سلام:
#رمان_چمران_از_زبان_غاده
#قسمت_سی_و_دوم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خیلی فریاد میزدم؛ این خود عزیز ماست . این خود مصطفی ماست ، مصطفی چی شد ؟ مگر چه چیز عوض شده ؟ چرا باید سردخانه باشد ؟ اما کسی گوش نمی کرد . بالاخره آن شب اول در اهواز برایم خیلی درد بود. همه دورم بودند برای تسلیت ، اما من به کسی احتیاج نداشتم . حالم بدبود . خیلی گریه می کردم صبح روز بعد به تهران برگشتیم .
برگشتن به تهران سخت تر بود . چون با همین هواپیمای c-130 بود که آخرین بار من و مصطفی از تهران به اهواز آمدیم و یادم هست که خلبان ها اورا صدا می کردند که "بیا با ما بنشین ." ولی مصطفی اصلاً من را تنها نگذاشت ، نزدیک من ماند. خیلی سخت بود که موقع آمدن با خودش بودم و حال با جسدش می رفتم . اصرار کردم که تابوتش را باز کنند ، ولی نکردند . بیشتر تشریفات و مراسم بود که مرا کشت . حتی آن لحظات آخر محروم می کردند .
وقتی رسیدیم تهران ، رفتیم منزل مادر جان ، مادر دکتر . بعد دیگر نفهمیدم دکتر را کجا بردند. من در منزل مادرجان بودم و همه مردم دورم . هرچه می گفتم، مصطفی کو ؟ هیچ کس نمی گفت . فریاد میزدم: از دیروز تا الان ؟ آخر چرا ؟ شما مسلمان نیستید ؟ خیلی بی تابی می کردم . بعد گفتند مصطفی را در سردخانه غسل می دهند گفتم: دیگر مصطفی تمام شد ، چرا این کارها را میکنید؟ و گریه می کردم . گفتند: می رویم اورا می آوریم. گفتم اگر شما نمی آورید خودم می روم سردخانه نزدیکش وبرای وداع تا صبح می نشینم . بالاخره زیر اصرار من مصطفی را آوردند و چون ما در تهران خانه نداشتیم بردند در مسجد محل ، محله بچه گیش ، غسلش داده بودند ، و او با آرامش خوابیده بود. من سرم را روی سینه اش گذاشتم و تا صبح در مسجد با اوحرف زدم . خیلی شب زیبایی بود و وداع سختی . تا روز دوم که مصطفی را بردند و من نفهمیدم کجا . من وسط جمعیت ذوب شدم . تا ظهر ، مراسم تمام شد و مصطفی را خاک کردند. آن شب باید تنها برمی گشتم . آن لحظه تازه احساس کردم که مصطفی واقعا تمام شد.
در مراسم آدم گم است است، نمی فهمد....
#ادامه_دارد........
📗از زبان همسرشان غاده
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈
#رمان_چمران_از_زبان_غاده
#قسمت_سی_و_سوم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
آن شب باید تنها برمی گشتم . آن لحظه تازه احساس کردم که مصطفی واقعا تمام شد.
در مراسم آدم گم است است، نمی فهمد....
همین که وارد حیاط نخست وزیری شد و چشمش به آن زیرزمین افتاد ، دردی قلبش را فشرد ، زانوهایش تا شد . زیر لب نجوا کرد: مصطفی رفتی ، پشتم شکست . و به دیوار تکیه داد . نگاهش روی همه چیز چرخید ، این دوسال چطور گذشت ؟
از این در چقدر به خوشحالی وارد می شد به شوق دیدن مصطفی ، حضور مصطفی ، و این جوانک های سرباز که حالا سرشان زیر افتاده چطور گردن راست می کردند به نشانه احترام؛ زندگی، زندگی برایش خالی شده بود ، انگار ریشه اش را قطع کرده بودند. یاد لبنان افتاد و آن فال حافظ .
آن وقت ها او اصلاً فارسی بلد نبود . نمی فهمید امام موسی و مصطفی با هم چی می خوانند ؟ امام موسی خودش جریان فال حافظ را برای او گفت و بعد هم برایش فال گرفت . که :
الا یا ایها الساقی ادر کاساً و ناولها، که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها.
وقتی بعد از شهادت مصطفی از آن خانه آمدم بیرون، چون مال دولت بود، هیچ چیز جز لباس تنم نداشتم . حتی پول نداشتم خرج کنم . چون در ایران رسم است فامیل مرده از مردم پذیرایی کنند و من آشنا نبودم . در لبنان این طور نیست . خودم می فهمیدم که مردم رحم می کنند، می گویند این خارجی است ، آداب ما را نمی فهمد . دیدم آن خانه مال من نیست و باید بروم . اما کجا ؟
کمی خانه مادر جان بودم ، دوستان بودند . هرشب را یک جا می خوابیدم و بیشتر در بهشت زهرا کنار قبر مصطفی .
شبهای سختی را می گذراندم . لبنان شلوغ بود . خانه مان بمباران شده بود و خانواده ام رفته بودند خارج . از همه سخت تر روزهای جمعه بود . هر کس می خواهد جمعه را با فامیلش باشد و من می رفتم بهشت زهرا که مزاحم کسی نباشم . احساس می کردم دل شکسته ام ، دردم زیاد ، و به مصطفی می گفتم: تو به من ظلم کردی ....
#ادامه_دارد........
📗از زبان همسرشان غاده
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾•
#رمان_چمران_از_زبان_غاده
#قسمت_سی_و_چهارم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
از همه سخت تر روزهای جمعه بود . هر کس می خواهد جمعه را با فامیلش باشد و من می رفتم بهشت زهرا که مزاحم کسی نباشم . احساس می کردم دل شکسته ام ، دردم زیاد ، و به مصطفی می گفتم: تو به من ظلم کردی .
از لبنان که آمدیم هرچه داشتیم گذاشتیم برای مدرسه .در ایران هم که هیچ چیز . بعد یک دفعه مصطفی رفت و من ماندم کجا بروم ؟ شش ماه این طور بود ، تا امام فهمیدند این جریان را . خدمت امام که رفتیم به من گفتند: مصطفی برای دولت هم کار نکرد . هرچه کرد به دستور مستقیم خودم بود و من مسول شما هستم . بعد بنیاد شهید به من خانه داد. خانه هیچی نداشت . "جاهد" یکی از دوستان دکتر، از خانه خودش برایم یک تشک ، چند بشقاب و... آورد تا توانستم با پدرم تماس بگیرم و پول برایم فرستادند .
به خاطر این چیزها احساس می کردم مصطفی به من ظلم کرد . البته نفسانی بود این حرفم . بعد که فکر می کردم ، می دیدم مصطفی چیزی از دنیا نداشت ، اما آنچه به من داد یک دنیا است . مصطفی در همه عالم هست ، در قلب انسان ها . من و یادم هست یک بار که از ایران می آمدم ، در فرودگاه بیروت یک افسر مسیحی لبنانی با درجه بالا وقتی پاسپورتم را که به نام "غاده چمران" بود دید ، پرسید: نسبتی با چمران داری ؟ گفتم: خانمش هستم. خیلی زیر تاثیر قرار گرفت ، گفت: او دشمن ما بود ، با ما جنگید ولی مرد شریفی بود. بعد آمد بیرون دنبالم . گفت: ماشین نیامده برای شما ؟ گفتم: مهم نیست. خندید و گفت: درست است ، تو زن چمران هستی !
وگاهی فکر می کرد به همین خاطر خدا بیش تر از همه ، از او حساب می کشد ، چون او با مصطفی زندگی کرد ، با نسخه کوچکی از امام علی علیه السلام . همیشه به مصطفی می گفت: توحضرت علی نیستی . کسی نمی تواند او باشد. فقط حضرت امیر آن طور زندگی کرد و تمام شد. و مصطفی هم چنان که صورت آفتاب خورده اش باز می شد و چشم هایش نم دار ، می گفت: نه ، درست نیست ! با این حرف دارید راه تکامل در اسلام را می بندید . راه باز است . پیامبر می گوید هر جا که من پا زدم امتم می تواند، هر کس به اندازه سعه اش .
همه جا مصطفی سعی می کرد خودش کم تر از دیگران داشته باشد ، چه لبنان ، چه کردستان ، چه اهواز . لبنان که بودیم جز وسایل شخصی خودم چیزی نداشتیم . در لبنان رسم نیست کفششان را در بیاورند و بنشیند روی زمین . وقتی خارجی ها می آمدند یا فامیل ، رویم نمی شد بگویم کفش در بیاورید . به مصطفی می گفتم: من نمی گویم خانه مجلل باشد ، ولی یک مبل داشته باشد که ما چیز بدی از اسلام نشان نداده باشیم که بگویند مسلمانان چیزی ندارند ، بدبختند. مصطفی به شدت مخالف بود، می گفت: چرا ما این هم عقده داریم ؟ چرا می خواهیم با انجام چیزی که دیگران می خواهند یا می پسندند نشان بدهیم خوبیم ؟ این آداب و رسوم ما است ، نگاه کنید این زمین چه قدر تمیز است ، مرتب و قشنگ ! این طوری زحمت شما هم کم می شود ، گرد و خاک کفش نمی آید روی فرش .
از خانه ما در لبنان که خیلی مجلل بود همیشه اکراه داشت ...
#ادامه_دارد........
📗از زبان همسرشان غاده
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 فایل صوتی مشاجره بین مجید کاظمی و سعید یعقوبی (متهمان حادثه تروریستی خانه اصفهان) حین رودرو شدن
#رمان_چمران_از_زبان_غاده
#قسمت_سی_و_پنجم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
از خانه ما در لبنان که خیلی مجلل بود همیشه اکراه داشت . ما مجسمه های خیلی زیبا داشتیم از جنس عاج که بابا از آفریقا آورده بود. مصطفی خیلی ناراحت بود و خودمان دو تا همه آن ها را شکستیم . می گفت: این ها برای چی ؟ زینت خانه باید قرآن باشد به رسم اسلام . به همین . وقتی مادرم گفت: شما پول ندارید من وسایل خانه برایتان می آورم .
مصطفی رنجید ، گفت: مسئله پولش نیست.
مسئله زندگی من است که نمی خواهم عوض شود.
ولی من مثل هر زنی دوست داشتم و ) ، مستضعف قاشق و چنگال دارد ، ولی ما نداریم . شما اگر پست نداشته باشید ، ما چیزی نداریم . همان زیرزمین دفتر نخست وزیری را که مال مستخدم ها بود به اصرار من گرفت . قبل از اینکه من بیایم ایران مصطفی در دفترش می خوابید. زندگی معمولی که هر زن وشوهری داشتند ما نداشتیم . مصطفی حتی حقوقش را می داد به بچه ها . می گفت: دوست دارم از دنیا بروم و هیچ نداشته باشم جز چند متر قبر و اگر این هم یک جور نداشته باشم بهتر است . اصلاً در این وادی نبود ، در این دنیا نبود مصطفی .
در این دنیا نبود ، اما بیشتر از وقتی که زنده بود وجود داشت ، اثر داشت و چقدر غاده خوابش را می دید . دیشب خواب دید مصطفی در صندلی چرخ داری نشسته و نمی تواند راه برود . دوید ، گفت: مصطفی چرا اینطوری شدی ؟گفت: شما چرا گذاشتید من به این روز برسم ؟ چرا سکوت کردید ؟ غاده پرسید مگر چی شده ؟ گفت :برای من مجسمه ساخته اند .نگذار این کار را بکنند برو این مجسمه را بشکن ! بیدار که شد نمی دانست که مصطفی چه می خواسته بگوید . پرس و جو کرد و شنید که در دانشگاه شهید چمران از مصطفی مجسمه ای ساخته اند . می دانست در تهران هم یکی از خیابان های آباد وزیبا را به اسم مصطفی کرده اند . این ظاهر شهر بود و او خوشحال می شد ولی ای کاش باطن شهر هم این طور بود . گاه آدم هایی را در این خیابان ها می دید که دلش می شکست . می ترسید ، می ترسید مصطفی بشود یک نام و تمام ...
#ادامه_دارد........
📗از زبان همسرشان غاده
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈
#رمان_چمران_از_زبان_غاده
#قسمت_سی_و_ششم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
می ترسید ، می ترسید مصطفی بشود یک نام و تمام .
این که خواب مجسمه چمران را دیدم این است که، گاهی فکر می کنم اگر تمام ایران را به اسم چمران می کردند این دلم را خشک می کند؟ آیا این ، یک لحظه از لبخند مصطفی از دست محبت مصطفی را جبران می کند؟ هرگز ! اما وقتی دانشگاه شهید چمران مثل چمران را بپروراند، چرا .
مصطفی کسی نیست که مجسمه اش را بسازند و بگذرند . این یک چیز مرده است و مصطفی زنده است . در فطرت آدم ها ، در قلب آن ها است . آدم ها بین خیرو شر درگیرند و باید کسی دستشان را بگیرد ، همانطور که خدا این مرد را فرستاد تا مرا دستگیری کند. در تهران که تنها بودم نگاه می کردم به زندگی که گذشت و عبور کرد . من کجا ؟ ایران کجا؟ من دختر جبل عامل و جنوب لبنان ؟ من همیشه می گفتم اگر مرا از جبل عامل بیرون ببرند میمیرم ، مثل ماهی که بیفتد بیرون آب . زندگی خارج جنوب لبنان وشهر صور در تصور من نمی آمد. به مصطفی می گفتم: اگر می دانستم انقلاب پیروز می شود و قرار به برگشت ما به ایران و ترک جبل عامل است نمی دانم قبول می کردم این ازدواج را یا نه . اما آمدم و مصطفی حتی شناسنامه ام را به نام "غاده چمران" گرفت که در دار اسلام بمانم و برنگردم و من ، مخصوصاً وقتی در مشهد هستم احساس می کنم خدا به واسطه این مردم دست مرا گرفت ، حجت را برمن تمام کرد و ازمیان آتشی که داشتم می سوختم بیرون کشید ...
#ادامه_دارد........
📗از زبان همسرشان غاده
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈
#رمان_چمران_از_زبان_غاده
#قسمت_سی_و_هفتم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
وقتی در مشهد هستم احساس می کنم خدا به واسطه این مردم دست مرا گرفت ، حجت را برمن تمام کرد و ازمیان آتشی که داشتم می سوختم بیرون کشید .
می شد که من دور از جبل عامل و در کشور کفر باشم ، در آمریکا ، مثل خواهران و برادرهایم . گاه گاه که از ایران برای دید و بازدید می رفتم لبنان به من میخندیدند ، می گفتند: ایرانی ها هم صف ایستاده اند برای گیرین کارت ، تو که تابعیت داری چرا از دست می دهی ؟ به آنها گفتم: بزرگترین گیرین کارت که من دارم کسی ندارد و آن این پارچه سبزی است که از روی حرم امام رضا علیه السلام است و من در گردنم گذاشته ام . با همه وجودم این نعمت را احساس می کنم و اگر همه عمرم را ، چه گذشته چه مانده ، در سجده گذاشتم نمی توانم شکر خدارا بکنم . با مصطفی یک عالم بزرگ را گذراندم از ماده به معنا ، از مجاز به حقیقت و از خدا می خواهم که متوقف نشوم در مصطفی ، همچنان که خودش در حق من این دعا کرد:
"خدایا ! من از تو یک چیز می خواهم با همه اخلاصم که محافظ غاده باش و در خلا تنهایش نگذار ! من می خواهم که بعد از مرگ اورا ببینم در پرواز . خدایا! میخواهم غاده بعد از من متوقف نشود و می خواهم به من فکر کند ، مثل گلی زیبا که درراه زندگی و کمال پیدا کرد و او باید در این راه بالا و بالاتر برود . می خواهم غاده به من فکر کند ، مثل یک شمع مسکین و کوچک که سوخت در تاریکی تا مرد و او از نورش بهره برد برای مدتی بس کوتاه . می خواهم او به من فکر کند ، مثل یک نسیم که از آسمان روح آمد و در گوشش کلمه عشق گفت و رفت بسوی کلمه بی نهایت."
#پایان
📗از زبان همسرشان غاده
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻آقا مثل بابا بود برام
🌕مرجع اطلاع رسانی↪️
🔻رویدادها و عملیات های تبیینی فرهنگی هنری
🔻عملیات روانی
🔻رسانه ای
https://eitaa.com/roshana_esfahan
#راه_امام_ره
🔰کانال تبیینی فرهنگی #روشنا_استان_اصفهان، مرجع تخصصی محتوای فرهنگی ویژه سی و چهارمین مراسم ارتحال حضرت امام خمینی(ره).
🌕مرجع اطلاع رسانی↪️
🔻رویدادها و عملیات های تبیینی فرهنگی هنری
🔻عملیات روانی
🔻رسانه ای
https://eitaa.com/roshana_esfahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🖼 امام خامنهای: هر کس کوچکترین قدمی در راه جمعیت و #فرزندآوری بردارد، شامل دعاهای #نمازشب من میشود.
#فرزند_آوری
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
🌐گفتمان ۲(کلیپ)
🆔️https://rubika.ir/goftemansazan2
🆔️eitaa.com/goftemansazan2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 لبخند خدا
روایت شکوه هنر بانوان
به مناسبت میلاد حضرت معصومه (س) و روز دختر
🔖با محوریت
- فاطمه معصومه (س) الگوی دختر اسلام
- امید به آینده و ترسیم آینده دختر ایرانی
🕌قم، حرم حضرت معصومه (س)
قالبهای هنری:
🔹 پوستر
🔸 تصویرسازی
🔹 حروفنگاری/خوشنویسی
🔸 گرافیک متحرک
🔹 نقاشی
(رنگ روغن/پاستل/سیاهقلم/ اکریلیک/ آبرنگ)
🔸 پادکست
🔹 طراحی لباس
🔸 پینما
🔹 روایت نویسی
🔸 فیلم کوتاه
♻️ با مشارکت
حرم مطهر حضرت معصومه(س)
سازمان بسیج جامعه زنان کشور
نهضت پیشرفت بانوان
اداره ارشاد اسلامی قم
سازمان فرهنگی ورزشی شهرداری قم
مشاهده آثار و بارگیری فایل با کیفیت و قابل چاپ در
پیام رسان روبیکا :
https://rubika.ir/tanineyas
و پایگاه خبری :
http://zanannews.ir
🔹 در حد توان خود رسانه باشیم تا این آثار، در میلاد حضرت معصومه و روز دختر در فضای مجازی، به صورت حداکثری منتشر و در دسترس همه قرار بگیرد.
—❅ೋ❅🌸❅ೋ❅—
با بازنشر پست ها از ما حمایت کنید 😍
👇به طنین یاس بپیوندید 👇
🆔 https://rubika.ir/tanineyas
نکته ای پیرامون سخنان دکترغنی نژاد:
تعریفی که ازلیبرالیزم ارائه می دهد لیبرالیزم غربی نیست.دستکاری وایده الی کرده.لیبرالیزم رابزک می کند واشتراک لفظی می شود.مغلطه است واین تعریف جدید الزاماهمه ان خلاف نیست.فرارازواقعیت است.کسانی مثل قای زرشناس... بایدباوی مناظره کنند.بحث اقتصادی نیست.غنی شناس فلسفه غرب ومعرفت شناسی ازقبل کارکرده است.به رزومه وی مراجعه شود.ربانی
♨️ صدو چهل و هفتمین جلسه گفتگوی زنده تصویری گروه بصیرتی اهل البصر:
موضوع:
فتح خرمشهر نقطه عطف پیروزی در دفاع مقدس
🌏سخنران این جلسه :
استاد گرامی سید اصغر مجیدی
ایثارگر دفاع مقدس
کارشناس ارشد تاریخ
مدرس دانشگاه
زمان: سه شنبه دوم خردادماه
🎥پخش لایو جلسه در کانال اهل البصر روبیکا:
https://rubika.ir/ahlolbasar
#روشنگری | #ثامن
راس ساعت ۲۱ امشب :
♨️ صدو چهل و هفتمین جلسه گفتگوی زنده تصویری گروه بصیرتی اهل البصر:
موضوع:
فتح خرمشهر نقطه عطف پیروزی در دفاع مقدس
🌏سخنران این جلسه :
استاد گرامی سید اصغر مجیدی
ایثارگر دفاع مقدس
کارشناس ارشد تاریخ
مدرس دانشگاه
زمان: سه شنبه دوم خردادماه ساعت 21
🎥پخش لایو جلسه در کانال اهل البصر روبیکا:
https://rubika.ir/ahlolbasar
#روشنگری | #ثامن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 لبخند خدا
روایت شکوه هنر بانوان
به مناسبت میلاد حضرت معصومه (س) و روز دختر
🔖با محوریت
- فاطمه معصومه (س) الگوی دختر اسلام
- امید به آینده و ترسیم آینده دختر ایرانی
🕌قم، حرم حضرت معصومه (س)
قالبهای هنری:
🔹 پوستر
🔸 تصویرسازی
🔹 حروفنگاری/خوشنویسی
🔸 گرافیک متحرک
🔹 نقاشی
(رنگ روغن/پاستل/سیاهقلم/ اکریلیک/ آبرنگ)
🔸 پادکست
🔹 طراحی لباس
🔸 پینما
🔹 روایت نویسی
🔸 فیلم کوتاه
♻️ با مشارکت
حرم مطهر حضرت معصومه(س)
سازمان بسیج جامعه زنان کشور
نهضت پیشرفت بانوان
اداره ارشاد اسلامی قم
سازمان فرهنگی ورزشی شهرداری قم
مشاهده آثار و بارگیری فایل با کیفیت و قابل چاپ در
پیام رسان روبیکا :
https://rubika.ir/tanineyas
و پایگاه خبری :
http://zanannews.ir
🔹 در حد توان خود رسانه باشیم تا این آثار، در میلاد حضرت معصومه و روز دختر در فضای مجازی، به صورت حداکثری منتشر و در دسترس همه قرار بگیرد.
—❅ೋ❅🌸❅ೋ❅—
با بازنشر پست ها از ما حمایت کنید 😍
👇به طنین یاس بپیوندید 👇
🆔 https://rubika.ir/tanineyas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻آقا مثل بابا بود برام
🌕مرجع اطلاع رسانی↪️
🔻رویدادها و عملیات های تبیینی فرهنگی هنری
🔻عملیات روانی
🔻رسانه ای
https://eitaa.com/roshana_esfahan
📚 محتواهای مورد نیاز سی امین دوره مسابقات سراسری قرآن و عترت بسیج
✓ با زدن بر روی هر کدام از لینک های زیر محتوای رشته خود را دریافت نمایید.
1. آیین نامه کلی مسابقات
2. متن و ترجمه نامه ۳۱ نهج البلاغه – بخش گروهی
3. متن و ترجمه دعای 24 صحیفه سجادیه - بخش گروهی
4. کتاب صراط
5. مفاهیم سوره مبارکه معارج از تفسیر نور - بخش خانوادگی
6. مفاهیم سوره مبارکه انسان از تفسیر نور - بخش خانوادگی در مرحله نیمه نهایی و نهایی
7. حفظ ده حکمت از نهجالبلاغه - بخش فردی زیر 16 سال
8. حفظ بیست آیه از قرآن کریم - بخش فردی 11 تا 15 سال
9. حفظ ده آیه از قرآن کریم - بخش فردی 7 تا 10 سال
10. حفظ پنج آیه از قرآن کریم - بخش فردی زیر 7 سال
11. حفظ 40 حکمت نهجالبلاغه - بخش فردی بالاتر از 16 سال
12. تلاوت استاد مصطفی اسماعیل - بخش فردی قرائت تقلیدی
13. مفاهیم نامه ۵۳ نهج البلاغه - بخش فردی
14. مفاهیم سوره مبارکه مومنون - بخش فردی معارفی
15. ارائه ۵ دقیقه ای مفاهیم سوره مبارکه ملک - بخش فردی بالاتر از 16 سال
16. مفاهیم سوره مبارکه اعلی - بخش فردی معارفی زیر 16 سال
17. متن و ترجمه دعای ۲۰ صحیفه سجادیه - رشته معارفی بخش فردی بالاتر از 16 سال و رشته حفظ و ترجمه دعای ۲۰ صحیفه سجادیه
18. جزوه لؤلؤ و مرجان - بخش خانوادگی فرزند بالای ده سال
19. آیات ۳۵ تا ۳۸ سوره مبارکه نور استاد منشاوی - بخش فردی قرائت تقلیدی زیر 16 سال
20. حفظ و ترجمه ۴۰ حدیث - بخش فردی معارفی
21. حفظ ۲۰ حدیث تربیتی - بخش خانوادگی ویژه مادران مرحله نیمه نهایی و نهایی
22. لینک ارسال تدریس برتر در پیامرسان روبیکا
🔅رشته روخوانی
Rubika.ir/Tadris_bartar_rokhani1402
🔅رشته حفظ
Rubika.ir/Tadris_bartar_hefz
23. سوالات پر تکرار شما مخاطبین عزیز
24. سایت ثبت نام مسابقات
event.quranbsj.ir
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
#مسابقات_قرآن_بسیج
#مسجد_پایگاه_قرآن
@quranbsj_ir
بزرگواران جلسات اخلاق واحکام سه شنبه ها از این سه شنبه یعنی 1402/3/9 ساعت 6/15 دقیقه در مسجد شهدا برقرار می باشد.
باتشکر
🍃🌹🍃🌹🌻🍃🌻🍃🌷🍃🌷🍃
زمانبندی پخش زنده:
ویژه برنامه های حضور کاروان زیر سایه خورشید
حضورخادمان حرم مطهر رضوی( حضرت امام رضا علیه السلام)در شهرستان نجف آباد
https://www.aparat.com/Panjerefolad/live
🔺🔺روابط عمومی کانون مرکزی خادمیاران رضوی شهرستان نجف آباد