eitaa logo
تـمَـدُّن سـازانِـ نـسـلِ ظُهـور
1.2هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
6.3هزار ویدیو
428 فایل
هُوَالرَّزّاق 🌸🍃گـروه فرهنگـی_اجتماعی تمـدن سـازان نسـل ظـهـور🍃🌸 سخنی وحرفی درخدمتیم👇 @yazahra4565 @nega_r83 📱پیجمون در اینستاگرام yazainab314 📢شرایط کپے ،تب و کارهای صورت گرفته شده @dokhtaran_Nassle_Zohor 🛍 کانال فروشگاه نسل ظهور @nassle_zohorr
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱💚' علےدر عرشِ‌بالا بےنظیر است علےبر عالم‌و آدم امیر است به عشق نام‌مولایم نوشتم چه عیدۍ بهتراز عید غدیر است <۶روزتاعید‌عاشقے> 6⃣روزتاعیدغدیر😍🔰 @yazainab314
خیلیافکـرمی‌کنندحضرٺ‌ِزهرا جان‌ِخودشون‌روفداکردندبهـ‌خاطر‌ِ همسرشون‌علے[؏ ! اماایـن‌جماعـٺ‌غافلندونمی‌دوننـدکهـ هدف‌ِحضـرت‌زهرادفاع‌ازچیزِباارزش‌تری‌بود . . .🌿' آری؛ اوجانشوفدای‌امام‌زمانش‌کـرد…(: ولےمابرای‌برد‌ِتیـم‌ِفوتبالمون‌صادقانہ‌ترازفرج دعامی‌کنیم…! بهـ‌امیـدِروزی‌کهـ‌همہ‌ماسربازِمخلـص‌ِ امام‌زمانمــون‌باشـیم . . . .💚!(: 💚 |
シ︎ ❥︎ @yazainab314
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام خدای من، خدای تو، خدای دختر ها🦋 سلام به همه گل دخترای ناز ایران زمین 🤭😌 حال و احوال دلتون چطوره نازدونه های خلقت خدا؟!🙂❤️ میخوام یه خبر خیلی خوب بهتون بدممممممم😎🤩 آماده ایننننننن😕؟؟!! آرهههههههههه🙄؟؟!! پس همه به گوووووووووش📢، همه به گووووووووش📢 چالش داریم اونم چه چالشی😌✌️🏻 هر کی که میخواد خاطره یا اتفاق خوب و جالبی که درمورد حجاب براش افتاده رو برای ما بفرسته، ما هم به دو تا خاطره‌ی اول که تعداد سین بیشتری بخوره هدیه میدیم🤩😁 میپرسین چه هدیه ای؟؟!!🎁🧐 خب اینکه معلووووووومه 🤪 دو تا چادر گوگولی و خوشگل 😌😎 پس بدویین دخترا که وقت کمه هااااا🤨 ❌😱فقط تا شب سه شنبه۱۴۰۰/۴/۲۹ فرصت دارید که اثرتون رو به آیدی @ya_ghrib_madineh در پیامرسان ایتا بفرستید 🤗 شما حتما برنده اید😉💚 🧕🏻 ★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊 نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★ ↓. 💎 .↓  @yazainab314
تـمَـدُّن سـازانِـ نـسـلِ ظُهـور
به نام خدای من، خدای تو، خدای دختر ها🦋 سلام به همه گل دخترای ناز ایران زمین 🤭😌 حال و احوال دلتون چط
خب خب وقت چالش تموم شده و شرکت کننده ها تا عید غدیر یعنی ۱۴۰۰/۵/۷مهلت دارند که خاطره هاشون رو با قرار دادن در گروه ها و کانال های مختلف به بیشترین تعداد بازدید برسونن و برنده خوش شانس این قسمت از چالشمون باشن 🤩🤭😌 بریم که داشته باشیم خاطره های خیلی قشنگ رفقآمون رو 😎🌸 🧕🏻
🌿 شرکت کننده شماره 1⃣ سلام ما دو تا خواهر چادری هستیم، هر روز که میرفتیم باشگاه، مثل بیرون مان لباس میپوشیدیم، یعنی روسری ملن با ساقمان ست ، مدل روسری مان هم لبنانی خوشگل می‌بستیم و تنها چادری های باشگاه بودیم. یک روز من نتوانستم همراه خواهرم بروم... ولی وقتی خواهرموقتی که از باشگاه برگشت به من گفت وقتی داشتم لباسم را تعویض میکردم شنیدم مربی مان داشت با چند نفر از مادر ها حرف میزد و میگفت:《 دو تا دختر خواهرند و چادری هستند ولی وقتی میان میروند انقدر خوب و حجاب قشنگی دارند که آدم خوشش میاد و بسیار با ادب و خوش اخلاقن...). وقتی این رو خواهرم به من گفت بسیار خوشحال شدم و علتش این بود که در باشگاه نه تنها ما را هم مسخره نمیکردند، فهمیدم تازه خوششان هم آمده و تعریف هم میکردند. سیده زهرا ✨ 🧕🏻 «تــمـــدن ســـازان 🕊 نــســـلـــ ظــهــور🌕»
シ︎ ❥︎ @yazainab314
🌿 شرکت کننده شماره 2⃣ #چالش_حجاب 🧕🏻 «تــمـــدن ســـازان 🕊 نــســـلـــ ظــهــور🌕» シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦
🌿 شرکت کننده شماره 3⃣ وقتی کوچک بودم رفته بودیم مشهد پابوس امام رضا (ع) بعد زیارت رفته بودیم پاساژ که برام یه چادر جدید بخریم. وقتی اقای فروشنده ذوق من رو برای خرید چادر دیدن از من اسمم رو پرسیدن و من رو به این کار خوب تشویق کردن.پس از انتخاب چادر پدرم از اقای فروشنده درخواست تخفیف کردن و ایشون گفتن چون دخترتون در این سن کم به چادر و حجاب علاقه داره و سادات هم هستید این چادر هدیه من به دخترتون ... _____________________________ تازه به سن تکلیف رسیده بودم پوشش کاملی داشتم اما چادر به سر نمیکردم. مثل همیشه پس از نماز در حال خارج شدن از مسجد بودم که امام جماعت مسجد صدام زدند. وقتی به نزدشون رفتم ایشون حجاب من رو تحسین کردن و در نهایت هم گفتن که با داشتن چادر زیباتر میشی... تمام راه داشتم خودم رو با چادر تصور میکردم و در مورد صحبت های حاج اقا فکر میکردم.وقتی رسیدم خانه به مادرم گفتم که امروز عصر بریم برام یه چادر مشکی بگیریم... 🧕🏻 «تــمـــدن ســـازان 🕊 نــســـلـــ ظــهــور🌕»
シ︎ ❥︎ @yazainab314
🌿 شرکت کننده شماره 4⃣ ﷽ گفتین یه خاطره از چادرم بگم ...والا هم خاطره دارم از چادر هم یه عالمه درس و معرفت از چادر ... بچه که بودم وقتی برا اولین بار برا آبجیم چادر خریدن ،نمیدونم چه حسی بعم دست داد که به مامان وبابام گفتم منم چادر میخوام ولی بهم گفتن فعلا نمیتونیم برات بخریم بعدا میخریم اونقدر حسرت داشتن یه چادر تو دلم بود که نگو... اولسن چادری هم که پوشیدم همون چادر آبحیم بود که دیگه براش اندازه نبود و دادن به من ...با اینکه استفاده شده و شاید به ظاهر کهنه به نظر میومد ..ولی من چنان دوستش داشتم که حد وو اندازه نداشت ...اونقدر از پوشیدنش زوق کردم که انگار دنیا رو بهم دادن ...😃😃😃 اون چادر رو داشتم و داشتم تا رفتم کلاس چهارم کلاس چهارم که شدم در برهه ای از زمان متوجه شدم میخوام برم کربلا 😭😭😭 اونم با اون قد و قواره ی کوچیکم ولی نگو که رفتن به سفر کربلا همنا و خریدن یه چادر خوشگل آستین دار که دور سر و همچنین سر آستیناش یه ربان طلایی بود وایییی که چقدر ناز بود اون چادر ✨...یعنی من براش غششششششش 😭😭😇😇😇 واقعا دیگه بهتر از این نمیشد کربلا بخوام برم با یه چادر نوی خوشگل مثل پرنسسای قصر رویاها شده بودم ...👸✨🧚‍♀ خلاصه چادر رو خیلی دوست داشتم همچنان رو سرم نگهش داشتم اون زمان شاید معرفت زیادی نسبت به چادر نداشتم و فقط یه شور و حس و حال بچگی بود که منو به سمتش میکشوند ولی هرچی بزررگ و بزرگتر شدم فهمیدم نه بابا مثل اینکه چادر اصلا یه چیز دیگس اصلا یه دنیایی داره برا خودش هر چی بزگ و بزرگتر شدم یه چیز جدید از حجاب و عفاف رو یاد گرفتم فهمیدم که چادر اونی نیست که بشه باهاش هر مدل روسری ای ،مانتویی ،شلواری ،باهر مدل رنگی پوشید چادر ی که میراث حضرت زهراست ،اونی نیست که سرمون کنیم ولی صدای قهقهه ی خندهامون تو تمام کوچه پس کوچه های شهر بپیچه و انگار نه انگار که نامحرمی هست و خدایی بالا سرمونه و پرچم دار مکتب فاطمی هستیم یاد گرفتم چادر اونی نیست که مقل یه تیکه پارچه ی بی ارزش وقتتی فرسوده شد،بندازیش رو وسایلا یا به عنوان کهنه ازش برا گرد گیری خونه استفاده کنی و...⚠️⚠️⚠️ چادر حضرت فاطمه ،یه پارچه ی پر پولک و مهره یا با مدلای نامناسبی( مثل بعضی از چادرای الان )نبوده ... یه تیکه پارچه ی بی ارزش نبوده که هر تبهکاری تو زندان سرش بکنه و ارزش و حرمت چادر رو زیر سؤال ببره یا ... خلاصه که چادر نماد عشقه ...کی گفته کسی که چادر سر میکنه نمیتونه مردم رو به سمت خودش جذب کنه و مردم رو عاشق خودش بکنه ولی یه خانم بی حجاب ،با طرز پوششش ،یه زن عاشق پیشه است؟؟؟؟ چادر اصلا نماد عشقه . عشقه به طرف مقابله ...تو میخوای به طرف مقابلت ثابت کنی که من هم عاشق خودم هستم هم عاشق تو...نمیخوام زندگی تو رو خراب کنم ...نمیخوام قلب پاڪ تو رو با پوشش نامناسب خودم ،آلوده بکنم ... نمیخوام زندگی تورو از هم بپاسونم و تو رو نسبت به همسرت بی میل و دلسرد کنم و بینتون جدایی بندازم ...من نمیخوام نابودت کنم ...تو به عنوان مخلوق خدا ...به عنوان یک انسلن ..به عنوان یک موحودی که روح خدا در بدنشه ،از روح خداست ،دارای کرامت و احترامی ... همچنین خودمم هم دارای احترامم و نمیخوام خودم رو آلوده به گناه و معصیت بکنم ...نمیخوام کرامت خودم و خودت رو سرکوب بکنم ... خلاصه که ... چادرم بهم ثابت کرد که من یه پرنسسم 😎👸‌...یه پرنسس به هرکسی و به هرقیمتی خودشو نمیفروشه ...قمیت گزار ما خداست ... چادرم میتونه مثل چفیه و انگشتر رهبری ،برام مقدس و معجزه آفرین باشه ..میتونه مثل یه هیئت و حسینیه ای باشه که برم داخلش و برا مظلومیت مادر پهلو شکسته ،زار زار گریه کنم و به سر و سینه بزنم ... یه همدم و رفیق خوبیه برا تنهاییام ..برا مواقع بی کسی و درموندگی... میتونم وقتی دلم برا اون ماه پهلو شکسته ی بی نشون تنگ شد و بخوام برم تو بغلش و دست بکشه روی سرم و منو تو آغوش گرم مهربتان مادرانه ی خودش جا بده ،چادرمو تو بغلم بگیرم و بوسش کنم ...😘😘😍😍😭😭 من به زیبا بودن فصل بعدی زندگیم ایمان دارم ، تا زمانی که چادری باشم تا زمانی که پیرو راه فاطمی و مکتب فاطمی باشم 😌🌸 از کجا معلوم ...شاید دلیل تمام موفقیتام چادر و عنایات خود حضرت صدیقه ی کبراست 😊😃🌺 بله دیگه ... اصلا مگه میشه کسی که پاش به اتحادیه ی انجمن های اسلامی دانش آموزان و حوزه ی علمیه و کلاس قرآن باز بشه ،از کرامت چادر حضرت زهرا نباشه ؟؟؟؟ 🧕🏻 «تــمـــدن ســـازان 🕊 نــســـلـــ ظــهــور🌕»
シ︎ ❥︎ @yazainab314
🌿 شرکت کننده شماره 5⃣ سلام خاطره من درمورد حجاب برمیگرده به سه یا چهارسال پیش که همراه بعضی از بسیجیهای پایگاه ایام تاسوعا وعاشورا به تهران رفتیم تا عزاداری خودمون رو در حسینیه ی امام در کنار حضرت آقا ومداحان کشوری داشته باشیم البته توی این سه روز فقط یک روز نوبتمون شد وتونستیم داخل حسینیه جا بگیریم وآقا رو هرچند از دور اما واقعا ببینیم.. خلاصه توی این سه روز از محل اسکان تا حسینیه با مترو رفت وآمد داشتیم یکی از همین روزها بود که روی پله برقی بودیم داشتیم داخل راهرو های مترو میشدیم من ودوستم باهم صحبت میکردیم که متوجه دو تا دختر خانم سیزده چهارده ساله که حجاب درستی هم نداشتن شدیم که داشتند نگاهمون میکردند وباهم پچ پچ داشتند، با روی باز بدون هیچ آشنایی باهاشون سلام کردیم اونا اولش خیلی با تعجب به ما نگاه کردند وبعد از یک مکثی باما سلام کردن ما توی مترو هم مسیر بودیم وکنار هم نشستیم وبا هم خیلی زود صمیمی شدیم اون دختر خانوما میگفتن فکر میکردیم دخترایی با حجاب شما کسایی هستند که خیلی خودشون رو میگیرن وآدمای خشکی هستند که نمیشه باهاشون هم کلام شد واینکه ما اینجوری بدون هیچ آشنایی وبا اخلاق خوب باهاشون برخورد کردیم براشون جالب بود وگفتن ما دیدمون نسبت به افراد باحجاب تغییر کرد... این یکی از خاطرات خوبم درمورد حجاب هستش که من ودوستم هرچند جزئی تونستیم یکمی دیدگاه دونفر رو نسبت به حجاب و کسانیکه حجاب دارند تغییر مثبت بدیم.. 🧕🏻 «تــمـــدن ســـازان 🕊 نــســـلـــ ظــهــور🌕»
シ︎ ❥︎ @yazainab314
🌿 شرکت کننده شماره 6⃣ سلام 🙂 امید وارم حال همتون خوب خوب باشه 🙈✨ منم مثل تک تکتون ی دختر محجبه و چادری هستم که حتما اتفاق های جالب و قشنگی در باره حجاب برا همه ی ما افتاده ...🙃. حالا بریم براتون یه خاطره تعریف کنم ... البته خاطره در این باره زیاد برام اتفاق افتاده اما سعی میکنم قشنگ ترینش رو با لحن شیرینی براتون تعریف کنم 😘. . . . من از وقتی که یادم میاد چادر داشتم 🙂 ولی اجباری تا هفت ، هشت سالگی برای پوشیدنش نبود ... و اما متاسفانه سر مسائل کاری پدرم مجبور شدیم از شهرستان به تهران مهاجرت کنیم . چون شهر مون ، محلمون و خونمون رو عاشقانه دوست داشتیم از این موضوع خیلی ناراحت بودیم 😔 پدرم هم می خواستن قبل از رفتن به تهران حتما یه بار مارو ببره پیش امام رضا (ع)🙂 که از ایشون هم کسب اجازه کنیم 🙂 یادمه حال من یکی خیلی گرفته بود اون شب . نمی دونم چرا اون شب چیشد چی زد به سرم که دست و پاگیر مامانم شدم گفتم مامان من چادر می خوام اگه برام چادر ندوزی نمیام مشهد😕 مامان من هم بنده خدا همه وسایل هارو جمع کرده بود بفرسته تهران نمی دونست چیکار کنه😅 و این شد که مجبور شد یکی از چادر هاشو دربیاره و با چرخ خیاطی زن عموم اینا برام کوتاه کنه 🤭 منم که اون موقع داشتم بال درمیاوردم 😅 خلاصه صبح زودش زن عموم با دختر عمو و پسر عموم ما رسوندن راه آهن و رفتیم به سمت مشهد الرضا ...😍 رسیدیم مشهدو بعد کمی خستگی در کردن ، راهی حرم شدیم 😍 حتما رفتید و می تونید حس حال اون موقع رو تصور کنید 😍 رفتیم داخل منم چادرم دستم بود ... ی جا نشستم یکم زیارت نامه خوندم ... خیلی حس عجیبی بود ، چادرم رو سرم کردم . همون جا به خود آقا امام رضا قول دادم محافظ امانتی که رو سرمه باشم 🙃 مبادا دلبسته افکار غربی شوم 🙂 البته من خیلی چیزا از آقا هدیه گرفتم ، اینم یه چیز😍❤️ تازه برای اولین بار تو حرم امام رضا راه رفتم...😭 خلاصه این شد قصه رسما چادری شدن من...🙂 حالا بعد این قصه کلی اتفاق برام افتاده مثل ... تو مدرسه غیر دولتی که میرفتم ، دخترا زیاد حجاب نداشتن ، منم فقط هفت سالم بود کلاس اول بودم.😄 یادمه بر خلاف ناظم هایه دیگه ی ناظم باحجاب تو مدرسه داشتیم 🙂 که اتفاقا دوست مادرم هم بودن . خیلی دوسش داشتم چهرش همیشه یادم می مونه .😇 منو خیلی دوست داشت چون جزو معدود نفر هایی بودم که حجابم رو رعایت می کردم 😅 تو ی همایشی بهم جایزه دادن و کارت قهرمان حجاب دادن بهم . یا ی بار تو ی بازار گل فروشی ی مرد مسن از چادرم خوشش اومد و یه دونه گل خوشگل بهم داد 🌷 و ی خانومه توی فرودگاه مهر آباد که قرار بود بریم مشهد بهم ی دستبند خوشگل داد 🙂 و کلی داستان خاطره دیگه 😍 امید وارم از خاطره من خوشتون اومده باشه 😇 و چادرتون رو روسرتون محکم تر کنید ... ممنون از شما ❤️ زهرا ✨ 🧕🏻 «تــمـــدن ســـازان 🕊 نــســـلـــ ظــهــور🌕»
シ︎ ❥︎ @yazainab314
🌿 شرکت کننده شماره 7⃣ امروز عصر که داشتم برمیگشتم خونه، توی اتوبوس ایستاده بودم. هوا هم گرم بود و اکثر مسافرها هم خسته و در راه برگشت به خانه (فرض ذهنی من) به یکی از ایستگاه ها که رسید، یکی از مسافرانِ نشسته، پیاده شد و یک صندلی خالی. این را هم بگم صندلی که خالی شده بود دقیقا پشت سر من بود و من اصلا ندیدم و متوجه نشدم که صندلی خالی شده؛ برای خودم ایستاده بودم که دیدم یکی داره با دست میزنه به پشتم، برگشتم؛ یک خانم‌ی که نوع پوشش شبیه به من نبود، به صندلی اشاره کرد و گفت «بیا بشین» تعجب کردم! و گفتم «ممنون خودتان بشینید» که در جوابم گفت: «نه شما چادر دارید سختتان‌ه ایستادن، بشین، من وایمیستم» یه لحظه (یعنی یک صدم ثانیه) رفتم در فکر که با چادر ایستادن برام سخته؟ الان توی این گرما، چادرم مزاحم‌ه؟ جواب‌م قطعاً نه بود، من سالهاست که پوشش چادر را برای خودم انتخاب کردم و هیچ‌وقت هم توی این سال‌ها، چادرم مایه مزاحمت و دست‌و‌پاگیری برام نبوده. باهاش دانشگاه رفتم، درس خوندم، کوه رفتم، فعالیت اجتماعی داشتم، در جمع‌های مختلف حضور داشتم، مسافرت رفتم و … هیچ‌وقت چنین حس و فکری نکردم که این “چادر” برام سختی میاره و مانع انجام کارها و فعالیت‌هام میشه. داشتم فکر می‌کردم چرا آن خانم و امثال آن خانم، فکر میکنند که چادر سر کردن برای ما مشکل‌ه و دردسرساز، حتی دوست دارم یک‌بار بتونم بنشینم و با یکی از آدم‌هایی که این تیپ تفکر را دارند صحبت کنم و حرف‌هاش را بشنوم. مسلماً یکی از دلایل‌ش شاید نوع عملکرد بعضی از “هم‌پوشش‌ی‌های” من باشه، یا مثلا ناآشنایی “غیرِ هم‌پوشش‌ی‌ها” با چادر و استفاده اجباری از آن و موندن یک خاطره نه چندان خوب از چادر براشون و … چندین دلیل دیگه که ممکنه برای هر شخصی وجود داشته باشه. 🧕🏻 «تــمـــدن ســـازان 🕊 نــســـلـــ ظــهــور🌕»
シ︎ ❥︎ @yazainab314
🌿 شرکت کننده شماره 8⃣ یکی از فرشتگان زمینی خدا از پیشمون رفته بود. از اقوام مادرم بود. انقدر پاک و مهربان بود که بعد مرگش او را فرشته ی زمینی نامیدیم که خدا او را پس گرفته است. زمانی که خبر تصادفش به گوشمان رسید منی که حتی برای فوت اقوام خود گریه نمی کردم گریه ام گرفت. با یاد خاطرات مان... هر چند ان خاطرات کم بودند... اما در هر خاطره فرشته بودن او پدیدار می شد و من هر لحظه خدا را شاکر بودم که با او دوست شده بودم و لحظاتی کم را در کنارش بودم. اسمش فاطمه بود و دختری چادری. من مانتویی بودم وحجابم خوب بود اما او بسیار مرا دوست می داشت. می گویند دل به دل راه دارد. همین طور است. من نیز او را بسیار دوست می داشتم. از ان خانواده های مذهبی نبودند که سخت بگیرند که من که مانتویی هستم حجابم نادرست است. نه.. انها بسیار با من خوب و گرم رفتار می کردند . برای همین من بسیار دوستشان داشتم. انها دیدگاه من را به افراد مذهبی عوض کردند... بعد از مرگش که به شیراز رفتیم و گفتند او را کنار مادر شهیدی که بسیار خدا را عبادت می کرده دفن کرده اند ، به او حسودی ام شد که.... خوشا به حالش برای خدا عزیز بوده... کاش من هم مانند او بودم... کاش من هم خوب باشم... و هزاران کاش دیگر... از شیراز که امدیم تغییر کردم... شدم دختری چادری... که همیشه شاکر خدایش بود... به همه کمک می کرد... قضاوت نمی کرد... غیبت نمی کرد... و... و من تمام این ها را مدیون به فاطمه، فرشته ی زمینی هستم. امیدوارم تمام دختران سر زمینم خدایشان را زود بشناسند و دل خود را با خدایشان یکی کنند فاطمه ✨ ابرکوه_ یزد 🧕🏻 «تــمـــدن ســـازان 🕊 نــســـلـــ ظــهــور🌕»
シ︎ ❥︎ @yazainab314
🌿 شرکت کننده شماره 9⃣ سلام من دختری بودم که حجاب کامل متاسفانه نداشت یه روز یه کتاب خوندم اسمش بود سه دقیقه در قیامت خیلی من رو متحول کرد و قول دادم که حجاب رو رعایت کنم 😍 کم کم رفتم توی راه شهدا چادری شدم من تویه خانواده ای هستم که حجاب رو رعایت نمیکنند زیاد همیشه هم من رو آزار میدن ولی من پایبند به این حجاب زهرایی هستم ☺️☺️☺️ _______________________________ یه شب هم خواب دیدم شهید حمید سیاهکالی مرادی به خوابم اومد و چادر انداخت روی سرم😢 🧕🏻 «تــمـــدن ســـازان 🕊 نــســـلـــ ظــهــور🌕»
シ︎ ❥︎ @yazainab314
🌿 شرکت کننده شماره 0⃣1⃣ در مدرسه بودیم که در دقایق پایانی کلاس خواستند موها را برای نظافت بگردند.موهایم را گشتند و داشتم مقنعه ام را درست میکردم تا موهایم دیده نشود.بنابراین مجبور شدم مقنعه ام را در بیاورم وا از ابتدا مرتب کنم.یکی از دوستانم که دید موهایم تا کمرم است گفت حیف این موها نیست که پشت چادر بماند؟.من هم با آرامش لبخندی زدم و گفتم حیف این موها نیست که هرکس و ناکسی ببیند؟ و سپس زنگ پایان مدرسه خورد چادرم را سرم کردم و به سمت خانه به راه افتادم 🧕🏻 «تــمـــدن ســـازان 🕊 نــســـلـــ ظــهــور🌕»
シ︎ ❥︎ @yazainab314
🌿 شرکت کننده شماره 1⃣1⃣ بهترین خاطره ی من در حرم امام رضا ﴿؏﴾ رخ داد که هنوز که هنوزه وقتی به یاد اون خاطره ی قشنگ میفتم لبخند روی لبم میاد😊 تقریبا کلاس چهارم بودم و رفته بودم نورالهدی ثبت نام کنم در باب و الجواد که مجله هاش برام بیاد😍 موقع اذان ظهر شد و میخواستیم با مامانم و داداشم بریم رواق امام خمینی در راه رفت یه پیرمرد نورانی روی ویلچر به خاطر حجابم یه جفت گوشواره نگینی بهم داد خیلی قشنگ بود به داداشمم هم یه شکلات داد من هنوز اون گوشواره ها رو دارم و حسم میگه اون مرد نورانی امام زمان بودن🤩🖇 این بهترین خاطره ی من و بهترین هدیه به خاطر حجابم بود📒😚🦋 🧕🏻 «تــمـــدن ســـازان 🕊 نــســـلـــ ظــهــور🌕»
シ︎ ❥︎ @yazainab314
🌿 شرکت کننده شماره 2⃣1⃣ تو اتوبوس بودم یه پیرمردی به یه دخترخانمی که کنارش نشسته بود! گفتش که: دخترم این چه حجابیه که داری؟ همه ی موهات بیرونه دختره با پررویی گفت: تو نگاه نکن ! بعد از چند دقیقه پیرمرد کفششو درآورد بوی جوراب در فضا پخش شد!! دختره در حالی که دماغشو گرفته بود به پیرمرده گفت: اه اه این چه کاریه میکنی خفمون کردی. پیرمرده با خونسردی بهش گفت که: تو بو نکن!! بعضی کارا هرچند مربوط به خودمونه ولی چون ضررش به همه می رسه، حق نداریم انجام بدیم. واقعا پیرمرده حرف درستی زد👌 🧕🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌«تــمـــدن ســـازان 🕊 نــســـلـــ ظــهــور🌕»
シ︎ ❥︎ @yazainab314
🌿 شرکت کننده شماره 3⃣1⃣ خاطره که زیاده😁 ولی بیاییم از خاطرات بچه ها هم بگیم مامانم تعریف میکردند:💁‍♀ یه روز خواهرم با عروسکش بازی میکرد (مثلا مامانه عروسکه بود👼) به عروسکه هم میگفت براچی سرت لخته؟؟؟😒 تو باید حجاب داشته باشی 😌😉 بعدش یه پارچه برداشته سر عروسکه کرده مثلا چادره😅 ریحانه ✨ 🧕🏻 «تــمـــدن ســـازان 🕊 نــســـلـــ ظــهــور🌕»
シ︎ ❥︎ @yazainab314
🌿 شرکت کننده شماره 4⃣1⃣ من و نرگس تازه باهم در مدرسه دوست شده بودیم . با این که از حجاب نرگس خیلی خوشم می آمد اما من تنبلی میکردم که چادر روی سرم باشد یک روز نرگس برای درس خواندن آمده بود خانه ما و همراه خودش چند شکلات با بسته بندی های زیبا آورده بود و دو تا از آن ها را به من داد خودش هم یکی از شکلات ها را باز کرد و گذاشت وسط بشقاب چند لحظه‌ای از درس خواندنمان نگذشته بود که دوتا مگس مزاحم سرو کله شان پیدا شد و یک راست رفتند سراغ شکلاتی که بدون بسته بندی بود من تلاش کردم مگسها را فراری بدهم ولی نرگس خیلی آرام گفت تقصیر خودشه تا خودش را نپوشاند مگس ها رهایش نمی کنند فهمیدم که میخواهد غیرمستقیم به من درس حجاب و پوشش بدهد و بگوید مگس ها کاری ندارند که به خاطر تنبلی حجاب نداری آنها کارشان مزاحمت است و فقط به ظاهر نگاه می کنند پس من و تو باید خیلی به حجاب ظاهرمان برسیم مهر دوستم نرگس بیشتر در دلم افتاد زیرا تا به حال نهی از منکر به این قشنگی ندیده بودم. زهرا ✨ دبیرستان صدرا 🧕🏻 «تــمـــدن ســـازان 🕊 نــســـلـــ ظــهــور🌕»
シ︎ ❥︎ @yazainab314
139.1K
🌿شرکت کننده شماره 5⃣1⃣ 🧕🏻 «تــمـــدن ســـازان 🕊 نــســـلـــ ظــهــور🌕»
シ︎ ❥︎ @yazainab314
تـمَـدُّن سـازانِـ نـسـلِ ظُهـور
🌿شرکت کننده شماره 5⃣1⃣ #چالش_حجاب 🧕🏻 «تــمـــدن ســـازان 🕊 نــســـلـــ ظــهــور🌕» シ︎ ❥︎ @yazainab
🌿 شرکت کننده شماره 5⃣1⃣ سلام🙂 میخوام یه اتفاق خوبی که حجاب برام رقم زده رو براتون بنویسم :✏️🌸 ♦️خب این داستان برای دوسال پیش هست، اون موقع من چادر میپوشیدم اما به غلط و طوری نبود که بشه بگی حجابم کامل بود و دلیل اینکه اینجوری بودم به خاطر دوستای جدیدم بود چون از اونا تقلید میکردم😞 توی اون موقع، چند تا از دوستای قبلیم و خانوادم ازم ناراحت بودن و به من توصیه میکردن که مثل قبل باش، ولی من گوش نمیکردم و میگفتم اینجوری قشنگ ترم 😞 نمیدونستم چرا ولی همیشه استرس و اضطراب داشتم و اکثرا هم رنگای تیره میپوشیدم و همه بهم میگفتن چقدر سیاه میپوشی و از حرفا.. خلاصه حدود یکسال گذشت و من همونطوری بودم و دوستای قبلیم خیلی ازم ناراحت بودن و کمتر پیش هم بودیم تا اینکه یه روز یکی از دوستای قبلیم که خییلی دوسش داشتم و به حرفاش گوش میکردم، به من گفت اگر اینجوری باشی و بخوای آرایش کنی من دیگه باهات دوست نمیمونم و دوستیمون تموم میشه😟 منم که خیلی ازش حساب می‌بردم و دیگه خودمم خسته شده بودم، قبول کردم و دیگه آرایش نکردم و حجابم کمی بهتر شده بود، دوستام و خانوادم خیلی خوشحال شدن و کم کم برام از حجاب گفتن و خیلی اطلاعاتمون بالا رفت و من فهمیدم چقدر حجاب کامل و چادر خوبه و با یه دوستی آشنا شدیم که حافظ کل قرآن بود و اطلاعات بالایی داشت و کلی به من و همون دوستای قبلیم هم کمک کرد و من چقدر تغییر کردم و دیگه عاشق حجاب بود و بی دلیل چادر سر نمیکردم و دوسش داشتم😃😍 دیگه از اون موقع به بعد حجاب کامل دارم و دیگه با اون دوستای جدیدم که من از اونا تقلید میکردم هم دوست نیستم و خیلی خوشحال بودم و زندگی آرومی داشتم و همیشه با عشق به حجاب و چادرم اونو میپوشم و کاملا از پوششم راضی هستم😍 خداروشکر میکنم که این دوستای خوب رو داشتم و کمکم کردن و روز به روز اطلاعاتم درباره اسلام و حجاب بالاتر میره.. ♥️ 🧕🏻 «تــمـــدن ســـازان 🕊 نــســـلـــ ظــهــور🌕»
シ︎ ❥︎ @yazainab314