7.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌎هضم این ویدئو بسیار بسیار سنگینه
و قلبی نورانی میخواد
از دستش ندهید
اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای
نشر این کلیپ از مصادیق جهاد تبیین است
#جهاد_تبیین
#امام_خامنه_ای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 معاون اول رئیسجمهور: کدام عقل سلیمی میگوید بنزین را با دلار وارد کنیم و ۱۵۰۰ تومان بفروشیم؟
⏪ آقای عارف ، کدام عقل سلیمی اجازه داده پتروشیمیها و پالایشگاهها و فولادی ها و فلزی ها نیروی کار و مواد خام خود را به قیمت ریال و داخلی دریافت کنند اما محصولات خود را به قیمت جهانی به ملت بفروشند؟
آقای عارف ، کدام عقل سلیمی اجازه داده خودروی بی کیفیت داخلی را به قیمت خودروی با کیفیت بالای خارجی به ملت بفروشند؟
🔻داستان پند آموز:
✍ مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم حائری که از شاگردان مرحوم میرزای بزرگ شیرازی در سامرا بود در محضر امیر المومنین (علیه السلام) خطاب به امیرالمؤمنین میگوید:
آقا ما داریم بر میگردیم به ایران و میدانم برگردم، سیل مقلّدین و مراجعین در مسائل شرعیه به سمت ما میآید
آقا! یک الگویی را به ما معرفی کنید که من در آینده زندگیام مثل این الگو بشود برای ما شاخص، این استقبال دنیا، مرجعیت، عزّت، ثروت و آقایی ، ما را غافل نکند
حاج شیخ عبدالکریم حائری سه ماه نجف می ماند و صبح و شام وقتی حرم مشرّف میشد از امام همین خواسته را تقاضا میکرد
سه ماه هم ایشان کربلا میماند ، جمعاً میشود شش ماه
ایشان دیگر داشته ناامید میشده که شاید سیدالشهداء علیه السلام هم مصلحت نمیدانند که الگویی معرفی کنند، آن شب با دل شکسته از حرم میرود در همان منزلی که در کربلا اسکان داشتند ، شب در خواب امام حسین علیه السلام را میبیند که میفرمایند:
شیخ عبدالکریم! از ما یک انسان جامعِ کاملِ وارسته میخواهی به عنوان الگو؟"
میگوید: بله آقا
میفرمایند: فردا صبح موقع طلاع فجر که میخواهی وارد حرم ما بشوی ، کنار قبرِ حبیب بن مظاهر اسدی ، جوانی ۱۸ سالهای نشسته، عمامهای کرباسی به سر دارد و یک عبای کرباسی به تن و لباس کرباسی هم پوشیده ، شما که وارد میشوی، این جوان بلند میشود وارد حرم میشود یک سلامی پایین پا به من میکند، یک سلام به علی اکبر، یک سلام به جمیع شهداء، از حرم خارج میشود ، بعد از طلوع فجر این جوان را دریاب که یکی از انسانهای بزرگ است
حاج شیخ میفرماید: بیدار شدم ، طلوع فجر وقتی وارد حرم شدم، دیدم کنار قبر حبیب بن مظاهر، همان گوهری که امام حسین علیه السلام حواله کرده بود، نشسته بود
وقتی که وارد شدم، بلند شد و آمد در حرم و یک سلام به امام ، یک سلام به علی اکبر و یک سلام هم به جمیع شهداء داد و از حرم خارج شد آمد به ایوان و از آنجا به صحن رفت
دنبالش دویدم ، در صحن، صدایش زدم و گفتم: آقا بایست من با شما کار دارم ، برگشت یک نگاهی به من کرد و گفت: آقا! عمامه من امانت است و رفت
از صحن رفت بیرون، رفت در کوچه پسکوچههای کربلا
دنبالش دویدم و گفتم: آقا! عرضی دارم ، مطلبی دارم ، صبر کنید
دوباره درحال حرکت برگشت و گفت: آقا! عبای من هم امانت است و رفت
دیدم دارد از دستم میرود ، محصول شش ماه زحمت درِ خانه دو امام، با این دو کلمه دارد میگذارد و میرود ، دویدم و خودم را به او رساندم و دستش را گرفتم و گفتم:
بایست ، عبای من عاریتی است؛ عمامه من عاریتی است یعنی چه؟ شش ماه التماس کردهام تا شما را معرفی کردهاند، کار داریم با شما
یک نگاهی به حاج شیخ میکند و میگوید: چه کسی من را به شما معرفی کرد؟
گفتم: صاحب این بقعه و بارگاه سیدالشهداء
گفت: دنبال من بیا ، در کوچه پسکوچههای کربلا رفتیم تا به خارج از کربلا رسیدیم ، یک تلّی بود که روی آن تل، یک اتاقکی بود به درِ آن اتاق که رسید گفت:
اینجا خانه من است ، فردا طلوع فجر وعده دیدار من و شما همین جا
میرود داخل و در را میبندد
مرحوم حاج شیخ فرموده بود: من در عجب بودم؛ خدایا، این چه مطلبی میخواهد به من بگوید که موکول کرد به فردا ، چرا امروز نگفت؟! آن درسی که بناست به من بدهد و زندگی آینده مرا در معنویت تضمین کند ،درس بشود ، پیام بشود ، چیست؟
ایشان میفرماید: لحظهشماری میکردم تا آن روز گذشت ، فردا هنگام طلوع فجر، رفتم بیرونِ کربلا روی همان تل ، پشتِ همان اتاقک
آمدم در بزنم، صدای ناله پیرزنی از درون آن اتاق بلند بود که صدا میزد: وَلَدی! وَلَدی پسرم، پسرم
در زدم دیدم پیرزنی با چشمان اشک آلود در را گشود ، گفتم: خانم دیروز یک جوانی زمان طلوع فجر وارد این خانه شد و گفت اینجا خانه من است و با من وقت ملاقات گذاشته. این آقا کجاست؟
گفت: این پسرِ من بود، الآن پیشِ پای شما از دنیا رفت. وارد شدم. دیدم پاهای این جوان به سمت قبله درازه و بدن هنوز گرم
گفتم: وا أسفا! دیر رسیدم
حاج شیخ در درس خارج فرموده بود: آن درسی که آن جوانِ بزرگ و کامل از طرف امام حسین (ع)به من آموخت، درسِ عملی بود. روز قبل به من گفت: آقا عمامه من عاریتی است! عبای من عاریتی است! فردا جلوی چشمانِ من، عبا و عمامه را گذاشت و رفت میخواست به من بگوید:
شیخ عبدالکریم حائری!
▫️ مرجعیت ، عاریتی است
▫️ ریاست ، عاریتی است
▫️ خانههایتان ، عاریتی است
▫️پولهایتان ، عاریتی است
▫️وجودتان ، عاریتی است
▫️سلامتیتان ، عاریتی است.
▫️هر چه میبینید ، عاریه است و امانت
پس دل به این عاریهها نبندید
https://eitaa.com/yavaransahebzaman
9.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌داره علنا میگه من با عارف بستم. عارف کیه؟ معاون اول و همه کاره پزشکیان.
من تو انتخابات از نظر مالی اشباع شدم. با نمایندگان بستم که بعد ورود به مجلس، مجازیشان دست ما باشد. من تیم دارم و باید به آنها پول بدهم. از همه پول گرفتم.
اینها بخشی از صحبتهای علی احمدنیا یکی از فعالان رسانهای اصلاحطلب در یک گفتگوی خصوصی است که بطور مخفیانه ضبط شده؛
⚠️با دقت ببینید تا بهتر بفهمید موجهای رسانهای و کامنتها و لایکهای گلهای در فضای مجازی که له یا علیه یک فرد یا یک تفکر یا یک پروژه یا یک جناح راه میافتد چگونه با گروههای تیمی و با پولهای کثیف شکل میگیرد؟
💢شهیدی که خبر شهادتش را از آیتالله بهجت گرفت!
آیت الله بهجت دست روی زانوی او گذاشت و پرسیدند:
اسم شما چیست؟
گفت: فرهاد
آقای بهجت فرمود: حتماً اسمت را عوض كن. اسمتان را يا عبدالصالح يا عبدالمهدی بگذاريد. شما در شب امامت امام زمان(عج) به شهادت خواهيد رسيد. شما يكی از سربازان امام زمان(عج) هستيد و هنگام ظهور امام زمان(عج) با ايشان رجوع می کنید.
شهید عبدالمهدی کاظمی؛ شهیدی که طبق گفته آیت الله بهجت، در شب امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ۲۹ آذر ماه ۱۳۹۴ درسوریه به شهادت رسید.
🌹محمد حسین یوسف الهی
شهیدی که قاسم سلیمانی وصیت کرده بود کنار او دفن شود....
همسایه همیشگی حاج قاسم عزیز
🔸خاطره ای کوتاه:
به واسطه بارندگی زیاد، ماشین لندکروز وسط یک متر آب و گل گیر کرده بود هر چه هل می دادند،نمی توانستند آن را بیرون بیاورند . شاید حدود۱۰ نفر از بچه هابا هم تلاش کردند اما موفق نشدند، حسین از راه رسید و گفت: این کار من است ،زحمت نکشید همه ایستادند و نگاه کردند حسین با آرامی ماشین را از آن همه آب و گل بیرون کشید. گفتم: تو دعا خواندی ! وگرنه امکان نداشت که ماشین بیرون بیاید. گفت: نه ،من فقط به ماشین گفتم برو بیرون
شهید حسین یوسف الهی مسلط به خیلی چیزها بود که بروز نمی داد و فقط گاهی اوقات چشمه ای از آن اقیانوس عظیم را جلوه می کرد ، آن هم جهت قوی شدن ایمان بچه ها . هر مشکلی به نظر می رسید، آن را حل می نمود، چهره بسیار باصفا،نورانی و زیبایی داشت
🔹کارهایی که باعث شد شهید یوسف الهی، در سن کم به درجه عرفانی والا برسد
از ۱۹ سالگی تا ۲۴ سالگی که شهید شد تمام سالها بغیر از ۴ روز حرام را روزه بود
نماز شب خوان بود و دائما ذکر خدا میگفت
قبل از جبهه تمام هم و غمش کمک به فقرای محل بود
هیچگاه دل کسی را نشکست و بسیار مهربان بود
چشمان برزخی ایشان سالهای سال باز شده بود و به هیچکس نمی گفت
خبرهای غیبی را فقط به حاج قاسم و برای پیروزی در عملیات ها میگفت
روزهای آخر عمرش به بعضی بسیجی ها و پاسدارها عاقبت کارشان را گفته بود
🔹یوسف الهی، کادر واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان در دوران دفاع مقدس
#اطلاع_رسانی
🔰 اجتماع بزرگ مردمی عید بیعت
🔸 به مناسبت آغاز امامت حضرت مهدی (عج)
📆 زمان: جمعه ۲۳ شهریور ۱۴۰۳
ساعت ۱۵
📌 مشهد، عرصه میدان شهدا
https://eitaa.com/yavaransahebzaman
جهت اطلاع دوستان گرامی
برای حسینیه شهدا واقع در عرصه میدان شهدا مشهد
به حدود ۵۰۰ عدد استکان چای احتیاج داریم .
چنانچه بانی یا بانیان گرامی مایلند جلسه شهدا را یاری فرمایند مراتب را به شماره تلفن زیر اعلام نمایند .
اجر و پاداش معنوی آن با سرور و سالار شهیدان
نبی زاده 09308487204