🔸باد مسموم و حکمت الهی
🔹حدود شصت سال قبل در فصل زمستان، باد مسموم شدیدی میآمد. به طوری که تمام درختها مسموم شدند و در نتیجه حتی یک درخت میوه دار باقی نماند.
و یک نفر در منزلش درخت زرد آلو کاشته بود و آن را خیلی دوست داشت. هنگامی که باد شروع شد، او اطراف درخت را با پارچه ضخیمی پوشانید تا باد به آن آسیبی نرساند.
آن سال، درخت زرد آلو، تنها درختی بود که میوه داد و چون این میوهها خیلی پرارزش بود، صاحب درخت مقداری از آن را به دوستان و بستگانش هدیه داد.
و در آن سال، هرکس این میوه را خورد، وبا گرفت و مرد؛ اما مردم عامی که نصیبی از میوه نبرده بودند، جان سالم به در بردند. معلوم شد که خداوند با باد مسموم خطر ابتلا به وبا را از بین برده و با
بلای کوچک، جلوی بلای بزرگ تر را گرفته بود.🌱
📚از مجموعه داستانهای شهید دستغیب
#شکرگزاری
#حکمت_الهی
5.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آیت الله فاطمی نیا از شیوه جالب محاسبات خدا میگوید 🌱
🎙آیت الله فاطمی نیا
#کلام_بزرگان
#بندگی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱هُـو الرزّاق ..
☘به قول یه بزرگی ،درسته ارزاق گرون شده اما رزّاق که عوض نشده ،حواست باشه هااا خدای هزار سال پیش،خدای امروز و خدای سالهای آینده هم هست و قطعا تدبیر همهی امور به دست خداست.
🌞سلام . صبح زیباتون بخیر بهترین ها
یافاطمةالزهراچله۳ توحید،دعای عهدوفرج،آیت الکرسی
ر: ممنون خانم میراب عزیزم ان شاءالله شما وهمه دوستان هم حاجت روا باشند برا مادرم دعا کن وبه اعضای گر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸صبح را آغاز میڪنیم
✨با نام خدایی
🌸ڪه همین نزدیڪیهاست
✨خدایی ڪه
🌸در تار و پود ماست
✨خدایی ڪه
🌸عشق را به ماهديه داد
✨و عاشقی را
🌸 در سفره دل ما جای داد
🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو
🌸🍃ارسال از طرف اعضای محترم کانالhttps://eitaa.com/yazahrayasynvaqea
حاجات شما روا إِنْ شاء الله
دعای امروز 🌷❤️🌷
خـدایـا🙏
در آخرین روز هـفته
تمنا دارم 🙏
تمـام گنـاهان
تمـام بدی ها
تمـام دشمنانی ها
تمـام حسادت ها
وتمـام چشم زخم ها را
از تمـام دوستانم دورکنی 🙏
آمیـــن ای فرمانروای حق و آشكار 🙏
🌸🍃ارسال از طرف اعضای محترم کانالhttps://eitaa.com/yazahrayasynvaqea
حاجات شما روا إِنْ شاء الله
یه گرگ و شتری به خاطر بالا بودن اجارهها، مشترکا یه خونه رو اجاره کرده بودن. هر روز صبح بچههاشون رو توی خونه میذاشتن و خودشون میرفتن دنبال تهیهی غذا.
یه روز که گرگ زودتر و دست خالی برگشته بود، یکی از بچهشترها رو خورد. وقتی سر و کلهی شتر از دور پیدا شد، گرگ زود جلو دوید و در حالی که سعی میکرد توی صداش نگرانی پیدا باشه، گفت: رفیق یکی از بچههامون نیست.
شتر با هول و ولا گفت:
از بچههای من یا بچه های تو؟
گرگ قیافهی حق به جانبی به خودش گرفت و گفت:
باز که ازون حرفا زدی! ما که بنامون بر "وفاق" بود. من و تو نداره؛ یکی از بچههای "ما".
شتر که هیچ وقت این قدر قانع نشده بود؛ دیگر چیزی نگفت و زندگی همچنان به خوبی و خوشی ادامه پیدا کرد؛ فقط بدیاش این بود که هر چند وقت یک بار یکی از بچهشترها کم میشد؛ و شتر ناراحت میشد؛ اما چون عوضش" وفاق ملی"شان سر جاش بود. چیزی نمیگفت.
عن امیرالمونین علی عليه السلام :
كَثرَةُ الوِفاقِ، نِفاقٌ.
وفاقِ زياد، [نشانه] نفاق است؛
غرر الحكم : ۷۰۸۳
مراقبت لازم هست تا
وفاق ملّی ، به نفاق ملّی تبدیل نشود
والا جای جلّاد و شهید به راحتی عوض خواهد شد