هدایت شده از شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
مرکز پخش جوراب سیلیکونی اصل 😍👇
https://eitaa.com/joinchat/337641693C75cdb68b4e
💢بارانِ رزق و روزی
#وسعت_رزق
استاد یعقوبی قاینی(مدظله العالی):
برای افزایش رزق و روزی اگر دعای:
💎اللهُمَّ یا سَبَبَ مَنْ لا سَبَبَ لَهْ یاسَبَبَ کُلَّ ذی سَبَبٍ یا مُسَبِّبَ الْاَسْبابِ مِنْ غَیْرِ سَبَبٍ صَلِّ علی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَغْنِنی بِحَلالِکَ عَنْ حَرامِکَ وَ بِفَضْلِکَ عَمَّنْ سِواکَ یا حَیُّ قَیّومُ وَ الحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمینَ وَ صَلِّی اللهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ
را خواندید و از آسمان براتون پول ریخت تعجب نکنید!!!!!🪴
💌بعداز نماز صبح یکمرتبه
مداومت تا یکسال
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
#دعا ✨
😱 ابطال سحر و جادو 😱
✅ برای ابطال سحر ۷۰مرتبه این آیه شریفه را بر کاسه ای که آب پاک دارد بخوانند و به گوشه های محل کسب و جلوی منزل مسکونی بپاشند.
یا معشرالجن والانس اِن استطعتم اَن تنفذوا من اقطارالسموات والارض فانفذوا لا تنفذون الا بسلطان ( الرحمن/آیه۳۳) این عمل برای دفع سحر مجرّب است.
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ‹🦋🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
#همسرانه 💕🌱
💞 هرگز داخل دعوا حرمت ها رو نشکنید 😱
❣دعوا و اختلاف در همهی خانواده ها پیش میاد مخصوصا توی خانواده هایی با سن زیر ۵ سال. ولی چیزی که خیلی مهمه اینه که باید توی دعــوا حرمت ها نگــه داشتــه بشـــه.
👈 به هیــچ وجــه توی دعــوا اسمی از طلاق گرفتن، ازت متنفرم و یا ازدواج با تو بزرگترین اشتباه زندگم بود و یا حرف های زشت نزنید. حرف های زشت توی دعـــوا مثل میخی میمونن که توی دیوار می زنین بعد از آشتی میخ کنده میشـه ولی جای میخ توی دیوار میمونه.
❣درستــه که توی دعـوا نقــل و نبات پخش نمی کنن ولی نباید حرمت ها شکسته بشه و اگر توی یه زندگی حرمت ها شکسته بشه و روابط و حرف زدن ها بدون مرز بشن فاتحه اون زندگی رو باید خوند!
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
هدایت شده از شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
شوهرم نظامی بود،شغلش جوری بود که یهو بدون خبر میرفت تا یک هفته ده روز نمیومدم و دل من مثل سیر و سرکه میجوشید،ایندفعه که از ماموریت برگشت خیلی شنگول بود برخلاف سری های قبل،منم روحیه گرفتم از این حال و هوای سر زنده اش.برای همین بهش گفتم:مهدی میای بریم روستا پیش خانواده هامون دوماهِ نرفتیم.
که سکوت کرد و بعد گفت:با قطار میفرستمت برو من چند روز بعد با ماشین خودمون میام که از برگشت بریم حرم آقا زیارت.اخه فاصله روستامون تا مشهد سه ساعت بود،منم قبول کردم و روز رفتن رسید و من و تو ایستگاه قطار پیاده کرد و خودش هم سریع رفت گفت کار داره واجبه...یک ساعتی منتظر قطار بودم که یهو بازم درد های همیشگی سراغم اومد خواستم دارو مو بخورم اما یادم اومد جا گذاشتمش...دارومو به زحمت پیدا کرده بودم هرجایی نداشت به اجبار اینو گرفتم برگشتم خونه همینکه در خونه رو باز کردم متوجه بوی عطر زنونه زننده ای شدم...♨️👇🔥
https://eitaa.com/joinchat/748027928Ced5698062b
سرگذشت دردناک دختری به نام گیتی👆💔
🔻حکایت مرد ثروتمند و بهلول
✍شخص ثروتمندی خواست بهلول را در میان جمعی به سُخره بگیرد.
به بهلول گفت: هیچ شباهتی بین من و تو هست؟
بهلول گفت: البته که هست.
مرد ثروتمند گفت: چه چیز ما به همدیگر شبیه است؟
🔸بهلول جواب داد: دو چیز ما شبیه یکدیگر است، یکی جیب من و کله تو که هر دو خالی است و دیگری جیب تو و کله من که هر دو پر است.
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
#پندانه
✍️ غروری بیجا
🔹یک روز گرم شاخهای مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند. بهدنبال آن برگهای ضعیف جدا شدند و آرام بر روی زمین افتادند.
🔸شاخه چندینبار این کار را با غرور خاصی تکرار کرد تا اینکه تمام برگها جدا شدند. شاخه از کارش بسیار لذت میبرد.
🔹برگی سبز و درشت و زیبا به انتهای شاخه محکم چسبیده بود و همچنان از افتادن مقاومت میکرد.
🔸در این حین باغبان تبر به دست داخل باغ در حال گشتوگذار بود و به هر شاخه خشکی که میرسید آن را از بیخ جدا میکرد و با خود میبرد.
🔹وقتی باغبان چشمش به آن شاخه افتاد، با دیدن تنها برگ آن از قطعکردنش صرفنظر کرد.
🔸بعد از رفتن باغبان، مشاجره بین شاخه و برگ بالا گرفت و بالاخره دوباره شاخه مغرورانه و با تمام قدرت چندینبار خودش را تکاند.
🔹تا اینکه بهناچار برگ با تمام مقاومتی که از خود نشان میداد، از شاخه جدا شد و بر روی زمین قرار گرفت.
🔸باغبان در راه برگشت وقتی چشمش به آن شاخه افتاد، بیدرنگ با یک ضربه آن را از بیخ کند.
🔹شاخه بدون آنکه مجال اعتراض داشته باشد، بر روی زمین افتاد.
🔸ناگهان صدای برگ جوان را شنید که میگفت:
اگرچه به خیالت زندگی ناچیزم در دست تو بود، ولی همین خیال واهی پردهای بود بر چشمان واقعنگرت که فراموش کنی زندگی تو در دستان من بود.
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
هدایت شده از اطلاع رسانی رهپویان🌼
آموزش خـــــــــیاطی بدونِ ضرب و تقسیم😳دیگه نمیخواد دور کارور ، دور سینه حساب کتاب کنی بیا😍😁👇
دوختِ مانتو عبایی با سینی😳
بُرش یقه گرد و دلبری با نعلبکی😳😍
دوخت آستین چین چینی بدون کوک زدن😌
بُرش بدون الگو مستقیم روی پارچه😍👇
https://eitaa.com/joinchat/992018610C9e89cb3e2f
خوراکِ خانمایی که یکم سواد ریاضیشون کمه اما تو چشمی بُرش زدن زرنگن😉❤️
هدایت شده از شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
اموزش الگوی اماده خیاطی برای افرادی که میخوان تولید عمده لباس داشته باشن👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/992018610C9e89cb3e2f
عضوشین حتمابه دردتون میخوره☝️🏻😊
#سیاست_رفتاری_خانومانه💕🌱
وقتی کسی ازتون تشکر میکنه
هیچ وقت بهش نگید:
کاری نکردم و از این حرفها...
یا مثلأ بعضی خانوما در جواب تشکر همسرشون میگن:
این در مقابل کارای تو چیزی نیست😁 .
. . 👈درسته که قراره ما همسرمون را ببریم بالا،
ولی قرار نشد خودمونو بیاریم پایین!
.
یا یه هدیه ای که به کسی میدید،بهش نگید:
چیز قابل داری نیست😁
چرا ارزش هدیه تون را میارید پایین؟
وقتی تشکر کرد یه لبخند بزنید و بگید:
مبارکت باشه عزیزم😊
.
یا پشت تلفن هیچ وقت به همسرتون نگید:
ببخشید مزاحمت شدم
به خودتون ارزش بدید؛
مزاحم یعنی چی؟😡 .
. . "یه خانوم خوب خیلی مواظب حرف زدنشه
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
#سیاست_های_زنانه 💕🌱
بدرقه امروز آقای همسر با چهار قل و فوت کردن به ایشان💨
با روی خوش☺️ و یه بوسه 💋 بگیید :
بمب انرژی و عشق ،تحویل روی لبهای شما سرورم😍
باعشق به خونه برگردی همسرم
خدا یارویاورت👋💋
دست دادن هم فراموش نشه👌
نگی خجالت میکشم از این کارهااااا..😡
عشقت رو اگه کلامی صرف آقاتون نکنی توی خیابون زیادند که زبون بریزند و...😼😡😒
پس دلبری کن خانوم شیطون بلااااا😍💃
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
هدایت شده از شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
شب جمعه بود با شوهرم رفتیم دریاچه چیتگر(تهران) که براش تولد بگیرم و چند تا از دوستامم دعوت کردم،شب واقعا خوبی شد و خیلی بهمون خوش گذشت.اونشب واقعا به خودم رسیده بودم و حسابی برا آقایی خوشکل کرده بودم.دوست شوهرم رضا که مجرد بود و شوهرم خیلی بهش اعتماد داشت از اول تا آخر نگاش به من بود نگاهش خیلی اذیتم میکرد.مراسم که تموم شد هر چی ماشینو استارت زدیم روشن نشد و شوهرم گفت آقا رضا اگه زحمتی نیست شما خانومم و شایان(پسرم)رو ببرید خونه تا ماشین درست بشه خیلی دیر میشه.تا میخواستم بگم نه منم همینجا هستم که دیدم رضا ماشینشو روشن کرده و گفت: ستاره خانوم بفرماید...چند دقیقه ای که توو مسیر بودیم یه مرتبه رضا نگه داشت و اومد در عقب و باز کرد و گفت ...😱🔥
https://eitaa.com/joinchat/682623520C978864f663
ماجرای زندگی عذاب اورمو بخونید تا درس عبرت بشه😭💔👆