eitaa logo
اشعار - روضه
132 دنبال‌کننده
4 عکس
0 ویدیو
21 فایل
از عناوین جهان مرثیه خوان ما را بس...
مشاهده در ایتا
دانلود
بخواب اصغــــــــر گلِ پژمردۀ من      بخواب ای غنچۀ تیر خوردۀ من گل نـــــــــــــازم چرا رنگت پریده      لبت جــــــز اشک من آبی ندیده بخــــــــــواب ای اصغرم بابا نیاید      دگر از علقمـــــــــه اصغر نیاید بخواب ای اصغرم شد مَشک پاره      نبینی گوش هـــای بی گوشواره علـــــــــی جان از دلم خبر نداری     علی اصغر مـــــگر مادر نداری گل ششمــــــاهه ام را حرمله چید      مگر عـــــــمه گلویش را نبوسید الهی حــــــــــرمله از غم بسوزی      که دیگر حنجـــــر طفلی ندوزی به چشم خـــویش می کردم نظاره      گلوی اصــــــــغرم شد پاره پاره مچین خـــــــــشت لحد تا من بیایم      تمـــــــــــاشای رُخ اصغر نمایم
چو دیدم گیسوان خواهرم را شنیدم ناله های مادرم را زمین و آسمان شد تیره و تار چو می خواندم نماز آخرم را خطر ها در کمین آل عصمت فلک آزرده کردی خاطرم را غروب و تشنگی و آتش و دود نموده یکسره ، کار حرم را فتادم روی خاک و می خزیدم چو دیدم اربا اربا اکبرم را خجالت میکشم از اینکه گویم خجالت آب کرد ، آب آورم را الهی حرمله آتش بگیری زدی بر روی نیزه اصغرم را خزانی آمد و باد بلا برد به هر سو غنچه های پرپرم را (خودم دیدم که دشمن وحشیانه ربود عمامه ی ، روی سرم را) (دعا کردم نبیند ، زینبم کاش... رگان ریش ریش حنجرم را.....) (سپس با سم اسب و نعل تازه شکستند استخوان پیکرم را...) (همان شب ساربان آهسته آمد برید انگشت و ، برد انگشترم را...) سراسر ترس و وحشت بر گرفته وجود خواهران ، دیگرم را.... بجان مادرم زهرا ، که سیلی ز پا انداخته ، نیلوفرم را....
ای آب جهان مهریۀ مادر تو ای خنجرِ خصم خسته از حنجر تو صدها گره بزرگ را بگشاید یک ناخنِ کوچکِ علی اصغر تو
هدایت شده از شیخ غلامعلي بدرلو
کوتاه کن کلام، بماند بقیّه‌اش مرده است إحترام، بماند بقیّه‌اش از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود آن هم نشد حرام، بماند بقیّه‌اش هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت آمد به إنتقام، بماند بقیّه‌اش شمشیرها تمام شد و نیزه‌ها تمام شد سنگ‌ها تمام، بماند بقیّه‌اش گویا هنوز باور زینب نمی‌شود بر سینه‌ی امام؟! بماند بقیّه‌اش پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته در بین إزدحام، بماند بقیّه‌اش راحت شد از حسین همین که خیال‌شان شد نوبت خیام، بماند بقیّه‌اش از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش خون علی‌الدّوام!! بماند بقیّه‌اش سر رفت، آه، بعد هم أنگشت رفت، کاش از پیکر إمام، بماند بقیّه‌اش بر خاک خفته‌ای و مرا می‌برد عدو من می‌روم به شام، بماند بقیّه‌اش دلواپسم برای سرت روی نیزه‌ها از سنگ پشت‌بام، بماند بقیّه‌اش حالا قرار هست کجاها رود سرش از کوفه تا به شام، بماند بقیّه‌اش تنها إشاره‌ای کنم و ردّ شوم از آن از روی پشت بام، بماند بماند بقیّه اش @Arshiv_Gholam
شلوغ بود دل آسمون گرفته بود و بی فروغ بود کاشکی روضه های قتلگاه تو دروغ بود شلوغ بود غروب بود یک نفس صدای یا مقلب القلوب بود بعد تیر و نیزه تازه وقت سنگ و چوب بود غروب بود غریب بود جای نعل تازه روی صورتش عجیب بود زیر چکمه های قاتلی که نا نجیب بود غریب بود غبار بود مادرش گوشه قتلگاه بی قرار بود خواهرش پیاده بود و دشمنش سوار بود غبار بود پیکرت سه روز مانده بر زمین رها حسین من السلام علی غسیل بِالدِما حسین من کشته حسادت مردم بی وفا حسین من السلام علی ذبیح القفا حسین من **** سراب بود ناله های غربت حسین بی جواب بود غرق خاک و خون تن عزیز بوتراب بود سراب بود عذاب بود تشنه کشتنش ولی بین دو نهر آب بود خنده های حرمله به گریه رباب بود عذاب بود عمیق بود جای ضربه های نیزه رو تنش دقیق بود ساربان رسید و فکر بردن عقیق بود عمیق بود ای زمین خورده از آن نیزه بی هوا حسین من ای سر مقدست چراغ نیزه ها حسین من نوحه خون تو شده ملیکه السما حسین من السلام علی الغریب کربلا حسین من **** کبود بود مثل مادرش تمام صورتش کبود بود میکشه آدمو اینکه قاتلش حسود بود کبود بود شهید بود خواهرش رسیده بود و دیگه نا امید بود جای زخم و تیر و نیزه رو تنش شدید بود شهید بود اسیر بود پیکر مطهر حسین بر حصیر بود دختر فاطمه با حرمله هم مسیر بود اسیر بود مادرت رسیده تا گودی قتلگاه حسین من السلام علی قتیل بالرِماح حسین من بر تنت نمانده بود عمامه و ردا حسین من السلام علی جریح بالعصا حسین من **** فرات بود روضه خون لب عطشان حسین فرات بود لشکری راهی خیمه مخدرات بود فرات بود صبور بود خنجر کهنه به روی حنجرش صبور بود خون گرفته روی صورتی که غرق نور بود صبور بود عجول بود قاتلش نشسته روی سینه و عجول بود زیر دست و پا عزیز بضعه الرسول بود تمام شد مهر فاطمه به لبهای حسین حرام شد وقت غارت حرام خون به دل امام شد تمام شد پیکرت سه روز مانده بر زمین رها حسین من السلام علی غسیل بِالدِما حسین من کشته حسادت مردم بی وفا حسین من السلام علی ذبیح القفا حسین من
از ما زمینیان به شما آسمان سلام مولای دلشکسته، امام زمان سلام این روزها هزار و دو چندان شکسته ای حالا کجای روضه بابا نشسته ای  رخت سیاه داغ پدر کرده ای تنت قربان ریشه های نخ شال گردنت آماده می کنی کفن و تربت و لحد مرد سیاهپوش، خدا صبرتان دهد گویا دوباره بی کس و بی یار وخسته ای این روزها کنار دو بستر نشسته ای انگار غصه دار جراحات سینه ای گاهی به سامرایی و گاهی مدینه ای یکبار فکر زهر و دل پر شراره ای یکبار فکر واقعه گوشواره ای با اینکه بر سر پدر دیده بسته ای اما به یاد مادر پهلو شکسته ای آن مادری که بال و پرش درد می کند هم کتف و شانه هم کمرش درد می کند هم بین خانه گفت و شنودش اشاره شد هم آسمان روسریش پر ستاره شد دو ماه و نیم کارحسن موشکافی و دو ماه و نیم بازوی مادر غلافی و... دو ماه و نیم گونه زخمی ماه! تر از چادر سیاه سرش هم سیاه تر تا اینکه با سیاه پر تازیانه رفت شمع شب مدینه هم آخر شبانه رفت امام حسن عسکری
روضه سنگینه زبون قاصر یا مظلوم بلا ناصر . یار نداشتی طاقت این همه آزار نداشتی رمقی برا پیکار نداشتی من بمیرم که علمدار نداشتی . یار نداشتی جز حرم غصه ای انگار نداشتی کاشکی پشت خیمه شیرخوار نداشتی دختری رو بین اشرار نداشتی . کار از کار گذشت مرکب از تن تو هر بار گذشت از دل خواهرت انگار گذشت کار از کار گذشت . روضه سنگینه زبون قاصر یا مظلوم بلا ناصر . نوحه ی هر شب سینه زن یا عریان بلا کفن . یار نداشتی تو رو می زدن طرفدار نداشتی جای سالم رو تن انگار نداشتی پیرهن نداشتی دستار نداشتی . یار نداشتی ولی این غصه رو انگار نداشتی یار بین در و دیوار ندشتی تیر و نیزه میخ و مسمار نداشتی . کار از کار گذشت قصه بین در و دیوار گذشت روضه با داغی مسمار گذشت کار از کار گذشت . روضه سنگینه زبون قاصر یا مظلوم بلا ناصر . ای که احیاگر اسلامی یا مظلوم بلا حامی . سر شکسته با سر تو سر خواهر شکسته سر عباس دلاور شکسته بمیرم که دل مادر شکسته . سر میفته داره از ناقه یه دختر میفته داره از رو نیزه اصغر میفته تا پسر میفته مادر میفته . کار از کار گذشت زینب از میون انظار گذشت از سر کوچه و بازار گذشت کار از کار گذشت . یار نداشتی طاقت این همه آزار نداشتی رمقی برا پیکار نداشتی من بمیرم که علمدار نداشتی
همره نوحه تو سینه زنان اهل حرم علی اصغر پسرم ای که با آه خود آتش زده ای بر جگرم علی اصغر پسرم شعله بر جان من از ناله جانکاه مکش ، اینقدر آه مکش بی صدا گریه نکن درد و بلایت به سرم علی اصغر پسرم چه کنم کودک بی شیر که بی شیرم من بی تو میمیرم من از عموی تو ز لبهای تو شرمنده ترم علی اصغر پسرم کاش میشد که عمو سمت نجاتت ببرد ، به فراتت ببرد لااقل تشنه نمیرفتی عزیزم ز برم علی اصغر پسرم روی لبهای پدر نغمه ی استنصار است ، پدرت بی یار است کاش می شد زره از مکه برایت بخرم علی اصغر پسرم دست وپا می زنی و عازم میدان شده ای عین قرآن شده ای رحل آغوش حسین است که برده است زحرم علی اصغر پسرم دیدم از خیمه نگاهی پدر مضطر تو به فدای سر تو دیدم از لشکر بی رحم فقط هلهله را ، خنده حرمله را که گرفتست بدان تیر نشان حنجر تو به فدای سر تو دیدم از تیر سه شعبه گلم از خواب پرید گوش تا گوش درید رعشه های بدنت در نفس آخر تو به فدای سر تو دیدم آن لحظه که در خاک گرفتی آرام روضه میخواند امام گفت با گریه رباب این تو و این اصغر تو به فدای سر تو دیدم آن لحظه سر نیزه فرو رفت به خاک ، شدم از غصه هلاک به سر نیزه درآمد ز لحد پیکر تو به فدای سر تو سر تو قاتل مادر شده ای نیزه نشین ، بس که افتاد زمین سر سرنیزه بزرگ است برای سر تو به فدای سرتو
منو نذار تنها میون این حرم اگه بری بی‌تو کجا دارم برم میون این صحرا کی میشه یاورم داریم جدا میشیم، نمیشه باورم گلوتو میبوسم به جای مادرم گره بزن محکم، نیفته معجرم گریه‌م‌و درآوردی، داری میری زینب‌ و به کی سپردی داری میری “گریه‌م‌و درآوردی، داری میری زینب‌و به کی سپردی داری میری” داری میری ای ماه از آسمون من نزن تو با اشکات آتیش به جون من داداش کجا داری میری بدون من میچینمت آخر میون بوریا میمونه رو شونه‌م همین کبودیا میترسم از چشمای این یهودیا اومدم توی گودال بالا سرت من اسیر میشم داداش، فدا سرت “گریه‌م‌و درآوردی، داری میری زینب‌و به کی سپردی داری میری” جلو چشِ مادر نزن تو دست و پا دیدی شدی آخر مُرَمَّلُ الدِّماء بُرید جلو چشمام سرت رو از قفا یتیمی زود بودش برای دخترت اسیری زود بودش برای خواهرت چه نامرتب شد رگای حنجرت این از این تن صد چاک، اون از سرت میریزه توی دستاش خون سرت “گریه‌م‌و درآوردی، داری میری زینب‌و به کی سپردی داری میری”
محبت بی منتها ای وسعت محبت بی منتها حسین ای روضه ات ورای همه روضه ها حسین با گریه های خویش نظر کرده مادرت بر روی پرچمی که نوشته است یا حسین عقبای ما تویی، همه دنیای ما تویی ای از تمام خلق، حسابت جدا حسین جایی ندیده ایم بجز خانه ی غمت اینقدر مفتخر به لباس گدا حسین ما را به عرش می برد این روضه های تو از بس که هست ذکر خدایی ما حسین در روز حشر دور شما حلقه می زنیم ای آبروی ما همه پیش خدا حسین غافل شدیم و توبه نکردیم از گناه دیدیم بسته شد حرم کربلا حسین یوم الفرار، روز قرار تمام ماست آنجا جواز هیئت ما هست با حسین گودال قتلگاه پر از تیر و نیزه بود خیلی زدند بر بدنت بی هوا حسین خنجر نمی برید سرت را و می زدی با هر نفس نفس زدنت، دست و پا حسین رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹