💠 نتیجه ترک نهی از منکر❗️💠
💎هرکه با قلب و زبان و دست خود نهی از منکر را ترک کند، مرده ای در میان زنده هاست.
🌟امیرالمؤمنین علیه السلام
📚تهذيب الأحكام، ج 6، ص 181
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
✈️ هر سفری رو نباید رفت....
🌟 حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند:
💎لَا یَخْرُجُ الرَّجُلُ فِی سَفَرٍ یَخَافُ فِیهِ عَلَی دِینِهِ وَ صَلَاتِهِ
💎انسان نبايد به سفرى رود كه مى ترسد در آن به دين و نمازش لطمه اى وارد آيد.
📚 بحارالانوار ج ۱۰ ص ۱۰۸
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
چه ذکری حفظ کننده ی ما از آتش جهنم میباشد؟
🌟امام صادق عليه السلام به صَباح بن سيّابِه فرمودند:🌟
آیا میخواهی به تو دعایی بیاموزم که خدای متعال به برکت آن، چهره تو را از حرارتِ آتش جهنم نگه دارد ؟
صباح گوید: به حضرت عرض کردم: آری حضرت فرمودند:بعد از سپیده دم صد مرتبه بگو :أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ✨
خداوند به برکت این ذکر،
تو را از آتش جهنم حفظ خواهد کرد.
📚 وسائل الشيعه ج۶، ص۴۷۹
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
💠 عاقبت ترک امر به معروف و نهى از منكر💠
🌟پيامبر اکرم (صلياللهعليهوآلهوسلم):
💎لا يَزالُ النّاسُ بِخَيْرٍ ما اَمَروا بِالْمَعْروفِ وَ نَهَوا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَ التَّقْوى فَاِذا لَمْ يَفْعَلوا ذلِكَ نُزِعَتْ مِنْهُمْ الْبَرَكاتُ وَ سُلِّطَ بَعْضُهُم عَلى بَعْضٍ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ ناصِرٌ فِى الاَْرْضِ وَ لا فِى السَّماءِ
💎تا وقتى مردم #امربهمعروفونهىازمنكر میكنند و يكديگر را در نيكى و تقوا يارى میرسانند، در خير و نيكیاند؛
◼️ آنگاه كه چنين نكنند، بركتها از آنان گرفته میشود و بعضى بر بعض ديگر مسلّط میگردند و در زمين و در آسمان هيچ ياورى نخواهند داشت.
📚 تهذيب الأحكام، ج ۶، ص ۱۸۱، ح ۳۷۳
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
✨﷽✨
🔴شب اول قبر از زبان دختری که به اصرار
در قبر مادرش خوابید ...
✍علامه سید محمد حسین طباطبائی صاحب تفسیر المیزان نقل كردند كه: استاد ما عارف برجسته «حاج میرزا علی آقا قاضی» میگفت:
👈در نجف اشرف در نزدیكی منزل ما، مادر یكی از دخترهای اَفَنْدیها (سنیهای دولت عثمانی) فوت كرد. این دختر در مرگ مادر، بسیار ضجه و گریه میكرد و جداً ناراحت بود، و با تشییع كنندگان
تا كنار قبر مادر آمد و آنقدر گریه و ناله كرد كه همه حاضران به گریه افتادند.
⚰هنگامی كه جنازه مادر را در میان قبر گذاشتند، دختر فریاد میزد، من از مادرم جدا نمیشوم هر چه خواستند او را آرام كنند، مفید واقع نشد؛ دیدند اگر بخواهند با اجبار دختر را از مادر جدا كنند، ممكن است جانش به خطر بیفتد.
💢سرانجام بنا شد دختر را در قبر مادرش بخوابانند، و دختر هم پهلوی بدن مادر در قبر بماند، ولی روی قبر را از خاك انباشته نكنند،
و فقط روی قبر را با تختهای بپوشانند و دریچهای هم بگذارند تا دختر نمیرد و هر وقت خواست از آن دریچه بیرون آید.
⛔️دختر در شب اول قبر، كنار مادر خوابید، فردا آمدند و سرپوش را برداشتند تا ببینند بر سر دختر چه آمده است، دیدند تمام موهای سرش سفیده شده است.
❓پرسیدند چرا این طور شدهای؟
♻️در پاسخ گفت: شب كنار جنازه مادرم در قبر خوابیدم، ناگاه دیدم دو نفر از فرشتگان آمدند و در دو طرف ایستادند و شخص محترمی هم آمد و در وسط ایستاد، آن دو فرشته مشغول سؤال از عقائد مادرم شدند و او جواب میداد، سؤال از توحید نمودند، جواب درست داد، سؤال از نبوت نمودند، جواب درست داد كه پیامبر من محمد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله و سلم)است.
⁉️تا این كه پرسیدند: امام تو كیست؟
آن مرد محترم كه در وسط ایستاده بود گفت:
«لَسْتُ لَها بِاِمامِ؛ من امام او نیستم»
❌در این هنگام آن دو فرشته چنان گرز بر سر مادرم زدند كه آتش آن به سوی آسمان زبانه میكشید. من بر اثر وحشت و ترس زیاد به این وضع كه میبینید كه همه موهای سرم سفید شده در آمدم.
👌مرحوم قاضی میفرمود: چون تمام طایفه آن دختر، در مذهب اهل تسنن بودند، تحت تأثیر این واقعه قرار گرفته و شیعه شدند... (زیرا این واقعه با مذهب تشیع، تطبیق میكرد و آن شخصی كه همراه با فرشتگان بوده و گفته بود من امام آن زن نیستم، حضرت علی (ع) بودهاند) و خود آن دختر، جلوتر از آنها به مذهب تشیع، اعتقاد پیدا كرد.
📚 علامه سید محمد حسین حسینی تهرانی، معادشناسی، ج 3، ص 110.
کپی از این پست حرام است.
♥️ همراه ماباشید⇩⇩
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
چهل سال گمنامی
شهید ابراهیم هادی می خواست گمنام زندگی کند، اما امروز در تمام آفاق فرهنگی مجموعه انقلابی کشور اسمش پیچیده است. (مقام معظم رهبری)
ابراهیم جان، چهل سال است که خواستی گمنام بمانی و حتی یک وجب از خاک زمین را اشغال نکنی، دعایت مستجاب شد، اما ...
خدای تو تقدیر دیگری برایت نوشت
بعد از سالها نام و یاد تو بر سر زبان ها افتاد و هزاران نفر با خواندن سرگذشت تو، عاشق زندگی و خدای تو شدند. تو گمنامی خواستی اما خدا برایت خوش نامی را انتخاب کرد...
#داداش_ابراهیم
#پهلوان_بی_مزار
🥀🕊 🥀🕊
💜 #حاجتـــ_روا
همسر شهید←
☀️اهواز بود که تلفن زد 📞دیدار با امام خمینی(ره) داریم؛ شما هم میآئید؟
گفتم:از خدامه و شبانه با بچهها به سمت تهران رفتیم برای دیدار با امام(ره)؛
بعضی از رزمندهها کارت ملاقات حضوری داشتند.وقتی رسیدیم حسن آقا کارت را به من دادند و گفتند: شما به جای من برو‼️
گفتم:نه شما اینقدر دوست داری و علاقه داری! چون هر وقت اسم امام خمینی(ره) میآمد چشمانش پراشک میشد.
گفت: نه این حق شماست؛ در این چند سال در بدترین شرایط زندگی کردی؛
فقط گفت: به امام بگو همسرم بیرون است و گفتند *التماس دعا*؛
زهرا دختر کوچکم 4 ماه بود؛ وقتی رفتم امام روی سر زهرا دستی کشیدند.گفتم :همسرم بیرون هستند و گفتند التماس دعا و آنجا امام فرمودند: *حاجتشان روا*.
برگشتم حسن آقا گفت :امام چیزی نگفتند⁉️ گفتم: فرمودند حاجتشان روا. حالا حاجت شما چی بود؟
گفت : *شهادت*
💔سهشنبه هفته بعد خبر شهادت حسن آقا را به من دادند.🕊
#شهید_حسن_آقاسی_زاده
#یادش_با_صلوات
#شهدای_خراسان
🥀🕊 🥀🕊
آلاء:
💗💗💗💗💗
💗💗💗💗
💗💗💗
💗💗
💗
#پارت211
#اسپاکو
بخاطر ضعفه.
-كي ميريم ايران؟
سليمه وارد اتاق شد. سيني بزرگي توي دستش بود. آشو سيني رو از دستش گرفت و كنارم رويفعلاً يك هفته اي رو اينجا هستيم بعد اون و فرستادن مدارك ميريم.
تخت گذاشت.
-راستي براي فردا شب يه مهموني تو خونه ام دارم.
لقمه ي بزرگي گرفت سمتم.
-فردا يه نفر و ميفرستم تا لباس انتخاب كني.
-لازمه باشم؟
آشو بي تفاوت شونه اي بالا انداخت.
نه؛ باشي شايد براي روحيه ي خودت خوب باشه.
💗
💗💗
💗💗💗
💗💗💗💗
💗💗💗💗💗
آلاء:
💗💗💗💗💗
💗💗💗💗
💗💗💗
💗💗
💗
#پارت212
#اسپاکو
حتمًا با اين دو دست باندپيچي شده!
بلند شد.
-هرطور ميلته.
و از اتاق بيرون رفت. تمام محتويات داخل سيني رو خوردم.
احساس كردم كمي حالم بهتر شد. بعد از خوردن داروهام دوباره خوابيدم.
با تابش نور آفتاب چشم باز كردم. نگاهم به سيني صبحانه ي كنار تخت افتاد.
بلند شدم و آبي به دست و صورتم زدم.سمت پنجره رفتم و پرده رو كنار زدم.
با باز كردن پنجره و ديدن حياطي كه رو به روم بود شگفت زده شدم.
همه چيز رويايي بود. با ديدن استخر دلم خواست شنا كنم. وارد تراس شدم.
آشو توي استخر بود. بعد از چند لحظه از استخر بيرون اومد و روي صندلي كنار استخر دراز
كشيد.
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
💗
💗💗
💗💗💗
💗💗💗💗
💗💗💗💗💗