eitaa logo
تـمَـدُّن سـازانِـ نـسـلِ ظُهـور
1.2هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
6.3هزار ویدیو
429 فایل
هُوَالرَّزّاق 🌸🍃گـروه فرهنگـی_اجتماعی تمـدن سـازان نسـل ظـهـور🍃🌸 سخنی وحرفی درخدمتیم👇 @yazahra4565 @nega_r83 📱پیجمون در اینستاگرام yazainab314 📢شرایط کپے ،تب و کارهای صورت گرفته شده @dokhtaran_Nassle_Zohor 🛍 کانال فروشگاه نسل ظهور @nassle_zohorr
مشاهده در ایتا
دانلود
♥🌿 سرسفره عَقـد نشسته‌بوديم، عاقد که‌خطبه را خواند، صدای‌اذان بلنـدشد. حسيـن برخاست، وضوگرفت وبه نمـازايستاد، دوستـم‌کنارم ايستاد وگفت: اين‌مرد برای‌تو شوهـرنمی‌شود. مُتعجب ونگران پرسيدم: چـرا؟ گفت: کسی‌که اين قدربه نماز ومسـٰائل عبادی‌اش مقيدباشه، جاش توی‌اين دنيـانيست. 😍🌿♥️🍃  @yazainab314
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🙂🥀 از حرم برام بگو...🍃 زائری که پا پیاده رَفته بودی کربلا از حرم برام بگو...🙃 از در ورودی از حسین حسین دسته ها😍 از خودت بگو برام...🍃 از تموم اتفاق های نجف تا کربلا🕊 حالا من از خودم بگم؟!😥 از خودم برات بگم...🍃 توی خونه پخش مستقیم کربلا دیدم فقط😭🥀 ♥️ 💚 😍🌿♥️🍃  @yazainab314
بازی اسم فامیل بود... اسم با [شین] رو نوشته بود ... کلی بهش خندیدیم! بعدنا که شهید شد فهمیدیم چه قدر عاشق بوده ...💛 ^^{♡} 😍🌿♥️🍃  @yazainab314
📑 ✅ +سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید:🤔 +این روزها شهدای زیادی رو پیدا میکنن و میارن ایران...😐 +به نظرنتون کارخوبیه⁉️🤔 +کیا موافقن؟؟؟ ✅ +کیامخالف؟؟؟؟ ❌ _اکثر دانشجویان مخالف بودن❕❌😡 _بعضی ها میگفتن: کارناپسندیه....نباید بیارن...😏 _بعضی ها میگفتن: ولمون نمیکنن ...گیر دادن به چهار تا استخوووون... ملت دیوونن❕"😤 _بعضی ها میگفتن: آدم یاد بدبختیاش میفته❕😰 +تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحان جلسه ی قبل نبود...📄 _همه ی سراغ برگه ها رو می گرفتند.🤔 +ولی استاد جواب نمیداد...😐 _یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت:استاد برگه هامون رو چیکار کردی❓ _ شما مسئول برگه های ما بودی❓😡😤 +استاد روی تخته ی کلاس نوشت: من مسئول برگه های شما هستم...🤔📝 +استاد گفت: من برگه هاتون رو گم کردم و نمیدونم کجا گذاشتم؟🤔⁉️ _همه ی دانشجویان شاکی شدن. استاد گفت: چرا برگه هاتون رو میخواین⁉️⁉️ _گفتند: چون واسشون زحمت کشیدیم😓 _درس خوندیم📚📖🖊 _هزینه دادیم💵💶💷 _زمان صرف کردیم...🕒 +هر چی که دانشجویان میگفتند استاد روی تخته مینوشت...📝 +استاد گفت: برگه های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم هرکی میتونه بره پیداشون کنه❓ _یکی از دانشجویان رفت و بعداز چند دقیقه با برگه ها برگشت ...📄📄📄 +استاد برگه ها رو گرفت و تیکه تیکه کرد. _صدای دانشجویان بلند شد.😱😱😱 +استاد گفت: الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین! چون تیکه تیکه شدن!😌 _دانشجویان گفتن: استاد برگه ها رو میچسبونیم. +برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت:شما از یک برگه کاغذ نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کردید،پس چطور توقع دارید مادری که بچه اش رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد جنگ؛ الان منتظره همین چهارتا استخونش نباشه⁉️🤔 +بچه اش رو میخواد، حتی اگه خاکستر شده باشه.😔 _+چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد! و همه ازحرفی که زده بودن پشیمون شدن!!😔😔😔 💔تنها کسی که موافق بود .... 💔فرزند شهیدی بود که سالها منتظر باباش بود... 😔😔😔 😍🌿♥️🍃  @yazainab314
•••🖇 همشودرسـت‌یادم‌نیسـت‌ ولـےاینجـاش‌خوب‌یادمہ🙂~• • • پـیش‌خودشون‌بـ‌ودم‌ آقـاداشـت‌ڪارامو‌گناهـامـ‌‌ومـےدیدو‌گـریہ‌مـےڪرد گـفتم‌:آقـا🖐🏻 آقـاگفـت:جـان‌آقـا بہ‌مـَن‌نگـ‌وآقا‌بگـ‌وبابا♥️~• سـرمو‌انداختـم‌پاییـن... گـفتم‌:باباشـرمندم‌اَزت آقـاگفـت‌نبیـنم‌سـرت‌پاییـن‌باشہ‌هـاا...! عیـب‌‌نـداره... بـچہ‌هـرڪارےڪنہ‌پـاے‌باباش‌مـے‌نویسـن... :)) ...؟؟ @yazainab314
♦️بسمه تعالی ♦️ 💓 گفت : راستی جبهه چطور بود؟😏 گفتـم : تا منظورت چی باشه 🙃 گـفـت:مثل رقابت بود؟🙄 گفتم : آری 😊 گفت : چی میخوردید؟😀 گفتم : تیر و ترکش 💣 گفت : پنهان کاری بود؟😜 گفتم : آری😌 گفت : در چه ؟ گفتم : نصف شب واکس زدن کفش بچه ها 👞 گفت :دعوا سر پستم بود ؟👊🏻 گفتم : آری 😉 گفت : چه پستی ؟؟😯 گفتم : پست نگهبانی سنگر کمین 💪🏻 گفت :آوازم می خوندید ؟🎤 گفتم :آری 😍 گفت : چه آوازی ؟ گفتم : شبهای جمعه دعای کمیل گفت : اهل دود و دم هم بودید ؟؟ 😳 گفتم : آری 😇 گفت : صنعتی یا سنتی ؟؟ گفتم : صنعتی ,خردل , تاول زا , اعصاب 🤕 گفت : استخر هم میرفتید ؟ گفتم:آری...😊 گفت :کجا ؟😮 گفتم :اروند , کانال ماهی , مجنون🌊 گفت : سونا خشک هم داشتید ؟😏 گفتم: آری 🙂 گفت: کجا؟🤔 گفتم :تابستون سنگرهای کمین, شلمچه,فکه , طلائیه .🔥 گفت زیر ابرو هم بر میداشتید ؟ 😂 گفتم : آری 😅 گفت :کی براتون بر میداشت ؟😠 گفتم : تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه 💥 گفت :پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟؟ گفتم :آری 🙃 گفت : با چی؟😐 گفتم: هنگام بوسه بر پیشونی خونین دوستان شهیدمان😔 سکوت کرد و چیزی نگفت....... 🌹ٱلڵهم صل عڶى مځمڋ ۈ آل مځمڊ .ۉ عڄڷ ؋ړڄۿم 🌹 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @yazainab314 ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
🌸🍃 { ؟؟ معنای حیاراکه نفهمی… حتی چادر هم تو را باحیا نخواهد کرد ...} . ●| یعنی : آنچه پشت در بر سر زهرا سوخت ولی از سر زهرا نیفتاد…… . ●| یعنی : انچه با میخ به بدن زهرا دوخته شد ولی از سر فاطمه نیفتاد…… . ●| یعنی : انچه زهرا بایک دستش اوراگرفت که ازسرش نیفتدوبایک دستش کمربند علی راگرفت که اورا نبرند،و اگر قرار بود فقط یکی ازین دو را میگرفت حتما بود… . ●| یعنی : نگرانی فاطمه برای بعداز مرگش که علی تابوت های مدینه بدن نماهستندبرای من فکری بکن…… . ●| یعنی : انچه ظهرعاشورا برسر زینب سوخت ولی از سرش نیفتاد…… . ●| یعنی : زینب راضی به تکه تکه شدن عباسش شد ولی راضی به دادن نخی از ان نشد… . ●| یعنی : حسین علیه السلام در لحظات اخر در گودال که فرمود:(حرامزاده ها) تا من زنده ام سراغ حرمم نروید… . ●| یعنی : شبیه ترین حالت یک بانوی شیعه به مادرش زهرای مرضیه سلام الله علیها…… . ●| یعنی : آرمان و هدف امثال شهید علی خلیلی که برای دفاع ازناموس شیعه شاهرگه حیاتش رازیرخنجر,داد ولی راضی به هتاکی به خواهران دینی اش نشد... . ●| یعنی : دست و پا گیر بودن…دست وپاگیره بی بند و باری! 😍🌿♥️🍃 @yazainab314
🌸🍃 #ریحانه . ‍ "حجابٺ" را محڪمـ نگھـ دار... . نگـاه نڪن ڪھـ اگـر حجاب و فڪر درسٺ داۺٺھـ باۺے مسخـره اٺ مےڪنند😒 آنھـا ۺیطـان هستند... . ۺُما👈🏻 بھـ حضرت زهـرا ( س ) 💚 نگــ👀ـاه ڪن ڪھـ چگـونھـ زیسٺ و خودش را حفـظ ڪرد...😌 . 💠 فرازی از وصیٺ : شھــید سیـد محـمد ناصـر علـوے بھـ خـواهرش♥️•° #پویش_حجاب_فاطمے @yazainab314
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸ابراهیم جان، تولد تو بهانه ای برای یافتن خویشتن خویش است وگرنه تو هر روز تولدی تازه در دل ما داری. 🦋 تولدت مبارک قهرمان من❤️ 🆔@yazainab314🇮🇷
اول اردیبهشت ماه🍃🌸 سالروز تولد شهید ابراهیم هادی بر دوستدارانش مبارک باد 🆔@yazainab314🇮🇷