دو چشم فاطمه روشن شد امشب
دوباره یا علی آمد به هر لب
رباب آید به دستش غنچه ای ناز
پرستویی که دارد شوق پرواز
#پروانه_غریبی
#تݪــنگـــراݩہ_امــــــروز ⚠️
شیطونـه ڪنارِ
گوشت زمزمه میڪنه:
تا جوونۍاز زندگیـت لذت ببر❗️
هر جور ڪه میشه خوش بگذرون😰
اما☝️تو حواسـت باشه،
نڪنه خوش گذرونیت به
قیمتِ شڪســ💔ـــتنِ دل امام زمانمون باشه..
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
9.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚ترکگناه...
اگه نمی تونید به نامحرم نگاه نکنید از دیدن این کلیپ غافل نشید!!!!
🌸خداوند متعال به داوود وحی فرمود
🍃«ای داود به بندگان گناهکارم بشارت بده و بندگان صدیقم را بترسان ، داود عرض کرد خداوندا چگونه به گنهکاران بشارت دهم و بندگان صالحت را بترسانم؟
🍃خداوند فرمود : به گنهکاران این مژده را بده که من توبه آنها را می پذیرم و از گناهان آنان می گذرم و صدیقین را از این جهت بترسان که آنها به اعمال خویش مغرور نشوند ، زیرا اگر من از بندگانم به طور دقیق حساب بکشم، همه آنها هلاک شده هستند.»
📚 حدیث قدسی، باب ۸، ص ۱۴۴،ح۱۴۲٫
🎻 خنیاگر
🏰 مراسم شروع شده بود و از پیش همه چیز تدارک دیده شده بود. ما هم به جشن عروسی دعوت شده بودیم و لحظه شماری می کردیم تا او را در لباس دامادی ببینیم.
🍶 افراد دور تا دور مجلس نشسته بودند و خدمتکاران به پذیرایی از میهمانان مشغول بودند.
👥 دوستم که آن طرف تر نشسته بود، خود را به من رساند و گفت:
- ریّان! چرا مضطربی؟
- از کجا فهمیدی که اضطراب دارم؟
- رنگ رخساره خبر می دهد از سرّ ضمیر! چهره ات همه چیز را به خوبی بیان می کند.
- دلم شور می زند!
- چرا؟
- آرامشی که در میهمانی وجود دارد، مثل آرامش قبل از طوفان است.
👌🏻این همه خدمتکار و این همه کنیز زیبا رو را ببین! ته دل خوشبین نیستم!
🍊 به دلت بد راه نده. فعلاً از این میوه های تازه و خوشمزه بخور که جای دیگر نمی توانی پیدا کنی. شاید هرگز پیش نیاید که دوباره به جشن عروسی دختر مأمون دعوت شویم.
🍎 مشغول خوردن میوه بودیم که عروس و داماد وارد شدند. به به! چه جلال و جبروتی! تاکنون او را چنین خوش لباس و آراسته ندیده بودم! جوان بود و رشید! لباس دامادی هم برازنده ی آن قد و قامت رعنا بود! به دوستم گفتم:
- می بینی؟
- آری. در این لباس خیلی زیباتر شده است.
💃🏻 در همین هنگام که با هم صحبت می کردیم، کنیزکان - که حدود صد نفر می شدند - با جام های طلایی در دست برای خوشامدگویی و تبریک، میان مهمانان، حرکت کردند.
👁️ از چهره ی #امام_جواد (علیه السلام) فهمیدم که ناراحت شده، اما خشم خود را فرو می خورد. سرش را به زیر افکنده بود تا چشمش به نامحرم های مجلس نیفتد.
🎻 در همین گیرودار مردی که ریش بلندی داشت و در نواختن عود (۱) ماهر بود، برخاست و شروع به نواختن موسیقی و خواندن کرد.
👁️ هاج و واج مانده بودم! یک چشمم به امام بود و چشم دیگرم به خواننده ی ترانه. دوستم گفت:
- عجب صدای خوبی دارد! او کیست؟
- نمی شناسی اش؟
- نه. از کجا باید بشناسمش!
- او مخارق است؛ نوازنده ی دربار خلیفه.
- عجب! پس مخارق این است! چرا خودش را به شکل دلقک در آورده؟!
- نمی دانم. حتماً این همه از توطئه های مأمون است.
👏🏻 صدای سوت و کف بلند بود. هنوز یکی دو بیت بیش تر نخوانده بود که صدای داماد جوان - امام جواد - همه را سر جای شان میخکوب کرد:
- از خدا بترس، ای ریش دراز!
🎻 عود از دست مخارق به زمین افتاد و مثل مجسمه ای ثابت و بی حرکت ماند. اصلاً انتظار نداشت داماد جوان این گونه بر او فریاد بزند.
💃🏻 مأمون که دید مجلس عروسی دخترش دارد به هم می خورد، کنیزها را به بیرون فرستاد و دست خشک شده مخارق را گرفت و او را بیرون برد تا بیش تر از این آبرویش نرود.
👁️ آرامش به محفل بازگشته بود. نگاهم به نگاه امام گره خورد. جلو رفتم و لبخندی زدم و عرض کردم:
🤝🏻 ان شاء الله مبارک است! (۲)
📚 پی نوشت ها:
۱. عود یکی از وسائل موسیقی، شبیه تار است.
۲. مناقب، ج ۴، ص ۳۹۶
📗 حیات پاکان ۴ | داستانهایی از زندگی امام رضا (علیه السلام)، امام جواد (علیه السلام) و امام هادی (علیه السلام)، مهدی محدثی.
#روایت
#جوادالائمه
#داستان_کوتاه
#سـیـره_اهـل_بیـٺ
💞 یـــاس کـــبود💞:
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
#مناجات_شبانه 🌙
خدایا من خواهان شهادتم ؛
نہ بہ این معنی ڪه از زندگی ڪردن در این دنیا خستہ شده ام ؛
و خواستہ باشم خود را از دست این سختی ها و ناملایمات دنیوی خلاص ڪنم ؛
بلڪه می خواهم شهید شوم تا اگر زنده ام ، موجودی نباشم ڪه سبب جلوگیری از رشد دیگران شوم ؛
تا شاید خونم بتواند این موضوع را جبران ڪند و نهال ڪوچڪی از جنگل انبوه انقلاب را آبیاری ڪند ...
#سردار_شهید_حاج_یدالله_کلهر ، قائم مقام لشڪر 10 سیدالشهدا (ع)
✍ نشر بہ مناسبت سالگرد_شهادتشان
☘☘☘☘☘🌸