eitaa logo
🏳هیئت یاوران مهدی(عج)🏳
250 دنبال‌کننده
2هزار عکس
898 ویدیو
14 فایل
✔️ مراسمات: ● هیئت هفتگی: پنج شنبه ها ● جلسه قرآن:دوشنبه ها 🔵 ارتباط با خادم کانال @mostafa_Sniper
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 برای جذب جوان به مسجد باید برنامه داشت... 👆 بشنوید از توصیه جدی رهبر انقلاب به مساجد ✍پ.ن: ما و مسئولین برای جذب جوانان به مساجد چه کرده ایم؟ 🚨 نگذاریم امر ولی جامعه روی زمین بماند! 👇 ●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●• @yavaran_mahdi_khondab ●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•
🏳هیئت یاوران مهدی(عج)🏳
✅ تصاویری از مناجات های عاشقانه منتظران با شکوه حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف در شب نیمه شعبان 👇 ●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●• @yavaran_mahdi_khondab ●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•
[ برادر عزیز آقای حاج محسن یادگاری ] [ مسئول هیئت فرهنگی تربیتی یاوران مهدی عج ] ✓ بدون شک قبول مسئولیت دفتر بنیاد فرهنگی مهدی موعود (عج) شهرستان خنداب ، وظیفه شما و ما را امر مهدویت در منطقه بیشتر کرده است • ضمن تبریک به حضرتعالی بابت این مسئولیت که در راه تربیت سرباز حضرت ولی عصر عج است برای شما آرزوی بهترین عملکرد را در شهرستان خنداب از خداوند منان خواستاریم 👇 ●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●• @yavaran_mahdi_khondab ●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•
19.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| موکب صاحب الزمان عج ‌. 🌸 به مناسبت خجسته میلاد حضرت مهدی عج ، موکب پذیرایی خدمت به عاشقان امام زمان عج در دو نقطه از شهر خنداب توسط عاشقان آن امام همام برپا شد 📆 پنجشنبه و جمعه ۲۵ و ۲۶ بهمن ۱۴۰۳ 👇 ●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●• @yavaran_mahdi_khondab ●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•
🍃أعوذ بالله به شر نفسی ✨بسم الله الرحمن الرحیم سلام و عرض ادب خدمت تمامی دوستان عزیزم . افسران جنگ نرم امیدوارم که حال دلتون خوب خوب باشه☺️ و هر روز نور ایمان در قلب و روحتون بیشتر بشه👌 ✨ان شاالله از امروز با داستان واقعی سه دقیقه در قیامت در خدمت شما بزرگواران هستیم، ✨قسمت اول👇🏻 📖 کتاب سه دقیقه تا قیامت داستان زندگی یک جانبازمدافع حرم هست که طی یک عمل جراحی که داشته به مدت سه دقیقه از دنیا می رود و سپس با شوک ایجاد شده در اتاق عمل دوباره به زندگی برمی گردد . ⚡️اما در همین زمان کوتاه چیزهایی دیده که درک آن برای افراد عادی خیلی سخت است...🌞 🌟 البته ایشون در ابتدا به شدت در مورد اینکه ماجراش پخش بشه مقاومت کرده اما در نهایت راضی شده که تا حدی چیزهایی رو تعریف بکنه...🕊 ✨در ادامه بقیه ماجرا را از زبان خود این جانباز عزیز می خوانیم: 🧒پسری بودم که در مسجد و پای منبر منبرها بزرگ شده بودم. 🍃 در خانواده‌ای مذهبی رشد کردم و در پایگاه بسیج یکی از مساجد شهر فعالیت داشتم. 🕊سال‌های آخر دفاع مقدس شب و روز ما حضور در مسجد بود. 💠 با اصرار و التماس و دعا و نماز به جبهه اعزام شدم. من در یکی از شهرهای کوچک اصفهان زندگی می کردم. دوران جبهه خیلی زود تمام شد و حسرت شهادت بر دل من ماند.. 🌷اما دست از تلاش و انجام معنویات بر نمی داشتم و می‌دانستم که شهدا قبل از جهاد اصغر در جهاد اکبر موفق بودند ♦️ به همین خاطر در نوجوانی تمام همت من این بود که گناه نکنم ...وقتی به مسجد می‌رفتم سرم پایین بود که نگاهم با نامحرم برخورد نداشته باشد. 💠 یک شب با خدا خلوت کردم و خیلی گریه کردم... در همان حال و هوای ۱۷ سالگی از خدا خواستم تا من آلوده به این دنیای زشتی‌ها و گناهان نشوم و به حضرت عزرائیل التماس میکردم که جان مرا زودتر بگیرد...! ادامه دارد... التماس دعا🍃🌹 👇 ●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●• @yavaran_mahdi_khondab ●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•
🏳هیئت یاوران مهدی(عج)🏳
#سه_دقیقه_در_قیامت #قسمت_اول 🍃أعوذ بالله به شر نفسی ✨بسم الله الرحمن الرحیم سلام و عرض ادب خدمت تم
[‌ حتما حتما داستان رو بخونید و از دست ندید. واقعا رزق معنویتونه و فوق العاده تاثیر گذار و زیباست. ] ادامه داستان 👇 🔰البته آن زمان سن من کم بود و فکر میکردم کارخوبی می کنم که برای مردنم دعا می‌کنم. ♦️ نمی‌دانستم که اهل بیت ما هیچ گاه چنین ادعایی نکرده اند. آنها دنیا را پلی برای رسیدن به مقامات عالیه می دانستند. خسته بودم و سریع خوابم برد.. 💠نیمه های شب بیدار شدم و نماز شب خواندم و خوابیدم. 🔆بلافاصله دیدم جوانی بسیار زیبا بالای سرم ایستاده.. از هیبت و زیبایی او از جا بلند شدم و با ادب سلام کردم. ✨ایشان فرمود: با من چه کار داری؟چرا انقدر طلب مرگ می کنی !هنوز نوبت شما نرسیده. فهمیدم ایشان حضرت عزرائیل است ترسیده بودم. ♦️ اما با خودم گفتم: اگر ایشان انقدر زیبا و دوست داشتنی است،پس چرا مردم از او می‌ترسند؟ 🍀می خواستند بروند که با التماس جلو رفتم و خواهش کردم من را ببرند. التماسهای من بی فایده بود. ✔️با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم به سر جای و گویی محکم به زمین خوردم.. 🍂 در همان عالم خواب ساعتم را نگاه کردم،راس ساعت ۱۲ ظهر بود! هوا هم روشن بود، موقع زمین خوردن نیمه چپ بدن من به شدت درد گرفت.. 🔵در همان لحظات از خواب پریدم؛ نیمه شب بود.می خواستم بلند شوم اما نیمه چپ بدن من شدیداً درد میکرد! 🔺روز بعد روز بعد دنبال کار سفر مشهد بودم. همه سوار اتوبوس‌ها بودند که متوجه شدم رفقای من حکم سفر را از سپاه شهرستان نگرفتند. ☑️ سریع موتور پایگاه را روشن کردم و با سرعت به سمت سپاه رفتم. 🔶 در مسیر برگشت در یک چهارراه راننده پیکان بدون توجه به چراغ قرمز جلو آمد ... 🔷از سمت چپ با من برخورد کرد! آنقدر حادثه شدید بود که من پرت شدم روی کاپوت و سقف ماشین و روی زمین افتادم. 🔴 راننده پیاده شد و می لرزید‌ 🌾 با خودم گفتم:پس جناب عزرائیل بالاخره به سراغم آمد! 🔵به ساعت مچی روی دستم نگاه کردم ساعت دقیقا ۱۲ ظهر بود و نیمه چپ بدنم خیلی درد میکرد...! ادامه داد..... ☺️التماس دعا✨🤲✨ 👇 ●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●• @yavaran_mahdi_khondab ●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•
🔴ده فرمان رسانه‌ای رهبر معظم انقلاب برای مقابله با تهدید نرم‌افزاری دشمن در سخنرانی ۲۹بهمن۱۴۰۳؛ 1️⃣ جهاد تبیین و روشنگری در برابر تحریف‌ها به عنوان یک تکلیف همگانی وظیفه اصحاب رسانه، اندیشمندان و جوانان انقلابی است. 2️⃣ دشمن، ذهن مردم را هدف گرفته است و رسانه‌های جبهه‌ی انقلاب باید روایت‌ساز و جریان‌ساز باشند. 3️⃣ تحریف، روایت‌های جعلی و تردیدافکنی، ابزار و سلاح جنگ نرم دشمن است، رسانه‌ها باید سپر حقیقت باشند. 4️⃣ یکی از راهبردهای دشمن، ایجاد شکاف‌های اجتماعی است. رسانه‌های متعهد با تفرقه‌افکنیِ رسانه‌ای مقابله کنند و مروج وحدت باشند. 5️⃣ هدف دشمن ناامید کردن مردم با سیاه‌نمایی است. رسانه‌ها باید با امیدآفرینی و اعتمادسازی، سدِ راه عملیات روانی باشند. 6️⃣ در برابر هجمه‌های رسانه‌ای، پاسخ صرف کافی نیست، تولید محتوا و روایت‌سازی فعال، کلید پیروزی در سنگر دفاع نرم است. 7️⃣ رسانه‌ها باید راه‌های نفوذ فکری دشمن را بشناسند و مسیرهای تأثیرگذاری را مسدود کنند. شناخت نقشه دشمن، پیش‌شرط مقابله است. 8️⃣ هنر، رسانه‌ای قدرتمند در نبرد نرم است. سینما، مستند، ادبیات و فضای مجازی، جبهه‌های مهم جنگ نرم هستند و باید آنها را فعال و تقویت کرد. 9️⃣ اقتدار فکری، عامل شکست دشمن است و رسانه‌های انقلابی باید استقلال فکریِ ملت را تقویت و هویت ملی را برجسته کنند. 🔟 رسانه‌های متعهد نباید دنباله‌رو جریان‌های دشمن باشند، بلکه باید با روایت‌سازی مستقل، روایت‌گر حقایق و راهبر افکار عمومی به جای واکنش‌های منفعلانه باشند. 👇 ●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●• @yavaran_mahdi_khondab ●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•
🔆۱۴ فایده دعا برای امام زمان ارواحنافداه 👇 ●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●• @yavaran_mahdi_khondab ●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•
(محفــل روضــه و ذکر توســـل هفتگــــی) 📖قرائـــت قـــرآن: نوجــوان علــی اصغر خادمـــی 📜سخنـــران: حجـــت الاســلام پیـــــرزادی ـ 🎤 بانــــــوای: کربلایـــــی علـــــی همتــــی ✔️زمـــان: پنجشنبـــه ۲ اسفنـــد ماه ساعـــت ۱۹ 🕌 مـــــکان : خنــــداب، میـــدان آیــت‌الله صـــدوق یادگاری مسجــــد حضـــرت صاحـــب الـــزمان (عج) 👇 ●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●• @yavaran_mahdi_khondab ●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●
✅ یاد خواب دیشب افتادم..با خودم گفتم سالم میمانم،چون حضرت عزرائیل به من گفت که وقت رفتن من نرسیده است! ♻️فهمیدم که تا در دنیا فرصت هست باید برای رضای خدا کار کنم و دیگر حرفی از مرگ نزنم. 🔆اما همیشه دعا میکردم که مرگ ما با شهادت باشد. 💠در آن زمان بسیار تلاش کردم تا وارد تشکیلات سپاه پاسداران شوم. ♻️اعتقاد داشتم که لباس سبز سپاه همان لباس یاران آخرالزمانی امام غایب است. سالها گذشت. 🔆باید این را اضافه کنم که من یک شخصیت شوخ ولی پرکار دارم. حسابی اهل شوخی و بگو و بخند و سرکار گذاشتن هستم. 🔷مدتی بعد ازدواج کردم و مثل خیلی از مردم دچار روزمرگی شدم. 💥یک روز اعلام شد که برای یک ماموریت جنگی آماده شوید. ♦️حس خیلی خوبی داشتم و آرزوی شهادت مانند رفقایم داشتم. اما با خودم میگفتم ما کجا و شهادت کجا... 🔰آن روحیات جوانی و عشق و شهادت در وجود ما کمرنگ شده... 🛡در همان عملیات چشمانم به واسطه گردوخاک عفونت کرد. حدود ۳ سال با سختی روزگار گذراندم بارها به دکتر رفتم ولی فایده نداشت. 💥تا اینکه یک روز صبح احساس کردم انگار چشم چپ من از حدقه بیرون زده است! درست بود! چشم من از مکان خودش خارج شده بود و درد بسیار شدیدی داشتم. 🍃همان روز به بیمارستان مراجعه کردم و التماس کردم که مرا عمل کنید دیگر قابل تحمل نیست. ✔️تیم پزشکی اعلام کرد: غده نسبتاً بزرگ در پشت چشم چپ ایجاد شده که فشار این غده باعث بیرون آمدن چشم گردیده. 🔷و به علت چسبیدگی این غده به مغز کار جداسازی آن بسیار سخت است... پزشکان خطر عمل را بالای ۶۰ درصد می‌دانستند اما با اصرار من قرار شد که که عمل انجام بگیرد. 🔺با همه دوستان و آشنایان و با همسرم که باردار بود و سختی های بسیار کشیده بود از همه حلالیت طلبیدم و راهی بیمارستان شدم. 🔘حس خاصی داشتم احساس می کردم که دیگر از اتاق عمل برنمیگردم. تیم پزشکی کارش را شروع کرد و من در همان اول کار بیهوش شدم. ⛔️عمل طولانی شد و برداشتن غده با مشکل مواجه شد.. پزشکان نهایت تلاش خود را می کردند و در آخرین مراحل عمل بود که یکباره همه چیز عوض شد.... 🔅احساس کردم که کار را به خوبی انجام دادند. چون دیگر مشکلی نداشتم، آرام و سبک شدم.چقدر حس زیبایی بود، درد از تمام بدنم جدا شد. 💫احساس راحتی کردم و گفتم خدایا شکر عمل خوبی بود. ❄️با اینکه کلی دستگاه به سر و صورتم بسته بود اما روی تخت جراحی بلند شدم و نشستم. 🌕برای یک لحظه زمانی که نوزاد و در آغوش مادر بودم را دیدم. از لحظه های کودکی تا لحظه‌ای که وارد بیمارستان شدم همه آن خاطرات برای لحظاتی با همه جزئیات در مقابل من قرار گرفت... ✨چقدر حس و حال شیرینی داشتم در یک لحظه تمام زندگی و اعمالم را می‌دیدم. 💥در همین حال و هوا بودم که جوانی بسیار زیبا با لباس سفید و نورانی در سمت راست خودم دیدم.بسیار زیبا بود. ☘او را دوست داشتم می خواستم بلند شوم و او را در آغوش بگیرم. با خودم گفتم چقدر زیباست چقدر آشناست.او را کجا دیدم؟! 🍁سمت چپم را نگاه کردم.عمو و پسر عمه ام، آقاجان و پدربزرگم ایستاده بودند.. 🌾عمویم مدتی قبل از دنیا رفته بود. پسر عمه ام از شهدای دوران دفاع مقدس بود. 🌿از اینکه بعد از سال ها آن ها را می دیدم بسیار خوشحال شدم. 🌱نا گهان یادم آمد جوان سمت راست را... حدود ۲۰ الی ۲۵ سال پیش... شب قبل از از سفر مشهد...عالم خواب...حضرت عزراییل! 🌺با لبخندی به من گفت:برویم. با تعجب گفتم کجا؟ دوباره نگاهی به اطراف انداختم. دکتر ماسک روی صورتش را درآورد و گفت: مریض از دست رفت دیگر فایده ندارد. 🔰خیلی عجیب بود که دکتر جراح پشت به من قرار داشت اما من می توانستم صورتش را ببینم! 🔰می فهمیدم که در فکرش چه می‌گذرد و افکار افرادی که داخل اتاق بودند را هم می‌فهمیدم. ⚠️از پشت در بسته لحظه ای نگاهم به بیرون از اتاق عمل افتاد. 💥برادرم با یک تسبیح در دست نشسته بود و ذکر می گفت.حتی ذهن او را می توانستم بخوانم او میگفت: خدا کند که برادرم برگردد.. دو فرزند کوچک دارد و سومی هم در راه است. اگر اتفاقی برایش بیفتد با بچه هایش چه کنیم... یعنی بیشتر ناراحت خودش بود که با بچه‌های من چه کند!! ⚡️ کمی آن طرف در یک نفر در مورد من با خدا حرف میزد. جانبازی بود که روی تخت خوابیده بود برایم دعا می کرد قبل از اینکه وارد اتاق عمل بشوم با او خداحافظی کرده و گفته بودم که شاید برنگردم. 🌺این جانباز خالصانه می گفت:خدایا من را ببر اما اورا شفا بده. زن و بچه دارد اما من نه.. 🍃 ناگهان حضرت عزراییل بهم گفت:دیگر برویم.. ادامه دارد.. 👇 ●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●• @yavaran_mahdi_khondab ●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•