🌙 عباس علی (ع)
🏹 «...شریعه #فرات، پیش روست و چند هزار سوار دشمن پشت سر... سوار تشنه لب، لحظه به لحظه به آب نزدیکتر میشود، با مشک خالی بر دوش و شمشیری در دست و لبخندی شیرین بر لب. لبخند، لبهای ترک خوردهاش را به خون مینشاند.
🦅 اسب در زیر پایش، به عقابی میماند که مماس با زمین پرواز میکند. آنقدر رعنا و رشید و بلند بالاست که اگر پا از رکاب، بیروت کشد، سرانگشتانش، خراش بر چهره زمین میاندازد.
🌕 وقتی که تو بر اسب سوار میشوی، ماه باید پیاده شود از استر آسمان. چشمانی سیاه و درشت و کشیده دارد و ابروانی پر و پیوسته و گیسوانی چون شبق که از دو سو فرو ریخته و تاب برداشته و چهره درخشانش را چونان شب سیاه که ماه را به دامن بگیرد، در قالب گرفته است.
🌕☀️ ماه اگر در روز طلوع کند، از جلای خودش میکاهد این چه ماهی است که رنگ از رخ روز میزداید و با ظهورش روشنایی روز را کمرنگ میکند؟!
🌊 چیزی به آب نمانده است برق آب در چشمهای اسب و سوار میدرخشد. هوای مرطوب در شامه تفتیدهاش میپیچد و به او جان و توان تازه میبخشد. سوار دمی به عقب برمیگردد و کشتههای خویش را مرور میکند.
🌴 همه این جنازهها که اکنون در سایه سار نخلها خفتهاند، تا لحظاتی پیش ایستاده بودهاند و سدی شکست ناپذیر مینمودهاند. فقط چهار هزار نفر، مامور نگهبانی از شریعه بودهاند با اسب و شمشیر و نیزه و تیر و کمان و خود و سپر و زره و عمود. فرمانده سپاه دشمن گفته است که اگر اینان به آب دست پیدا کنند و جان بگیرند، احدی از شما را زنده نمیگذارند...»
🗡️ «... کیست این سردار که از میان چهار هزار سوار نیزهدار عبور کرده است و خود را به آب رسانده است، بی آنکه آب در دلش تکان بخورد؟! این، #عباس_علی است، عباس، فرزند علی بن ابیطالب(ع).
⚔️ در #صفین، نوجوانی نقاب زده، ناگهان چون تیری از چله کمان جبهه دوست رها شد و خود را به عرصه نبرد رساند.
⁉️ جز #علی، هیچکس، نه از جبهه دشمن و نه از اردوگاه دوست، نمیدانست که این نوجوان نقاب بر چهره کیست؟!
👁️ آنان که از چشم، سن و سال را میسنجیدند، گفتند که بین دوازده تا چهارده سال. آنان که از هیکل و جثه، پی به سن و سال میبردند، گفتند که حدود هفده سال. آنان که از چستی و چابکی حرکات، حدود عمر را حدس میزدند، گفتند: قریب بیست سال.
🗡️ آن نوجوان نقاب زده که همه را به اشتباه انداخته بود، چون جنگجویان کهنه کار، به دور میدان چرخ میخورد و مبارز میطلبید. چستی و چالاکی نوجوان، حکمی می کرد و شهامت و صلابتش، حکمی دیگر. چرخش تند و تیز شمشیر در دستهایش حکمی داشت و نگاه عمیق و نافذش حکمی دیگر.
و این بود که هیچکس از جبهه مخالف، پا پیش نمیگذاشت.
👈🏻 معاویه به ابوشعثا گفت: برو و کار این سوار را بساز!
👳🏾♂️ #ابوشعثا گفت: اهل شام مرا حریف هزار سوار میدانند، دون شان من است جنگ تن به تن با این یکه سوار. اما یکی از پسران هفتگانهام را میفرستم تا سرش را برایت بیاورد.
🗡️ جوان ابوشعثا در دم با شمشیر آن نوجوان به دو نیم شد و آه از نهاد ابوشعثا برخاست دومین فرزند را به خونخواهی اولی فرستاد. دومی نیز بی آنکه مجال جنگیدن پیدا کند، جنازهاش در کنار جنازه برادر قرار گرفت.
و جوان سوم و چهارم و پنجم...
✊🏻 در جبهه دوست، لحظه به لحظه غریو شگفتی و شادی اوج میگرفت و در جبهه دشمن، سکوت و حیرت و بهت و مصیبت لحظه به لحظه سنگین تر میشد.
👏🏻 و وقتی ششمین و هفتمین جوان ابوشعثا هم به خاک و خون غلتیدند، از جبهه دشمن نیز، وای تحسین، ناخودآگاه به هوا برخاست.
👳🏾♂️ و این آنچنان خشم و غیرت ابوشعثا را به جوش آورد که به معاویه گفت: تکه تکه اش میکنم و به اندازه داغ هفت جوان بر دل پدر این سوار، داغ هفت جوان بر دل پدر این سوار، داغ مینشانم.
🏇 و از جا کنده شد و با چشمانی خون گرفته و توانی صد چندان، خود را به عرصه نبرد رساند.
🗡️ دست سوار اما انگاره تازه، گرم شده بود چون شیری که روباه را به بازی میگیرد، ابوشعثا را لحظاتی به تلاطم و تکاپو واداشت و در لحظه و آنی که هیچکس نفهمید چه آنی، سر ابوشعثا را پیش پای اسبش انداخت و بدن خونینش را بر خاک نشاند.
👥👥 وحشت بر چهره و سراپای دشمن نشست آنچنانکه هر چه نوجوان در میدان چرخ خورد و مبارز طلبید، هیچکس به میدان نیامد و آنچنانکه حتی هیچکس جرات جمع کردن جنازههای آل ابوشعثا را به خود راه نداد.
💚 و نوجوان، فاتح و شکوهمند به قلب جبهه دوست بازگشت و آن زمان که علی، او را در آغوش گرفت و نقاب از چهرهاش برداشت تا عرق از پیشانی اش بسترد و روی ماهش را ببوسد، تازه همه فهمیدند که این، عباس علی است، #ماه_بنی_هاشم که هنوز پا به سال سیزده نگذاشته است و هنوز مو بر چهرهاش نروییده است.
📗 بخشی از کتاب «سقای آب و ادب» به قلم سید مهدی شجاعی
#داستان_کوتاه
#تاسوعا
#محرم
محمد:
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/
▪️ ذکر صالحین ▪️
🔴تاریخ وقایع کربلا از طریق چه کسانی به ما رسیده است؟
☑️شاید برای بعضی ها سوال باشد که مگر همه یاران امام حسین (علیه السلام) به شهادت نرسیدند؟
⁉️پس چه کسی عاشورا را با این جزییات روایت کرده؟ چطور باید به روایت های واقعه عاشورا اعتماد کنیم؟
☀️یاران امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند ولی روایت عاشورا در همان صحرا باقی نماند...
🗯 راویان عاشورای حسینی این چهره ها هستند:
💥1-حمیدبن مسلم ازدی: بخش زیادی از اطلاعات تاریخی آن دوران از حمیدبن مسلم ازدی، وقایع نگار و خبرنگار سپاه عبیدالله بن زیاد منتقل شده است.
❄️نقل شده است که همین فرد مانع کشته شدن امام سجاد (علیه السلام) توسط شمر شد. به همین دلیل وقتی مختار به کوفه تسلط پیدا کرد به او امان داد.
💥2-امام سجاد (علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها):
بخش دیگری را هم از امام زین العابدین (علیه السلام ) و امام باقر (علیه السلام) که به نقل مشهور در آن زمان ۴ ساله بوده به ما رسیده است. حضرت زینب و بانوان دیگر کاروان هم در نقل این وقایع سهم بزرگی داشتند.
💥3-جنایتکاران سپاه دشمن:
خیلی از جنایتکاران کربلا قبل از اینکه قیام توابین مختار صورت بگیرد با افتخار آمده بودند و وقایع عاشورا را تعریف کرده بودند.
⚡️ همین ها سینه به سینه ماند و مختار هم با همین اطلاعات به سراغشان رفت و انتقام گرفت.
خیلی هایشان هم نقل جنایت هایشان را در هنگام مرگ بیان می کردند. مثل همانی که در مختارنامه مطرح شد؛ روایت خولی قبل از اعدامش.
💥4- یاران زنده مانده امام (علیه السلام):
فردی به نام ضحاک بن عبدالله مشرقی که جزو یاران امام بوده و از میدان گریخته بود. این فرد با امام شرط کرد تا موقعی همراهشان است که وجودش فایده داشته باشد.
❄️ امام هم قبول کرده بود. او هم اسبی را در خیمه ای آماده نگه داشت تا زمانش برسد. تا قبل از شهادت حضرت عباس (علیه السلام) هم ماند ولی آخر کار، از امام اجازه رفتن گرفت که امام هم اجازه داد.
⚡️گریخت و کسی هم نتوانست او را بگیرد. او هم خیلی از اتفاق ها و نحوه شهادت ها را بیان کرده.
🍀غلام رباب (همسر امام حسین (علیه السلام)) هم که زنده ماند اتفاقات زیادی را نقل کرده. البته او در کنار امام جنگ هم کرده بود ولی در آخر اسیر شد.
سپاه دشمن هم او را آزاد می کند چون معتقد بودند او غلام بوده و مطیع اوامر ارباب!
📚به نقل از دکتر محمد حسین رجبی دوانی تاریخ دان و محقق تاریخ اسلام و تشیع
محمد:
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
📖 #درمحضرقرآن
🌴لذتها و جوایز بی پایان بهشتی را، به تقوا و پاکی میدهند، میلیاردها سال خوشی و همنشینی با #حسین علیه السلام، فقط با چندسال دینداری و معرفت، دراین دنیای زودگذر، طاقت بیاور دل من🙏💘👈«تِلْكَ عُقْبَى الَّذِينَ اتَّقَواْ»
🌴ما بنده خداییم، خدایی که لاجرم بازگشتمان بسوی ادست↪ولی گاهی یادمان میرود و سربه هوایمان میکند #شیطان و آرزوهای نفس👿، 💌 انبیاء و اولیاء آمده اند تا همین را یادآوری نمایند بیخ گوشمان، و بیدارمان کنند از 😴خواب #دنیا 👈«أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ...َإِلَيْهِ مََابِ»
🌴خطر ⚠خطر ⚠؛ نکند برای دلخوشی خلق خدا و راضی کردن سازمان های بین المللی، کوتاه بیاییم از احکام و ارزشهای #قرآن و اسلام، که خداوند یکه و تنها رهایمان میکند در میان مشکلات و خالی میکند پشتمان را👈 «وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم....مَالَكَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِىٍّ وَلَا وَاقٍ»
🌴آنچه برعهده پیامبر و علماست، تبلیغ دین و رساندن پیام قرآن به دلهای مردم است، نتیجه باخداست👈«فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَغُ»👉ما که محمّدی هستیم به قول خودمان، چقدر هزینه کرده ایم از عمر⏰ و مالمان💶، در راه تبلیغ قرآن؟!چقدر محمدی بوده ایم تاکنون؟!
📮نشر دهید، رسانه قرآن و عترت باشید📡
👇👇🇯🇴🇮🇳 👇👇
محمد:
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🌻••✨♧۰۰﷽۰۰♧✨••🌻
🔳#درسهای_قرآنیِ_عاشورا
▫️#قسمت_دهم
🔸🔹حضرت وقتی که در کربلا با امت روبرو میشود، چند خطبه در خطاب به سپاهیان یزید خوانده است؛
🔸🔹 در یکی از آن خطبهها آخرین خطبه بود این آیه را تلاوت کردند:
فَأَجْمِعُواْ أَمْرَکُمْ وَ شُرَکَآءَکُمْ ثُمَّ لَا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُواْ إِلَىَّ وَلَا تُنْظِرُونِ (یونس، ۷۱)
🔻شما با شریکانى که قائلید، کارتان را هماهنگ و عزمتان را جزم کنید، سپس در کارتان پردهپوشى نکنید، آنگاه کار مرا یکسره کنید و مهلتم ندهید».
🔸🔹این آیه، استقامت و پشت گرمى حضرت نوح (ع) را به امدادهاى الهى مى رساند که از تهدیدها و نقشه هاى دشمن هراسى نداشت.
نقل شده است که امام حسین (ع) نیز در کربلا، قبل از ظهر عاشورا این آیه را بر سپاه کوفه خواند.
🔹🔸انسان از حُسنِ انتخاب امام حسین(ع) و انس عمیق او با قرآن واقعا شگفتزده میشود.
📚حجت الا سلام یعقوب جعفری
🏴#سلام_برحسین
محمد:
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
📚قصه فداکاری اسب سیدالشهدا(ع)
چون حضرت به زمين افتاد، اسب آن جناب ازمولاي خود حمايت مي كرد ، بر سواران مي پريد و آنها را اززين به زمين مي كشيد ، و با لگد مي ماليد و مي كشت تا آنكه چهل نفر راكشت ، آنگاه خود را به خون امام حسين (ع) آغشته نمود، بلند شيهه مي كشيد و دستها به زمين مي كوفت، وبه طرف خيمه ها مي رفت.(1) درروايت امام صادق (ع) چنين آمده است ... ( واسب امام حسين (ع) يال و كاكل خود را بخون او آغشته كرد ، وشيهه كنان به سوي خيمه هامي –دويد. چون دختران پيغمبر صداي شيهه اسب را شنيدند ازخيمه ها بيرون دويدند ، واسب را بي صاحب ديدند ، دانستند كه حسين (ع) كشته شده، امّ كلثوم دست برسرنهاد و ندبه مي كرد و مي گفت: وا مُحَمَّداهُ،
اين حسين است كه دربيابان افتاده و عمّامه و ردايش به غارت رفته...(2)
علامه مجلسي رحمة الله نقل مي كند:
اسب حسين (ع) ازدست لشكر گريخت ( چون عمرسعد ملعون گفته بود او رابگيريد و نزد من بياوريد ) و كاكل بخون حضرت آغشته كرد و به سوي خيمه زنان دويد وشيهه مي كشيد ، ونزد خيمه ها سربه زمين نهاد تا جان داد .
📚1- مناقب ابن شهرآشوب : 4/58 ، بحار الانوار : 45/ 56
2- امالي صدوق / 163 م 30
.محمد:
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
❖✨﷽✨❖
🔔 #یک_آیه_یک_درس
🌈 رنگِ خـُـدا 🌈
👤 ما تو زندگی، خواه ناخواه از محیط اطرافِ خودمون تاثیر میگیریم، و اصطلاحاً به خودمون رنگ میگیریم
😍 امّا چه بهتر که از بین همهی این رنگها، رنگ خدایی بگیریم
و این سفارش قرآن کریم است
🔰 سوره مبارکه بقره، آیه ﴿۱۳۸﴾
〖صِبْغَةَ اللَّهِ، وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً〗
🍃 ترجمه فارسی:
🌷【رنگ خدایی بپذیرید! و چه رنگی از رنگِ خدایی بهتر است؟!】
📺 فیلمای سیاه و سفید رو دیدی؟
دیدنشون به هیـــچ عنوان لطف تماشای یه فیلم رنگی رو نداره...
📛 هـــــر چی غیر خــدا، هــــر چقدرم رنگی به نظر بیاد، باز در برابر رنگ خــدا سیاه و سفیده...
⚠️ نذاریم زندگیمون با غفلت سیاه و سفید شه...
رنگش کنیم...
🌈 رنگِ خـُـدا
🔰 خیلی راحت میتونیم نیّتهامون رو خدایی کنیم، و به همهی کارهامون رنگ خدایی بزنیم
✴️ مثلاً هر وقت میخوایم صورتمون رو بشوریم، قصد وضو کنیم و وضو بگیریم.
👈 اینطوری هم دست و صورتمون رو شستیم، و هم عبادت کردیم.
✴️ هر وقت میخوایم بشینیم، مثل پیامبر (صلی الله علیه وآله ) رو به قبله بنشینیم.
👈 هم نشستیم، و هم یاد خدا بودیم.
✴️ اگر میخوایم درس بخونیم، به جای مدرک و مقام، برای رضایِ خدا درس بخونیم، که به دینِ خدا خدمتی بکنیم.
👈 هم درس خوندیم، و هم عبادت کردیم.
✴️ اگر میخوایم برای خانوادهمون لباس نو بخریم، به مناسبت یکی از اعیاد مذهبی بخریم.
👈 هم خرید کردیم، و هم عبادت
🔔 و خلاصه اینکه، تو هر کار کوچیک و بزرگی که انجام میدیم، یه ردّ پایی از خدا باشه
درس میخونیم 👈 برای خدا
کار میکنیم 👈 برای خدا
زندگی میکنیم 👈 برای خدا
نفس میکشیم 👈 برای خدا
#لحظه_هاتون_پراز_یاد_خدا
⚠️ تاثیر #آخرین_عمل انسان در لحظه مرگ
⛔️بدبختی این است که آخرین عمل انسان #گناه باشد و در این حال بمیرد.
✅وسعادت این است که انسان در حال #عبادت بمیرد.
💢مثلا در حال خواندن #نماز شب سکته کند ، در راه مشهد و کربلا بمیرد.
👈"حاج جواد اطمینان " به در خانه کسی رفت تا قباله بگیرد تا برای جهاز دختر آن خانواده قالی و یخچال تهیه کند، در همانجا #سکته کرد ومرد.
👌عمل آخری او کمک به بندگان خدا بود.این را در #نامه_عمل اومی نویسند.
🔰 پس همیشه بعد از نمازهایتان از خدا بخواهید که :
🙏خدایا، عمل آخری ما را #عمل_خیر قرار بده
❌بعضی ها هستند که وقتی به آنها نامه ای میدهید فقط اول وآخر نامه را می خوانند.لذا می گویند : این دعا را زیاد بخوانید :"👇
#اللهم_اجعل_عواقب_امورنا_خیرا "
♻️اگر عربیِ این دعا را بلد نیستید ، بعد از هر نماز بگویید : " خدایا #عاقبت ما را ختم به خیر کن ." یعنی آخرین عمل مرا عبادت قرار بده...
📗گلچین سخنان مرحوم آیت الله #مجتهدی_تهرانی ره
محمد:
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🖤رفتن به #روضه یک #عبادت مهم است
✍آیت الله مجتهدی تهرانی (ره):
حبیب ابن مظاهـر را در خـواب دیدند به او گفتند با این مقامی که داری چه آرزویی داری؟ حبیب گفت آرزو دارم زنـده شوم و به مجالسی که ذکـر مصیبت حضرت اباعبدالله علیهالسلام را میکنند بروم بنشینم و در مصیبت اهل بیت گریه کنم.
🏴من در زمان بچگی این را از منبریهای قدیمی شنیدم خود گریه کردن یک چیزی است.
«مَنْ اَبْڪـٰی وَجَبَتْ لَـہُ الْجَنَّة»
🏴کسی که گریه کند یا بگریاند مثل منبریها که روضه میخوانند و مـردم را میگریاند یا تباکی کند، یعنی گریه ات نمیآید دستت را جلوی چشمت بگذار به این عمل تباکی میگویند «بهشت بر او واجب میشود»
🏴اینقدر گریه بر امام حسین علیهالسلام ثـواب دارد آیت الله خوانساری رحمت الله علیہ با آن همه علمی کہ دارد باز هم ترس خدا را دارد میگوید من دست خالی هستم و فقط بہ یک عملم خیلی امید دارم و آن این است کہ هـر جا که روضه بود میرفتم و مینشستم و بر مصیبت امـام حسـین علیهالسلام گریه می کردم.
🔰با ما همراه باشید👇
محمد:
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🌸🍃﷽🌸🍃
✍ قوزِ بالا قوز
در آیات و روایات وارد شده که درخواستها و نیازهای شما در صندوقچهای است،📦 که کلیدِ این صندوقچه،🗝 #دعا و خواستنِ شما از خداست.
🔻اینم سند قرآنیش👇
🕋 قُلْ مٰا یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْلاٰ دُعٰاؤُکُمْ. (فرقان/۷۷)
⚡️بگو: اگر دعای شما(و ناله و زاری و توبه شما) نبود خدا به شما چه توجه و اعتنایی داشت؟
☝️قرآن کریم میفرماید که اگر این دعاهای شما نباشه، خدا به شما توجهی نمیکنه 😱😰
👈یعنی کسی حق نداره #ناامید بشه❌
✅ اگر #ناامید بشیم و #دعا نکنیم، اونوقت قوزِ بالا قوز میشه!!! 😱
🔸یعنی اینکه؛↶
❗️هم خدا به ما توجهی نمیکنه!
❗️هم مرتکبِ گناه بزرگِ #ناامیدی از رحمت خدا میشیم!
📣 هرچی بیشتر اهل #دعا باشیم، به نفع خودمونه💯
👇👇👇
🗣 از دعا کردن برای همدیگه غافل نباشید.
شاید دعای شما در حق دیگران مستجاب بشه و #گره از کار کسی #باز_کنه😍
🤲 #التماس_دعا از دوستان
⬇️ سخنانی از جنس نور
محمد:
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🔳اشک ارزشمند (٧)
✔️یکی از عظمتهای مجالس حضرت سیدالشّهداء علیهالصّلاةوالسّلام و اشک بر ایشان این است که؛ تنها دارویی که میتواند این پیکر نیمهجانِ در حالت کما واردشده را احیاء و سرپا کند.
اشکی که در روایتها اینهمه به آن تأکید شده. بیان شده که اشک بریزید. چقدر ارزش اشک را بیان کردهاند.
اهلبیت علیهمالسّلام نخواستند که ما اینجا بیاییم و اشک احساسی بریزیم، حماسهخوانی شود و دل ما برای اهلبیت علیهمالسّلام بسوزد. آنها نیاز به دلسوزی ما ندارند.
دقّت کنید.
✔️اگر فرمودند اشک بریزید، منظور آن اشکی است که انسان را احیاء میکند، اشک هدفمند.
این اشک اگر اثر نداشت اینهمه تأکید نمیکردند که بیایید برای امام حسین علیهالسّلام اشک بریزید.
✔️اشک بر امام حسین علیهالسّلام تو را احیاء میکند، روح را به تو برمیگرداند، چشم تو باز میشود و طلب در تو ایجاد میشود.
میفهمی که تو یک انسان هستی و چه مسیری را باید بروی.
◾️استاد حاج آقا زعفری زاده
محمد:
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
خاطرات_شهدا🌷
♨️«مجتبی در لحظه #شهادت 27 سالش بود و مصطفی 33 سال. هر دو نفر باهم به #سوریه رفتند. (لبخندی☺️ میزند و ادامه میدهد) رفتن شان هم ماجرا داشت. آقا #مصطفی. و آقا مجتبی هر دو با اسمهای مستعار به سوریه رفتند، مصطفی #بشیر زمانی و مجتبی #جواد رضایی.
🔰 خودشان را به#عنوان دو پسرخاله معرفی کرده بودند. چند بار برای رفتن به سوریه از #مشهد و چند بار از طریق سوریه اقدام کردند مدت زیادی وقت گذاشتند و #لهجه افغانستانی یاد گرفتند و من قرار بود بعد از رفتنشان خاله مصطفی و مادر مجتبی باشم. یک روز داخل خانه 🏘مشغول انجام دادن کارهایم بودم که #زنگ در به صدا درآمد
♨️در را که باز کردم دیدم #مصطفی و مجتبی باهم پشت در ایستاده اند. به محض این که #چشمم به آنها افتاد فهمیدم قرار است اتفاق خاصی بیفتد. داخل خانه که شدیم رفتند و دونفری کنار هم داخل #پذیرایی نشستند و من رفتم تا برایشان چای بیاورم. طولی نکشید که مصطفی و مجتبی بلندبلند شروع کردند به تعریف کردن #اتفاقات #صحرای کربلا.
🔰طوری واقعه #کربلا را تعریف میکردند که من هم حرفها یشان را بشنوم. #چای ریختم و رفتم و کنار آنها نشستم. آن زمان هنوز چندان خبری از اتفاقات سوریه نبود. طوری دو برادر صحرای کربلا را #توصیف میکردند که احساس میکردم با هر دو چشمم این وقایع را در همان لحظه میبینم.
♨️ صحبتهایشان که #تمام شد خندیدم 😄و به آنها گفتم: «شما از این حرفها چه هدفی دارید⁉️»
هر دو نفرشان مداح بودند و با #تاریخ و وقایع کربلا تاحدودی آشنا بودند. وقتی سؤالم را #شنیدند گفتند: «ما همیشه میگوییم کاش بودیم و بیبی زینب (س) به اسیری نمیرفت و اینقدر درد و غم نصیبش نمیشد».
🔰بعدازاین جمله از تنهایی #حضرت رقیه«س» گفتند و ماجراهای دیگر. درحالیکه لبخند😊 میزدم گفتم: «چرا حرف دلتان 💓را نمیزنید؟»
گفتند: «ما همیشه میگوییم کاش بودیم و کاری انجام میدادیم. کاش میشد برای دفاع از #حضرت زینب «س» و اهلبیت امام حسین (ع) در آن روز حضور داشتیم. همیشه از کاشکیها میگفتیم.
♨️حالا که هستیم #اجازه میدهی برای دفاع از حرم بیبی زینب «س» به سوریه برویم⁉️»
به #چهرهها یشان نگاه کردم:"سکوت عجیبی بین ما حاکم بود. جدیت در #تصمیمی که گرفته بودند را در چشمهایشان به#وضوح میدیدم. لبخندی😊 زدم و گفتم: «خب بروید».
انگار انتظار این جواب را از من نداشتند. اول شوکه شدند بعد با #شوق از جا بلند شدند. مصطفی ازلحاظ شخصیتی یک انسان #عارفمسلک بود.
🔰 آن روز طوری #خوشحالی میکرد که من از خوشحالی اش تعجب کرده بودم. چیزی نگفتم و یک دل💘 سیر بچههایم👫 را نگاه کردم. با تعجب برگشتند و به من گفتند: «مادر واقعاً #اجازه دادی؟»گفتم: «#بله، اجازه دادم».بعد رو به من گفتند: «شما که اجازه دادی خبرداری که #داعشیها با مدافعان حرم چهکار میکنند؟»
من در #تلویزیون 📺دیده بودم که داعشیها یک جوان را زندهزنده آتش زدند.
♨️با لبخند😁 به آنها گفتم: «مگر داعشیها چه کار میکنند⁉️»
گفتند: «داعشیها #سر مدافعان حرم را از تنشان جدا میکنند».لبخند زدم و گفتم: «#یزیدیها سر امام حسین «ع» را مگر جدا نکردند. سرتان فدای سر امام حسین (ع)».نگاهی به# همدیگر انداختند و با خنده ادامه دادند: «شاید مارا زندهزنده بسوزانند، 🔥شاید ما را تکهتکه کنند».
🔰هر چیزی که #میگفتند یک جواب میدادم که به واقعه کربلا برمیگشت. #مجتبی و مصطفی که هنوز باورشان نشده بود، #دستشان را زیر چانهشان زده بودند و به من نگاه میکردند و دایم این جمله را تکرار میکردند: «#مادر اجازه را دادی دیگر؟»
و من هم هر بار میگفتم: «بله اجازه رفتن تان را دادم».#مصطفی و مجتبی آن روز با خوشحالی به دنبال درست کردن کارهایشان برای #اعزام رفتند. وقتی پدرشان به خانه🏡 برگشت ماجرا را به ایشان هم اطلاع دادم.
♨️ ایشان هم وقتی دیدند# ماجرای دفاع از حرم #حضرت زینب «س» درمیان است با تمام وجود در همان لحظه اول اجازه دادند که مصطفی و مجتبی برای دفاع به #سوریه بروند.
اگرچه اجازه رفتن به سوریه را به بچهها داده بود اما از آن روز به بعد هر بار که #چشمش به مصطفی و مجتبی میافتاد، گریه میکرد.»
به نقل مادر #شهیدان
#شهید_مصطفی_بختی🌷
#شهید_مجتبی_بختی🌷
محمد:
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨