فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 وقت موعود
بشارت ظهور حضرت مهدی عج به تجربه گر
🔸 این قسمت: نذر
هر روز ساعت ۱۷:۳۰
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
https://eitaa.com/yazahramadad135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 شیرینی لحظه جان دادن
اعمال نیک تجربهگر مرگ را بر او آسان کرد
🔸 این قسمت: نذر
هر روز ساعت ۱۷:۳۰
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
https://eitaa.com/yazahramadad135
47.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عنوان:
فرمایشات استاد شجاعی پیرامون تجربه امام زمانی تجربه گر برنامه «زندگی پس از زندگی»
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#زندگی_پس_از_زندگی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 ندای رفتن آمد
تجربه گری که از لحظه مرگ خود آگاه شد!
🔸 این قسمت: وقت رفتن
هر روز ساعت ۱۷:۳۰
بازپخش: ساعت ۲۲:۳۰ و ۱۲:۳۰ روز بعد
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#زندگی_پس_از_زندگی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
https://eitaa.com/yazahramadad135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 دیدار
ملاقات روح همسايه ای که همزمان با تجربه گر از دنیا رفته بود
🔸 این قسمت: وقت رفتن
هر روز ساعت ۱۷:۳۰
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#زندگی_پس_از_زندگی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
https://eitaa.com/yazahramadad135
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹تجربه نزديک به مرگ با موضوع حجاب
✍ دو ملک مرا گرفتند تا به سوی عذاب ببرند، هیچکس با من مهربان نبود. من آتش را دیدم. حتی دست بندی به من زدند که شعله ور بود.
اما یکباره داد زدم: من که امروز توبه کردم. من واقعا نیت کردم که کارهای گذشته را تکرار نکنم.
یکی از دو مأموری که در کنارم بود گفت: بله، از شما قبول می کنیم، شما واقعا توبه کردی و خدا توبه پذیر است. تمام کارهای زشت شما پاک شده، اما حق الناس را چه می کنی؟
گفتم: من با تمام بدی ها خیلی مراقب بودم که حق کسی را در زندگی ام وارد نکنم. حتی در محل کار، بیشتر می ماندم تا مشکلی: نباشد. تمام بیماران از من راضی هستند و
آن فرشته گفت: بله، درست می گویی، اما هزار و صد نفر از مردان هستند که به آنها در زمینه حق الناس بدهکار هستی!
وقتی تعجب مرا دید، ادامه داد: خداوند به شما قد و قامت و چهره ای زیبا عطا کرد، اما در مدت زندگی، شما چه کردی؟! با لباس های تنگ و نامناسب و آرایش و موهای رنگ شده و بدون حجاب صحیح از خانه بیرون می آمدی، این تعداد از مردان، با دیدن شما دچار مشکلات مختلف شدند.
بسیاری از آنها همسرانشان به زیبایی شما نبودند و زمینه اختلاف بین زن و شوهرها شدی. برخی از مردان جوان که همکار یا بیمار شما بودند، با دیدن زیبایی شما به گناه افتادند و...
گفتم: خب آنها چشمانشان را حفظ می کردند و نگاه نمی کردند. به من جواب داد: شما اگر پوشش و حریم ها و حجاب را رعایت می کردی و آنها به شما نگاه می کردند، دیگر گناهی برای شما نبود...
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
https://eitaa.com/yazahramadad135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 سرزمین آرامش بخش
تجربه گری که از زیارت حرم امام رضا (ع)، بین الحرمین و حرم حضرت رسول اکرم (ص) را زیارت کرد
🔸 این قسمت: بی نهان (قسمت دوم)
هر شب ساعت 22:30
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#زندگی_پس_از_زندگی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
https://eitaa.com/yazahramadad135
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹به هزار و صد نفر در زمینه حقالناس بدهکاری!!!
✍ دو ملک مرا گرفتند تا به سوی عذاب ببرند، هیچکس با من مهربان نبود. من آتش را دیدم. حتی دست بندی به من زدند که شعله ور بود. اما یکباره داد زدم: من که امروز توبه کردم. من واقعا نیت کردم که کارهای گذشته را تکرار نکنم.
یکی از دو مأموری که در کنارم بود گفت: بله، از شما قبول می کنیم، شما واقعا توبه کردی و خدا توبه پذیر است. تمام کارهای زشت شما پاک شده، اما حق الناس را چه می کنی؟ گفتم: من با تمام بدی ها خیلی مراقب بودم که حق کسی را در زندگی ام وارد نکنم. حتی در محل کار، بیشتر می ماندم تا مشکلی: نباشد. تمام بیماران از من راضی هستند و آن فرشته گفت: بله، درست می گویی، اما هزار و صد نفر از مردان هستند که به آنها در زمینه حق الناس بدهکار هستی!
وقتی تعجب مرا دید، ادامه داد: خداوند به شما قد و قامت و چهره ای زیبا عطا کرد، اما در مدت زندگی، شما چه کردی؟! با لباس های تنگ و نامناسب و آرایش و موهای رنگ شده و بدون حجاب صحیح از خانه بیرون می آمدی، این تعداد از مردان، با دیدن شما دچار مشکلات مختلف شدند. بسیاری از آنها همسرانشان به زیبایی شما نبودند و زمینه اختلاف بین زن و شوهرها شدی. برخی از مردان جوان که همکار یا بیمار شما بودند، با دیدن زیبایی شما به گناه افتادند و...
گفتم: خب آنها چشمانشان را حفظ می کردند و نگاه نمی کردند. به من جواب داد: شما اگر پوشش و حریم ها و حجاب را رعایت می کردی و آنها به شما نگاه می کردند، دیگر گناهی برای شما نبود...
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
@yazahramadad135
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
زمانی که بررسی اعمالم
را دیـدم مـتـوجـه شـدم
چقدر بلاها و مشکلات با دعای خیر افرادِ مستحق حل شده است. من می دیدم وقتی مواد غذایی یا پول به دست آن ها می رسید بلاهایی که قرار بود بر ما نازل شود از بین می رفت.
📚 کتاب تقاص
@yazahramadad135
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
*بعد از اینکه انسان از گناهی توبه می کند و دیگر سمتش نمی رود، گناهانی که قبلا مرتکب شده کاملا از اعمالش حذف می شود. آنجا رحمت خدا را به خوبی حس کردم. حتی اگر کسی حق الناس بدهکار است اما از طلبکار خود بی اطلاع است، با دادن رد مظالم برطرف می شود. اما حق الناسی که صاحبش را بشناسد باید در دنیا برگرداند. حتی اگر یک بچه از ماطلبکار باشد و در دنیا حلال نکرده باشد، باید در آن وادی صبر کنیم تا بیاید و حلال کند.*
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
═❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ ❁═
https://eitaa.com/yazahramadad135
شماره کارت رد مظالم (ادای حق الناس ها)
⭕️روی شماره کارت کلیک کنید، کپی می شود
💳
5892107044245937
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹ملکی جلو آمد و گفت...
مرحوم آیت الله حق شناس به نماز اول وقت و جماعت خیلی اهمیت می داد. ایشان در روزگار جوانی به علت بیماری تجربه نزدیک به مرگ پیدا کرد. روح از بدنش خارج شد.
می فرمود: می خواستند مرا ببرند، ملکی را دیدم که جلو آمد و گفت: این جوان اهل نماز اول وقت و جماعت است. به او فرصت دوباره بدهید تا مقامات و درجاتش را در دنیا بالا ببرید.
برای همین می گفت که نماز اول وقت این قدر قدرت و اهمیت دارد که مرگ ناگهانی را به تاخیر بیاندازد.
📚 برگرفته از کتاب نسیمی از ملکوت. اثر جدید گروه شهید هادی
@yazahramadad135
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔥نوری درخشان از آنجا نمایان بود!
🔰کربلا
#استوری
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
در بررسی اعمالم پیرزنی را
دیدم که تنها زندگی میکرد.
از من خواسته بودند که گاهی به او سر بزنم و از حالش با خبر شوم. من آن زن را به خوبی می شناختم ولی به خاطر این که او پر از احساسات منفی بود هیچ وقت به دیدن او نرفتم
زیرا فکر می کردم نمی توانم اثر او را روی احساسم تحمل کنم. ولی فهمیدم این #فرصت و موقعیت برای کمک به او از عالمی بالاتر ترتیب شده است...
📚 کتاب بازگشت
@yazahramadad135
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹هر روز ما دقیق حسابرسی میشد!
حسابی به مشکل خورده بودم. اعمال خوبم به خاطر شوخیهای بیش از حد و صحبتهای پشت سر مردم و غیبتها و... نابود می شد و اعمال زشت من باقی میماند. البته وقتی یک کار خالصانه انجام داده
بودم، همان عمل باعث پاک شدن کارهای زشت میشد.
چرا که در قرآن آمده بود: «ان الحسنات يُذهِبنَ السَيئات».
زیـارت های اهـل بـیـت علیهم السلام بسیار در نامه اعـمـال من تأثیر مثبت داشت.
البته زیارتهای با معرفتی که با گناه آلوده نشده بود.
اما خیلی سـخـت بـود هـر روز ما دقیـق بررسی و حسابرسی میشد کوچکترین اعمال مورد بررسی قرار می گرفت...
📚سه دقیقه در قیامت
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹به هزار و صد نفر در زمینه حقالناس بدهکاری!!!
✍ دو ملک مرا گرفتند تا به سوی عذاب ببرند، هیچکس با من مهربان نبود. من آتش را دیدم. حتی دست بندی به من زدند که شعله ور بود.
اما یکباره داد زدم: من که امروز توبه کردم. من واقعا نیت کردم که کارهای گذشته را تکرار نکنم.
یکی از دو مأموری که در کنارم بود گفت: بله، از شما قبول می کنیم، شما واقعا توبه کردی و خدا توبه پذیر است. تمام کارهای زشت شما پاک شده، اما حق الناس را چه می کنی؟
گفتم: من با تمام بدی ها خیلی مراقب بودم که حق کسی را در زندگی ام وارد نکنم. حتی در محل کار، بیشتر می ماندم تا مشکلی: نباشد. تمام بیماران از من راضی هستند و
آن فرشته گفت: بله، درست می گویی، اما هزار و صد نفر از مردان هستند که به آنها در زمینه حق الناس بدهکار هستی!
وقتی تعجب مرا دید، ادامه داد: خداوند به شما قد و قامت و چهره ای زیبا عطا کرد، اما در مدت زندگی، شما چه کردی؟! با لباس های تنگ و نامناسب و آرایش و موهای رنگ شده و بدون حجاب صحیح از خانه بیرون می آمدی، این تعداد از مردان، با دیدن شما دچار مشکلات مختلف شدند.
بسیاری از آنها همسرانشان به زیبایی شما نبودند و زمینه اختلاف بین زن و شوهرها شدی. برخی از مردان جوان که همکار یا بیمار شما بودند، با دیدن زیبایی شما به گناه افتادند و...
گفتم: خب آنها چشمانشان را حفظ می کردند و نگاه نمی کردند. به من جواب داد: شما اگر پوشش و حریم ها و حجاب را رعایت می کردی و آنها به شما نگاه می کردند، دیگر گناهی برای شما نبود...
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
بعد از اینکه انسان از گناهی #توبه می کند و دیگر سمتش نمی رود، گناهانی که قبلا مرتکب شده کاملا از اعمالش حذف می شود ، آنجا رحمت خدا را به خوبی حس کردم.
📗کتاب سه دقیقه در قیامت
🔵 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ من وقتی از آنجا به
اهل دنیا نگاه می کردم،
احساس کردم برخی آدم ها با رفتارشان همین الان اخلاق بهشتی دارند. کسانی که به دیگران خالصانه محبت می کنند، هدیه می دهند،
حتی کسانی که خالصانه به بندگان خدا لبخند می زنند؛ همه این کار ها باعث می شود بوی بهشت در دنیا پخش شود...
📚 کتاب با بابا
https://eitaa.com/yazahramadad135
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
*بعد از اینکه انسان از گناهی توبه می کند و دیگر سمتش نمی رود، گناهانی که قبلا مرتکب شده کاملا از اعمالش حذف می شود. آنجا رحمت خدا را به خوبی حس کردم. حتی اگر کسی حق الناس بدهکار است اما از طلبکار خود بی اطلاع است، با دادن رد مظالم برطرف می شود. اما حق الناسی که صاحبش را بشناسد باید در دنیا برگرداند. حتی اگر یک بچه از ماطلبکار باشد و در دنیا حلال نکرده باشد، باید در آن وادی صبر کنیم تا بیاید و حلال کند.*
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
═❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ ❁═
https://eitaa.com/yazahramadad135
شماره کارت رد مظالم (ادای حق الناس ها)
⭕️روی شماره کارت کلیک کنید، کپی می شود
💳
5892107044245937
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹با تعجب مشاهده کردم که...
✍ رفتم صفحه (کتاب اعمال) بعد. آن روز هم پر از اعمال خوب بود. نماز اول وقت، و مسجد، بسیج، هیئت، رضایت پدر و مادر و...
فیلم تمام اعمال موجود بود، اما لازم به مشاهده نبود.
خیلی از کارهای خوبی که فراموش کرده بودم تماما برای من یاد آوری می شد. اما با تعجب دوباره مشاهده کردم: که تمام اعمال من در حال محو شدن است!
گفتم: این دفعه چرا؟ من که
در ایـن روز غیبـت نـکـردم!؟
جوان (مأمور الهی) گفت: یکی از رفقای مذهبی ات را مسخره کردی. این عمل زشت باعث نابودی اعمالت شد.
خوب به یاد داشتم که به چه چیزی اشاره دارد. من خیلی اهل شوخی و خنده و سرکار گذاشتن رفقا بودم. با خودم گفتم: اگه این طور باشه که خیلی اوضاع من خرابه!
🔺رفتم صفحه بعد، روز بعد هم کلی اعمال خوب داشتم. اما کارهای خوب من پاک نشد. با اینکه آن روز هم شوخی کرده بودم، اما در این شوخی ها، بارفقا گفتیم و خندیدیم، اما به کسی اهانت نکردیم. غیبت نکرده بودم. هیچ گناهی همراه با شوخی های من نبود. برای همین، شوخیها و خندههای من، به عنوان کار خوب ثبت شده بود. با خودم گفتم: خدا را شکر.
📚سه دقیقه در قیامت
@yazahramadad135
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
*بعد از اینکه انسان از گناهی توبه می کند و دیگر سمتش نمی رود، گناهانی که قبلا مرتکب شده کاملا از اعمالش حذف می شود. آنجا رحمت خدا را به خوبی حس کردم. حتی اگر کسی حق الناس بدهکار است اما از طلبکار خود بی اطلاع است، با دادن رد مظالم برطرف می شود. اما حق الناسی که صاحبش را بشناسد باید در دنیا برگرداند. حتی اگر یک بچه از ماطلبکار باشد و در دنیا حلال نکرده باشد، باید در آن وادی صبر کنیم تا بیاید و حلال کند.*
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
═❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ ❁═
https://eitaa.com/yazahramadad135
شماره کارت رد مظالم (ادای حق الناس ها)
⭕️روی شماره کارت کلیک کنید، کپی می شود
💳
5892107044245937
🔻#تجربه_نزدیک_به_مرگ
♨️صـــدقــــه
🔹در ميان روزهايي كه بررسي اعمال آنها انجام شد، يكي از روزها براي من خاطره ساز شد.
چون در آن وضعيت، ما به باطن اعمال آگاه ميشديم. يعني ماهيت اتفاقات و علت برخي وقايع را ميفهميديم.
چيزي كه امروزه به اسم شانس بيان ميشود، اصلاً آنجا مورد تأييد نبود، بلكه تمام اتفاقات زندگي به واسطهٔ برخي علتها رخ ميداد.
🔹روزي در دوران جواني با اعضاي سپاه به اردوي آموزشي رفتيم. كلاسهاي روزانه تمام شد و برنامه اردو به شب رسيد، نميدانيد كه چقدر بچههاي هم دوره را اذيت كردم.
بيشتر نيروها خسته بودند و داخل چادرها خوابيده بودند، من و يكي از رفقا ميرفتيم و با اذيت كردن، آنها را از خواب بيدار ميكرديم!
براي همين يك چادر كوچك، به من و رفيقم دادند و ما را از بقيه جدا كردند.
🔹شب دوم اردو بود كه باز هم بقيه را اذيت كرديم و سريع برگشتيم چادر خودمان كه بخوابيم.
البته بگذريم از اينكه هرچه ثواب و اعمال خير داشتم، به خاطر اين كارها از دست دادم!
🔹وقتي در اواخر شب به چادر خودمان برگشتيم، ديدم يك نفر سر جاي من خوابيده! من يك بالش مخصوص براي خودم آورده بودم و با دو عدد پتو، براي خودم يك رختخواب قشنگ درست كرده بودم.
چادر ما چراغ نداشت و متوجه نشدم چه كسي جاي من خوابيده، فكر كردم يكي از بچهها ميخواهد من را اذيت كند، لذا همينطور كه پوتين پايم بود، جلو آمدم و يك لگد به شخص خواب زدم!
يكباره ديدم حاج آقا... كه امام جماعت اردوگاه بود از جا پريد و قلبش را گرفته و داد ميزد: كي بود؟ چي شد؟
🔹 وحشت كردم. سريع از چادر آمدم بيرون. بعدها فهميدم كه حاج آقا جاي خواب نداشته و بچهها براي اينكه مرا اذيت كنند، به حاج آقا گفتند كه اين جاي حاضر و آماده براي شماست!
🔹اما لگد خيلي بدي زده بودم. بنده خدا يك دستش به قلبش بود و يك دستش به پشتش!
🔹حاج آقا آمد از چادر بيرون و با عصبانيت گفت: الهي پات بشكنه، مگه من چيكار كردم كه اينجوري لگد زدي؟
جلو رفتم و گفتم: حاج آقا غلط كردم. ببخشيد. من با كسي ديگه شما را اشتباه گرفتم. اصلاً حواسم نبود كه پوتين پايم كردم و ممكن است ضربه شديد شود.
🔹خلاصه اون شب خيلي معذرت خواهي كردم. بعد به حاج آقا گفتم: شرمنده، شما برويد بخوابيد، من تو ماشين ميخوابم، فقط با اجازه بالش خودم رو برميدارم.
🔹چراغ برداشتم و رفتم توي چادر، همين كه بالش رو برداشتم، ديدم يك عقرب به بزرگي كف دست زير بالش من قرار دارد!
🔹حاج آقا هم داخل شد و هر طوري بود عقرب رو كشتيم. حاجي نگاهي به من كرد و گفت: جان مرا نجات دادي، اما بد لگدي زدي، هنوز درد دارم. من هم رفتم داخل ماشين خوابيدم. روز بعد اردو تمام شد و برگشتيم.
🔹 روز بعد، من در حين تمرين در باشگاه ورزشهاي رزمي، پايم شكست. اما نكته جالب توجه اين بود كه ماجراي آن روز در نامه عمل من، كامل و با شرح جزئيات نوشته شده بود.
🔹جوان پشت ميز به من گفت: آن عقرب مأمور بود كه تو را بكشد، اما صدقهاي كه آن روز دادي، مرگ تو را به عقب انداخت!
🔹همان لحظه فيلم مربوط به آن صدقه را ديدم. يادم افتاد عصر همان روز، خانم من زنگ زد و گفت: فلانی كه همسايه ماست، خيلي مشكل مالي دارد. هيچي براي خوردن ندارند. اجازه دارم از پولهايي كه كنار گذاشتي مبلغي به آنها بدهم؟
گفتم: آخه اين پولها براي خريد موتور است. اما عيب نداره. هر چقدر ميخواهي به آنها بده.
🔹جوان گفت: صدقه مرگ تو را عقب انداخت. اما آن روحاني كه لگد خورد؛ ايشان در آن روز كاري كرده بود كه بايد اين ضربه را ميخورد. ولي به نفرين ايشان، پاي تو هم شكست.
بعد به اهميت صدقه دادن و خيرخواهي براي مردم اشاره كرد.
🔹 البته اين نکته را بايد ذکر کنم: «به من گفته شد که صدقات، صلهرحم، نمازجماعت و زيارت اهلبيت علیهم السلام و حضور در جلسات ديني و هر کاري که خالصانه براي رضاي خدا انجام دهي جزو مدت عمرت حساب نشده و باعث طولانی شدن عمر ميگردد.»
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
@yazahramadad135
🔻 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹 یک روز همسرم به من گفت: دختری را در مدرسه دیده ام که از لحاظ جسمی خیلی ضعیف است و چندین بار از حال رفته و...
من پیگیری کردم، او یک دختر یتیم و بی سرپرست است. امروز به منزل شان برویم. آدرس شان را بلدم.
باهم راه افتادیم.
🔹در حاشیه شهر، وارد یک منزل کوچک شدیم که یک اتاق بیشتر نداشت، هیچگونه امکانات رفاهی در آنجا دیده نمی شد. یکی یخچال و یک اجاق گاز در کنار اتاق بود.
مادر و دو دختر در آن خانه زندگی می کردند. پدر این دخترها در سانحه رانندگی مرحوم شده بود.
به بهانه ی خوردن آب، سر یخچال رفتم. هیچ چیزی در این یخچال نبود! سرم داغ شده بود. خدایا چه کنم؟!
خودم شرایط مالی خوبی نداشتم.
🔹چطور باید به آنها کمک می کردم؟ فکری به ذهنم رسید. به سراغ خالهام رفتم.
او همسر شهید و انسان مؤمن و دست به خیری بوده و هست. او را به منزل آنها آوردم. شرایط منزل شان را دید. خودم نیز کمی کمک
کردم و همان شب برای آن دو دختر، کاپشن و لباس مناسب خریدیم.
خالهام آخر شب با کلی وسایل برگشت و یخچال آنها را پر از مواد غذایی کرد.
🔹در ماه های بعد، تا توانست زندگی آنها را تأمین نمود.
وقتی در آن سوی هستی مشغول بررسی اعمال بودم، مشاهده کردم که شوهر خاله ام به سمت من آمد. او از رفقایم بود که شهید شد و در کنار دیگر شهدا در بهشت برزخی، عند ربهم يرزقون بود.
به من که رسید، در آغوشم گرفت و صورتم را بوسید. خیلی از من تشکر کرد.
🔹وقتی علت را سؤال کردم گفت: توفيق رسیدگی به آن
خانواده یتیم را شما به همسر من دادی، نمی دانی چه خیرات و برکاتی نصیب شما و همسر من شد. خدا میداند که با گره گشایی از کار مردم، چقدر از مشکلات دنیایی و آخرتی از شما حل میشود...
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
@yazahramadad135
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ متوجه شدم که یک خانم با شخصیت و نورانی پشت سر من، البته کمی با فاصله ایستاده اند! از احترامی که بقیه به ایشان گذاشتند متوجه شدم که مادر ما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند.
وقتی صفحات آخر کتاب اعمال من بررسی میشد و خطا و اشتباهی در آن مشاهده می شد، خانم روی خودش را بر می گرداند. اما وقتی به عمل خوبی می رسیدیم، با لبخند رضایت ایشان همراه بود.
تمام توجه من به مادرم حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود. من در دنیا ارادت ویژه ای به بانوی دو عالم داشتم. مرتب در ایام فاطمیه روضه خوانی داشتیم و سعی می کردم که همواره به یاد ایشان باشم.
نه فقط ایشان که تمام معصومین را در آنجا مشاهده کردم! برای یک شیعه خیلی سخت است که در زمان بررسی اعمال، امامان معصوم (ع) در کنارش باشند و شاهد اشتباهات و گناهانش باشند.
🔹 از اینکـه برخی اعمال من، معصومین را
ناراحت میکرد میخواستم از خجالت آب شوم...
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
@yazahramadad135