eitaa logo
تـمَـدُّن سـازانِـ نـسـلِ ظُهـور
1.2هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
6.3هزار ویدیو
428 فایل
هُوَالرَّزّاق 🌸🍃گـروه فرهنگـی_اجتماعی تمـدن سـازان نسـل ظـهـور🍃🌸 سخنی وحرفی درخدمتیم👇 @yazahra4565 @nega_r83 📱پیجمون در اینستاگرام yazainab314 📢شرایط کپے ،تب و کارهای صورت گرفته شده @dokhtaran_Nassle_Zohor 🛍 کانال فروشگاه نسل ظهور @nassle_zohorr
مشاهده در ایتا
دانلود
❣همسر فرعون تصميم گرفت که عوض شودو شُد یکی اززنان والای بهشتی... ❣پسرنوح تصميمي برای عوض شدن نداشت، پس غرق شدو شُددرس عبرتی برای آیندگان... 😳اولی همسر يک طغيانگر بود، 😳و دومی پسر يک پيامبر...!!!😥 ⚠️ براي عوض شدن هيچ بهانه ای قابل قبول نيست. ✅اين خودت هستی که تصميم می گيری تا تغییر کنی...🍃🍃🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊 نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★ ↓. 💎 .↓  @yazainab314
🍃 استغفارڪن‌غم‌ازدݪت‌میره!!‌ اگر‌استغفارڪردۍوغم‌ازدݪت‌نرفت،‌ یعنۍدارۍخالۍبندۍمیڪنۍ( : ‌بگردگناهتوپیداڪن‌واعتراف‌ڪن‌بهش .. -استادپناهیان🎈 ★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊 نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★ ↓. 💎 .↓  @yazainab314
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷همۀ بدی‌هایت را به خدا بگو...🌷 👈🏻 وقتی بدی‌هات رو بگی خدا برای تک‌تکش کمک‌ات خواهدکرد...🌹🌹🌹 @yazainab314
فرمود : در دل هر سختی آسونی نهفته است. انَّ مَعَ العُسرِ یُسرا سختی روزه برای چیست؟برای‌ظرفیت‌سازی‌ما. با ظرفیت که شدیم همه چی آسون میشه🌱 シ︎ ❥︎ @yazainab314
♨️ پخش مستند «گاندو ۱» از شبکه‌ی سه سیما 🔻 مستندی درباره‌ی شخصیت اصلی سریال «گاندو ۱» به همراه سکانس‌هایی از این سریال در قالب مستندی ۵۰ دقیقه‌ای آماده پخش گردید. 🔻 در این مستند، برای اولین بار تصاویر و فیلم‌های دیده نشده‌ای به نمایش درمی‌آید که نشان از پشت پرده‌ی سرویس‌های جاسوسی آمریکا دارد و «جیسون رضائیان» طی گفت‌و‌گویی از توطئه‌های عوامل بیگانه در ایران و منطقه پرده برمی‌دارد. هم‌چنین در این مستند که تولید گروه مستند موسسه‌ی فرهنگی هنری اندیشه‌ی شهید آوینی است، به عوامل نفوذی داخلی که در طی پروژه‌ی جاسوسی با «جیسون رضائیان» همکاری می‌کردند، اشاره می‌شود. 🔻 به گزارش روابط عمومی موسسه‌ی فرهنگی هنری اندیشه‌ی شهید آوینی، مستند «گاندو ۱» با مروری به شخصیت «جیسون رضائیان»؛ جاسوس دوتابعیتی ایرانی آمریکایی که سوژه‌ی اصلی سریال پُرمخاطب «گاندو ۱» بود، در روز چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ماه بعد از سریال تلویزیونی «یاور» از شبکه‌ی سه سیما پخش خواهد شد. 🗓 چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت‌ماه ⏰ بعد از سریال یاور 📺 شبکه‌ی سه سیما シ︎ ❥︎ @yazainab314
~🕊 ^'💜'^ هرموقع‌ که‌ موضوع‌ شهادت‌ به‌ میان‌ می‌آمد، بهش‌ می‌گفتم: «تو دوتا بچه‌ کوچک‌ داری..!» میگفت: بی‌بی‌ زینب‌ خودش ‌مواظب‌ بچه‌هامه..» ♥️🕊 ★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊 نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★ ↓. 💎 .↓  @yazainab314
🌿 همیشہ‌میگفت : برای‌اینکہ‌گره‌محبت‌ما برای‌همیشہ‌محکم‌بشہ بایددرحق‌همدیگہ‌دعاکنیم((:♥! شهیدعباس‌دانشگر❤️🌻 ★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊 نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★ ↓. 💎 .↓  @yazainab314
بسم الله الرحمن الرحیم 🌿 سلام و نور ✋🏼✨ رفقآ ما برای یک نفر که در آی سیو بستری هستند، خواستار خوندن کل قرآن هستیم و این جز هایی که بهتون میگم هنوز خونده نشده. 🌸 هر کس که میتونه بخونه به پیوی بنده بهم اطلاع بده 👈🏼 @yazahra4599 🦋 🌙جزء ⁸: ✅ 🌙جزء ⁹: 🌙جزء ¹⁰: 🌙جزء ¹²: 🌙جزء ¹³: 🌙جزء ¹⁴: 🌙جزء ¹⁵: 🌙جزء ¹⁶: 🌙جزء ¹⁷: 🌙جزء ¹⁸: 🌙جزء ¹⁹: 🌙جزء ²⁰: 🌙جزء ²¹: 🌙جزء ²²: ✅ 🌙جزء ²⁴: ✅ 🌙جزء ²⁵: ✅ اجرکم عندالله ☘🕊 シ︎ ❥︎ @yazainab314
توجه❗️ توجه❗️ این یک فراخوان از طرف گروه «تــمـــدن ســـازان 🕊نــســـلـــ ظــهــور🌕» است...👇 خب رفقا خوبین؟خوشین؟سلامتین؟😍 میخوایم یه چالش برگزار کنیم،موافقین؟؟؟🤨 معلومه که موافقین...!😉✌️ خب حالا این موضوع چالش چی هست...؟🧐 اسم چالش مون ﴿چالش برادر شهید﴾است🤩 حالا چجوریه...!؟🧐 شما اسم برادر شهیدتون رو به ما میدین و ما اون رو داخل کانال قرار میدیم بعد هم برای شادی روحشون نفری 10 صلوات میفرستیم😇 اینجوری هم شما ثواب میکنید😉هم اینکه روح برادر شهیدتون رو شاد کردین😍 خب حالا اونایی که دوست دارن توی این چالش شرکت کنن 👇 اسم(مستعار) + اسم برادر شهیدتون رو پی وی من بفرستین تا داخل کانال قرارشون بدیم🙃 آها راستی مدت زمان چالش مون هم نا محدوده تا هر وقت دلت خواست میتونی شرکت کنی🤗✌️ @yazahra4568 اینجا در خدمتتون هستم😎👆
اعضای جدید خیلی خیلی خیلی خوش اومدین 🤩🧡 برامون خیلی عزیزین😌 و برامون بمونید و از اعضای موندگارمون باشید🌸😎
🦋 ماهمیشھ‌فکرمیکنیم‌شھدایه کارخاصی‌کردن‌کہ‌شھیدشدن! ، نه‌رفیق . .🖐🏽 خیلی‌کارهارونکردن‌کہ‌شھید شدن :))💔🕊 🌱 🕊 ★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊 نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★ ↓. 💎 .↓  @yazainab314
ازحاج‌آقاپرسید: - حاج‌آقاچیکارکنم‌سمت‌گناه‌نرم؟ + اول‌بایدببینےعاملِ‌گناه‌چیہ! زمینہ‌ش‌روازبین‌ببری!👌🍃 امابھترین‌راهِ‌حل‌اینہ‌کہ‌خودت‌رو‌ بہ‌کارخدامشغول‌کنے..🙂🍃 آدم‌بیکاربیشتردرمعرض‌گناهہ..!🔔 اللّٰھـُــم ؏ـجِّل لِوَلیڪَ الفَرَج ★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊 نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★ ↓. 💎 .↓  @yazainab314
🔘 :⇩ 🖥📌 رزمنده ای كه در فضای سایبر میجنگی، برای فشردن كلید های كامپیوتر وضو بگیر و با نیت قربت الی الله مطلب بنویس. بدون كه تو مصداق و ما رمیت اذ رمیت ... هستی، شما در شبهای تاریك جبهه سایبری از میدان مین گناه عبور می كنید. مراقب باشید، به شهدا تمسك كنید بصیرتتون را بالا ببرید كه تركش نخورید، رابطه خودتونو با خدا زیاد کنید، با اهل بیت یکی بشید و در این راه گوش به فرمان آنها باشید. ★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊 نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★ ↓. 💎 .↓  @yazainab314
『🌼'!』 🚶🏻‍♂ "ان‌اللّھ‌لا‌یغیر‌ما‌بقوم‌حتی‌یغیروا‌ما‌بانفسهم" مشتے! خداهم‌تو‌قرآن‌میگه‌من‌ سرنوشت‌قومی‌که خودشون‌تصمیم‌نگیرن‌رو‌تغییر‌نمیدم! بعدشما‌میگے‌رای‌نمیدی :/ نکنه‌منتظری‌از‌آسمون‌وضعیت‌کشور‌تغییر‌کنه😐👌🏿 ! ★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊 نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★ ↓. 💎 .↓  @yazainab314
ستارخان در خاطراتش می گوید: من هیچوقت گریه نکردم، چون اگر گریه می کردم آذربایجان شکست می خورد و اگر آذربایجان شکست می خورد ایران شکست می خورد. اما در زمان مشروطه یک بار گریستم. و آن زمانی بود که 9 ماه در محاصره بودیم بدون آب و بدون غذا. از قرارگاه آمدم بیرون، مادری را دیدم با کودکی در بغل، کودک از فرط گرسنگی به سمت بوته علفی رفت و بدلیل ضعف شدید بوته را با خاک ریشه می خورد، با خودم گفتم الان مادر کودک مرا فحش می دهد و می گوید لعنت به ستارخان. اما مادر، فرزند را در آغوش گرفت و گفت: "اشکالی ندارد فرزندم، خاک می خوریم، اما خاک نمی دهیم." آنجا بود که اشک از چشمانم سرازیر شد ... زنده و جاویدان باد نام کسانی که بخاطر عزت این مملکت و آب و خاک، جانانه ایستادند 💪👏🏻 シ︎ ❥︎ @yazainab314
° • ✨ گوش بده به بانگ اذان👂🏻 میبینی چقدر دلنشینه رفیق جآن؟!😉 بریم که خدا جون داره صدامون میزنه 😍 بریم که لبریز بشیم از عشق خدا 💚 التماس دعای فرج و سلامتی یوسف زهرا |عج| و در آخر هم برای ما 🤩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠یک راه حل عملی برای رسیدن به آرامش💠 ★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊 نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★ ↓. 💎 .↓  @yazainab314
🔰 سیره شهدا 🔹وقتی می‌خواست درس بخواند، از پایگاه خارج می‌شد و در سرمای راهرو می‌نشست. چراغ‌های راهرو در شب روشن بود. 🔺می‌گفت: «این درس را برای خودم میخوانم. درست نیست از نوری که هزینه آن از طریق بیت‌المال پرداخت می‌شود، استفاده کنم.» 🔸شهید مدافع حریم اهل‌بیت، محمدهادی ذوالفقاری ★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊 نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★ ↓. 💎 .↓  @yazainab314
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•○●﷽●○ 🌸 سلام کردو به دو سه نفر دست داد و بعدش هم تو یه ردیف جلو تر از صندلی من نشست.بچه ها شروع کرده بودن به پچ پچ کردن در گوش هم. نمیدونستم چی میگن ولی به اون نگاه میکردن و زیر لب یه چیزایی میگفتن و میخندیدن. با بغل دستیش مشغول حرف زدن شد که چشم ازش برداشتم و توجهم رو به گوشیم دادم که در کلاس با شدت بیشتری باز شد و استاد وارد کلاس شد به احترامش ایستادیم و بعد از چند ثانیه نشستیم. تقریبا پنجاه و خوردی ساله به نظر میرسید. با موهای مشکی که بینش چندتا تار سفید پیدا میشد. محاسنش سفیدی داشت و مرد وجیهی به نظر میرسید . رو به ما سلام کردو روی صندلی نشست به لیست تو دستش یه نگاه انداخت و بعد خودش رو معرفی کرد و مدل تدریس و امتحاناش رو توضیح داد به نظر سخت گیر نمیرسید و میشد باهاش کنار اومد. بابت به خیر گذشتن اولیش خدارو شکر کردم. لیست و دوباره گرفت دستش و شروع کرد به حضور غیاب کردن.به بچه ها نگا میکردم تا اسماشونو یاد بگیرم "ابتکار محمد حسام " اسمش برام جالب بود سرمو چرخوندم تا پیداش کنم که دیدم همون پسریه که قبل از استاد وارد شد دستشو برد بالا که استاد روش دقیق شد +محمد حسام تو چرا اینجا نشستی؟ _سلام استاد +سلام _هیچی دیگه یه مشکلی پیش اومده بود اواخر ترم یادتونه که چند جلسه نبودم واسه ترم هم نرسیدم سر جلسه. استاد خندید و گفت: +تموم کردی کار مستندتو؟ _نه استاد یه قسمتش مونده دعا کنید ، فقط دعا کنید اونی که میخوام پیدا شه +خیلی خوب ان شالله استاد سرش رو برد پایین که اسم بعدیو بخونه ولی به حالتی که انگار چیزی یادش اومده رو به ابتکار گفت: +ببینم داشتی رو طراحی یه شهید کار میکردی درسته؟ لبخند زد و _بله درسته +چیشد تمومش کردی؟ _این یکیو دیگه بله استاد +عه چه خوب خداروشکرداری عکسشو نشونم بدی؟ _اصلش باهامه +دیگه بهتر، ببینمش از تو کیف طراحی مهندسی مشکی ای که همراهش بود یه چندتا کاغذ آ سه که رو هم بودن در اورد که استاد گفت +بیارش بده به من از جاش بلند شد و رفت سمت استاد و کاغذا رو روی میزش گذاشت چندتا رو برداشت و با لبخند به کاغذی ک روی میز بود خیره شد پسر جذاب و خوبی به نظر میرسید،حالا به اضافه ی اینکه روی تصویر یه شهیدم کار کرده بود،چون هر کسی واسه اینجور چیزا وقت نمیزاره قطعا ادم مقیدی بود که واسه کشیدن عکس شهید وقت گذاشته بود دلم میخواست طراحیشو نشون بده منم ببینم.استاد با حیرت به چیزی که رو به روش بود زل زد و چند بار زیر لبش گفت +احسنت احسنت!باریک الله خیلی خوب شده! و بعد کاغذ رو گرفت سمت ما و گفت : +این یعنی هنر ! تا چشمم خورد به تصویر کشیده شده ی روی کاغذ ،از تعجب دهنم وا موند و قلبم به تپش افتاد . نفهمیدم چند ثانیه خیره به خوشگل ترین عکس بابا بودم که با صدای استاد به خودن اومدم. +چه شهید زیبارویی،اسمش چیه؟ _محمد دهقان فرد +به به _خب چیشد که این شهیدو انتخاب کردی واسه کشیدن؟ +اگه بخوام خیلی خلاصه وار بگم تو یه کلمه میتونم بگم "ناحله" استاد بهتون پیشنهاد میکنم اگه این کتاب رو نخوندید حتما مطالعه کنید زندگینامه ی همین شهیده قطعا همونجوری ک من مجذوبشون شدم شماهم میشید تو کلاس سرو صدا شدیک سری میخندیدن و دم گوش هم پچ پچ میکردن.قلبم انقدر خودشو محکم به قفسه ی سینم میکوبید که هر آن ممکن بود از دهنم بیرون بزنه . واقعا نمیدونستم باید چی بگم و چه عکس العملی از خودم نشون بدم متحیر به چهره ی ابتکار چشم دوخته بودم‌چه حکمتی بود؟نه‌من نمیخواستم به این زودی کسی بفهمه فرزند شهیدم وای خدایا ابتکار وسایلش رو از روی میز معلم جمع کردو سر جاش نشست وطراحیش رو توی کیفش گذاشت. دلم گرفت.چه داستان جالبی!چه بابای جالبی! تو وجود این پسره هم رخنه کرده بود . دلم میخواست داد بزنم و بگم بابا بهت افتخار میکنم ولی... تو حال خودم بودم که با شنیدن اسمم به خودم اومدم . +دهقان فرد زینب دستم رو بالا گرفتم. همه با تعجب برگشتن سمت من و زوتر از همه محمد حسام با حیرت چشم دوخت به من! استاد عینکشو زد بالا و با لبخند بهم نگاه کرد +تشابه اسمیه یا نسبت فامیلی؟ سرم رو انداختم پایین و چیزی نگفتم که استاد گفت +هوم؟ به بچه های کلاس نگاه کردم که همه در گوش هم یه چیزی میگفتن. دوباره نگاها بهم عوض شده بود .نگاهای پر از تحقیر نگاهای سرزنش امیز،نگاهایی که فقط وقتی میفهمیدن فرزند شهیدم بهم مینداختن. جنس این نگاها رو خوب میشناختم.
به محمد حسام نگاه کردم که با تعجب منتظر جواب من بود . دلم گرم تر شده بود سرم روتکون دادم _بله صداهای کلاس بالا رفت استاد چندبار زد رو میز که همه دوباره ساکت شدن +چه نسبتی داری ؟ _فرزند شهیدم. یه بار دیگه صداها رفت بالا .از هر جایی یکی یه تیکه ای مینداخت که لابه لای حرفاشون اسم سهمیه رو شنیدم دوباره همون حرفا و اتهام های همیشگی دوباره شنیدن حرف واسه چیزی که هیچ وقت ازش استفاده نکرد* ادامـہ دارد... نویسنده✍ 🧡 💚