#روح_مادر_صالحه_ای_که_دختر
#بی_بندوبارش_را_هدایت_کرد
صاحب کتاب «سرگذشت ارواح» می نویسد:
یکی از ائمه جواعت تهران شبی در عالم خواب می بیند زنی را که نمی شناسد نزد او آمده می گوید: من زن صالحه ای می باشم و از دنیا رفته ام و این منزل و قصر عالی مال من است ولی می خواهند مرا به خاطر دختر بی بند و باری که دارم برای شکنجه و عذاب ببرند زیرا او بی حجاب و بی توجه به وظائف دینی خود است و این تقصیر من بوده که او را خوب تربیت نکرده و بی توجه به او بوده ام لذا از شما تقاضا دارم که پیام مرا به او برسانید و حال مرا به او بگوئید و برای آنکه او باور کند، من به شما نشانی می دهم که او اطلاع ندارد و آن این است که من فلان مبلغ پول در فلان محل از منزل گذاشته ام و فلانی هم همین مبلغ پول را از من طلب دارد، آن پول را بردارند و به او بدهند و شماره تلفن منزل ما هم این است...
آن عالم گفت: من از خواب بیدار شدم و شماره تلفن و مبلغ پول را که هنوز فراموش نکرده بودم یادداشت نمودم و فوراً به همان منزل با همان شماره، تلفن زدم دیدم صدای گریه و عراداری بلند است. من دختر صاحب خانه را پشت تلفن خواستم و تمام جریان را به او گفتم و به او تذکر دادم که من به هیچ وجه با شما آشنائی نداشتم و بخصوص که از طلبکار و مقدار پول و محل پول که ممکن نبود اطلاعی داشته باشم.
بنابر این شما به خاطر نجات مادرتان و نجات خودتان کوشش کنید که به دستورات اسلام عمل نمائید.
آن دختر اول از من تقاضا کرد که اجازه بدهم، او ببیند آن نشانی درست است یا نه، لذا گوشی تلفن را نگه داشتم. او رفت و دید دقیقاً همان مبلغ پول در همان محل بدون کم و زیاد گذاشته شده است. آن دختر برگشت و در پشت تلفن به من گفت: آقا مطلب شما درست است، می خواهید آدرس بدهید تا این پول را برای شما بیاورم.
گفتیم: من احتیاج به آن پول ندارم، شما آن را به طلبکاری که در خواب مادرتان نامش را ذکر کرده بدهید و به وصیت او عمل کنید، او قبول کرد. من از او خداحافظی کردم، پس از مدتی باز همان خانم متوفا را در خواب دیدم که از من تشکر می کرد و می گفت: بحمد الله دخترم با تذکرات شما صالحه شده و توبه کرده است 2 .
2. سرگذشت ارواح، به نقل عالم عجیب ارواح، ص130.
#روح_مادر_صالحه_ای_که_دختر
#بی_بندوبارش_را_هدایت_کرد
🍃
💞 یـــاس کـــبود💞:
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀❣🍀
🌸پدر دستهای تو گهواره من
🌸دو چشم تو چراغ خونه من
🌸بجزء تو از همه دنیا بریدم
🌸که عاشق تر ز تو هرگز ندیدم
🌸ببوسم پینه دستان پاکت
🌸ببوسم صورت چون قرص ماهت
🌸پدر ای قبله راه سعادت
🌸ندارم ذره ای از تو شکایت
🌸تو رو هم چون نفسها دوست دارم
🌸که جون من تویی تا بی نهایت
💐 روز بر همگان پـدر مبارکباد 💐
💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ
♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🍀🌺🌹☘🌷🍀🌺🌹☘🌷
🌹🍂🍃🌹🍂🍃🌹🍂🍃
✔️چرا تنها زيتون و نخل و انگور؟!
🔹ممكن است چنين به نظر آيد كه اگر قرآن در آيات فوق از ميان انواع ميوهها روى #زيتون و #خرما و #انگور تكيه كرده به خاطر وجود آنها در محيط نزول قرآن بوده است، ولى با توجّه به جهانى و جاودانى بودن قرآن، و عمق تعبيراتش روشن مىشود كه مطلب از اين فراتر است. غذاشناسان و دانشمندان به ما مىگويند: كمتر ميوهاى است كه براى بدن انسان از نظر غذايى به اندازۀ اين سه ميوه، مفيد و مؤثّر باشد.
🔹 همانها مىگويند: «روغن زيتون» براى توليد سوخت بدن ارزش بسيار فراوان دارد، كالرى حرارتى آن بسيار بالا است، و از اين جهت يك نيرو بخش است و آنها كه مىخواهند همواره سلامت خود را حفظ كنند، بايد به اين اكسير علاقهمند شوند. روغن زيتون دوست صميمى كبد آدمى است، و براى رفع عوارض كليهها و سنگهاى صفراوى و قولنجهاى كليوى و كبدى و رفع يبوست بسيار مؤثر است.
🔹 با پيشرفت دانش پزشكى و غذا شناسى اهميّت دارويى «خرما» نيز به ثبوت رسيده است. در خرما كلسيم وجود دارد كه عامل اصلى استحكام استخوانهاست و نيز فسفر وجود دارد كه از عناصر اصلى تشكيل دهندۀ مغز و مانع ضعف اعصاب و خستگى است، قوّۀ بينايى را مىافزايد. و نيز خرما داراى پتاسيم است كه فقدان آن را در بدن علّت حقيقى زخم معده مىدانند، و وجود آن براى ماهيچهها و بافتهاى بدن انسان بسيار پرارزش است. اين سخن امروز در ميان غذا شناسان معروف است كه خرما از سرطان جلوگيرى مىكند.
🔹 و امّا در مورد «انگور» به گفتۀ دانشمندان غذاشناس به قدرى عوامل مؤثّر دارد كه مىتوان گفت، يك داروخانۀ طبيعى است. انگور دو برابر گوشت، در بدن حرارت ايجاد مىكند، و علاوه بر اين ضدّ سم است، براى تصفيه خون، دفع رماتيسم، نقرس، و زيادى اورۀ خون، اثر درمانى مسلّمى دارد، انگور معده و روده را لايروبى مىكند، نشاط آفرين و برطرف كنندۀ اندوه است، اعصاب را تقويت كرده، و ويتامينهاى مختلف موجود در آن به انسان نيرو و توان مىبخشد.
🔹 بنابراين، تكيه كردن قرآن بر اين سه نوع ميوه بىدليل نيست، و شايد در آن روز قسمت مهمّى از آن بر مردم پوشيده بوده است.
📚برگزیده تفسیر نمونه📚
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💞 یـــاس کـــبود💞:
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🔴 چه شده که آیات الهی در ما اثر ندارد؟!
ای عزیز! اگر به هر یک از ما یک طفل ده ساله (ای) اطلاع د هد که خانه ات آتش گرفت یا پسرت در آب افتاد و الان غرق می شود،
⚠️ آیا اگر اشتغال به هر کار مهمی داشته باشیم، دست از آن برداشته، در تعقیب این اخبار هولناک سراسیمه می دویم یا آن که با اطمینانِ نفس نشسته اعتنا نمی کنیم؟ اکنون چه شده است، تمام آیات و اخبار و برهان و عیان به قدر خبر یک بچه ده ساله در ما تاثیر نکرده،
🔵👈 اگر تاثیر کرده بود، راحتی را از ما سلب نموده بود. آیا این کوری باطن ... را باید به چه نحو معالجه کرد؟ آیا این مرض قلبی محتاج به علاج و طبیب نیست؟⁉️
(حضرت امام #خمینی -ره ، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 286)
💞 یـــاس کـــبود💞:
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
حکایت علامه جعفری (ره) 🕊
زیباترین دختر دنیا و یا نظاره چهره دلربای امیرالمومنین علی علیه السلام 🌸
علامه جعفری را باید از اندیشمندانی دانست که بسیاری از علما و فضلای حوزه و دانشگاه، وی را به صفای باطن و اخلاص میشناختند؛ جالب این است که وقتی از خود وی درباره دلیل رسیدن به کمالات میپرسند، اینگونه پاسخ میدهد:
« در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم. خیلی مقید بودیم که در جشنها و ایام سرور، مجالس جشن بگیریم و ایام سوگواری را هم سوگواری میگرفتیم؛ یک شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا(س). اول شب نماز مغرب و عشا خواندیم و یک شربتی خوردیم، آنگاه با فکاهیاتی، مجلس جشن و سرور ترتیب دادیم. در جمع ما یک آقایی بود که معدن ذوق بود. او آن شب یک تکه کاغذ روزنامه با خود آورده بود که روی آن، عکس یک دختر منتشر شده بود که زیرش نوشته بود "اجمل بنات العصر"، یعنی زیباترین دختر روزگار.
او این عکس را نشان داد و گفت: آقایان! من درباره این عکس از شما سوالی میکنم و توقع دارم که واقعیت را بگویید. اگر شما را مخیّر کنند بین اینکه با این دختر به طور مشروع و قانونی ازدواج کنید و هزار سال هم زندگی کنید یا اینکه جمال امام علی(ع) را زیارت و ملاقات کنید، کدام را انتخاب میکنید؟
کاغذ را ابتدا مدیر مدرسه که در جمع ما حضور داشت، گرفت و نگاهی دوباره به آن کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود گفت: سید محمد! ما یک چیزی بگوییم، به مادرت که نمیگویی؟!
با این جمله، نظر فرد اول جمع مشخص شد و همه زدند زیر خنده! کاغذ عکس را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: وقتی آقا یعنی مدیر مدرسه اینطور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوییم؟ آقا فرمودند دیگه! باز هم همه خندیدند.
نفر سوم گفت: این روایت از امام علی (ع) معروف است که فرمودهاند: "مَن یَمُت یَرَنی" یعنی هر که بمیرد، مرا ملاقات میکند، پس ما ان شاءالله در موقعش جمال آقا امام علی (ع) را ملاقات میکنیم!
دیگری گفت: زیارت آقا مستحب است و این هم صد در صد شرعی است، والله چه عرض کنم!
خلاصه هر که اظهار نظر میکرد، صدای خنده بلند میشد
نفر پنجم من بودم. این کاغذ را دادند دست من. دیدم که نمی توانم نگاه کنم، کاغذ را رد کردم به نفر بعدی، گفتم : من یک لحظه دیدار علی (ع) را به هزاران سال زناشویی با این زن نمی دهم. یک وقت دیدم یک حالت خیلی عجیبی دست داد. تا آن وقت همچو حالتی ندیده بودم. شبیه به خواب و بیهوشی بلند شدم اول شب قلب الاسد وارد حجره ام شدم، حالت غیر عادی، حجره رو به مشرق دیگر نفهمیدم، یکبار به حالتی دست یافتم. یک دفعه دیدم یک اتاق بزرگی است یک آقایی نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قیافه ای که شیعه و سنی درباره امام علی (ع) نوشته در این مرد موجود است. یک جوانی پیش من در سمت راستم نشسته بود. پرسیدم این آقا کیست؟ گفت : این آقا خود علی (ع) است، من سیر او را نگاه کردم. آمدم بیرون، رفتم همان جلسه، کاغذ رسیده دست نفر نهم یا دهم، رنگم پریده بود. نمی دانم شاید مرحوم شمس آبادی بود خطاب به من گفت : آقا شیخ محمد تقی شما کجا رفتید و آمدید؟ نمی خواستم ماجرا را بگویم، اگر بگم عیششون بهم می خوره، اصرار کردند و من بالاخره قضیه را گفتم و ماجرا را شرح دادم، خیلی منقلب شدند. خدا رحمت کند آقا سید اسماعیل ( مدیر ) را خطاب به آقا شیخ حیدر گفت :
آقا دیگر از این شوخی ها نکن، ما را بد آزمایش کردی.
مرحوم علامه میگفت این از خاطرات بزرگ زندگی من است که باعث کمالاتم شد»
💞 یـــاس کـــبود💞:
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🌼 پرسش:
تفاوت علم و حکمت چيست؟
🌼 پاسخ:
در ابتدا بايد گفت:"حكمت" رسيدن به حق و واقع به واسطه علم و عقل است.(1)و از ماده "حكم"، به معناى بازداشتن و منع است و اولين معنا از آن، حكم كردن است كه باعث جلوگيرى از ظلم مىشود. از ويژگىهاى حكمت آن است كه جهل و نادانى را از انسان باز مىدارد.(2) اما "علم" يا همان معرفت به معناى دانستن، دانش،(3) درك كردن و فهميدن حقيقت و اساسِ چيزى است.(4) كه بر آثارى دلالت مىنمايد كه در اشيا وجود دارد و به واسطه آن از غير خود تمييز داده مىشود.(5)
علم داراى مراتب است و از مرتبه عاليه هستى (بارى تعالى) تا انسان و حتى موجودات غير ذوي العقول (موجودات دارای عقل) نيز داراى علم هستند و بين همه موجودات عالم هستى و علم مىتوان به تناسب خودشان و ظرف وجوديشان نسبت برقرار كرد. بر خلاف حكمت، كه فقط از ويژگىها و صفات ذوي العقول است.
نكته ديگر اين كه حكمت و علم، دو عنوان عام هستند كه در ابعاد و جنبه هاي گوناگوني قابل تطبيق و مقايسه هستند. به نظر مي رسد تبيين دقيق معناي حكمت در اصطلاح ديني و قرآني، به درك تفاوت هاي اين واژه با علم بينجامد. حكمت، اتقان در امور، فهم و عقل، نبوت و ... گفته شده است. در مجموع، حكمت، علمي است كه انسان را از از انجام كار زشت بازدارد. (5) بر اين اساس، مي توان گفت حكمت، نوعي معرفت ويژه و خاص است كه بر همه انواع و اقسام علم منطبق نيست. به عبارت روشن تر، حكمت به معناى رسيدن به حقيقت به وسيله علم و عقل است. علامه طباطبايى درباره معناى واژه "حكمت" مىگويد: حكمت نوعى از محكم كارى يا كار محكمى كه سستى و رخنهاى در آن راه ندارد و غالبا در معلومات عقلى واقعى كه ابدا قابل بطلان و كذب نيست، استعمال مىشود. (6) از اين رو، مىشود گفت چون دين با واقعيت و حقيقت مطابقت دارد، پس اصول و قواعدى كه با دين آمده، در واقع حكمت اند و پيامبر مأمور است تا اين حكمت را به مردم بياموزد.
برخى نيز گفته اند: با مراجعه به اصل معناى حكمت مىتوان به دست آورد كه حكمت، يك حالت و خصيصه درك و تشخيص است كه شخص به وسيله آن مىتواند حق و واقعيت را درك كند و مانع از فساد شود و كار را متقن و محكم انجام دهد. بنابراين، حكمت نوعى حالت نفسانى و صفت روحى است، نه شىء خارجى؛ بلكه شىء محكم خارجى، از نتايج حكمت است.
نتيجه اين كه به روشني پيدا است كه علم و معرفت انساني، چيزي اعم از حكمت است و موارد عديده اي از علوم و معارف و دانش هاي بشري وجود دارند كه در مقوله حكمت قرار نمي گيرند.
علم ومعرفت كه(شناخت) از نظر مفهوم عامتر از حكمت است و حكمت نوع خاصي از علم.
علم از نظر مصداق شاملتر از حكمت است و حكمت يكي از مصداقهاي علم.
علم به ادراكات غيريقيني نيز گفته ميشود، ولي حكمت مربوط به يقينيات است.
علم اعم از ذات و صفت و فعل است، ولي حكمت مربوط به فعل است و وصف فاعل.(7)
پي نوشت ها:
1. راغب، مفردات نشر دار الاحيا التراث العربي بيروت، ماده "حكم"، ص123.
2. ابن ظهير، معجم مقاييس اللغة، نشر نشر الاعلام الاسلامي، قم ماده "حكم"، ج1، ص 123.
3. قرشى، قاموس قرآن، نشر دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1371 ش، ج 5، ص 32، ماده "حكم".
4. مفردات راغب، ماده "حكم"، ص123.
5. طريحى فخر الدين، مجمع البحرين، كتابفروشى مرتضوى، تهران، 1375 ش، ج 6، ص 45.
6. علامه طباطبايى، تفسير الميزان، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم، 1417 ق. ج 3، ص 395.
7. قرشى، سيد علىاكبر، قاموس قرآن، ج 2، نشر دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1371 ش، ص 163.
🔺🔸
⇝ پرسمان اعتقادی
💞 یـــاس کـــبود💞:
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🌸🍃﷽🌸🍃
🔻دنیای خیال🔻
✍ بسیاری از ماها بر اساسِ #خیالات زندگی میکنیم. غرق در خیالات هستیم.
یه کلمهای تو قرآن داریم که چند بار تکرار شده:👈 «يَحْسَبُونَ».
يَحْسَبُونَ👈 یعنی پیش خودشون خیال میکنند که...، پیش خودشون حساب میکنند که...، فکر میکنند که...، گمان میکنند که...
🕋 «يَحْسَبُونَ» أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ (اعراف/۳۰)
👈 #خیال میکنند راهی که میرن درسته. دارن اشتباهی میرن، امّا خیال میکنند درست میرن و هدایت شده هستند.
🕋 «يَحْسَبُونَ» أَنَّهُمْ عَلى شَيْءٍ (مجادله/۱۸)
👈 #خیال میکنند کسی هستند، امّا هیچی نیستند.
🕋 ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا، وَ هُمْ «يَحْسَبُونَ» أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا (کهف/۱۰۴)
👈 سعی و تلاش و زحماتشون در زندگی دنیا گم و نابود شده، و از بین رفته، امّا #خیال میکنند که کارهای خوبی انجام دادند.
🕋 «يَحْسَبُونَ» أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَ بَنِینَ، نُسَارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْرَاتِ، بَل لَّا یَشْعُرُونَ. (مومنون/۵۵و۵۶)
👈 #خیال میکنند اینهمه مال و اموال و اولادی که بهشون دادیم، برای اینه که میخوایم درهای خیرات رو با سرعت به روشون باز کنیم؟! فکر میکنند به نفعشونه. نمی فهمند که اینا همه برای امتحانشون هست.
حتّی یه جا میفرماید:
🕋 یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا (نساء/۶۰)
👈 فکر میکنند ایمان دارند، به زغم و گمان خودشون ایمان دارند، #خیال میکنند، ولی در واقع ایمان ندارند..
خلاصه این یه اقیانوسی است، که خیلیها توش غرق شدند.👈 #خیالات...
✔ یکی خیال میکنه پسر بهتره...
✔ یکی خیال میکنه دختر بهتره...
✔ یکی خیال میکنه این ازدواج به نفعشه، و اگر با فلان دختر یا فلان پسر ازدواج کنه خوشبخته..
✔ یکی خیال میکنه فلان مدرک نجاتش میده..
✔ یکی خیال میکنه فلان شغل رو داشته باشه تمومه...
✔ یکی خیال میکنه فلان رفیقش به دردش میخوره..
✔ یکی خیال میکنه فلان کشور بره، دیگه نونش تو روغنه..
😴🙄🤔 خیال.. خیال.. خیال...
❌ سعی کنیم از این خواب و خیالها بیدار بشیم..
و تو دنیای واقعی زندگی کنیم..
#معارف_قرآن
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💞 یـــاس کـــبود💞:
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
✨﷽✨
🔴سه گروهی که جهنم با آنها حرف میزند
1⃣ زمامداران ظالم
⚠️ای كسانی كه خداوند شما را حاكمیّت بخشید امّا با مردم عادلانه رفتار ننمودید!
سپس آنان را مثل پرندهای كه دانهی كنجـد برمیچیند، میبلعد.
2⃣ خوانندگان قرآن و علمای بیعمل
⚠️ای كسانی كه خود را بین مردم پاک و درست كار جلوه میدادید، امّا به دور از چشم مردم و در پیشگاه خداوند مرتكب گناه میشدید، پس آنها را در آتش فرو میبرد.
3⃣ ثروتمندان
⚠️پروردگارت به تو مال زیادی بخشید ولی هنگامی كه مردم فقیر مبلغ ناچیزی از تو قرض خواستند تو از روی بخل ندادی، پس او را هم میبلعد.[1]
📗خصال صدوق، صفحه ۱۱۱
💞 یـــاس کـــبود💞:
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
میدونین چرا آیت الله مجتهدی دوبار غذا خوردن؟؟؟؟!!!👇👇
یکی ازشاگردان آیت الله مجتهدی تعریف میکند که
یک روز با اصرار بعد از کلاس درس استاد را برای ناهار به منزل خودمون بردم، بعد از یک بار غذا کشیدن از من خواست دوباره برایشان غذا بکشم، خیلی تعجب کردم اما چیزی نگفتم، بعد از جمع کردن سفره طاقت نیاوردم از ایشان پرسیدم حضرت استاد ببخشید که ازتون این سوال رو میپرسم، آخه شما اهل غذا نیستید چطور دوبار غذا کشیدید؟ البته برای من باعث افتخار و خوشحالیست...
استاد فرمودند سوال رو از من کردی برو جوابشو از خانومت بگیر.
رفتم از همسرم پرسیدم موقع پختن غذا چه کردی؟ کمی فکر کرد و گفت باوضو بودم.
رفتم به ایشان گفتم خانومم باوضو بوده.
فرمودند اینکه کار همیشگی شان است، بپرس دیگر چکار کرده؟
رفتم پرسیدم، خانومم کمی فکر کرد و گفت وقتی داشتم غذا میپختم کمی باخودم روضه سیدالشهدا رو زمزمه کردم و قطره اشکی هم ریختم.
نزد استاد رفتم و اینرا گفتم.
لبخندی زدند و گفتند بله دلیل رفتارم این بود.
اگر نیت کنید ثواب اين غذاي امروز نذر يكي از ائمه شود،آنوقت هم آشپزي برايت دلنشين تر است،هم اينكه خانواده هر روز سر سفره يكي از ائمه نشسته اند.
بزرگی برای خانمهای کدبانو چند توصیه داشتند:
✅برای آشپزی هر روز به نیت معصوم آن روز غذا طبخ کنید مثلا روز جمعه که متعلق به امام عصر (عج)میباشد تمام وعده ها را به نیت آن حضرت آشپزی کنید
✅-ابتدا قبل از آشپزی وضو بگیرید
✅-هنگام وارد شدن به آشپزخانه بسم الله الرحمن الرحيم بگویید
✅-اگر دیدید کارهایتان زیاد است لاحول ولا قوه الا بالله بگویید
✅-هنگام روشن کردن آتش اجاق گاز بگویید اللهم اجرنا من النار (یعنی خدایا مرا از آتش دوزخت دور کن)
✅-هنگام استفاده از آب صلوات بر پیامبر (ص)بفرستید تا از شفاعتش بهرمند گردید واز اب حوض کوثر بنوشید
✅-اگر از میوه و سبزیجات وگوشت استفاده می کنید بگویید اللهم اسئلک الجنه (از خدواند در خواست بهشت کنید)
✅-هرچه را که با چاقو قطعه قطعه می کنید ذکر سبحان الله والحمدالله را بگویید
✅-هنگامی که کارهایتان به اتمام رسید شکر خدای رابجا آورید
❤
✅واگر خسته شدید اعوذبالله گفته و بخدا پناه ببرید
که با این کار همیشه در حال ذکرخدواند هستید و کسی که در حال ذکر باشد مانند کسی است که در حال جهاداست که هم آشپزی می کنید وهم جهاد
🍃🌸با منتشر کردن در ثواب ان شریک باشید🍃🌸
💞 یـــاس کـــبود💞:
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
📙📘📗📕📒📔📗📘📙
⚜حکایتهای پندآموز⚜
🍆از دزدی بادمجان تا ازدواج💍
💥ومن یتق الله یجعل له مخرجا ویرزقه من حیث لا یحتسب💥
🕌 یک مسجد بزرگی در دمشق هست که به نام مسجد جامع توبه مشهور است.
علت نامگذاری آن به مسجد توبه بدین سبب هست که آنجا قبلا محل منکرات بوده ولی یکی از فرمانداران مسلمان آن را خرید و بنایش را ویران کرد و سپس مسجدی را در آنجا بنا کرد.
یکی از طلبه ها که خیلی فقیر بود و به عزت نفس مشهور بود در اتاقی در مسجد ساکن بود.
دو روز بر او گذشته بود که غذایـی نخورده بود و چیزی برای خوردن نداشت و توانایی مالی برای خرید غذا هم نداشت.
👈🏻روز سوم احساس کرد از شدت گرسنگی به مرگ نزدیک شده است
با خودش فکر کرد او اکنون در حالت اضطراری قرار دارد و شرعا گوشت مردار و یا حتی دزدی در حد نیازش جایز هست.
🔴بنابراین گزینه دزدی بهترین راه بود.
شیخ طنطاوی در خاطراتش ادامه می دهد : این قصه واقعیت دارد و من کاملا اشخاصش را میشناسم و از تفاصیل آن در جریان هستم
و فقط حکایت میکنم نه حکم و داوری.
🕌این مسجد در یکی از محله های قدیمی واقع شده و در آنجا خانه ها به سبک قدیم به هم چسپیده و پشت بام های خانه ها به هم متصل بود بطوریکه میشود از روی پشت بام به همه محله رفت.
این جوان به پشت بام مسجد رفت و از آنجا به طرف خانه های محله به راه افتاد.
به اولین خانه که رسید دید چند تا زن در آن هست چشم خودش را پایین انداخت و دور شد
🍲 به خانه بعدی که رسید دید خالی هست
اما بوی غذایی مطبوع از آن خانه میامد.
وقتی آن بو به مشامش رسید از شدت گرسنگی انگار مانند یک آهن 🧲ربا او را به طرف خودش جذب کرد.
این خانه یک طبقه بود از پشت بام به روی بالکن و از آنجا به داخل حیاط پرید.
فورا خودش را به آشپزخانه رساند سر دیگ را برداشت دید در آن بادمجان های محشی (دلمه ای) قرار دارد ، یکی را برداشت و به سبب گرسنگی به گرمی آن اهمیتی نداد
یک گازی از آن گرفت تا می خواست آن را ببلعد عقلش سر جایش برگشت و ایمانش بیدار شد.
🙏باخودش گفت : پناه بر خدا.
من طالب علمم چگونه وارد منزل مردم شوم و دزدی کنم؟
از کار خودش خجالت کشید و پشیمان شد و استغفار کرد و بادمجان را به دیگ برگرداند و از همان طرف که آمده بود سراسیمه بازگشت وارد مسجد شد و در حلقه درس استاد حاضر شد در حالی که از شدت گرسنگی نمیتوانست بفهمد استاد چه می گوید
👈🏻وقتی استاد از درس فارغ شد و مردم هم پراکنده شدند.
یک زنی کاملا پوشیده پیش آمد با شیخ گفتگویی کرد که او متوجه صحبت هایشان نشد.
شیخ به اطرافش نگاهی انداخت و کسی را جز او نیافت.
⁉️صدایش زد و گفت : تو متاهل هستی ؟
جوان گفت نه
⁉️شیخ گفت : نمیخواهی زن بگیری؟
جوان خاموش ماند.
شیخ باز ادامه داد به من بگو میخواهی ازدواج کنی یا نه؟
جوان : پاسخ داد به خداوند که من پول لقمه نانی ندارم چگونه ازدواج کنم؟
شیخ گفت : این زن آمده به من خبر داده که شوهرش وفات کرده و در این شهر غریب
و ناآشنا هست و کسی را ندارد و نه در اینجا و نه در دنیا به جز یک عموی پیر کس دیگری ندارد و او را با خودش آورده و او اکنون درگوشه ای از این مسجد نشسته و این زن خانه ی شوهرش و زندگی و اموالش را به ارث برده است.
💍اکنون آمده تقاضای ازدواج با مردی کرده تا شرعا همسرش و سرپرستش باشد تا از تنهایی و انسانهای بدطینت در امان بماند. آیا حاضری او را به عقد خود در بیاوری؟
جوان گفت : بله و رو به آن زن کرد و گفت : آیا تو او را به شوهری خودت قبول داری؟
زن هم پاسخش مثبت بود.
عموی زن دو شاهد را آورد و آنها را به عقد یکدیگر در آورد و خودش به جای آن طلبه مهر زن را پرداخت و به زن گفت : دست شوهرت را بگیر.
دستش را گرفت و او را به طرف خانه اش راهنمایی کرد.
وقتی وارد منزلش شد نقاب از چهره اش برداشت.
جوان از زیبایی و جمال همسرش مبهوت ماند و متوجه آن خانه که شد دید همان خانه ای بود که واردش شده بود
⁉️زن از او پرسید : چیزی میل داری برای خوردن؟
گفت : بله. پس سر دیگ را برداشت و بادمجانی را دید و گفت : عجیب است چه کسی به خانه وارد شده و از آن یگ گاز گرفته است؟
😭مرد به گریه افتاد و قصه خودش را برای همسرش تعریف کرد.
زن گفت
این نتیجه امانت داری و تقوای توست.
از خوردن بادنجان حرام سرباز زدی خداوند تعالی همه خانه و صاحب خانه را حلال به تو بخشید.
کسی که بخاطر خدا چیزی را ترک کند و تقوا پیشه نماید
خداوند تعالی در مقابل چیز بهتری به او عطا میکند.
💖سعی کن یه جوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه😍
📚مجموعه حکایتهای معنوی
💞 یـــاس کـــبود💞:
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
─┅─═🍃ঊঈ🥀ঊঈ🍃═─┅─
🌼 پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: یا عَلی کُنتَ مَعَ الأنبِیاءِ سِرّاً وَ مَعِیََ سِرّاً وَ جَهراً: ای علی تو با سایر پیامبران در سِر بودی و با من، هم در سِر هستی و هم آشکارا. نوری از امیرالمؤمنین در سرّ همهی دوستان اهل بیت علیهم السّلام هست که با آن نور راه خدا را میروند.
🌼 همهی انبیا در سرّشان از علی علیه السّلام بهره میبردند و خدا را در سرّشان با علی علیه السّلام میخواندند، ولی آنهایی که پی بردند و او را در سرّ خود شناختند، اولواالعزم شدند. همهی ملائکه از علی علیه السّلام بهره میبردند، ولی آنهایی که به او معرفت پیدا کردند، ملک مقرّب شدند.
☀️ عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی
📙 کتاب مصباح الهدی
تألیف استاد مهدی طیّب
💞 یـــاس کـــبود💞:
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج
🌟 شفای دختر سنی
شیخ عبدالغنی مصری استاد دانشگاه الازهر مصر هنگامی که کتاب #الغدیر #علامه_امینی را دید،
تمام کتابهایش را کنار گذاشت و مشغول خواندن کتاب علامه شد.
بعد از خواندن کتاب آن قدر به وجد آمده بود که نتوانست شعف بوجود آمده از زیبائی کتاب را کتمان کند و شروع به نوشتن شعری در وصف علامه امینی(ره) کرد.
نامه به علامه رسید و بعد از خواندن،جواب نامه را اینگونه نوشت:
"آقای شیخ عبدالغنی با سلام. من آن کتاب را برای آقایم نوشتم.اگر میخواهی تعریف کنی از آقایم بنویس".
نامه به دست شیخ رسید. با تامل به دست خط علامه نگاه میکرد وبا خود گفت: نوکر واقعی این است که سنگ آقایش را به سینه میزند.
نامه بعدی را شعر در وصف امیر المومنین(ع) نوشت و پائین آن نوشت علامه:
☄شما که همچنین آقائی داری، به ایشان بگو من دختر مریضی دارم که همه دکترها جوابش کردهاند اگر می-شود برایش دعا کن.
نوشته اند نامه تا به دست علامه رسید معطل نکرد وبدون قبا و ردا، عبایش را بردوش انداخت و خود را به حرم امیرالمومنین(ع) رساند.
🌔 حال علامه عوض شده بود و شعر را روبروی ضریح برای آقا خواند. و در پایان عرض کرد آقا، شیخ دختر مریضی دارد و التماس دعا دارد.
💥علامه منقلب شده بود وشروع به گریه کردن کرد وبا زبان بیزبانی درخواست میکرد.
🌪نامه بعدی از شیخ به علامه رسید و نوشته بود :
علامه سلام من را به آقایت برسان و بگو ممنونم. هرچه از دخترم سوال میکنم میگوید:
شفاء للعلی٬شفاء للعلی و.....
💫کسی در وجودمان هست که دروغ نمی گوید. آیا ما سنگ خودمان را به سینه می زنیم یا .......؟
علی(ع)امام من است و منم غلام علی(ع)
هزار جان گرامی فدای نام علی(ع)
💞 یـــاس کـــبود💞:
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨