🌻🌿🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻
🌻
༻﷽༺
#فصل_دوم
#قسمت_چهل_دوم
#ازروزی_که_رفتی
صدرا: چرا دوباره میری؟
ارمیا: الان موضوع مهم امنیت آیه و
زینبه، اینو بفهم صدرا!
صدای ارمیا بالا رفته بود و صدای گریهی
زینب بلند شد. ارمیا به سمت اتاق رفت و
زینب را بغل کرد تا به خواب رفت.
وقتی کنار صدرا نشست آرام گفت:
_ببخشید صدامو بالا بردم، نمیدونم
چیکار کنم!
صدرا: من هستم، حواسم بهشون هست!
_این اتفاق تقصیر منه و حالا باید
تنهاشون بذارم!
آیه دخالت کرد:
_فعالا که بستریه، تا یکی دو ماه آینده
هم بستری میمونه؛ وقتی هم مرخص
بشه حالش بهتره و خطرش کمتر، ترس
نداره که!
رها: من همه سعیمو میکنم که اوضاعو
بهبود بدم.
ارمیا: برای خود شما هم خطرناکه.
آیه: به بابا میگم بیان اینجا، اگه این
خیالتو راحت میکنه.
ارمیا: تا حالا انقدر نترسیده بودم
َ
اعتراف سنگینی بود برای مردی که خط
مقدم جبهه بوده ای بانو چه کرده ای که
نقطه ضعف شده برای این مرد!
صدرا: حواسمون به زن و بچهت هست،
تو حواست به خودت باشه و دیگه هم
نیومده بار سفر نبند!
ارمیا لبخندی پر درد زد و به چشمان
صدرا نگاه کرد؛ صدرا خوب درد را از
چشمان ارمیا خواند، دردی که روزی در
چشمان خودش هم بود...
ارمیا: برگشتم یه سفر بریم مشهد، صبح
به محمد زنگ زدم بهش گفتم، تو هم
کاراتو هماهنگ کن که یه سفردستهجمعی
بریم!!
در ادامه با ما همراه باشید ☂
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦
🌻
🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻
🌻
༻﷽༺
#فصل_دوم
#قسمت_چهلسه
#ازروزی_که_رفتی
ارمیا که رفت، چیزی در خانه کم بود. نگاهش که به قاب عکسهامیافتاد، چیزی
در دلش تکان میخورد؛ روزهای سختی در
پیش رویش بود.
دو هفته از رفتن ارمیا گذشته بود و آخر
هفته همه در خانهی محبوبه خانم جمع
شده بودند. رها و سایه و آیه در حال
انداختن سفره بودند که صدای زنگ خانه
بلند شد.
زینب به سمت در دوید و گفت:
_بابا اومد...
آیه بشقاب به دست خشک شد. نگاهها به
در دوخته شد که ارمیا با دستی که وبال
گردنش شده بود و ساکش همراه دستان
کوچک زینب دردست دیگرش بود وارد
خانه شد.
صدایش سکوت خانه را شکست:
_سلام؛ چرا خشک شدید؟!
بشقاب از دست آیه افتاد. همهی نگاهها
به آیه دوخته شد. ارمیا ساک و دستهای
زینب را رها کرد و به سمت آیه شتافت:
_چیزی نیست، آروم باش! ببین من
سالمم؛ فقط یک خراش کوچولوئه
باشه؟ منو نگاه کن آیه... من خوبم!
نگاه آیه به دست ارمیا دوخته شده بودو
قصد گرفتن نگاه نداشت. رها لیوان آبی
مقابل آیه گرفت. ارمیا لیوان را با دست
چپش گرفت و به سمت لبهای آیه برد:
_یهکم از این بخور، باشه؟ من خوبم آیه؛
چرا با خودت اینجوری میکنی؟
کمی آب که خورد، رها او را روی مبل
نشاند. ارمیا روبه رویش روی زمین
زانو زد:
_خوبی آیه؟
آیه نگاه به چشمان ارمیا دوخت:
_چرا؟
ارمیا لبخند زد:
_چی چرا بانو؟
در ادامه با ما همراه باشید ☂
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦
🌻
🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻
🌻
༻﷽༺
#فصل_دوم
#قسمت_چهل_چهارم
#ازروزی_که_رفتی
_تو هم میگی بانو؟
_کمتر از بانو میشه به تو گفت؟
_چرا؟
_چی چرا؟ بگو تا جوابتو بدم!
آیه: چرا همهش باید دلم بلرزه؟
_چون دل یه ملت نلرزه!
آیه: نه سال دلم لرزید و جون به سر
شدم،دوباره لرزهی دلم شروع شد؟
ارمیا: مگه نمیخوای دل رهبرت آروم
باشه؟
آیه سری به تایید تکان داد. ارمیا هنوز
لبخندش روی لبش بود:
_دل دل نزن، من بادمجون بمم، آفت
ندارم؛ عزرائیل جوابم کرده بانو!
آیه: یه روزی سید مهدی هم گفت نترس
من بادمجون بمم، میبینی که بادمجون
که نبود هیچ، رطب مضافتی بود!
ارمیا: یعنی امیدوار باشم که منم یه روز
رطب مضافتی بشم؟
آیه اخم کرد. زینب خود را در آغوش
ارمیا جا کرد. ارمیا زینبش را نوازش
کرد و نگاهش هنوز به آیهاش بود.
اخمهایی که نشان از علاقه،ای هرچند
کوچک داشت. علاقهای که شاید برای
خاطر زینب نصیبش شده بود...
آیه: خدا نکنه، دیگه طاقت ندارم!
ارمیا: نفرینم میکنی بانو؟
آیه: تو تمام حرفای سید مهدی رو حفظ
کردی؟
ارمیا: چطور مگه؟
آیه: اونم همینو بهم گفت، وقتی گفتم
خدا نکنه سوریه برات اتفاقی بیفته...
ارمیا: من حتی خوب نمیشناختمش!
آیه: خیلی شبیه اون شدی!
ارمیا: خوبه یا بد؟
در ادامه با ما همراه باشید ☂
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦
🌻
🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻
5.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عملیات قدس ۳ چی بود؟🤔
@yazainab314
#طنز_جبهه😊 | #شهید_باکری
🔰 به سلامتی فرمانده
⛔️ دستور بود هیچ کس بالای ٨٠ کیلومتر سرعت، حق ندارد رانندگی کند!
یک شب داشتم میآمدم كه یکی کنار جاده دست تکان داد، نگه داشتم
سوار كه شد، گاز دادم و راه افتادم
من با سرعت میراندم و با هم حرف میزديم !
📍گفت: میگن #فرمانده لشکرتون دستور داده تند نرید ! راست میگن؟!
🔅 گفتم: #فرمانده گفته ! زدم دنده چهار و ادامه دادم اینم به سلامتی فرمانده باحالمان !!!
مسیرمان تا نزدیکی واحد ما، یکی بود؛ پیاده که شد، دیدم خیلی تحویلش میگيرند !!
پرسيدم : کی هستی تو مگه ؟!
گفت: همون که به افتخارش زدی دنده چهار 😉
فرمانده لشگر همیشه پیروز عاشورا
#مهدی_باکری❤️
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦
❤️
مطمئن باش به همین خواسته ای که گفتی میرسی..
فقط زمان و مکانش رو بسپور به خدا...
ببین ؟
خدا خیلی دوست داره...
خیلی....
اگه دقت کرده باشی اشکات راحت تر سرازیر میشه...
به نظرت این شانسیه ؟
نه...شانسی نیست...
داری خالص میشی...
اشکاتو خرج خدا میکنی نه خرج دنیا...
گریه کردن اوج لذت بندگی خداست....
گریه های بی دلیل از سر بیتابی برای خدا...
میدونی چیه...
از یه جا به بعد مخت نمیکشه در مورد خدا و عظمتش چیزی بگی...
اینجور جاها اشک میتونه ضعفتو نشون بده...
تو با گریه میگی :
خدایا...بی تاب شدم...طاقت عظمت و بزرگتریتو دیگه در این حد ندارم...خدایا فقط بدون عاشقتم...خیلی دوست دارم ...منو ببخش...
همین....
خدایا...
#داداش_رضا
@yazainab314
#سلام_امام_زمانم ♥️
سلام اے همه #هَستیَم، تمام دلم
سلام اے ڪه به #نامت،سرشته آب و گلم
سلام #حضرت دلبر، بیا و رحمے ڪن
به پاسخے بنوازے تو قلب مشتعلم..
امام خوب #زمانم هر ڪجا هستید
با هزاران عشق و ارادت سلام
السّلامُ عَلَیْڪَ یا صاحِبَ الزَّمانِ
اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ،
اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا شَریڪَ الْقُرْآنِ ،
اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
☀️صبحت بخیر حضرت آرامش دلم💚
☆| #منجی_عدل
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
💞 وقف امام زمان ( عجل الله)
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦
Mirdamad-Doa-Salamati.mp3
747.2K
#قرار_هر_صبح ☘
💠دعــای ســـلامتی امــام زمــــان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)💠
🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸
💟"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"💟
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج 🤲🏻
シ︎ ❥︎ @yazainab314
107571_760.mp3
3.62M
#قرار_هر_صبح ☘
💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠
🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸
💟اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.💟
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج 🤲🏻
シ︎ ❥︎ @yazainab314
طنز منبر➣
انقدر فامیلامون رو ندیدیم که چند وقت پیش یه یارو اومد به اسم عموم خونمون شام خورد...😕
بعدا فهمیدیم گدا بوده😶🤣
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
💠 امام على(عليه السلام):
با صدقه و صله رحم گناهان خود را پاك كنيد و خود را محبوب پروردگارتان گردانيد.
كَفِّروا ذُنوبَكُم وَتَحَبَّبوا اِلى رَبِّكُم بِالصَّدَقَةِ وَصِلَةِ الرَّحِمِ
(غررالحکم و دررالکلم ج4، ص635)
@yazainab314
توصیه به ازدواج.mp3
5.1M
👆🔊 استاد پناهیان 🎶
🌿 امروز یکی از مجاهدت ها ازدواج و تشکیل خانواده و بچه دار شدنه…
بسیار قابل استفاده برای جوانها👌
@yazainab314 ❣