°•○●﷽●○
#ناحلـــه🌸
#قسمت_هفتاد_و_دو
اینو ک گفتم رفت از حیاط بیرون و گفت:
+یک دقیقه صبر کن. الان میام.
منتظر شدم تا برگرده.
ایستاده بودم که دیدم با کیفش داره میاد تو.
اتاق ریحانه رو بهش نشون دادم و خودم گوشیمو گرفتم و زنگ زدم به ریحانه که بیاد اینجا.
از استرس تمام تنم میلرزید.
چیزی هم نمیتونستم بگم.
اگه گریه هم میکردم مامان میفهمید.
سعی کردم ارامش خودمو حفظ کنم و جلوی اشکام رو بگیرم.
به تن بی جون محمد خیره شدم.
مامان دست گذاشت رو پیشونیش و
+وای خیلی داغه !
تب داره !
اینو گفتو کیفشو باز کرد که دستشو کشیدم عقب.
دستمو گذاشتم رو کیفشو با نگرانی گفتم:
_مامان صبر کن ریحانه بیاد بعد
مامان با این حرفم دستمو پرت کرد و گفت :
+تا اون بیاد این تشنج میکنه میمیره.
از اون موقع که تو رو بستری کردیم داروهات تو کیفم مونده
چندتا تب بر و تقویتی.
سوییچ ماشینشو پرت کرد سمتم و ادامه داد.
یه سرم تو صندوق عقب هست. برو بیارش.
چادرمو در اوردم و رفتم سمت ماشین.
یه کیف خیلی بزرگ بود که همیشه توش دارو بود.
از استرس سرم به اون گنده ای به چشمام نخورد.
ناچار کیفو برداشتم و صندوق رو بستم.
خواستم برم داخل که ریحانه اومد.
رو بهش گفتم:
_حال داداشت بده ،به مامانم گفتم.
میخواد بهش سرم بزنه.
اینو گفتم و باهم رفتیم بالا.
ریحانه باعجله رفت سمت محمد و اول به مامان سلام کرد. بعد دوباره شروع کرد به گریه و زاری کردن.
با گریه هاش محمد پلکشو باز کرد.
حس کردم انقدر حالش بده ک نمیتونه چشم هاشو باز نگه داره.
با دیدن قیافش دلم میخواست بزنم زیر گریه.
نمیتونستم اینجوری ببینمش.
مامان سرم رو از تو کیف در اوردو به من اشاره زدو گفت سرم و اویزون کنم به در کمد.
منم همین کار رو کردم.
بعدش هم از اتاق رفتم بیرون
پشت من ریحانه اومد بیرون و رفت تو آشپزخونه .
نگاهم دنبالش بود.
یه پارچه خیس کردو دوباره رفت تو اتاق.
کلافه سرمو لای دوتا دستم گرفتم و منتظر موندم.*
ادامـہ دارد...
نویسنده✍
#غیــن_میــــم🧡 #فـــاء_دآل💚
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حرام_است❌
⁵پاࢪت جدید از ࢪمان ناحلــــه تقدیم لبخندای نابتون🤤
¹پاࢪت اضافه هم هدیه از طࢪف ما به شما عزیزان😍
#پشتتریبون🎙
وظیفهیخیلیهامونالانجهادِعلمیه !...
اینکهیهعدهتون
اصراربهحضوردرجبههیمثلاجنگنرمدارید
وبهاینبهونه
درسومدرسهروبیخیالشدید
یعنی
حرفآقاروزمینانداختید…!
سربازیکه
وظیفهشوبهموقعندونهوخودشروسرگرم
کاریکنهکهدراولویتشنیست...
بهدرد
اسیریِدشمنمیخوره🚶🏻♂
#جهادعلمی
★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊
نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★
↓. 💎 .↓
@yazainab314
31.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•🔥📲•
.
.
توضیح مختصر و مفید درباره معاهدۀ ننگین FATF ✨💯
#FATF #سیاسی #گاندو #گاندو2
#نشر_حداکثری
♥↻••| @yazainab314
#تلنگرانہ
اگر روزي ،
بے منت دلے را
شاد ڪردي ..
بے " گناه " لذت بردی ☔️
بی ریا دستے را گرفتی ..
بدان آن روز را
زندگــــی♥️ ڪرده ای ..✨🌸.•||
ـــــــ❦͜͡♢͜͡🌙ــ۪ــہـ۸ـــــہـــــ۸ـــــ
@yazainab314 🌱
#طنز_جبهه😂
#لبخند_بزن_بسیجی☺️
🌿... تو پدافندي شلمچه👈 سه راه شهادت, که همیشه زیر آتیش توپ و خمپاره بود😍 يك هم سنگري داشتیم به نام "آقا فریبرز"😄 كه بالای سرش روی یه مقوا نوشته بود😵 هرگونه نماز با تضرع و خشوع ممنوع😵 نمازهای مستحبی, نافله, غفيله, جعفر طیار و... ممنوع😀دعا همراه با گریه ممنوع😍 خواندن زیارت عاشورا و خصوصا نماز شب در سنگر اکیدا ممنوع 😳 و مقوا را چسبانده بود بالای سرش😇 وراحت و بی خیال 👈 می خوابید زیر این نوشته اش....😄
🌿... يك روز با مسئول گردان رفتيم بهشون سر بزنيم،✌رسیدیم و رفتیم داخل سنگرشان 😁فرمانده گردان گفت نماز عصرم را نخوندم و شروع كرد به نمازخوندن🙌اون هم با چه حال خوبی... 😵 يك دفعه چند تا خمپاره خورد كنار سنگر😬 فریبرز, سریع رو به فرمانده گردان کرد و گفت👈 پدر صلواتي😄دیدی معنویت رفت بالا و خمپاره آمد😇فریبرز در یک حرکت سریع😟 و غافلگیرانه😵 تا ديد معنويت سنگر زياد شده يه قابلمه برداشت و شروع كردن به خواندن شعرهای فکاهی و خنده دار...😄در كمال تعجب ديدیم خیلی سریع آتش خمپاره ها قطع شد...😰 برگشت رو به فرمانده گردان گفت👈 عزیز دلم, من تمام زحمتم اینجا این است که, داخل این سنگر معنویت شکل نگیرد 😚و شما آمدید داخل سنگر, معنویت ترزیق می کنید😝 حالا ديديد من حق دارم تمام مستحبات را اینحا ممنوع اعلام کرده ام😎
🌿...تا یادم نرفته بگم موقع شروع عملیاتها ودر زیر آتش دشمن همه یکصدا فریاد می زدند👈 "حسین جان, کربلا ولی فریبرز بر خلاف همه می گفت, یا "امام رضا (ع) غریب" میشه یه بار دیگه زیارت مشهد را نصیب ما کنی, وکار بدین جا هم ختم نمی شد👈اگر شدت آتیش دشمن زیاد میشد😞 تمام امامزاده ها را از حضرت معصومه (س) و شاهچراغ و شاه عبدالعظیم و... همه رو یکی یکی ردیف می کردبرای خدا😍 و در مناجات هائی بی نظیر روبه خدا 🙌 می گفت شما ما را نجات بده از دست این بعثی ها👈 بهت قول میدم هرچی امامزاده تو ایران است, زیارت کنم😉 و بعد عملیات هم به بچه ها می گفت👈 دیدید "شهادت, لیاقت منو نداشت"...😄
#لبخندخاڪے🤣🌱
@yazainab314
به اندازه ای که از سریال گاندو حمایت کردیم و # زدیم
اگه منتظر امام زمانمون بودیم و هر روز به یادشون بودیم تا الان ظهور کرده بودن😔
این پیامو پخش کنید تا آمار #امام_زمان بیشتر از این بشه
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان#امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان#امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان #امام_زمان
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ
♦️ ازدواج دو پزشک جوان در نیمه شعبان
🔹مهریه عروس خانم ۳۱۳ عمل جراحی رایگان برای نیازمندان
★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊
نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★
↓. 💎 .↓
@yazainab314
هدایت شده از تـمَـدُّن سـازانِـ نـسـلِ ظُهـور
°
•
#به_وقت_نماز✨
گوش بده به بانگ اذان👂🏻
میبینی چقدر دلنشینه رفیق جآن؟!😉
بریم که خدا جون داره صدامون میزنه 😍
بریم که لبریز بشیم از عشق خدا 💚
التماس دعای فرج و سلامتی یوسف زهرا |عج| و در آخر هم برای ما 🤩