو جزء چند کشور اول دنیا هستم – جزء چند کشور اول سد ساز دنیا هستیم و...
🍃🌹🍃 سوال⁉️ هویدا در دادگاه انقلاب: روزی که من بر سر کار آمدم، کبریت یک قِران بود و روزی هم که سمتم را واگذار می کردم، هنوز هم، با همان یک قِران قابل خریداری بود. 🔆پاسخ سوال: 1⃣متن کامل سخنان هویدا موجود در روزنامه نشانی از این ادعا نیست ولی با فرض صحت این ادعا مراجعه به جرائد دوره پهلوی نشان می دهد که شاه هر روز برای نجات از اعتراضات مردم دستوراتی برای مبارزه با گرانفروشی صادر می کرد که فایده ای هم نداشت. 2⃣با نگاهی به آمار بانک جهانی، درمی یابیم نرخ تورم در سال آخر نخست وزیری هویدا به 27% رسید و میانگین قیمت ها نسبت به ابتدای نخست وزیری هویدا بیش از 7برابر شده بودند و معلوم نیست این افسانه هویدا ازکجا سربرآورده است؟!! 3⃣در سال 1355، کشور 30 میلیون نفری ایران روزانه 5میلیون بشکه نفت با درآمد 24میلیارد دلاری درسال، صادر میکرد که می‌توانست شکل و سرنوشت اقتصادی کشور را تغییر دهد و کشور را به ژاپن دوم تبدیل کند اما به هیچ دردی نخورد. 4⃣بسیاری از درآمد کشور ابتدا باید صرف خرید اسلحه، واردات اجناس، کالاها و محصولات خارجی، سپرده در بانک‌های امریکایی و اروپایی (صیهونیستی) می‌شد و مازاد نیز بین خاندان سلطنت و چپاولگران توزیع می‌گردید.
قصه ی شب 🌃
سلام: 🍃🌺 ‍ یاسر به محض توقف آسانسور دستام رو از روی چشمهای مهسوبرداشتم و سریع خارج شد... نفسم رو مثل فوت بیرون فرستادم و دستامو روی چشمام کشیدم و از آسانسور بیرون اومدم. درب خوبه باز بود‌کنارایستادم تامهسواول واردبشه. _بفرمایید. هردومون واردشدیم .درب رو بستم و سلام کردیم. _خب خانوما.اینم کلبه ی درویشیه ما.بفرمایید بشینید تاوسایل پذیرایی روبیارم همه بااعلام مخالفتشون مبنی بر صرف چای وشیرینی من روهم منصرف کردن. کنار مهسورفتم مشغول دیدن اتاقهابود. +یکم کوچیکه،ولی خب برادونفرکافیه.فقط...حیف که دوتااتاق داره. _خب یه اتاق خواب یه اتاق هم برای کارای من.ممکنه همونجاهم بخوابم . عملااون یکی اتاق برای شماست خانم. +اهااا.ولی درکل معماریش شیک و قشنگه.به دلم نشست نگاهی بهش انداختم و آروم گفتم _منزل خودتونه دیگه... چشمکی زدم و به سمت مامان اینارفتم تانظراوناروهم بدونم... مهسو این انگار امروز یه چیزیش میشه ها... یه باردستمومیگیره،یه بار چشامومیگیره،یه بار اینجورچشمک میزنه... وای خدا خودت رحم کن...این بشر خله،منو خل نکنه بایدکلاهموبندازم هوا.. وارداتاقی که قراربود برای من باشه شدم... نورگیرو دلباز بود.اصلا محیط خونه اش خیلی معنوی بود.یه حالت آرامش خاصی توش ساکن بود.یعنی ممکنه بخاطر دکوراسیون و فنگ شوییش باشه؟ آره حتما همینه... یه تخت خواب یک نفره فقط توی این اتاق بود.. معلوم بود که ازاین اتاق استفاده نمیکنه... پس جریان دکوراسیون و فنگ شویی هم تعطیله...چون عملا شی خاصی توی این اتاق نبود...پس منبع این آرامش کجاست؟ ابرویی بالاانداختم و به طرف جمع برگشتم. قرارشد حالا که خونه رودیدیم بریم مرکزخرید و قسمت سخت وحساس ماجرارروشروع کنیم. خرید اسباب منزل.. * _یاسمن‌جان‌عزیزم...تخت خواب مشکی خوشم نمیاد...چه گیری دادی به رنگای تیره خواهرخوبم؟ ++عی بابا...من چه میدونم.مگه چندبارجهیزیه عروس دومادگرفتم که بلدباشم. +آبجیه گلم یه دودقیقه بروپیش مامان اینا من بامهسوکاردارم. _چرافرستادیش رفت.بچه گناه داره.. +نه باباچیش گناه داره؟جهاز من و توئه ،اون نظر بده؟ چشاموگرد کردم و نگاهش کردم _بگو که برای انتخاب تخت خواب نیومدی؟ +من اهل دروغ نیستم.خب چه رنگی میخوای بگیریم؟ بابهت نگاهی بهش انداختم که باخنده گفت _نتررررس...کارازمحکم کاری که عیب نمیکنه...میکنه؟ و دوباره چشمکی زد و دستمو به دنبال خودش کشید... بعد از یک ساعت گشتن و سر و کله زدن با یاسرخان بالاخره سر یه سرویس خواب ام دی اف سفید فیروزه ای به توافق رسیدیم... واقعا قشنگ بود. بعدازسفارش سرویس خواب رفتیم سراغ قسمت مبلمان و یک دست مبلمان یازده نفره سفیدطلایی سلطنتی سفارش دادیم. بعداز اتمام خرید به سمت رستوران رفتیم و با تنی خسته هممون رسما ولوشدیم... ... ادامه دارد.... 🍃🌺 💠 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈
سلام: 🍃🌺 ‍ ‍ یاسـر ساعت ۱بعدازنصف شب بود....و من هنوزخواب به چشمام نیومده بود... توی این چند روز گذشته من و مهسو و تقریبا کل افرادخانواده در به در درگیر خرید وسایل موردنیازبودیم... فردا عصر مراسم عقد ما وعقد امیرحسین اینا توی محضربرگزارمیشد . تصمیم گرفته بودیم هردومراسم رو یک جا برگزارکنیم و باهم بگیریم تایکم شلوغ پلوغ تر بشه و دخترا زیاد احساس غربت نکنند. کلافگی رهام نمیکرد.ازسر شب بی قراروکلافه بودم...استرس داشتم... دلم نمیخواست پرونده ای که بهم سپرده بشه خراب بشه...و ازهمه مهمتر... صدای ویبره گوشیم رشته ی افکارم رو پاره کرد.. روی تخت نیم‌خیزشدم و گوشیم رو ازروی عسلی کنارتخت برداشتم... مهسو بود...از فکراینکه ممکنه اتفاقی افتاده باشه هول ورم داشت و سریع دکمه ی اتصال رو زدم... باشنیدن صدای هق هق خفه اش نفس تو سینم حبس شد... از سرجام بلند شدم و ایستادم... _الو؟....مهسو؟چی شده؟ +الو....یاسر _چیه مهسو؟اتفاقی افتاده؟حرف بزن...چراگریه میکنی... +نه...نه... _پس چی؟گریه نکن و آروم بگو کمی مکث کرد تا آروم تربشه... +من...من استرس دارم..میترسم... _ازچی؟ +اگه‌منوبکشن؟مامان باباموبکشن؟واااای یاسر ...چی میشه؟ سکوت کردم و بعدازکمی مکث گفتم _یادت مونده حرف توی آسانسور؟نمیذارم اتفاقی بیوفته که آب توی دلت تکون بخوره.وظیفه ی من اینه که ازشماهامحافظت کنم مهسو.لطفا آروم باش.همه چی رو هم به مابسپار.ازهمه مهم تر...تو خداروداری مهسو.. +اون که خدای شماهاست...نه من...من ازخدای شماچیزی نمیدونم.. لبخندی زدم و گفتم.. _ خدای توهم هست...... جواب میده بهت...امتحان کن.. کمی بعد خداحافظی کردیم و تماس قطع شد.. به رخت خوابم برگشتم و به این فکر میکردم که اون نگران کشته شدن همه بود الا یه نفر.... اونم من... مهسو حرفهاش توذهنم تداعی میشد...مثل خوره افتاده بود به جونم...یک لحظه رهام نمیکرد.. «خدای توهم هست...کافیه ازش بخوای» و این یک جمله هی توی سرم اکومیشد... مشتموبالابردم و محکم روی میزآرایشم کوبیدم... مستاصل شده بودم...آخه من که اصلا هیچی از خدای تو نمیدونم چجورباهاش حرف بزنم؟ وسط اتاق نشستم واز پنجره به ماه خیره شدم... تصویری از کودکیم توی ذهنم جون گرفت «+مهسوی من ،خوشگلکم...میدونی چرا اسمتومهسوگذاشتیم؟ _چرامامانی؟؟؟ +مهسو یعنی روشنایی ماه،یعنی زیبارو توام که هم خوشگلی هم مثل ماه،هروقت دوس داشتی باماه حرف بزن،اون صداتومیشنوه..اونم مثل توئه آخه...» فکر کنم دوباره باید با ماه حرف بزنم... حرفامو به ماه میگم ...اینجوری شاید خدای یاسر بشنوه... _سلام خدای یاسر...سلام ماه...منم مهسو...حال و روز این روزامومیبینی؟گرفتارم...داغونم.تنها و بی سرپناه...همه هستن و هیچکس نیست..تنهاکسی که قراره ازین به بعد باشه یاسره که اونم بخاطر شغلشه...بازم دمش گرم...غریبه است و از آشناهای خودم بیشتر مراقبمه...بگذریم..من خیلی ساله که باایناکناراومدم...اومدم ازت بخوام کمکم کنی...آخه یاسرگفت اگه ازت بخوام کمکم میکنی..جواب میدی..فقط یه چیزی میخوام...اونم این که هواموداشته باشی..همین...این کل چیزیه که ازت میخام... توی همین حال و هوا بودم که نفهمیدم کی روی زمین وسط اتاق با چشمای خیس خوابم برد.... ادامه دارد... 🍃🌺 💠 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈