✨{جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان:
[ با اسرائیل وارد "جنگ"خواهیم شد
هرکس"مرد"این راه است،"بسم الله"
هرکس نیست،خداحافظ! ]
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
°•حاج احمد بگوشی؟...📞
#سالروز
#حاج_احمد_متوسلیان🌷
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
حاج احمد آرام دستش را بالا آورد و
به انتهای افق اشاره کرد و گفت:
بسیجی، آنجا انتهای افق است ...
من و تو باید پرچم خود را در آنجا در انتهای افق برافرازیم.
هر وقت پرچم را آنجا زدی زمین،
آن وقت بگیر و راحت بخواب؛
ولی تا آن وقت نه!
📆 ۱۴ تیر :
سالگرد ربوده شدن #حاج_احمد_متوسلیان و دیپلمات های ایرانی توسط وابسته های رژیم صهیونیستی
#حاج_احمد_متوسلیان
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
*جایگاه شهدا👌
آیت ﺍﻟﻠﻪ العظمے بهجت (ره) فرمودند :
ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﻣﺎ ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ،
ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ،
ﺍﺳﻢ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ.
ﻋﻨﺎﻭﻳﻦ ﻣﺮﺩﻡ،
ﭘﺴﺖ ﻭ ﻣﻘﺎﻡ ﻣﺮﺩﻡ
و ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺁﻳﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﻧﺒﺎﺷﺪ،
ﻭﺯﻳﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﻧﺒﺎﺷﺪ،
ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﻧﺒﺎﺷﺪ.
ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺍﺻﻼ ﻣﻼﮎ ﻧﻴﺴﺖ،
🔶 ﺑﻠﮑﻪ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺯﻳﺮ ﺍﺳﺖ :
🔸ﺍﻭﻝ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ ﺁﻧﻬﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺷﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍﺿﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﺑﻬﺸﺖ.
🔸دوم ﺁﻧﻬﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍﺿﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻨﻔﻌﺖ ﺭﺳﺎﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻴﺰ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﺑﻬﺸﺖ.
🔸سوم ﺁﻧﻬﺎﻳﻲ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺍﺷﮏ ﺑﺮﺍﻱ امام حسین و ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍ ﺭﻳﺨﺘﻪ ﺍﻧﺪ و عمل صالح انجام دادند ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﺑﻬﺸﺖ.
ﺳﭙﺲ ﻣﻼﺋﮑﻪ می گوﻳﻨﺪ :
ﺍﻱ ﺧﺪﺍﻱ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﭘﺲ ﺷﻬﺪﺍ ﻭ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ وایثارگران ﭼﻪ؟
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﻴﻔﺮﻣﺎﻳﻨﺪ :
ﻣﻘﺎﻡ ﻭ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﻗﺎﺑﻞ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﻧﻴﺴﺖ.❗️
ﻣﺎ ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺑﺎﻳﺴﺘﻲ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﮐﻨﻴﻢ،
ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺑﺎﻳﺴﺘﻲ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﻴﻢ ﻭ ﺑﺒﻴﻨﻴﻢ ﮐﺠﺎ ﺧﻮﺷﺸﺎﻥ ﻣﻲ ﺁﻳﺪ ﻭ ﮐﺠﺎﻱ ﺑﻬﺸﺖ
ﻣﻴ ﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺮﻭﻧﺪ؟😍
ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﮐﻨﻴﻢ ﻭ ﺭﺿﺎﻳﺘﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺟﻠﺐ ﮐﻨﻴﻢ.😍
"اللهم ﺍﺭﺯﻗﻨﺎ ﺷﻬﺎﺩﺓ ﻓﻲ ﺳﺒﻴﻠﮏ.
♥️🌿به {دختران تمدن ساز} بپیوندید🌿♥️
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
بسم رب الشهداء والصدیقین
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺
ان شاءالله امروز میهمان
شهید🕊 مدافع حرم
حمیدرضا اسدالهی❤️
هستیم
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺
@yazainab314
بسم رب الشهداء والصدیقین
☘🌺☘🌺☘🌺☘
شهید 🕊 پاسدار حمید رضا اسداللهی❤️ متولد ۱۵ بهمن ماه ۱۳۶۳
یکی از اعضای اصلی مرکز مطالعات راهبردی تربیت اسلامی به شمار میرفت که تاکنون اقدامات و فعالیتهای گستردهای را در عرصه های تربیتی و فرهنگی در کشورهایی چون پاکستان، عراق و لبنان ساماندهی و مدیریت کرده بود.
شهید 🕊حمیدرضا اسداللهی از خادمان حسینی (ع) بود
و چه راهی است این طریق الحسین که همه خوبان عالم را جمع میکند.
حضور در سرزمین کربلا و سربازی حریم آل الله (ع) در منطقه عملیاتی سوریه، دلیلی شده بود که شهید🕊 اسداللهی از یمن، عراق، سوریه، بحرین، پاکستان و افغانستان رفقایی پیدا کند.
شهید 🕊حاج حمید رضا اسداللهی معروف به ابو محمد
تاریخ تولد: پانزدهم بهمن ماه ۱۳۶۳
محل تولد: تهران
شهادت : اذان ظهر روز ۲۹ آذر ماه ۱۳۹۴
محل شهادت🕊:
شهر حلب واقع در سوریه
مزار شریف شهید🕊:
تهران ، بهشت زهرا ، قطعه ۵۰ ردیف ۲ شماره ۱۴
نحوه شهادت🕊:
اصابت ترکش خمپاره به گردن
☘🌺☘🌺☘🌺☘
@yazainab314
🍃برگی از خاطرات شهید🍃
☘🌺☘🌺☘🌺☘
هرجا میخواستیم خواستگاری برویم حمیدرضا می گفت اول باید استخاره کنیم.
یکبار ناراحت شدم و گفتم من دیگر برایت خواستگاری نمیروم.
هربار استخاره بد میآمد.
میگفتم استخاره برای زمانی است که مشکی داشته باشی ولی خودش میگفت من عقیده دارم باید همان ابتدا استخاره بگیریم.
یک بار خودش گفت یکی از همکارانش دختری را پیشنهاد داده است.
به شوخی گفتم استخاره نمیخواهی بکنی که گفت نه استخاره ندارد.
خودش عروس را ندیده بود.
همکار حمیدرضا داماد عروسم بود.
ایشان معرف بودند.
ماهم یک جلسه خواستگاری رفتیم. حمیدرضا خودش خواست برای جلسه اول فقط خانوادهها همدیگر را ببینند. برای همین در ماشین ماند و به داخل منزل آنها نیامد.
مادر همکار حمیدرضا گفت پسر به این خوبی بیایید بالا و عروس را ببیند.
خیلی خجالت میکشید؛ نه حمیدرضا به عروس نگاه میکرد نه عروس به حمیدرضا.
همه کنارهم نشسته بودیم تا اینکه پیشنهاد دادند دختر و پسر باهم تنها چند دقیقهای صحبت کنند.
بعد از همین صحبت کوتاه حمیدرضا گفت که عروس را پسندیده.
ما هم دیدیم خانواده ی خوب و با فرهنگی هستند به دلمان نشست.
گفتم به نظر من هم خوب است.
چند جلسه ای رفتیم و صحبت کردیم و وصلت صورت گرفت.
☘🌺☘🌺☘🌺☘
@yazainab314
🍃برگی از خاطرات شهید🍃
☘🌺☘🌺☘🌺☘
واقعا نمیتوانستم نه بگویم وقتی گفت میخواهم از حرم حضرت زینب(س) دفاع کنم، توان نه گفتن نداشتم.
لحظهای حس کردم حضرت زینب(س) کنارم نشسته است و من خجالت میکشیدم که نه بگویم.
بعد از رفتنش خیلی دلواپس بودیم، گفت تا وقتی تماس نگرفتهام یعنی حالم خوب است اگر اتفاقی افتاد حتما خبر میدهند.
یکبار خواست دعایی در حقش بکنم میگفت مادر دعایی بکن، خیلی کارم گیر است.
هر وقت امتحانی داشت یا مشکلی داشت از من میخواست که دعایش کنم.
سریع روضه پنج تن نذر کردم.
همان اوایلی بود که قرار شد به سوریه برود.
یک بار از محل کارش تلفنی باهم صحبت میکردیم.
پرسیدم حمید مشکلت حل شد؟
گفت آره دستت درد نکند.
گفتم من یک روضه پنج تن نذر کردم.
با خندهای از ته دل جواب داد دستت درد نکند اگر بدانی چه حاجتی داشتم بعد رو کرد به همکارانش و گفت اگر بدانید چه شده مادرم نذر کرده بروم سوریه!
☘🌺☘🌺☘🌺☘
@yazainab314
🍃برگی از خاطرات شهید🍃
☘🌺☘🌺☘🌺
نزدیک سالگرد شهید🕊محمد هادی ذوالفقاری بود.
بنر عکس شهید 🕊 ذوالفقاری را جلوی مسجد زده بودند.
یکبار که از نزدیک مسجد رد شدم حس کردم پاهایم سست شد.
توان راه رفتن نداشتم، قبلا هادی را دیده بودم خیلی حالم بد شد.
آمدم خانه گفتم حمید آقا عکس شهید🕊 ذوالفقاری را که دیدم خیلی حالم بد شد.
گفت مادر اگر پسرت شهید شود چه کار میکنی.
از سال پیش یک وقتهایی حرف از رفتن میزد.
پسرم به عراق و لبنان زیاد رفت و آمد داشت.
گفتم حمید مواظب باش لبنان جنگ است؛ میگفت نگران نباش اتفاقی نمیافتد.
یا بیشتر مواقع که در ماموریت داخلی بود میگفتم اینقدر همسرت را تنها نگذار.
چند ماه پیش رفته بود لبنان و با خانواده شهید 🕊مغنیه دوست شده بود و باهم رفت و آمد داشتند.
همسرش را گذاشته بود لبنان و خودش به سوریه رفته بود.
وقتی برگشت گفت مادر رفتم حرم حضرت زینب(س) را زیارت کردم چقدر به دلم نشست.
تعجب کردم، پرسیدم در جنگ چطور رفتی حرم؟!
که جواب داد نه چیزی نبود خیلی راحت زیارت کردم.
هر وقت برای زیارت جایی میرفتیم حمید نمیتوانست دل بکند و دوست نداشت از زیارت برگردد.
اگر به مشهد یا جای زیارتی دیگری میرفتیم باید آنقدر معطل میشدیم تا از حرم دل بکند.
او خیلی به اهل بیت(ع) علاقه داشت
☘🌺☘🌺☘🌺
@yazainab314