#سفیران_عشق♥🌿
سرسفره عَقـد نشستهبوديم،
عاقد کهخطبه را خواند، صدایاذان بلنـدشد.
حسيـن برخاست، وضوگرفت وبه نمـازايستاد،
دوستـمکنارم ايستاد وگفت:
اينمرد برایتو شوهـرنمیشود.
مُتعجب ونگران پرسيدم: چـرا؟
گفت: کسیکه اين قدربه نماز ومسـٰائل
عبادیاش مقيدباشه، جاش تویاين دنيـانيست.
#شھيدحسيندولتی
#عابدان
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🙂🥀
از حرم برام بگو...🍃
زائری که پا پیاده رَفته بودی کربلا
از حرم برام بگو...🙃
از در ورودی از حسین حسین دسته ها😍
از خودت بگو برام...🍃
از تموم اتفاق های نجف تا کربلا🕊
حالا من از خودم بگم؟!😥
از خودم برات بگم...🍃
توی خونه پخش مستقیم کربلا دیدم فقط😭🥀
#کربلا♥️
#حسینی 💚
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
بازی اسم فامیل بود...
اسم با [شین] رو نوشته بود
#شهیده ...
کلی بهش خندیدیم!
بعدنا که شهید شد فهمیدیم
چه قدر عاشق بوده ...💛
#دخترچیریکی^^{♡}
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
#برگه_امتحان📑
#جالبه_حتما_بخونید✅
+سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید:🤔
+این روزها شهدای زیادی رو پیدا میکنن و میارن ایران...😐
+به نظرنتون کارخوبیه⁉️🤔
+کیا موافقن؟؟؟ ✅
+کیامخالف؟؟؟؟ ❌
_اکثر دانشجویان مخالف بودن❕❌😡
_بعضی ها میگفتن: کارناپسندیه....نباید بیارن...😏
_بعضی ها میگفتن: ولمون نمیکنن ...گیر دادن به چهار تا استخوووون... ملت دیوونن❕"😤
_بعضی ها میگفتن: آدم یاد بدبختیاش میفته❕😰
+تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحان جلسه ی قبل نبود...📄
_همه ی سراغ برگه ها رو می گرفتند.🤔
+ولی استاد جواب نمیداد...😐
_یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت:استاد برگه هامون رو چیکار کردی❓
_ شما مسئول برگه های ما بودی❓😡😤
+استاد روی تخته ی کلاس نوشت: من مسئول برگه های شما هستم...🤔📝
+استاد گفت: من برگه هاتون رو گم کردم و نمیدونم کجا گذاشتم؟🤔⁉️
_همه ی دانشجویان شاکی شدن.
استاد گفت: چرا برگه هاتون رو میخواین⁉️⁉️
_گفتند: چون واسشون زحمت کشیدیم😓
_درس خوندیم📚📖🖊
_هزینه دادیم💵💶💷
_زمان صرف کردیم...🕒
+هر چی که دانشجویان میگفتند استاد روی تخته مینوشت...📝
+استاد گفت: برگه های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم هرکی میتونه بره پیداشون کنه❓
_یکی از دانشجویان رفت و بعداز چند دقیقه با برگه ها برگشت ...📄📄📄
+استاد برگه ها رو گرفت و تیکه تیکه کرد.
_صدای دانشجویان بلند شد.😱😱😱
+استاد گفت: الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین! چون تیکه تیکه شدن!😌
_دانشجویان گفتن: استاد برگه ها رو میچسبونیم.
+برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت:شما از یک برگه کاغذ نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کردید،پس چطور توقع دارید مادری که بچه اش رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد جنگ؛ الان منتظره همین چهارتا استخونش نباشه⁉️🤔
+بچه اش رو میخواد، حتی اگه خاکستر شده باشه.😔
_+چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد!
و همه ازحرفی که زده بودن پشیمون شدن!!😔😔😔
💔تنها کسی که موافق بود ....
💔فرزند شهیدی بود که سالها منتظر باباش بود... 😔😔😔
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
•••🖇
همشودرسـتیادمنیسـت
ولـےاینجـاشخوبیادمہ🙂~•
•
•
پـیشخودشونبـودم
آقـاداشـتڪاراموگناهـامـومـےدیدوگـریہمـےڪرد
گـفتم:آقـا🖐🏻
آقـاگفـت:جـانآقـا
بہمـَننگـوآقابگـوبابا♥️~•
سـرموانداختـمپاییـن...
گـفتم:باباشـرمندماَزت
آقـاگفـتنبیـنمسـرتپاییـنباشہهـاا...!
عیـبنـداره...
بـچہهـرڪارےڪنہپـاےباباشمـےنویسـن... :))
#میفـهمینینـےچـے...؟؟
@yazainab314
♦️بسمه تعالی ♦️
#تلنگرانــهـــ💓
گفت : راستی جبهه چطور بود؟😏
گفتـم : تا منظورت چی باشه 🙃
گـفـت:مثل رقابت بود؟🙄
گفتم : آری 😊
گفت : چی میخوردید؟😀
گفتم : تیر و ترکش 💣
گفت : پنهان کاری بود؟😜
گفتم : آری😌
گفت : در چه ؟
گفتم : نصف شب واکس زدن کفش بچه ها 👞
گفت :دعوا سر پستم بود ؟👊🏻
گفتم : آری 😉
گفت : چه پستی ؟؟😯
گفتم : پست نگهبانی سنگر کمین 💪🏻
گفت :آوازم می خوندید ؟🎤
گفتم :آری 😍
گفت : چه آوازی ؟
گفتم : شبهای جمعه دعای کمیل
گفت : اهل دود و دم هم بودید ؟؟ 😳
گفتم : آری 😇
گفت : صنعتی یا سنتی ؟؟
گفتم : صنعتی ,خردل , تاول زا , اعصاب 🤕
گفت : استخر هم میرفتید ؟
گفتم:آری...😊
گفت :کجا ؟😮
گفتم :اروند , کانال ماهی , مجنون🌊
گفت : سونا خشک هم داشتید ؟😏
گفتم: آری 🙂
گفت: کجا؟🤔
گفتم :تابستون سنگرهای کمین, شلمچه,فکه , طلائیه .🔥
گفت زیر ابرو هم بر میداشتید ؟ 😂
گفتم : آری 😅
گفت :کی براتون بر میداشت ؟😠
گفتم : تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه 💥
گفت :پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟؟
گفتم :آری 🙃
گفت : با چی؟😐
گفتم: هنگام بوسه بر پیشونی خونین دوستان شهیدمان😔
سکوت کرد و چیزی نگفت.......
🌹ٱلڵهم صل عڶى مځمڋ ۈ آل مځمڊ .ۉ عڄڷ ؋ړڄۿم 🌹
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@yazainab314
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
#یک_کلام_حرف_حساب …
#مثلالماس🌸🍃
{ #بانوجان ؟؟ معنای حیاراکه نفهمی… حتی چادر هم تو را باحیا نخواهد کرد ...}
.
●| #چادر یعنی : آنچه پشت در بر سر زهرا سوخت ولی از سر زهرا نیفتاد……
.
●| #چادر یعنی : انچه با میخ به بدن زهرا دوخته شد ولی از سر فاطمه نیفتاد……
.
●| #چادر یعنی : انچه زهرا بایک دستش اوراگرفت که ازسرش نیفتدوبایک دستش کمربند علی راگرفت که اورا نبرند،و اگر قرار بود فقط یکی ازین دو را میگرفت حتما #چادر بود…
.
●| #چادر یعنی : نگرانی فاطمه برای بعداز مرگش که علی تابوت های مدینه بدن نماهستندبرای من فکری بکن……
.
●| #چادر یعنی : انچه ظهرعاشورا برسر زینب سوخت ولی از سرش نیفتاد……
.
●| #چادر یعنی : زینب راضی به تکه تکه شدن عباسش شد ولی راضی به دادن نخی از ان نشد…
.
●| #چادر یعنی : حسین علیه السلام در لحظات اخر در گودال که فرمود:(حرامزاده ها) تا من زنده ام سراغ حرمم نروید…
.
●| #چادر یعنی : شبیه ترین حالت یک بانوی شیعه به مادرش زهرای مرضیه سلام الله علیها……
.
●| #چادر یعنی : آرمان و هدف امثال شهید علی خلیلی که برای دفاع ازناموس شیعه شاهرگه حیاتش رازیرخنجر,داد ولی راضی به هتاکی به خواهران دینی اش نشد...
.
●| #چادر یعنی : دست و پا گیر بودن…دست وپاگیره بی بند و باری!
😍🌿♥️🍃
@yazainab314
🌸🍃 #ریحانه
.
"حجابٺ" را محڪمـ نگھـ دار...
.
نگـاه نڪن ڪھـ اگـر
حجاب و فڪر درسٺ داۺٺھـ باۺے
مسخـره اٺ مےڪنند😒
آنھـا ۺیطـان هستند...
.
ۺُما👈🏻 بھـ حضرت زهـرا ( س ) 💚
نگــ👀ـاه ڪن ڪھـ
چگـونھـ زیسٺ و خودش را حفـظ ڪرد...😌
.
💠 فرازی از وصیٺ :
شھــید سیـد محـمد ناصـر علـوے بھـ خـواهرش♥️•°
#پویش_حجاب_فاطمے
@yazainab314
🌸ابراهیم جان، تولد تو بهانه ای برای یافتن خویشتن خویش است وگرنه تو هر روز تولدی تازه در دل ما داری.
🦋 تولدت مبارک قهرمان من❤️
🆔@yazainab314🇮🇷
اول اردیبهشت ماه🍃🌸
سالروز تولد
شهید ابراهیم هادی
بر دوستدارانش
مبارک باد
🆔@yazainab314🇮🇷