eitaa logo
یــا ضــامــن آهــو
413 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
⚫️ارتباط با قرآن 🔘زندگی نامه اهل بیت ⚪️ادعیه 🔴شهدا Mohamad3990 ایدی ادمین برای ثبت نظرات و پیشنهاد شما عزیزان💖💖 تبلیغات شما بزرگواران را با کمترین هزینه (توافقی) پذیرا هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 هم زحمت بکش و هم مخلص باش ✅ وقتي انسان با اخلاص باشد، خداوند متعال به علم و تحصيلات او برکت می‌دهد و توفيقاتي نصيب او مي‌کند که خودش متوجه نمي‌شود. البته بايد زحمت کشيد؛ بدون تلاش و حاضر شدن در محضر استاد و مطالعه و دقت در درس نمي‌شود، همان است که اميرالمؤمنين علیه السلام فرمود: لَوْ کَانَ هَذَا الْعِلْمُ يَحْصُلُ بِالْمُنَی* مَا کَانَ يَبْقَي فِي الْبَريَّة جَاهِلٌ اجْهَدْ وَلا تَکْسَلْ وَلا تَكُ غَافِلاً * فَنَدَامَةُ الْعُقْبَی لِمَنْ يَتَکَاسَلُ 🔸 اينها که با هم جمع شوند انسان توفيق پيدا مي‌کند؛ و سعادتي از اين بالاتر نيست که انسان بتواند در راه معارف دين و نشر آن و دفع بدعت‌ها خدمتي انجام دهد، اين شعر از مرحوم والد است که: گر کني يک تن هدايت سوی راه مستقيم* بهتر از صد گونه طاعت کاوری روز معاد 🔹 هیچ مقامی‌ بالاتر از اين نيست که انسان بتواند مردم را به خدا و پيامبر صلی الله علیه و آله و امام زمان ارواح العالمین له الفدا و احکام الهی هدايت کند. 📚 منبع: کتاب «۱۱۰ پند دلنشين (از توصيه‌ها و اندرزهای مرجع عاليقدر آيت الله العظمی صافی گلپايگانی»)/محسن اکبری شاهرودی کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
꧁༼﷽༽꧂ ❤️شبی یه ❤️ 🔥🔥🔥 سخن چین هیزم کش!🔥🔥🔥 در زندگی زناشویی عمل افراد سخن چین که عموما موجب تفرقه و آشوب می گردد، از نظر پیشوایان بزرگوار اسلام بسیار زشت و ضدانسانی است و علاوه بر این که عملی خلاف اخلاق است در خانواده ها اختلاف و فتنه به وجود می آورد و خود سخن چین را از دایره ایمان و اخلاق خارج می کند. 🌷میان دوکس، جنگ چون آتش است🌷 🌷سخن چین بدبخت، هیزم کش است🌷 سعدی 📕امام علی(علیه السلام) فرمود: سخن چینی شیوه کسی است که از دایره اسلام و اخلاق بیرون رفته است. 📚غررالحکم،ج۷،ص۳۷۹ کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 💜 همسر شهید← ☀️اهواز بود که تلفن زد 📞دیدار با امام خمینی(ره) داریم؛ شما هم می‌آئید؟ گفتم:از خدامه و شبانه با بچه‌ها به سمت تهران رفتیم برای دیدار با امام(ره)؛ بعضی از رزمنده‌ها کارت ملاقات حضوری داشتند.وقتی رسیدیم حسن آقا کارت را به من دادند و گفتند: شما به جای من برو‼️ گفتم:نه شما اینقدر دوست داری و علاقه داری! چون هر وقت اسم امام خمینی(ره) می‌آمد چشمانش پراشک می‌شد. گفت: نه این حق شماست؛ در این چند سال در بدترین شرایط زندگی کردی؛ فقط گفت: به امام بگو همسرم بیرون است و گفتند *التماس دعا*؛ زهرا دختر کوچکم 4 ماه بود؛ وقتی رفتم امام روی سر زهرا دستی کشیدند.گفتم :همسرم بیرون هستند و گفتند التماس دعا و آنجا امام فرمودند: *حاجتشان روا*. برگشتم حسن آقا گفت :امام چیزی نگفتند⁉️ گفتم: فرمودند حاجتشان روا. حالا حاجت شما چی بود؟ گفت : *شهادت* 💔سه‌شنبه هفته بعد خبر شهادت حسن آقا را به من دادند.🕊 ْ
سرجمع، شهید چند روز پسرش را دید⁉️ آقا مهدی هر بار که می‌آمد یک ماه یا حداقل 20 روز مرخصی داشت. اما هر بار به خاطر احساس مسئولیتی که داشت، بیشتر از دو هفته نمی‌ماند. بچه که به دنیا آمد حدود 13 روز او را دید و رفت. بار آخر هم که 29 شهریور آمد و 15 روز بعد رفت. سرجمع پسرش را 27 یا 28 روز بیشتر ندید. توجه خیلی از ما رسانه‌ای‌ها و مردم به خود شهید است، در صورتی که همسران شهدا با صبری که دارند در جهاد آنها سهیم می‌شوند. نظر شما چیست⁉️ از زمانی که آقا مهدی به شهادت رسیده است، من با خیلی از همسران شهدا در ارتباط هستم و گاهی با هم صحبت می‌کنیم. فشار زیادی روی همسران شهداست. کسانی که به قول شما غالباً دیده نمی‌شوند و کسی توجهی به سهم آنها در جهاد همسرانشان ندارد. به نظر من همسر شهدا فقط آن زمانی که شوهرانشان در جبهه هستند، سختی نمی‌کشند. بلکه بعد از شهادت همسرانشان تازه دوران سختی آنها شروع می‌شود. من الان مسئولیت بزرگ کردن تنها یادگار شهید را دارم. آقا مهدی در وصیتنامه‌اش نوشته بود ابوالفضل را طوری تربیت کنم که مدافع حرم شود. حالا وظیفه من عمل کردن به وصیت شهید است. 🥀🕊 🥀🕊
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ ✊او ایستاد پای امام زمان خویش ... 💐 امروز اول اسفند ماه سالروز شهادت مدافع وطن " " گرامی باد خدا با اسم اعظم یاعلی گفت ملک در اولین دم یاعلی گفت عجب سریست در خلقت که از خاک چو بر می خاست آدم یاعلی گفت عصا در دست موسی اژدها شد کلیم آنجا مسلم یاعلی گفت مسیحا دم از آن گردید عیسی که در دامان مریم یاعلی گفت محمد در شب معراج برخاست به قصد قرب اعظم یاعلی گفت ز لیلایی شنیدم یاعلی گفت به مجنونی رسیدم یاعلی گفت مگر این وادی دارالجنون است که هر دیوانه دیدم یاعلی گفت چمن با ریزش باران رحمت دعایی کرد و او هم یاعلی گفت نسیمی غنچه ای را باز می کرد به گوش غنچه کم کم یاعلی گفت علی را ضربتی کاری نمی شد گمانم ابن ملجم یاعلی گفت مگر خیبر ز جایش کنده می شد یقین آنجا علی هم یاعلی گفت : دلم گرفته بهانه؛ «سلام شاه نجف 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ ✍روایت_شهداء⚘🍃 ◽️چه رازی نهفته در شهادت برادران باکری؟! سه برادر، هر سه شهید، هر سه مفقود . . .🌷🍃🕊 👈از راست: شهید علی‌ باکری که در ایام انقلاب توسط ساواک دستگیر و تکه تکه شد و هیچ‌گاه پیکرش بازنگشت، 👈نفر دوم شهید‌مهدی‌باکری که در عملیات بدر در جزیره مجنون مجروح شد و وقتی او را در قایق گذاشتند که به عقب برگردانند قایق را با آر پی جی زدند و پیکر مهدی را دجله برای همیشه برد، 👈نفر سمت چپ هم شهید‌حمید‌باکری که در عملیات خیبر در جزیره مجنون شهید شد و وقتی خواستند فقط پیکر او را برگردانند، برادرش مهدی گفت: هر موقع سایر شهداء را برگرداندید او را هم بر می‌گردانیم و پیکر حمید تا به همین امروز مانده است در جزیره مجنون... هدیه نثار ارواح مطهر شان صلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آلاء: 💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗 💗💗 💗 در اتاقم به صدا دراومد و پشت بندش در باز شد. يكي از نگهبان ها بود. از اتاق بيرون اومدم. سمت قسمت ديگه ي سالن راه افتاديم. صداي موسيقي عربي به گوش مي￾همراه من بيا. رسيد. وارد سالن شديم. تعداد زيادي زن و مرد در حال بگو بخند بودن. با نگاهم دنبال ويهان گشتم اما نبود. با نشستن دستي روي شونه ام ترسيده به عقب برگشتم اما با ديدن مرد رو به روم شوكه نگاهي از پايين به بالا انداختم. كفش چرم براق، كت و شلوار مشكي و پيراهن سفيد مردونه. همون لبهاي قلوه اي و صورت استخوني كشيده. موهاش يه طرف صورتش ريخته بود. انگار قسمت چپ صورتش نزديك گوش جاي سوختگي بود. نميدونم چي شد كه دستم همون سمت رفت تا موي ريخته شده روي صورتش رو كنار بزنم كه مچ دستم رو گرفت. 💗 💗💗 💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗💗💗
آلاء: 💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗 💗💗 💗 صداي بمش توي گوشم نشست. و دستم و ول كرد. متعجب قدمي به عقب برداشتم. تا حالا طي مدت سفرمون انقدر عصبي نديده￾بار آخرت باشه تو صورت من كنكاش مي كني! بودمش. مگه اون قسمت صورتش چي شده بود كه يا صورتش رو مي بست يا موهاش رو طوري ميذاشت كه مشخص نباشه؟! با صداي خالد بيگ به خودم اومدم. توي كت و شلوار كشيده تر به نظر مي رسيد. هنوز سر جام ايستاده بودم. در حال بگو بخند با چند￾تو اينجايي ويهان عزيز؟ همراه من بيا ... ميخوام به چند نفر معرفيت كنم. زن و مرد بود. نگاهش بهم افتاد. اشاره كرد تا سمتش برم. كلاهم رو جلوتر كشيدم. لباس ها اونقدر گشاد و بدريخت بودن كه توجه كسي رو به خودم جلب نكنم. کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 💗 💗💗 💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗💗💗
آلاء: 💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗 💗💗 💗 دختري با موهاي مشكي بلند و هيكلي تراشيده چسبيده به ويهان ايستاده بود. كنار ويهان با فاصله ايستادم. چند دقيقه اي بود وايستاده بوديم كه آهنگ عوض شد و دختر از ويهان خواست تا همراهش وسط برن. دستش رو دور گردن ويهان حلقه كردو ويهان دستش رو دور كمر دختر. روي صندلي نشستم و نگاهم رو به بقيه دوختم. بالاخره رقصشون تموم شد و برگشتن. يكي از دوستهاي دختره صداش كرد. با رفتن دختره خالد بيگ اومد جلو و گفت: -ازش خوشت مياد؟ ويهان سري تكون داد. -براي يك شب بد نيست! صداي قهقهه ي خالد بيگ بلند شد. ميدوني ما تا حالا چند تا از اينا به داعشي ها داديم تا تونستيم اسيرامون رو پس بگيريم؟ اونا 💗 💗💗 💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗💗💗