✍امـام علی علیه السلام:
شفاى دردهاى خود را از قــــرآن
بجوييد و در سختیها و گــــرفتاری
هايتان از آن كمك بخواهيد؛ چرا كه
در آن، درمان بزرگترين دردهاست و
آن درد کفر و نفاق و انحـــراف و
گـــمراهى است.
هر کس که قرآن در روز قـــيامت
برايش شفاعت كند، شفاعت میشود
و هر كس كه قرآن در روز قيـامت از
او شکایت کند محکوم میگردد.
📗 از خطبه ۱۷۶ نهج البلاغه
@yazahra213
✨﷽✨
🌹خوش تیپ
باشگاه کشتی بودیم که یکی از بچهها به ابراهیم گفت:
«ابرام جـون! تیپ و هیکـلت خیلی جالـب شده. توی راه که میاومدی
دو تا دختر پشت سرت بودند و مرتب از تو حرف میزدند». بعد ادامه داد: «شلوار و پیرهن شیک که پوشیدی، ساک ورزشی هم که دست گرفتی، کاملاً معلومه ورزشکاری!» ابراهیم خیلی ناراحت شد. رفت توی فکر. اصلا توقع چنین چیزی را نداشت. جلسه بعد که ابراهیم را دیدم خندهام گرفت؛ پیراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد! به جای ساک ورزشی هم کیسه پلاستیکی دست گرفته بود. تیپش به هر آدمی میخورد غیر از کشتیگیر. بچهها میگفتند: «تو دیگه چه جور آدمی هستی! ما باشگاه میایم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم. بعد هم لباس تنگ بپوشیم. اما تو با این هیکل قشنگ و رو فُرم، آخه این چه لباس هائیه که می پوشی؟!» ابراهیم به این حرف ها اهمیت نمی داد و به بچه ها توصیه می کرد: «ورزش اگه برای خدا باشه، عبادته؛ به هر نیت دیگهای باشه، فقط ضرره».
شهید ابراهیم هادی
📚 کتاب سلام بر ابراهیم، ص41
امــام عــلــی (علـیـه السـلام)
زکات زیبایی، عفت و پاکدامنی است.
📚 غررالحـكم، ص 256
🌹🍃🌹🍃
@yazahra213
.
باید ڪه اسمش باب حاجت میشد آقاجان
از بس ڪه از باب الجوادت رفت و آمد شد
#امام_رضا
#چهارشنبههای_امامرضایی❤️🌿
@yazahra213
✨محبان حضرت زهرا(س)✨
: ✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_هجدهم 💠 در این قحط #آب، چشمانم بیدریغ میبارید و در هوای بهاری حضور حی
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_نوزدهم
💠 به محض فرود هلیکوپترها، عباس از پلههای ایوان پایین رفت و تمام طول حیاط را دوید تا زودتر #آب را به یوسف برساند.
به چند دقیقه نرسید که عباس و عمو درحالیکه تنها یک بطری آب و بستهای آذوقه سهمشان شده بود، برگشتند و همین چند دقیقه برای ما یک عمر گذشت.
💠 هنوز عباس پای ایوان نرسیده، زنعمو بطری را از دستش قاپید و با حلیه به داخل اتاق دویدند.
من و دخترعموها مات این سهم اندک مانده بودیم و زینب ناباورانه پرسید :«همین؟» عمو بسته را لب ایوان گذاشت و با جانی که به حنجرهاش برگشته بود، جواب داد :«باید به همه برسه!»
💠 انگار هول حال یوسف جان عباس را گرفته بود که پیکرش را روی پله ایوان رها کرد و زهرا با ناامیدی دنبال حرف زینب را گرفت :«خب اینکه به اندازه #افطار امشب هم نمیشه!»
عمو لبخندی زد و با صبوری پاسخ داد :«انشاءالله بازم میان.» و عباس یال و کوپال لشگر #داعش را به چشم دیده بود که جواب خوشبینی عمو را با نگرانی داد :«این حرومزادهها انقدر تجهیزات از پادگانهای #موصل و #تکریت جمع کردن که امروزم خدا رحم کرد هلیکوپترها سالم نشستن!»
💠 عمو کنار عباس روی پله نشست و با تعجب پرسید :«با این وضع، #ایرانیها چطور جرأت کردن با هلیکوپتر بیان اینجا؟» و عباس هنوز باورش نمیشد که با هیجان جواب داد :«اونی که بهش میگفتن #حاج_قاسم و همه دورش بودن، یکی از فرماندههای #سپاه ایرانه. من که نمیشناختمش ولی بچهها میگفتن #سردار_سلیمانیِ!»
لبخند معناداری صورت عمو را پُر کرد و رو به ما دخترها مژده داد :«#رهبر ایران فرماندههاشو برای کمک به ما فرستاده #آمرلی!» تا آن لحظه نام #قاسم_سلیمانی را نشنیده بودم و باورم نمیشد ایرانیها به خاطر ما خطر کرده و با پرواز بر فراز جهنم داعش خود را به ما رساندهاند که از عباس پرسیدم :«برامون اسلحه اوردن؟»
💠 حال عباس هنوز از #خمپارهای که دیشب ممکن بود جان ما را بگیرد، خراب بود که با نگاه نگرانش به محل اصابت خمپاره در حیاط خیره شد و پاسخ داد :«نمیدونم چی اوردن، ولی وقتی با پای خودشون میان تو #محاصره داعش حتماً یه نقشهای دارن!»
حیدر هم امروز وعده آغاز #عملیاتی را داده بود، شاید فرماندهان ایرانی برای همین راهی آمرلی شده بودند و خواستم از عباس بپرسم که خبر آوردند حاج قاسم میخواهد با #مدافعان آمرلی صحبت کند.
💠 عباس با تمام خستگی رفت و ما نمیدانستیم کلام این فرمانده ایرانی #معجزه میکند که ساعتی بعد با دو نفر از رزمندگان و چند لوله و یک جعبه ابزار برگشت، اجازه تویوتای عمو را گرفت و روی بار تویوتا لولهها را سر هم کردند.
غریبهها که رفتند، بیرون آمدم، عباس در برابر نگاه پرسشگرم دستی به لولهها زد و با لحنی که حالا قدرت گرفته بود، رجز خواند :«این خمپاره اندازه! داعشیها از هرجا خواستن شهر رو بزنن، ماشین رو میبریم همون سمت و با #خمپاره میکوبیمشون!»
💠 سپس از بار تویوتا پایین پرید، چند قدمی به سمتم آمد و مقابل ایوان که رسید با #رشادتی عجیب وعده داد :«از هیچی نترس خواهرجون! مرگ داعش نزدیک شده، فقط #دعا کن!»
احساس کردم حاج قاسم در همین یک ساعت در سینه برادرم قلبی پولادین کاشته که دیگر از ساز و برگ داعش نمیترسید و برایشان خط و نشان هم میکشید، ولی دل من هنوز از #وحشت داعش و کابوس عدنان میلرزید و میترسیدم از روزی که سر عباسم را بریده ببینم.
💠 بیش از یک ماه از محاصره گذشت، هر شب با دهها خمپاره و راکتی که روی سر شهر خراب میشد از خواب میپریدیم و هر روز غرّش گلولههای تانک را میشنیدیم که به قصد حمله به شهر، خاکریز #رزمندگان را میکوبید، اما دلمان به حضور حاج قاسم گرم بود که به نشانه #مقاومت بر بام همه خانهها پرچمهای سبز و سرخ #یاحسین نصب کرده بودیم.
حتی بر فراز گنبد سفید مقام #امام_حسن (علیهالسلام) پرچم سرخ #یا_قمر_بنی_هاشم افراشته شده بود و من دوباره به نیت حیدر به زیارت مقام آمده بودم.
💠 حاج قاسم به مدافعان رمز مقاومت را گفته بود اما من هنوز راز تحمل #دلتنگی حیدر را نمیدانستم که دلم از دوریاش زیر و رو شده بود.
تنها پناهم کنج همین مقام بود، جایی که عصر روز عقدمان برای اولین بار دستم را گرفت و من از حرارت لمس #احساسش گرما گرفتم و حالا از داغ دوریاش هر لحظه میسوختم.
💠 چشمان #محجوب و خندههای خجالتیاش خوب به یادم مانده و چشمم به هوای حضورش بیصدا میبارید که نیت کردم اگر حیدر سالم برگردد و خدا فرزندی به ما ببخشد، نامش را #حسن بگذاریم.
ساعتی به #افطار مانده، از دامن امن امام دل کَندم و بیرون آمدم که حس کردم قدرتی مرا بر زمین کوبید...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@yazahra213
#بسم_الله
وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا ...
و پروردگارت هیچگاه فراموشكار نبوده است ...
64 مریم..
🌱خدایا..
همین که تو یادت میمونه کافیه..
همه چی غیر خودت از بین رفتنیه..
.
صبحے ڪه درآن ذڪر لبم نام حسین است
اے جان دلم صبح من آن روز بخیر است
#یاحسین
@yazahra213
ادعــایی در تـــو نمیبینم
و تمـــام هویتـــ تو...
خلاصه شده در
همیــن بی ادعــــایی ...
مـــرا دریابـــ ...
ای مــــرد بی ادعـا
🌷 #شهید_ابراهیم_هادی
🌼•|@yazahra213
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
❗️مگه خامنهای معصوم است که ولایت مطلقه دارد؟
❗️عبدالحسین زرینکوب در کتاب دو قرن سکوت، جنایات اعراب در حمله به ایران را بر ملا کرده است...
❗️مگه قرآن نمیگه «لا اکراه فیالدین» پس چرا #حجاب_اجباری است؟
❗️ چطور امام علی هر شب برای فقرا شیر میبرده؟ ظرف یکبار مصرف که نبوده...
و....
🔹اگه شما هم در فضای مجازی، از این شبهات زیاد میبینید و میشنوید، به کانال:
👈 پاسخبهشبهاتفضایمجازی👇
http://eitaa.com/joinchat/1042808834C1d4becaa06
(تقدیر شده از نهاد رهبری و دفتر تبلیغات حوزه) بپیوندید و در «جهاد روشنگری» مشارکت کنید.
#توجه: حضور شما در کانال موقت است.
برای عضویت، کلید پیوستن👇 را بزنید
--و عمق عشق؛
هیچ گاه فهمیده نمیشود؛
مگر در زمان فراق...
#جبرانخلیلجبران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بگذارید فقط صحنه ی محشر برسد...
چادر مادر ما کار خودش را بلد است...🍃
#بگوشی؟؟!
🌼•| @yazahra213
پرسیدند:
ماه قشنگتر است یا مادرت؟
گفتم: ماه را که میبینم
یاد مادرم میافتم
اما
مادرم را که میبینم
ماه را کُلّا فراموش میکنم ...!
همه
گمانمیکنندکه
عکس پدر عزیزم را ؛
به ديوارخانهام نصبکردهام
اما نميدانند که
ديوار خانه ام را به
عکسپدرم تکيهدادهام
برای سلامتی همه پدرومادرهای عزیز
و شادی روحِپدرومادرهای عزیزازدنیارفته
اللهم صل علی محمد و آل محمد
@yazahra212
^_^:#چادرانهــ💛
شایدچادرڪلمهایستعربی! 💕🍃
ولۍعربڪه‹چ›ندارد!😐💔
پسشاید
بهجای‹چ›باید‹ج›گذاشت..
‹ج›گذاشتوگفتجادر!
یعنیجاۍدُر..!🙃
یعنیتودُرهستیهمانمروارید❤️
همانیڪهجایشدرصدفاست..😇
همانمرواریدزیبادرصدفڪهگرانقیمت
تریناستدربیندُرها!🌹
پسچادرهمانصدفاست💛🍃
صدفیبرایمحفوظماندنمنوتو..!
صدفیبمان:))♥
@yazahra213
شب جمعه صد مرتبه سوره #قدر را بخوانید و هدیه کنید به امام زمان علیه السلام
که این عمل در صفا و جلا دادن قلب اثر بسیار زیادی دارد ✨💛
#شب_جمعه
#شبهایجمعهمیگیرمهواتو
🌼•| @yazahra213
🌸🍃🌸
گر انتخاب جنّت و ڪویت به من دهند
ڪوے تو را به جنّت و رضوان نمے دهم
سید رضا موید
#یاحسین
#شب_جمعه
@yazahra213
✨محبان حضرت زهرا(س)✨
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_نوزدهم 💠 به محض فرود هلیکوپترها، عباس از پلههای ایوان پایین رفت و تمام
:
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیستم
💠 از موقعیت اطرافم تنها هیاهوی مردم را میشنیدم و تلاش میکردم از زمین بلند شوم که صدای #انفجار بعدی در سرم کوبیده شد و تمام تنم از ترس به زمین چسبید.
یکی از #مدافعان مقام به سمت زائران دوید و فریاد کشید :«نمیبینید دارن با تانک اینجا رو میزنن؟ پخش شید!»
💠 بدن لمسم را بهسختی از زمین کَندم و پیش از آنکه به کنار حیاط برسم، گلوله بعدی جای پایم را زد.
او همچنان فریاد میزد تا از مقام فاصله بگیریم و ما #وحشتزده میدویدیم که دیدم تویوتای عمو از انتهای کوچه به سمت مقام میآید.
💠 عباس پشت فرمان بود و مرا ندید، در شلوغی جمعیت بهسرعت از کنارم رد شد و در محوطه مقابل مقام ترمز کشید. برادرم درست در آتش #داعش رفته بود که سراسیمه به سمت مقام برگشتم.
رزمندهای کنار در ایستاده و اجازه ورود به حیاط را نمیداد و من میترسیدم عباس در برابر گلوله تانک #ارباً_ارباً شود که با نگاه نگرانم التماسش میکردم برگردد و او در یک چشم به هم زدن، گلولههای خمپاره را جا زد و با فریاد #لبیک_یا_حسین شلیک کرد.
💠 در #انتقام سه گلوله تانک که به محوطه مقام زدند، با چند خمپاره داعشیها را در هم کوبید، دوباره پشت فرمان پرید و بهسرعت برگشت.
چشمش که به من افتاد با دستپاچگی ماشین را متوقف کرد و همزمان که پیاده میشد، اعتراض کرد :«تو اینجا چیکار میکنی؟»
💠 تکیهام را به دیوار داده بودم تا بتوانم سر پا بایستم و از نگاه خیره عباس تازه فهمیدم پیشانیام شکسته است.
با انگشتش خط #خون را از کنار پیشانی تا زیر گونهام پاک کرد و قلب نگاهش طوری برایم تپید که سدّ #صبرم شکست و اشک از چشمانم جاری شد.
💠 فهمید چقدر ترسیدهام، به رزمندهای که پشت بار تویوتا بود اشاره کرد ماشین را به خط مقدم ببرد و خودش مرا به خانه رساند.
نمیخواستم بقیه با دیدن صورت خونیام وحشت کنند که همانجا کنار حیاط صورتم را شستم و شنیدم عمو به عباس میگوید :«داعشیها پیغام دادن اگه اسلحهها رو تحویل بدیم، کاری بهمون ندارن.»
💠 خون #غیرت در صورت عباس پاشید و با عصبانیت صدا بلند کرد :«واسه همین امروز مقام رو به توپ بستن؟»
عمو صدای انفجارها را شنیده بود ولی نمیدانست مقام حضرت مورد حمله قرار گرفته و عباس بیتوجه به نگرانی عمو، با صدایی که از غیرت و غضب میلرزید، ادامه داد :«خبر دارین با روستای بشیر چیکار کردن؟ داعش به اونا هم #امان داده بود، اما وقتی تسلیم شدن ۷۰۰ نفر رو قتل عام کرد!»
💠 روستای بشیر فاصله زیادی با آمرلی نداشت و از بلایی که سرشان آمده بود، نفسم بند آمد و عباس حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد :«میدونین با دخترای بشیر چیکار کردن؟ تو بازار #موصل حراجشون کردن!»
دیگر رمقی به قدمهایم نمانده بود که همانجا پای دیوار زانو زدم، کابوس آن شب دوباره بر سرم خراب شد و همه تنم را تکان داد.
💠 اگر دست داعش به #آمرلی میرسید، با عدنان یا بی عدنان، سرنوشت ما هم همین بود، فروش در بازار موصل!
صورت عباس از عصبانیت سرخ شده بود و پاسخ #اماننامه داعش را با داد و بیداد میداد :«این بیشرفها فقط میخوان #مقاومت ما رو بشکنن! پاشون به شهر برسه به صغیر و کبیرمون رحم نمیکنن!»
💠 شاید میترسید عمو خیال #تسلیم شدن داشته باشد که مردانه اعتراض کرد :«ما داریم با دست خالی باهاشون میجنگیم، اما نذاشتیم یه قدم جلو بیان! #حاج_قاسم اومده اینجا تا ما تسلیم نشیم، اونوقت ما به امان داعش دل خوش کنیم؟»
اصلاً فرصت نمیداد عمو از خودش دفاع کند و دوباره خروشید :«همین غذا و دارویی که برامون میارن، بخاطر حاج قاسمِ که دولت رو راضی میکنه تو این جهنم هلیکوپتر بفرسته!»
💠 و دیگر نفس کم آورد که روبروی عمو نشست و برای مقاومت التماس کرد :«ما فقط باید چند روز دیگه #مقاومت کنیم! ارتش و نیروهای مردمی عملیاتشون رو شروع کردن، میگن خیلی زود به آمرلی میرسن!»
عمو تکیهاش را از پشتی برداشت، کمی جلو آمد و با غیرتی که گلویش را پُر کرده بود، سوال کرد :«فکر کردی من تسلیم میشم؟» و در برابر نگاه خیره عباس با قاطعیت #وعده داد :«اگه هیچکس برام نمونده باشه، با همین چوب دستی با داعش میجنگم!»
💠 ولی حتی شنیدن نام اماننامه حالش را به هم ریخته بود که بدون هیچ کلامی از مقابل عمو بلند شد و از روی ایوان پایین آمد.
چند قدمی از ایوان فاصله گرفت و دلش نیامد حرفی نزند که به سمت عمو برگشت و با صدایی گرفته #خدا را گواه گرفت :«والله تا وقتی زنده باشم نمیذارم داعش از خاکریزها رد بشه.» و دیگر منتظر جواب عمو نشد که به سرعت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@yazahra213
🌸🍃🌸🍃
أڱھ ݥیڂۅآے پَࢪۅاݫ كنے🙃
ݕآيَد ڊݪ ݕکَڹے أݫ ڊُݩيآ ۅ تعْڷقآټݜ☺️
دڔ ښجڊھ ے آْخࢪ ڹمآزهأیَش
ايݩ دُعآ ࢪآ ݥيخۅاڹد؛🤲
"أللّهُمَ أخرِجْني حُب اݪدُّݩيا مِݩ قلۅبِݩا"
••🧡••
دنبالِاینۍکہحالِدلتقشنگبشہ؟!
میخواۍروحِتجَلادادهبشہ؟
فقطکافیہعضواینکانالبشۍ. .🍀
انصافافوقالعادس👌
#رجب
@yazahra213
.🌱🌸
یار ما بد نیست از ما یک ملاقاتے ڪند
گه ڪریمان را به بالین گدا باید ڪشید
#امام_زمان
@yazahra213
از حسن هرچه که در مرثیه کمتر سخن است
ام کلثوم غریب است چنانکه حسن است
#وفات_ام_کلثوم
@yazahra213
#شبقدر، شب اوج گیری است.
اما هواپیما که شب قدر یکدفعه
نمی تواند اوج بگیرد!
کسی اوج می گیرد که از اول رجب،
کم کم دور موتور را شدیدتر کرده باشد؛
تا شب قدر بتواند پرواز کند....
#آیتاللهحائریشیرازی🌿•°
#رجب
#این_الرجبیون
🌼•| @yazahra213
مداحی_آنلاین_ماه_رجب_،_ماه_استجابت.mp3
3.62M
#سخنرانی
#ماه_رجب ماه استجابت دعا
🌸🍃🍃🌸
🎤حجت الاسلام #حیدریان
پیشنهاد دانلود✅✅
#رجب
#این_الرجبیون
@yazahra213
نفسهای جمادی الثانی به شماره افتاده اند..
تا نهر بهشتی #رجب راهی نمانده..✨
خدای بی نظیر رجب
با هزاران هزار بغل
لطف و رحمت و امید و مغفرت در راه است..🌱
زندانی های شیطان و نفس را خبر کنید
خداوند قرار است عفو عمومی اعلام کند..
منادی حق از آسمان هفتم ندا سرداده
هرکه دارد هوس بهشت بسم الله...
رخت نو میخواهم ..
آب و جارو برای دلم..
ظرف..
ظرف...
گفته است ظرف بیاورید
پیاله ای که
یک جرعه عشق را تاب بیاورد....
باید دخیل ضریحی شوم
برای زندانی دل و روحم
گدایی ظرف کنم..
.
.
مرد و زن
کودک و جوان و پیر
همه را
همه را خبر کنید!
ایها الناس!
تا نهر بهشتی رجب راهی نمانده...
نفسهای جمادی الثانی به شماره افتاده اند..
منادی حق از آسمان هفتم ندا سر داده
هرکه دارد هوس بهشت بسم الله...
هرکه دارد هوس بهشت بسم الله..
هرکه دارد هوس بهشت بسم الله..❣
#این_الرجبیون
@yazahra213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از ایت الله بهجت پرسیدند:
شما از استادتون نقل کردید کسی که نماز اول وقت بخواند...💔
🍃🌸🍃🌸
#این_الرجبیون
#رجب
@yazahra213
#تلنگرانہ
👈سکــوت:
دربرابر جسارتها، توهین ها، حرفهای بیهوده
یه راهِ تمرینِ صبوریه!
یادت باشه؛
دیگران،میدون تمرینِ تواند❗️
اگه بتونی؛
بشنوی،جواب ندی،کینه هم نگیری؛
🌈برنده ای...
#رجب
@YAZAHRA213
┤🍃 ! '
•
.
می گفتــ یہ جورے زندگے ڪـــنــ
ڪـــہ امامــ زمانتــ بگہ : غصہ
نخور حداقلــ از تو راضیمــ :)❣️
#جمعه
#امامزمانم
@yazahra213