eitaa logo
یــا ضــامــن آهــو
413 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
⚫️ارتباط با قرآن 🔘زندگی نامه اهل بیت ⚪️ادعیه 🔴شهدا Mohamad3990 ایدی ادمین برای ثبت نظرات و پیشنهاد شما عزیزان💖💖 تبلیغات شما بزرگواران را با کمترین هزینه (توافقی) پذیرا هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
آلاء: 💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗 💗💗 💗 عجيب از ديدن اين مرد ترس تو سلول به سلولم بالا و پايين مي شد و انگار تمركزم رو بهم مي ريخت. لبخندش پهن تر شد. -اما من هنوز ميگم تو زيبا هستي! اين كلاه چيه سرته؟ برش دار. و دست دراز كرد كه صداي ويهان و گرشا اومد. احد اگر اينو امشب ببينه فكر كنم ديگه نتوني از دستش خلاص بشي ... خودت خوب ميدوني اون￾داشتم با اين دوستمون حرف ميزدم. هر چند فارسي حرف ميزنم اما انگار متوجه نميشه! شيخ￾شيخ، شما اينجايين؟ ما از كيه دنبالتونيم!! علاقه ي زيادي به پسرهاي زيبا داره! فقط روشش يكم دردناكه چون ميخواد اون پسرها مال خودش باشن؛ ميدوني كه اول اونها رو اخته مي كنه! (مردونگيشون رو از بين ميبره) بعد تمام و كمال در اختيار خودش و تحت فرمانش قرار ميگيرن. از شنيدن حرفهاي شيخ رعشه اي به تنم افتاد و احساس كردم رنگم پريد. من كجا اومده بودم؟ واااي خدا ... ويهان: ميدونم شيخ از اين خوشش نمياد. دخترها كجان؟ 💗 💗💗 💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗💗💗
آلاء: 💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗 💗💗 💗 همه رو آماده كردن و گفتم تا قبل اومدن مهمون ها تو اتاق بمونن. گرشا: شما مرد زيركي هستيد شيخ! شيخ قهقهه ي كريهي زد. روز به روز ولعم نسبت به اين موضوع بيشتر ميشه. همراه من بياين تا گوشه اي از عتيقه هايي كه￾اگه نبودم كه الان صاحب اينهمه مال و ثروت نمي شدم! اما حس قدرت و پول من فروناپذيره و از هر كشوري جمع آوري كردم رو نشونتون بدم. خواستم سمت ديگه ي سالن برم كه گفت: -توام بيا. به ناچار باهاشون همگام شدم. بعد از دو سالن وسيع به سالن كوچك و دنجي رسيديم. گوشه ي سالن مخصوص وسايل گران قيمت شيخ بود. از زمرد و كتيبه و ... بگير تا حتي چيزهايي كه از ايران خارج كرده بود. خنجري از طلا كه روش ياقوت و زمرد داشت برداشت. کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 💗 💗💗 💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗💗💗
آلاء: 💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗 💗💗 💗 اين هديه ي يكي از دوستان آسيائي من از يكي از تمدن هاي قديمي هست و خيلي قدمت داره. باورم نمي شد اينهمه عتيقه رو تو خونه اش نگهداري مي كرد و كسي نبود تا ازش بازخواست كنه. هست و بهترين زن ها از مهمان ها پذيرايي مي كنن. دخترهاي زيباي ايراني كه طرفدارهاي خاص￾اولين بار كه هتل العمارت رو ساختم خيلي كوچيك بود اما الان يكي از بهترين هتل هاي دوبي خودشون رو دارن. عماد وارد سالن شد و به عربي گفت: -مهمون ها دارن ميان شيخ: بريم. همه سمت سالن اصلي راه افتاديم. ويهان اومد سمتم. -به هيچ عنوان سمت ما نمياي؛ اگر اون شيخ شكم گنده ي پسر باز ببينتت، مطمئن باش هر طوري شده تو رو ميخواد! نگاهم به همون شيخي كه ويهان گفت افتاد. پيراهن سفيد بلند عربي تنش بود و قد كوتاهي داشت. 💗 💗💗 💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗💗💗
آلاء: 💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗 💗💗 💗 باشه. ويهان سمت بقيه رفت. كم كم سالن شلوغ شد. همه ي مردهاي گنده ي پير و خرفت عرب كه جامهاي شراب رو يكي پشت ديگري سر مي كشيدن. شيخ ميكروفون رو از دست خواننده گرفت و به زبان عربي گفت: نگاهم به مرد جواني افتاد. قدش بيش از اندازه بلند بود و ريشش تا روي سينه اش بو و سيبيلش￾مهموني امشب رو به افتخار شيخ البغداد ترتيب داديم. رو كامل زده بود. حتي براي يكبار ديدن هم چهره اش وحشتناك و كريه بود! شيخ: دخترها رو بياريد. با ورود تقريباً 30 دختر تعجب كردم. همه لباسهاي حرير نازك بدون هيچ گونه لباس زيري پوشيده بودن به همراه آرايش غليظ عربي. شيخ البغداد با ديدن دخترها از جاش بلند شد و سمتشون رفت. 💗کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 💗💗 💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗💗💗
آلاء: 💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗 💗💗 💗 بدون هيچ خجالتي دور هر كدوم مي چرخيد و دستي به بالا تنه يا پايين تنه شون مي كشيد. -همه باكره؟ شيخ: همه باكره. ميخواي يكيشون رو امتحان كني؟ صداي خنده ي بقيه بلند شد. از ديدن آدمهايي كه زن رو بازيچه ي شهوتشون قرار داده بودن داشت حالم بهم مي خورد. دلم مي خواست يه راهي بود تا همشون رو يكجا به آتيش مي كشيدم. مجلس به اوج خودش رسيده بود. اگر مي رفتم و به پليس دوبي مي گفتم حتماً يه كاري مي كردن. اما چطوري از اين عمارت بيرون مي رفتم؟ بايد نگاهي به حياط مي انداختم. از سالن بيرون اومدم. تعداد نگهبان ها زياد شده بود. پله ها رو پايين اومدم. دو طرف پر از درخت هاي بلند بود. دو مرد جلوي در ايستاده بودن. سمت در رفتم. کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 💗 💗💗 💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗💗💗
آلاء: 💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗 💗💗 💗 مرد با اخم نگاهم كرد. به در اشاره كردم كه يعني ميخوام برم. مرد اسلحه رو گذاشت روي شونه ام. -برو داخل. لبخندي زدم و چند قدم همونطور عقب اومدم كه به كسي خوردم. به عقب برگشتم. مردي پشت سرم بود. بازوم رو گرفت. دست برد سمت كلاهم و از سرم برش داشت. موهاي بلندم از داخل كلاه بيرون اومدن. با تعجب￾بايد بدونم تو كي هستي! به موهام نگاه كرد. -تو ... تو يه زني؟ قلبم از ترس محكم به سينه ام مي كوبيد. بازوم رو كشيد و سمت عمارت رفت. در سالن رو باز كرد. نگاه ها همه سمت ما برگشت. نگاه گرشا مثل بقيه متعجب بود اما از نگاه ويهان انگار داشت خون مي باريد. 💗 💗💗 💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗💗💗
آلاء: 💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗 💗💗 💗 ليوان توي دستش رو عصبي فشرد. شيخ دستي زد و گفت: -از همون لحظه ي ورود شك كرده بودم. پس بگو، ويهان دختر زيبايي مثل تو رو مي خواسته پنهان كنه! صداي همهمه تو سالن بالا رفت. اونقدر شوك شده بودم كه مغزم خالي بود. براي اولين بار توي زندگيم آرزو كردم كاش يه زن نبودم. همه اومدن سمتمون. شيخ چونه ام رو توي دستش گرفت و نگاهي بهم انداخت. منتظر بودم ويهان حرفي بزنه يا چيزي بگه اما عجيب سكوت كرده بود￾نميدونم بفروشمت يا سوگلي حرمسرا كنمت! گرشا اومد جلو. -باورم نميشه اينهمه مدت داشتي همه ي ما رو گول ميزدي! من احمق چرا نفهميدم تو دختري؟ همون مرد ريش بلند اومد جلو. 💗 💗💗کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗💗💗
آلاء: 💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗 💗💗 💗 هرچقدر قيمتش بشه، اينو ميخوام! چشمهاي شيخ برقي زد. چونه ام رو ول كرد -اما شيخ بغداد، ميخوام اين دختر و نگهدارم. -حاضرم بابتش كلي پول بدم، اين دختر و بهم بدي. شيخ نگاهي به ويهان انداخت. -تو نميخواي حرفي بزني؟ ويهان خونسرد و با گامهاي شمرده اومد سمتمون و نگاهي بهم انداخت. -با اينكه نميدونستم اين دختره و بخاطر تيراندازي خوبش با خودم آوردمش، اما فكر مي كنم اونقدرها هم نمي ارزه! شيخ قهقهه اي زد. داري در حقش كم لطفي مي كني ... به نظر من كه دختر جذابيه! 💗 💗💗کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗💗💗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 👇تقویم نجومی اسلامی پنجشنبه👇 ✴️ پنجشنبه 👈25 اسفند/‌ حوت 1401 👈23 شعبان 1444 👈 16 مارس 2023 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️ امروز روز خوبی برای امور زیر است: ✅خواستگاری عقد ازدواج. ✅خرید کردن. ✅مسافرت. ✅دیدار بزرگان و روسا و مسئولین. ✅نقل و انتقال و جابجایی. ✅و انواع تجارت خوب است. 🚘مسافرت: سفر خوب و مفید است. 💑مباشرت امروز: فرزند هنگام زوال عاقل و دانا و آقا و بزرگوار خواهد بود. 👶 زایمان مناسب و نوزادش روزی دار و زندگی پاکی خواهد داشت. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج جدی و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️لباس نو به تن کردن. ✳️شکار و صید و دام گذاری. ✳️انواع جراحی. ✳️شروع معالجات و درمان. ✳️امور زراعی و کشاورزی. ✳️مشارکت و‌ امور شراکتی. ✳️برداشت محصولات کشاورزی. ✳️از شیر گرفتن کودک. ✳️و وام و قرض دادن و گرفتن نیک است. 👩‍❤️‍👨 انعقاد نطفه و مباشرت. 👩‍❤️‍👨 امشب: امشب ( شب جمعه)، فرزند پس از فضیلت نماز عشاء، سخنوری توانا و کلامش بجا و موثر واقع شود. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت. طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث روبراه شدن امور می گردد. 💉💉 حجامت. فصد زالو انداختن یا در این روز از ماه قمری ، باعث شادی دل می شود. 😴😴 تعبیر خواب امشب : خواب و رویایی که شب جمعه دیده شود تعبیرش از ایه ی 24 سوره مبارکه "نور" است. یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم... و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که خواب بیینده را با شخصی دعوا یا خصومتی پیش آید که بر او شاهد بیاورد و بر خصم خود غلبه کند.ان شاءالله. و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید. 💅 ناخن گرفتن: 🔵 پنجشنبه برای ، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است. 👕👚 دوخت و دوز: پنجشنبه برای بریدن و دوختن روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد. ✴️️ وقت استخاره : در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه موجب رزق فراوان میگردد. 💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 📚 منبع مطالب : تقويم همسران نوشته ی حبيب الله تقيان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا