🌻🌿🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻
🌻
༻﷽༺
#پـارٺ_هفتاد_سوم
#از_روزی_که_رفتی 🌻
رویا هرگز بچه نمیخواست؛شرط کرده
بود که هرگز بچه دار نشوند، صدرا هم
پذیرفته بود که پدر نشود؛آیا میتوانست
خود را از این لذت محروم کند؟
کودکش ناز کند و همسرش ناز بکشد و
صدرا پدرانه هایش را خرج کند.
لحظهای به همسر رها بودن اندیشید. به
احسان که پسرک آنهاست، قلبش تپش
گرفت و غرق لذت شد. پدر نشدن محال
بود...
آنهم وقتی مادر کودک اینگونه عاشقانه
نوازشگری بداند!
صدرا: از احسان برام بگو.
رها لبخند زد و اخم صدرا در هم رفت
_پسر خوبیه، خیلی مهربون ودوست
داشتنیه! دلش پاکه، وقتی با چشمای
قشنگش نگام میکنه دلم ضعف میره
براش.
رنگ از رخ صدرا رفت و وقتی برگشت
بیشتر کبود بود.
رها ادامه داد:
_اولین باریکه دیدمش دلم براشسوخت!
کوچولو و با صورت کثیف...
چطور امیر و شیدا میتونن این کارو با
این بچه انجام بدن!
نفس رفته بازگشت، رگ غیرت خوابید.
رها با شنیدن نام احسان، یاد نامزدش
نکرد،یاد احسان کوچک همخون او افتاد؛
یعنی واقعا رها اهل خیانت نبود؟! حتی
در ناخودآگاهش؟!حتی بعد از تماس رویا
که همه اش را شنیده بود؟
صدرا: رها... من منظورم نامزدته!
این بار رنگ ازرخ رها رخت بست:
_خب چی بگم؟
صدرا: دیگه ندیدیش؟
_برای سه ماه رفته بود عسلویه،
میخواست یه سر و سامونی به خودش
و زندگیش بده و بیاد برای عقد و... هیچ
خبری ازش ندارم.
صدرا: به هم تلفن نمیزنید؟
در ادامه با ما همراه باشید ☂
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦🌻 🌿🌻 🌻🌿🌻 🌿🌻🌿🌻 🌻🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻
🌻
༻﷽༺
#پـارٺ_هفتاد_چهارم
#از_روزی_که_رفتی 🌻
رها: نه؛محرم نبودیم که... ارتباط داشتن
با نامحرم به مرور باعث شکستن یهحریم
هایی میشه،نمیخواستم احساسم باهوس
آلوده بشه!
صدرا: دوستش داری؟
رها سکوت کرد. صدرا دلش لرزید:
_دوستش داری؟
رها سرش را به سمت شیشه برگرداند و
گفت:
_چیزی بود که گذشت، بهش فکر نمیکنم؛
اگه حسی هم داشتم چالش کردم واومدم
تو خونه ی شما!
مقابل در خانه حاج علی پارک کردند. رها
و صدرا خود را به حاج علی و آیه و ارمیا
رساندند و وارد خانه شدند.
خانه ی حاج علی ساده و کوچک بود.
وسایل خانه نو نبود اما تمیز بود.
حاج علی برای آیه و رها و سایه در تنها
اتاق خواب خانه رختخواب گذاشت و در
هال سه دست رختخواب برای مردها.
صدرا از رها پرسید:
_این خونه شونه؟
رها لبخند زد:
_قبالا تو همون کوچه ای که خونه مادر
سید مهدی بود، خونه داشتن. مادرآیه که
فوت کرد، حاج علی خونه رو فروخت و
یه خونه کوچیکتر خرید و باقی پولشو
داد تا سید مهدی بتونه یه خونه مناسب
نزدیک محل کارش اجازه کنه.
صدرا آهی کشید و شب بخیر گفت و کنار
ارمیا دراز کشید. حاج علی در آشپزخانه
بود؛ سر و صدایی میآمد. رها هم به کمک
حاج علی رفته بود.
صدرا رو به ارمیا گفت:
_حست چی بود وقتی بحث ازدواج آیه
خانم شد.
ارمیا: منظورت چیه؟
صدرا: نمیدونم، حس کردم نگاهت بی
منظور نیست.
در ادامه با ما همراه باشید ☂
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦🌻 🌿🌻 🌻🌿🌻 🌿🌻🌿🌻 🌻🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻
🌻
༻﷽༺
#پـارٺ_هفتاد_پنجم
#از_روزی_که_رفتی 🌻
ارمیا: اما منظور من اونی که تو فکرته
نیست؛ سید مهدی همه آرزوهای منو
داشت،فقط میخوام از نزدیک ببینمشون.
حس کنم خانواده داشتن چه حسی داره؛
من لایق شریک این زندگی شدن رو
ندارم، حتی فکرشم برام زیادیه
صدرا: پس خودتم میدونی که جنس ما
با اینا فرق داره؟
ارمیا: تو که میدونی فرق داریم چرا با
رها خانم ازدواج کردی؟
صدرا: مجبور شدیم؛ یه چیزتو مایه های
اتفاقی که برای آیه خانم قراره بیفته!
ارمیا: نکنه زنداداشت بود؟
صدرا: نه؛گفتم شبیه، اجباری بودن.
میدونی برادرم مرده؟
ارمیا: آره، صبح گفتی!
صدرا سرگذشتش را تعریف کرد:
_رها از جنس من نیست؛ شبیه آیه
خانومه...من و تو خیلی شبیه هم هستیم،
نمیدونم خدا چه بازیایی برامون راه
انداخته، برای منی که قراره یک سال
دیگه با دختری که عاشقشم ازدواج کنم؛
رهایی که میخوام قبل از ازدواجم تو
دنیای سختی ها رهاش کنم! تویی که
نگاهت پر از حسرته، آیه ای که مونده با
یه بچه ی بی پدر،بچه ای که شایدعموشو
پدر صدا کنه؛
شاید آیه خانم قویتر از رها باشه و زیر
بار ازدواج با برادر شوهرش نره، اما
آخرش می ره!
ما از جنس اونا نیستیم... بهش فکر
نکن! منم سعی میکنم بهش فکر نکنم.
میدونم روزی که رهاش کنم پشیمون
میشم و حسرت زندگی باهاش همیشه
توی قلبم میمونه!
_تو که داریش، رهاش نکن!
صدرا: ندارمش، گفتم که نامزد دارم؛ اون
از جنس خودمه، افکارش مثل منه.لباس
پوشیدنش مثل منه؛ به خاطر اون خیلی
دل رها رو شکستم.
رها هیچوقت اونطور که آیه خانم عاشق
سید مهدی بود عاشق من نمیشه!
رها حق داره عاشق بشه.
در ادامه با ما همراه باشید ☂
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦🌻 🌿🌻 🌻🌿🌻 🌿🌻🌿🌻 🌻🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻
🌻
༻﷽༺
#پـارٺ_هفتاد_ششم
#از_روزی_که_رفتی 🌻
جایی در قلبش با این حرف درد گرفت.
ارمیا: نامزدت ارزش از دست دادن این
دختر رو داره؟
_نه! ارزشش رو نداره؛ اما فرق من و رها،
فرق الماس و زغال سنگه.
ارمیا: چرا از جنس اون نمیشی و برای
خودت نگه نمیداریش؟
_تو میتونی از جنس سید مهدی بشی؟
ارمیا: من فکرشم نمیکنم، کار سختیه!
_منم نمیتونم، به این زندگی عادت کردم؛
سخته خودم و بعد اینهمه سال زندگی
آزاد، تو قید و بنِد دست و پا گیر کنم.
ارمیا: اگه عاشق باشی میتونی!
_نه من عاشق رها هستم و نه تو عاشق
آیه خانم!
ارمیا: شاید یه روز عاشقش بشی!
_امکان نداره، منم عاشق بشم اون عاشق
نمیشه!
ارمیا: خدا رو چه دیدی؟ مسیح میگه
خدا هر روز معجزه میکنه... هر بار که
صداش کنی، برات معجزه میکنه!
رها با ظرفی در دست بیرون آمد. ارمیا و
صدرا روی رختخوابشان نشستند. رها
ظرف را به سمت صدرا گرفت:
_حاج علی برای آیه یه کم حلوا درست
کرده،شما هم یه کم بخورید،خوش مزه است.
صدرا ظرف را گرفت و اندکی را در دهان
گذاشت. طعمش ناب بود به سمت ارمیا
گرفت:
_این چه طعم خوبی داره.
رها: آخه با آرد کامل و شیره انگور و
کره ی محلی درست شده،گلابشم درجه
یکه؛
حلوا غمزداست، هم شیرینی داره که قند
خون رو تنظیم کنه، هم گلاب داره که
سردیه، غم رو از بین ببره.
صدرا:وقتی سینامرد کسی نبود برامون
از اینا درست کنه!
صدایش حسرت داشت.
رها سرش را پایین انداخت...
در ادامه با ما همراه باشید ☂
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦🌻 🌿🌻 🌻🌿🌻 🌿🌻🌿🌻 🌻🌿🌻🌿🌻
♦️ #ساعت_هشت_عاشقی
🔸️️ساعت هشت هر شب و یک قرار
🔹️دو قطره اشک به چشم و دعای اذن دخول
🔹️اجازه میدهی ای هشتمین نگار رسول؟
🔸️ألسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی ابنِِ موسی الرّضٰآ المُرتَضٰی(علیه السلام)
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦
چرا باید رأی بدهیم ⁉️
خداوند سرنوشت قومی را تغییر نمی دهد مگر زمانی که خودشان تصمیم بگیریند.
#انتخابات
@yavaraniha
🥀نه حرم داره نه رواقی نه گنبدی نه چراغی
🥀دلم گرفته دوباره به یاد غربت بقیع
🏴 شهادت رییس مذهب شیعه حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام تسلیت باد.
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦
#سلام_امام_زمانم ♥️
و چقدر مبارک است🧡
صبحی که با نام تو آغاز می شود🧡
نام تو را.... نه یکبار 🧡
که باید با هر نفس آواز خواند🧡
الهی به امید تو
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦
107571_760.mp3
3.62M
#قرار_هر_صبح ☘
💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠
🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸
💟اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.💟
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج 🤲🏻
シ︎ ❥︎ @yazainab314
Mirdamad-Doa-Salamati.mp3
747.2K
#قرار_هر_صبح ☘
💠دعــای ســـلامتی امــام زمــــان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)💠
🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸
💟"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"💟
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج 🤲🏻
シ︎ ❥︎ @yazainab314