🔘 دشمنان #انقلاب_اسلامی تلاشکردند مارا دفنکنند درحالی که نمیدانستند مابذر هستیم باز جوانه میزنیم و رشد میکنم*
⚘چهل و دومین فجر انقلاب مبارک باد
#دهه_فجر
#انقلاب_مردم
🦋•|@yazahra213
🇮🇷🌱🇮🇷🌱🇮🇷🌱
.
در لشڪر نور، انقلابے هستیم
پر شور و شعور، انقلابے هستیم
ثابت قدم و غیور، انشاءالله
تا صبح ظهور انقلابے هستیم
محمدمهدے سیار
#دهه_فجر
#الله_اکبر
@yazahra213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این قدرت الهی بود که ابر قدرت ها را از بین برد...
و خواهد برد⁉️‼️‼️
#دهه_فجر
#امام_خمینی
@yazahra213
#قرار_عاشقي
وقت نمازه😊
پاشين پاشين
نمازتون دير نشه😁
پاشو ببينم😐
اره با خودتم😐
بسه ديگه تا الان هرچي تنبلي کردي بسه😁
بسه شکستن دل مهدي فاطمه😔
ديگه قول بده از همين الان نمازاتو بخوني و
امام زمانتو خوشحال کني
درست و به موقع هم بخوني😊
حالاهم پاشو و نمازتو بخون 😁
ديرت نشه😐
پاشو ديگه😐
آفرين دوست خوبم😁
گوشيتو هم کنار،بزار😐
يادته که..بايد تو فاصله بيست کيلو متري از خودت بزاري😁
.
.
آماده نماز شو😉
به لبخند مهدي فاطمه مي ارزه😊
پاشو که ديرت نشه
پاشو ياعلي😉😄🌹
عباداتتون قبول❤️
🍃🌹الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌹🍃
#نماز_اول_وقت
@yazahra213
#دهه_فجر
عن رسولالله صلیاللهعلیهوآله: أسعَدُ العَجَمِ بِالإسلامِ أهلُ فارِسَ.
پيامبرصلي الله عليه وآله: خوشبخت ترين ملّت غير عرب به واسطه اسلام، ايرانيان اند.
🇮🇷🇮🇷سالروز پیروزی #انقلاب_اسلامی مبارک باد.🇮🇷🇮🇷
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
📗كنز العمّال، ج۱۲، ص۹۰.
@yazahra213
⭕️ 22 بهمن بمناسبت شهادت #شهید_ابراهیم_هادی👇👇👇
وقتی که خبر رسید ڪه دشمن از انتها وارد ڪانال شده. ابراهیم هادی به سمت انتهای ڪانال دوید.
یڪباره از همان سمتی ڪه ابراهیم رفت، چندین انفجار قوی رخ داد. لحظاتی بعد، یڪی از بچه ها از انتهای ڪانال به سمت ما دوید و فریاد زد: ابراهیم هم شهید شد.😭
رنگ ازچهره ام پرید. دیگر امیدم را از دست دادم. لحظه های اخر مقاومت بچه ها در ڪانال بود. یڪباره چندین لوله سلاح بعثی ها را بالای ڪانال دیدیم.
افسر بعثی نگاهی به جمع ما انداخت. به هرڪسی ڪه می رسید با تیر خلاص، ملڪوتی اش می ڪرد. لحظاتی بعد افسر از ڪانال خارج شد.
بعد به افرادی ڪه بالای ڪانال بودند دستور شلیڪ داد. ان ها بی رحمانه داخل ڪانال رابه رگبار بستند و بچه ها را به خاڪ و خون ڪشیدند. 😭نزدیڪی های ظهر ڪار ڪانال را یڪسره ڪرد.
من بابدنی غرق خون، درڪنار چند پیڪر شهید افتاده بودم، شاید برای همین به سمت من تیرخلاص شلیڪ نڪردند. سڪوت مطلق همه جا را فرا گرفته بود. حالا تعداد ڪسانیڪه زنده بودند حدود ده نفر بود.
تا زمان تاریڪی هوا صبر ڪردیم. هرطوری شده بود از همان روشی ڪه ابراهیم گفته بود استفاده ڪردیم وبه عقب برگشتیم. برخی نیروها چهار دست و پا و برخی ڪشان ڪشان می امدند.
اری قرار بود ما بمانیم تا ایندگان بدانند ڪه ابراهیم هادی و رزمندگان در محاصره، چه حماسه ای راخلق ڪردند.
📚ڪتاب سلام برابراهیم۲
🌼•| @yazahra213
✍امـام علی علیه السلام:
شفاى دردهاى خود را از قــــرآن
بجوييد و در سختیها و گــــرفتاری
هايتان از آن كمك بخواهيد؛ چرا كه
در آن، درمان بزرگترين دردهاست و
آن درد کفر و نفاق و انحـــراف و
گـــمراهى است.
هر کس که قرآن در روز قـــيامت
برايش شفاعت كند، شفاعت میشود
و هر كس كه قرآن در روز قيـامت از
او شکایت کند محکوم میگردد.
📗 از خطبه ۱۷۶ نهج البلاغه
@yazahra213
✨﷽✨
🌹خوش تیپ
باشگاه کشتی بودیم که یکی از بچهها به ابراهیم گفت:
«ابرام جـون! تیپ و هیکـلت خیلی جالـب شده. توی راه که میاومدی
دو تا دختر پشت سرت بودند و مرتب از تو حرف میزدند». بعد ادامه داد: «شلوار و پیرهن شیک که پوشیدی، ساک ورزشی هم که دست گرفتی، کاملاً معلومه ورزشکاری!» ابراهیم خیلی ناراحت شد. رفت توی فکر. اصلا توقع چنین چیزی را نداشت. جلسه بعد که ابراهیم را دیدم خندهام گرفت؛ پیراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد! به جای ساک ورزشی هم کیسه پلاستیکی دست گرفته بود. تیپش به هر آدمی میخورد غیر از کشتیگیر. بچهها میگفتند: «تو دیگه چه جور آدمی هستی! ما باشگاه میایم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم. بعد هم لباس تنگ بپوشیم. اما تو با این هیکل قشنگ و رو فُرم، آخه این چه لباس هائیه که می پوشی؟!» ابراهیم به این حرف ها اهمیت نمی داد و به بچه ها توصیه می کرد: «ورزش اگه برای خدا باشه، عبادته؛ به هر نیت دیگهای باشه، فقط ضرره».
شهید ابراهیم هادی
📚 کتاب سلام بر ابراهیم، ص41
امــام عــلــی (علـیـه السـلام)
زکات زیبایی، عفت و پاکدامنی است.
📚 غررالحـكم، ص 256
🌹🍃🌹🍃
@yazahra213
.
باید ڪه اسمش باب حاجت میشد آقاجان
از بس ڪه از باب الجوادت رفت و آمد شد
#امام_رضا
#چهارشنبههای_امامرضایی❤️🌿
@yazahra213
✨محبان حضرت زهرا(س)✨
: ✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_هجدهم 💠 در این قحط #آب، چشمانم بیدریغ میبارید و در هوای بهاری حضور حی
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_نوزدهم
💠 به محض فرود هلیکوپترها، عباس از پلههای ایوان پایین رفت و تمام طول حیاط را دوید تا زودتر #آب را به یوسف برساند.
به چند دقیقه نرسید که عباس و عمو درحالیکه تنها یک بطری آب و بستهای آذوقه سهمشان شده بود، برگشتند و همین چند دقیقه برای ما یک عمر گذشت.
💠 هنوز عباس پای ایوان نرسیده، زنعمو بطری را از دستش قاپید و با حلیه به داخل اتاق دویدند.
من و دخترعموها مات این سهم اندک مانده بودیم و زینب ناباورانه پرسید :«همین؟» عمو بسته را لب ایوان گذاشت و با جانی که به حنجرهاش برگشته بود، جواب داد :«باید به همه برسه!»
💠 انگار هول حال یوسف جان عباس را گرفته بود که پیکرش را روی پله ایوان رها کرد و زهرا با ناامیدی دنبال حرف زینب را گرفت :«خب اینکه به اندازه #افطار امشب هم نمیشه!»
عمو لبخندی زد و با صبوری پاسخ داد :«انشاءالله بازم میان.» و عباس یال و کوپال لشگر #داعش را به چشم دیده بود که جواب خوشبینی عمو را با نگرانی داد :«این حرومزادهها انقدر تجهیزات از پادگانهای #موصل و #تکریت جمع کردن که امروزم خدا رحم کرد هلیکوپترها سالم نشستن!»
💠 عمو کنار عباس روی پله نشست و با تعجب پرسید :«با این وضع، #ایرانیها چطور جرأت کردن با هلیکوپتر بیان اینجا؟» و عباس هنوز باورش نمیشد که با هیجان جواب داد :«اونی که بهش میگفتن #حاج_قاسم و همه دورش بودن، یکی از فرماندههای #سپاه ایرانه. من که نمیشناختمش ولی بچهها میگفتن #سردار_سلیمانیِ!»
لبخند معناداری صورت عمو را پُر کرد و رو به ما دخترها مژده داد :«#رهبر ایران فرماندههاشو برای کمک به ما فرستاده #آمرلی!» تا آن لحظه نام #قاسم_سلیمانی را نشنیده بودم و باورم نمیشد ایرانیها به خاطر ما خطر کرده و با پرواز بر فراز جهنم داعش خود را به ما رساندهاند که از عباس پرسیدم :«برامون اسلحه اوردن؟»
💠 حال عباس هنوز از #خمپارهای که دیشب ممکن بود جان ما را بگیرد، خراب بود که با نگاه نگرانش به محل اصابت خمپاره در حیاط خیره شد و پاسخ داد :«نمیدونم چی اوردن، ولی وقتی با پای خودشون میان تو #محاصره داعش حتماً یه نقشهای دارن!»
حیدر هم امروز وعده آغاز #عملیاتی را داده بود، شاید فرماندهان ایرانی برای همین راهی آمرلی شده بودند و خواستم از عباس بپرسم که خبر آوردند حاج قاسم میخواهد با #مدافعان آمرلی صحبت کند.
💠 عباس با تمام خستگی رفت و ما نمیدانستیم کلام این فرمانده ایرانی #معجزه میکند که ساعتی بعد با دو نفر از رزمندگان و چند لوله و یک جعبه ابزار برگشت، اجازه تویوتای عمو را گرفت و روی بار تویوتا لولهها را سر هم کردند.
غریبهها که رفتند، بیرون آمدم، عباس در برابر نگاه پرسشگرم دستی به لولهها زد و با لحنی که حالا قدرت گرفته بود، رجز خواند :«این خمپاره اندازه! داعشیها از هرجا خواستن شهر رو بزنن، ماشین رو میبریم همون سمت و با #خمپاره میکوبیمشون!»
💠 سپس از بار تویوتا پایین پرید، چند قدمی به سمتم آمد و مقابل ایوان که رسید با #رشادتی عجیب وعده داد :«از هیچی نترس خواهرجون! مرگ داعش نزدیک شده، فقط #دعا کن!»
احساس کردم حاج قاسم در همین یک ساعت در سینه برادرم قلبی پولادین کاشته که دیگر از ساز و برگ داعش نمیترسید و برایشان خط و نشان هم میکشید، ولی دل من هنوز از #وحشت داعش و کابوس عدنان میلرزید و میترسیدم از روزی که سر عباسم را بریده ببینم.
💠 بیش از یک ماه از محاصره گذشت، هر شب با دهها خمپاره و راکتی که روی سر شهر خراب میشد از خواب میپریدیم و هر روز غرّش گلولههای تانک را میشنیدیم که به قصد حمله به شهر، خاکریز #رزمندگان را میکوبید، اما دلمان به حضور حاج قاسم گرم بود که به نشانه #مقاومت بر بام همه خانهها پرچمهای سبز و سرخ #یاحسین نصب کرده بودیم.
حتی بر فراز گنبد سفید مقام #امام_حسن (علیهالسلام) پرچم سرخ #یا_قمر_بنی_هاشم افراشته شده بود و من دوباره به نیت حیدر به زیارت مقام آمده بودم.
💠 حاج قاسم به مدافعان رمز مقاومت را گفته بود اما من هنوز راز تحمل #دلتنگی حیدر را نمیدانستم که دلم از دوریاش زیر و رو شده بود.
تنها پناهم کنج همین مقام بود، جایی که عصر روز عقدمان برای اولین بار دستم را گرفت و من از حرارت لمس #احساسش گرما گرفتم و حالا از داغ دوریاش هر لحظه میسوختم.
💠 چشمان #محجوب و خندههای خجالتیاش خوب به یادم مانده و چشمم به هوای حضورش بیصدا میبارید که نیت کردم اگر حیدر سالم برگردد و خدا فرزندی به ما ببخشد، نامش را #حسن بگذاریم.
ساعتی به #افطار مانده، از دامن امن امام دل کَندم و بیرون آمدم که حس کردم قدرتی مرا بر زمین کوبید...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@yazahra213
#بسم_الله
وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا ...
و پروردگارت هیچگاه فراموشكار نبوده است ...
64 مریم..
🌱خدایا..
همین که تو یادت میمونه کافیه..
همه چی غیر خودت از بین رفتنیه..
.
صبحے ڪه درآن ذڪر لبم نام حسین است
اے جان دلم صبح من آن روز بخیر است
#یاحسین
@yazahra213
ادعــایی در تـــو نمیبینم
و تمـــام هویتـــ تو...
خلاصه شده در
همیــن بی ادعــــایی ...
مـــرا دریابـــ ...
ای مــــرد بی ادعـا
🌷 #شهید_ابراهیم_هادی
🌼•|@yazahra213
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
❗️مگه خامنهای معصوم است که ولایت مطلقه دارد؟
❗️عبدالحسین زرینکوب در کتاب دو قرن سکوت، جنایات اعراب در حمله به ایران را بر ملا کرده است...
❗️مگه قرآن نمیگه «لا اکراه فیالدین» پس چرا #حجاب_اجباری است؟
❗️ چطور امام علی هر شب برای فقرا شیر میبرده؟ ظرف یکبار مصرف که نبوده...
و....
🔹اگه شما هم در فضای مجازی، از این شبهات زیاد میبینید و میشنوید، به کانال:
👈 پاسخبهشبهاتفضایمجازی👇
http://eitaa.com/joinchat/1042808834C1d4becaa06
(تقدیر شده از نهاد رهبری و دفتر تبلیغات حوزه) بپیوندید و در «جهاد روشنگری» مشارکت کنید.
#توجه: حضور شما در کانال موقت است.
برای عضویت، کلید پیوستن👇 را بزنید