📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 ماجراى بَلعم باعورا
بلعم باعورا از علماى بنى اسرائيل بود، و كارش به قدرى بالا گرفت كه اسم اعظم مى دانست و دعايش به استجابت مى رسيد. روايت شده: موسى عليه السلام با جمعيتى از بنى اسرائيل از بيابان تيه بيرون آمده و به سوى شهر بيت المقدس و شام حركت كردند، تا آن را فتح كنند و از زير يوغ حاكمان ستمگر عمالقه خارج سازند.
وقتى كه به نزديك شهر رسيدند، حاكمان ظالم نزد بلعم باعورا (عالم معروف بنى اسرائيل) رفته و گفتند از موقعيت خود استفاده كن و چون اسم اعظم الهى را مى دانى، در مورد موسى و بنى اسرائيل نفرين كن. بلعم باعورا گفت: من چگونه در مورد مؤمنانى كه پيامبر خدا و فرشتگان، همراهشان هستند، نفرين كنم؟ چنين كارى نخواهم كرد.
آنها بار ديگر نزد بلعم باعورا آمدند و تقاضا كردند نفرين كند، او نپذيرفت، سرانجام همسر بلعم باعورا را واسطه قرار دادند، همسر او با نيرنگ و ترفند آن قدر شوهرش را وسوسه كرد، كه سرانجام بلعم حاضر شد بالاى كوهى كه مشرف به بنى اسرائيل است برود و آنها را نفرين كند.
بلعم سوار بر الاغ خود شد تا بالاى كوه برود، الاغ پس از اندكى حركت سينه اش را بر زمين مى نهاد و بر نمى خاست و حركت نمى كرد، بلعم پياده مى شد و آن قدر به الاغ مى زد تا اندكى حركت مى نمود. بار سوم همان الاغ به اذن الهى به سخن آمد و به بلعم گفت: واى بر تو اى بلعم كجا مى روى؟ آيا نمى دانى فرشتگان از حركت من جلوگيرى مى كنند.
بلعم در عين حال از تصميم خود منصرف نشد، الاغ را رها كرد و پياده به بالاى كوه رفت، و در آن جا همين كه خواست اسم اعظم را به زبان بياورد و بنى اسرائيل را نفرين كند اسم اعظم را فراموش كرد و زبانش وارونه مى شد به طورى كه قوم خود را نفرين مى كرد و براى بنى اسرائيل دعا مى نمود. به او گفتند: چرا چنين مى كنى؟ گفت: خداوند بر اراده من غالب شده است و زبانم را زير و رو مى كند.
در اين هنگام بلعم باعورا به حاكمان ظالم گفت: اكنون دنيا و آخرت من از من گرفته شد، و جز حيله و نيرنگ باقى نمانده است. آن گاه چنين دستور داد: زنان را آراسته و آرايش كنيد و كالاهاى مختلف به دست آنها بدهيد تا به ميان بنى اسرائيل براى خريد و فروش ببرند، و به زنان سفارش كنيد كه اگر افراد لشكر موسى عليه السلام خواستند از آنها كامجويى كنند و عمل منافى عفت انجام دهند، خود را در اختيار آنها بگذارند، اگر يك نفر از لشكر موسى عليه السلام زنا كند، ما بر آنها پيروز خواهيم شد
آنها دستور بلعم باعورا را اجرا نمودند، زنان آرايش كرده، و به عنوان خريد و فروش وارد لشكر بنى اسرائيل شدند، كار به جايى رسيد كه «زمرى بن شلوم» رئيس قبيله شمعون دست يكى از زنان را گرفت و نزد موسى عليه السلام آورد و گفت: گمان مى كنم كه مى گويى اين زن بر من حرام است، سوگند به خدا از دستور تو اطاعت نمى كنم. آن گاه آن زن را به خيمه خود برد و با او زنا كرد، و اين چنين بود كه بيمارى واگير طاعون به سراغ بنى اسرائيل آمد و همه آنها در خطر مرگ قرار گرفتند.
در اين هنگام «فنحاص بن عيزار» نوه برادر موسى عليه السلام كه رادمردى قوى پنجه از امراى لشكر موسى عليه السلام بود از سفر سر رسيد، به ميان قوم آمد و از ماجراى طاعون و علت آن باخبر شد، به سراغ «زمرى بن شلوم» رفت. هنگامى كه او را با زن ناپاك ديد، به آنها حمله نموده هر دو را كشت، در اين هنگام بيمارى طاعون بر طرف گرديد. در عين حال همين بيمارى طاعون بيست هزار نفر از لشكر موسى عليه السلام را كشت.
موسى عليه السلام بقيه لشكر را به فرماندهى «يوشع بن نون» باز سازى كرد و به جبهه فرستاد و سرانجام شهرها را يكى پس از ديگرى فتح كردند. خداوند ماجراى انحراف بلعم باعورا را به طور اشاره و سربسته در آيه 175 و 176 سوره اعراف ذكر كرده است.
👌آرى، اين است نتيجه فرهنگ بى عفتى و انحراف جنسى، كه وقتى نيرنگ بازان از راههاى ديگر شكست خوردند با رواج دادن فرهنگ غلط، دين و دنياى مردم را تباه مى سازند.
📗 #قصه_های_قرآن
✍ مرحوم محمدی اشتهاردی
گل نرگس:
محمد:
یــا ضــامــن آهــو
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا
https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
💠❓📚 ✍🏻💠 #پــرســمــان
❓سئوال: اگر علی(ع) در غدیر به امامت رسید، چگونه حاضر شد که با ابوبکر بیعت کند و از امامتش صرف نظر کند؟
✅ پاسخ: در این که علی علیه السلام در ابتدای امر با ابوبکر بیعت نکرد، اختلافی میان شیعه و سنی نمی باشد و حتی بخاری و مسلم تصریح می کنند که علی علیه السلام حدود شش ماه از بیعت با ابوبکر امتناع کرد.
📚 صحیح بخاری، ج ۶، ص ٣٩۶.
📚 صحیح مسلم، ج ٣، ص ١٣٨٠.
👌🏻اما این که آیا پس از امتناع اولیه از بیعت، علی علیه السلام تن به بیعت با ابوبکر داد یا خیر، میان دانشمندان شیعه اختلاف است.
⚜ شیخ مفید می نویسد:
✍🏻 «محققان دانشمندان شیعه معتقدند که علی حتی لحظه ای با ابوبکر بیعت نکرد».
📔 الفصول المختاره، ص ۵۶.
⚔ نظر دیگر آن است که ابوبکر برای گرفتن بیعت، به خانه امام علیه السلام حمله کرد و ایشان را به زور به مسجد بردند.
⚜ مرحوم طبرسی نقل می کند:
✍🏻 «عمر با جماعتی به منزل علی آمدند و گفتند با ابوبکر بیعت کنید. زبیر با شمشیر بر آنان حمله کرد اما شکست خورد».
📓 الاحتجاج یک جلدی ص ۴٣ - ۴٧.
⚜ امام صادق علیه السلام فرمود:
🔅«علی را به زور در حالی که پیراهنش را به گردنش آویخته و او را می کشیدند برای بیعت به مسجد بردند».
📕 الاختصاص، ص ٢٧۴.
📗 بصائر الدرجات، ص ٢٧۵.
⚜ امام باقر فرمود:
🔅«علی را در حالی به مسجد می بردند که ریسمان بر گردن او آویخته بودند».
📙 رجال کشی، ص ٧، رقم ١۶.
📚 در روایت دیگر آمده است:
🔅«عمر با ضربتی درب خانه را شکست و داخل شدند و علی را در حالی که پیراهنش را به گردنش آویخته بودند خارج کردند».
📚 تفسیر عیاشی، ج ٢، ص ۶٧.
👤 ابن قتیبه از علمای اهل سنت هم نقل می کند:
✍🏻 «عمر با گروهی علی را خارج کردند و نزد ابوبکر بردند و به او گفتند بیعت کن که اگر نکنی گردنت را می زنیم!!»
📔 الامامه و السیاسه، ص ١٣.
⚜ حضرت امیر در نهج البلاغه نیز اشاره به این جریان کرده است و خطاب به معاویه می نویسد:
✍🏻 «تو گفته ای که مرا همچون شتر افسار زده ای می کشیدند تا بیعت کنم، به خدا سوگند خواسته ای مذمت کنی ولی مدح و ثنا گفته ای و خواسته ای رسوا کنی ولی خودت رسوا شده ای این امر برای یک مسلمان عیب نیست که مظلوم واقع شود مادام که در دین خود تردید نداشته باشد و در یقین خود شک نکند».
📗 نهج البلاغه، نامه ٢٨.
🔰نهایتاً علی علیه السلام تحت اکراه و اجبار تن به بیعت با ابوبکر داد چنان که شیخ کلینی از امام باقر علیه السلام نقل می کند که فرمود:
🔅«علی تحت اکراه و فشار بیعت کرد زیرا یارانی نداشت».
📚 الکافی، ج ٨، ص ٢٩۶.
⚜ و یا در نقل دیگری آمده است:
🔅«علی را در حالی که پیراهنش را به گردنش آویخته بودند، به زور بردند و به او گفتند بیعت کن، علی گفت اگر بیعت نکنم چه می شود، گفتند تو را می کشیم، علی گفت در این صورت بنده خدا و برادر رسول خدا را کشته اید، سپس بیعت کرد و دست راستش را به عنوان بیعت به دستشان زد».
📚 بحارالأنوار، ج ٢٨، ص ٣٩٣.
⚜ مرحوم شرف الدین می نویسد:
🔅«امام علی از یک سو می خواست که حق مسلم خود را در خلافت و نص و وصیت پیامبر را محترم بشمرد و از سوی دیگر به منافقان و بداندیشان که برای محو اسلام در کمین نشسته بودند و اختلاف مهاجران و انصار نیز، زمینه را برای قدرت نمایی آنان فراهم می ساخت، مجال عرض اندام ندهد، به همین دلیل مدتی از بیعت خود داری کرد تا مساله نخست یعنی خلافت و امامت او تثبیت گردد و سپس برای حفظ اسلام و دفع شر منافقان اقدام به بیعت کرد تا مساله دوم روی ندهد».
📔 المراجعات، نامه ٨۴.
👌🏻بنابراین اگر بیعت اجباری امیرالمؤمنین را بپذیریم بر پایه همان دلیلی بوده است که مرحوم شرف الدین به آن اشاره داشتند.
📱گل نرگس:
محمد:
یــا ضــامــن آهــو
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا
https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 چرا سگ را بر خود مقدم داشتی؟
عبدالله بن جعفر از خانه اش خارج شد و به سوی باغ خود به راه افتاد. در بین راه از کنار نخلستانی که متعلق به دیگران بود، عبور کرد. آنجا پیاده شد، دید که غلام سیاهی در آن نخلستان کار می کند.
در این هنگام غذای غلام را آوردند و مشغول خوردن شد. در همین حال سگی وارد نخلستان شد و نزدیک غلام رفت. غلام یک قطعه نان برای او انداخت و سگ آن را خورد. غلام قطعه دوم و سوم را انداخت و سگ آنها را خورد و چیزی برای خود باقی نماند.
عبدالله پرسید: پس چرا سگ را بر خودت مقدم داشتی؟ گفت: این سگ از مسافت دوری آمده و غریب و گرسنه است، زیرا در محل ما چنین سگی نیست و من خوش نداشتم که او را با گرسنگی رها کنم. عبدالله پرسید: پس خودت امروز چه می کنی؟ او گفت: با همین حال گرسنگی، روز را به آخر می رسانم.
عبدالله گفت: این غلام از من باسخاوت تر است. آن گاه از غلام سراغ صاحب نخلستان و مولای غلام را گرفت و پیش او رفت و نخلستان و آن غلام و تمامی لوازمی که در آنجا بود از صاحبش خریداری کرد غلام را آزاد کرد و نخلستان و تمام وسایل را به او بخشید.
📗 #محجة_البیضاء، ج 6
✍ مرحوم فیض کاشانی
گل نرگس:
محمد:
یــا ضــامــن آهــو
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا
https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
♥️♥️💠💠♥️♥️💠💠♥️♥️💠💠♥️♥️
🍀 داستان کوتاه🍀
پدر هیچ وقت جلوی چشم ما گریه نمی کرد گاهی شبها اما از پسِ روزهایی که زیاد کار کرده بود قبل از آن که به رختخواب برود دور از چشم همه ، حتی مادرم می رفت سراغ چمدان توی انباری پیراهن پولکی سبز رنگ همیشگی را بیرون می کشید طوری در آغوش می گرفت که گویی شانه هایی هنوز توی آن استوار است گویی صاحبش هنوز توی آن نفس می کشد دردش را می فهمد و قفسه ی سینه اش برای غم ها و دلتنگی هایش بالا پایین می شود آنقدر که محکم آن پیراهن را به سینه اش می چسباند من هم اغلب دزدکی نگاه می کردم که مرد خانه مان چگونه در آغوش یک پیراهنِ خالیِ کهنه اشک می ریزد
یک بار لای در مرا دید پیش خود نشاند و پیراهن را دستم داد گفت بو بکش بوی خاصی نمی داد اما به روی خودم نیاورد
آن را از دستم گرفت و داخل چمدان گذاشت عکسی را بیرون کشید ، بوسید و نشانم داد پسری توی حوض ، آب تنی می کرد و پیر زن مهربانی توی لباس سبز رنگ پولکی لبِ یک حوض که دورتا دورش پر بود از گلهای شمعدانی حوله به دست ، با لبخندی ملیح نشسته بود
گریه امانش را برید گفت:می خواستم عطر تنش لابلای گلبرگ گل های روی پیراهنش لانه کند
گفت می خواستم چمدان را که باز کردم تمام انباری بوی مادرم را بگیرد
فردای آن شب قُلکم را شکستم و با تمام پولش برای مادرم چند پیراهن گلدار خریدم تا هر روزِ خدا یک لباس گل گلی به تن کند
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆گل نرگس:
محمد:
یــا ضــامــن آهــو
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا
https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
💜💜💠💠💜💜💠💠💜💜💠💠
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 زیارت مقبول
زید نساج می گفت: پیرمرد همسایه ای داشتم که کمتر او را می دیدم. روز جمعه ای بود، او لخت شده بود تا غسل جمعه را انجام دهد. در پشتش زخمی را دیدم که به اندازه یک وجب و جایش چرک کرده بود. نزدیکش رفته و علت زخمش را پرسیدم. ابتدا چیزی نگفت، اما وقتی بیش از حد اصرار کردم بناچار داستانش را چنین شروع کرد.
در جوانی با چند نفر از دوستانم به فسق و فجور و کارهای زشت و گناه مشغول بودیم. هر شب در خانه یکی از دوستان جمع می شدیم. تا این که شبی نوبت من شد. در خانه چیزی موجود نبود. ناگزیر شمشیرم را برداشتم و از کوفه بیرون رفتم، شاید کسی از کنارم رد شود و من به او دستبرد بزنم.
مدّتی گذشت، هوا ابری و تاریک شد. ناگهان رعد و برق شروع شد و برقی جستن کرد و من در روشنایی برق، دو زن را مشاهده کردم. خودم را به سرعت به آنها رسانیدم و فریاد زدم: هر چه دارید فوراً بدهید و گرنه کشته می شوید آن دو زن بیچاره، جواهراتی را که همراه داشتند به من دادند. در این هنگام برق دیگری جستن کرد، متوجه شدم که یکی از آنها جوان و زیبا و دیگری پیر است.
شیطان مرا فریب داد، خواستم به آن زن جوان دست درازی کنم. پیر زن پیراهنم را گرفت و التماس کنان گفت: دست از این دختر بردار، او یتیم است و من خاله او هستم. او فردا شب با پسر عمویش ازدواج می کند. امروز از من خواست که او را به زیارت قبر حضرت علی(ع) ببرم، شاید پس از رفتن به خانه شوهر دیگر موفق به زیارت نشود. بیا و به خاطر حضرت علی(ع) دست از او بردار. من اعتنا نکرده و دختر را به زمین انداختم. در این موقع دختر در کمال یاس و دلشکستگی گفت: یاعلی! به فریادم برس.
ناگهان صدایی از پشت سرم شنیدم. سواری به من نهیب زد: بر خیز! من با کمال غرور گفتم: آیا می خواهی شفاعت این زن را بکنی؟ تو خودت نمی توانی از چنگم بگریزی. تا این جسارت را کردم، نوک شمشیر را به پشتم فرو کرد، من افتادم. آن دو زن به سوار گفتند: لطف کردی که ما را از دست این ظالم نجات دادی، خواهش می کنیم ما را تا قبر علی(ع) همراهی کن.
آن سوار با صدای گرم و مهربان فرمود: زیارت شما قبول است، من خودم علی بن ابی طالب هستم! اینجا بود که من از کار زشت خود پشیمان شدم. فوراً خودم را به پای حضرت انداختم و عرض کردم: آقا! من توبه کردم، مرا ببخش.
حضرت فرمود: اگر واقعاً توبه کرده باشی، خدا می پذیرد. عرض کردم: این زخم، مرا بسیار آزار می دهد. آن حضرت مشتی خاک برداشت و بر پشت من زد. زخم من بهبود یافت ولی اثر آن برای همیشه بر پشتم باقی ماند.
📗 #امامت
✍ شهید آیت الله دستغیب
گل نرگس:
محمد:
یــا ضــامــن آهــو
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا
https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
🌸 حکایتی از عنایت الهی به یک شیعه برای پاسخ به شبهه🌸
💠آیةالله حاج شیخ محمدتقی بهجت رضوان الله علیه
🍃فرماندار کرمان در رژیم پهلوی در شب عید غدیر مجلس جشنی بر پا نمود. در آن مجلس «مردوخ» (از علماء اهل سنّت) نیز شرکت داشت.
🍃مداح در ضمن خواندن اشعار و مدیحه سرایی درباره ی حضرت امیرمؤمنان (علیه السلام) به جریان بیرون آوردن تیر از پای مبارک آن حضرت در حال نماز و عدم التفات و توجه آن بزرگوار به آن اشاره کرد، جناب آقای مردوخ که پای منبر نشسته بود رو کرد به آقای شهردار و با صدای بلند فریاد زد: آقای فرماندار، آیا این ها افسانه نیست؟!
🍃فرماندار می گوید: اعتراض او در آن مجلس و در میان آن جمعیت مثل یک کوه بر سر من فرود آمد، با خود گفتم: شب غدیر است خوب است مستبشر و شادمان باشیم، و من پاسخ او را ندهم؛ ولی دیدم اگر جواب ندهم شکست اسلام و مذهب است. از سوی دیگر دیدم او عالم است و من از اهل علم نیستم، تا جواب کافی به او بدهم و یا بحث و مجادله نمایم؛
🍃در این لحظه گویا به من الهام شد و یک مرتبه به ذهنم خطور کرد که بگویم: آقا شما قرآن خوانده اید؟ گفت: بله، گفتم: درباره ی این آیه چه می فرمایید که خداوند متعال می فرماید:
🍃فلما رأینه أکبرنه و قطعن أیدیهن (آیۀ 31 از سورۀ یوسف) چون زنان یوسف (علیه السلام) را دیدند، او را بزرگ انگاشته و دست های خود را بریدند.
🍃زنان مصری در مجلس زلیخا جمال مخلوقی را دیدند، اینها کجا و تجلیّاتی که برای حضرت امیر (علیه السلام) در نماز پیش آمد کجا؟ آنها با دیدن جمال یوسف (علیه السلام) محو دیدارجمال او شدند و بی اختیار دست های خود را بریدند، پس جا داشت حضرت امیرمؤمنان (علیه السلام) هم در حال نماز در برابر تجلیات انوار الهی و مشاهده ی جلال و جمال حضرت حق غرق شده و متوجه بیرون آمده تیر از پای مبارکشان نگردد.
🍃با این سخن کانه القم حجراً؛ (گویی سنگ به دهان او انداختند). لذا سرش را به زیر انداخت و دیگر هیچ نگفت.
📚«در محضرت آیةالله العظمی بهجت» ج 1 ص 24گل نرگس:
محمد:
یــا ضــامــن آهــو
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا
https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
گل نرگس:
صبحی که شروعش با توست...خورشید دیگر اضافیست... !🌞السلام علیک یا فاطمه الزهرا
السلام علیک یا صاحب الزمان...
✿ اَلَّلهُمَّ عَجِّل لِوَلیِڪــَ الفَرَج ✿
🌹🌹🌹🌹🌹
به رسم هر روز صبح سلام
بر ارباب بی کفن روز مون رو شروع کنیم
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْك
َ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ الله
ُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْن
ِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
🌹🌹🌹🌹🌹
یارَبَّ الحُسَینِ، بِحَقِّ الحُسَینِ،اشفِ صَدرَ الحُسَینِ، بظُهورِالحُجَّة
🌹🍃اَللّهُمَّ عَرِّفْني نَفْسَکَ،فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني نَفْسَکَ،لَمْ اَعْرِفْ رَسُولَکَ، اَللّهُمَّ عَرِّفْني رَسُولَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني رَسُولَکَ،لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَکَ، اَللّهُمَّ عَرِّفْني حُجَّتَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني حُجَّتَکَ، ضَلَلْتُ عَنْ ديني🌹🍃
یـــــامهــــــــــدی..
🌺 اَلَّلـــــهُمَّ عَجِّـــــل لِوَلیـــــِڪَ الفـــــَرَج
بسم الله الرحمن الرحيم
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَع
َ الرَّجاءُ ؛وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ ؛واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْك
َ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى
مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْت
َنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم ؛فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَو
ْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان
ِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْث
َ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَة
َ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد
وَآلِه الطّاهِرينَ
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بسم الله الرحمن الرحیم
اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في
هذِهِ السَّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلا
ً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا .
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
اللَّهمَّ صَلِّ عَلَى مُحمَّــــــــدٍ وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فرجهم الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّک الْفَــــــــرَج بِحَقِ اَلْزِینَبْ سَلٰامُ اَللّهْ عَلَیْها
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
دعای برکت روز:
امام صادق(ع):وقتى صبح دمید بگو:
(الحَمدُللّه فالِقِ الإِصباحِ،سُبحانَ رَبِّ المَساءِ وَالصَّباحِ،اللّهُمَّ صَبِّح آل
َ مُحَمَّدٍ بِبَرَکَةٍ وعافِیَةٍ، وسُرورٍ وقُرَّةِ عَینٍ. اللّهُمَّ إنَّکَ تُنَزِّلُ بِاللَّیل
ِ وَالنَّهارِ ما تَشاءُ، فَأَنزِل عَلَیِّ و عَلى أهلِ بَیتی مِن بَرَکَة
ِ السَّماواتِ وَالأَرضِ رِزقا حَلالاً طَیِّبا واسِعا تُغنینی بِهِ عَن جَمیع
ِ خَلقِک)َ.بحار الأنوارج87/ص356
🌷طرح دوستی با امام زمان عج🌷
🌼هر چه زمان مي گذرد، مردمان زمين افسرده تر مي شوند!!!
اين خاصيت دلبستگي به زمـــــان است…
خوشا بحـــال آنان که؛ به جاي زمـــان، به صاحــــب الزمــــان دل بسته اند ...🌼
🌸اَللّٰهُمَ عَجِّلْ لِوَليِّکَ الْفَرَج🌸
"دعای غریق"
«یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قلبی عَلی دِینِکَ»
ای خدای بخشنده! ای مهربان! ای دگرگون کننده دل ها! دلِ ما را بر دینت پایدار ساز.
http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a
°❀°❔°❀°❔°❀°❔°❀°
#اهل_بیت_علیهم_السلام
❀°✍️پسر خاله کارشکن
💠نضربن حارث بن کلده، پسر خاله پیامبر اسلام (ص) بود، ولی شدیداً با اسلام مخالفت می کرد، و در مورد گسترش اسلام، کارشکنی می نمود از جمله کارشکنی های او اینکه: به عنوان تجارت به سوی «حیره» و «ایران» مسافرت می نمود و در آنجا اخبار و افسانه های پهلوانان ایران، مانند رستم و افراسیاب و... را که در صفحه ها نوشته شده بود، می خرید و به مکّه می آورد و آنها را می خواند و به مردم مکّه می گفت: «محمد (ص ) نیکو گفتارتر از من نیست، من نیز از اخبار گذشتگان می گویم».
در ردّ این کارشکن مخالف، آیاتی، از جمله آیه 6 سوره لقمان نازل شد:
«و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل اللّه بغیر علم و یتخذها هزواً اولئک لهم عذاب مهین».
ترجمه :
«و بعضی از مردم سخنان باطل و بیهوده را خریداری می کنند تا مردم را از روی جهل گمراه سازند، و آیات الهی را به مسخره گیرند، برای آنها عذاب خوار کننده ای است».
،خير الدين الزركلى (م 1396)، الأعلام ، بيروت، دار العلم للملايين، ط الثامنة، 1989.ُّ
°❀°❔°❀°❔°❀°❔°❀°
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گل نرگس:
محمد:
یــا ضــامــن آهــو
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا
https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
💠❓📚 ✍🏻💠 #پــرســمــان
☀ فضایل عجیب روز غدیر
❓سئوال: چرا شاد بودن به شادی اهلبیت(ع) ثواب بیشتری دارد تا غمگین شدن به مظلومیت اهلبیت(ع)؟
1⃣ خداوند در روز عید غدیر دو برابر شب قدر، دو برابر شب عید فطر، دو برابر ماه مبارک رمضان، از آتش جهنم نجات میدهد.
2⃣ هر کاری ثوابی در روز غدیر، ثواب هشتاد ماه عبادت دارد!
3⃣ طعام به مؤمنین در روز غدیر، مانند اطعام همۀ انبیاء و صدیقین است!
4⃣ ثواب دویست هزار برابری صدقه در راه خدا!
5⃣ امام رضا(ع) هر کسی را که در روز غدیر به خانۀشان میآمد برای شام، نگه میداشت و وقتی میخواست برود، به او هدایای متنوعی از انگشتر تا پارچه تا هدایای مختلف میداد.
⁉ دیگر چه طور باید به ما بگویند که «مهم است»؟!
🌴غربت غدیر:
🎉 اساساً شاد بودن به شادی اهلبیت(ع) ثواب بیشتری هست تا غمگین شدن به مظلومیت اهلبیت(ع)؛ چون رنج اهلبیت(ع) دیده میشود و اگر کسی عقلش به دیدهاش باشد مظلومیت اهلبیت(ع) را لمس میکند، متأثر میشود و تأثر خودش را نشان میدهد اما نمیتواند فرح و سرور جایگاهی مثل عید غدیر را ببیند. شاد شدن به شادی اهلبیت(ع) دشوارتر است تا غمگین شدن در عزای اهلبیت(ع).
📚 در روایت میفرماید:
☀ مؤمنین در عید غدیر مورد عفو و بخشش و مغفرت و رحمت قرار میگیرند، بیش از ماه مبارک رمضان و شب عید فطر - شب عید فطری که هر کسی در ماه رمضان بخشیده نشده باشد در شب عید فطر بخشیده میشود - و بیش از تمام طول سال.
⚜ فَإِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ لِکُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ وَ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ ذُنُوبَ سِتِّینَ سَنَةً وَ یُعْتِقُ مِنَ النَّارِ ضِعْفَ مَا أَعْتَقَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ وَ لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَ لَیْلَةِ الْفِطْرِ؛
📚 تهذیب الاحکام/۶/۲۴.
⚜ میفرماید: کسی که عید غدیر را گرامی بدارد تا وقتی گناه کبیرهای انجام نداده اگر از دنیا برود «مات شهیدا!»
🔅فَمَنْ تَزَیَّنَ لِیَوْمِ الْغَدِیرِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ کُلَّ خَطِیئَةٍ عَمِلَهَا صَغِیرَةً أَوْ کَبِیرَةً وَ بَعَثَ اللَّهُ إِلَیْهِ مَلَائِکَةً یَکْتُبُونَ لَهُ الْحَسَنَاتِ وَ یَرْفَعُونَ لَهُ الدَّرَجَاتِ إِلَى قَابِلِ مِثْلِ ذَلِکَ الْیَوْمِ فَإِنْ مَات مَاتَ شَهِیداً وَ إِنْ عَاشَ عَاشَ سَعِیدا؛
📚 اقبالالاعمال، ۱/ ۴۵۴.
🔅در عید غدیر شما هر کاری از ثواب انجام میدهید، ثواب هشتاد ماه عبادت را به شما میدهند! در روز عید غدیر هر بِرّی، هر قدمی برای برادران دینی برداشته شود «لا تُعدّ و لا تُحصی» است.
⚜ امام صادق(ع) در روایتی میفرماید:
🔅اطعام به مؤمنین مانند اطعام همۀ انبیاء و صدیقین است!
🔅وَ مَنْ أَطْعَمَ مُؤْمِناً کَانَ کَمَنْ أَطْعَمَ جَمِیعَ الْأَنْبِیَاءِ وَ الصِّدِّیقِین.
📚 اقبالالاعمال، ۱/ ۴۶۵.
⚜ امام رضا(ع) سنت شان این بود که عید غدیر هر کسی به خانۀ ایشان میآمد او را برای شام، نگه میداشت و وقتی میخواست برود، به او هدایای متنوعی - از انگشتر تا پارچه تا هدایای مختلف - میداد تا برای بچههایش ببرد.
⚜ امام صادق(ع) میفرماید:
🔅غدیر در آسمانها شناخته شدهتر و مشهورتر از زمین است.
🔅قَالَ إِنَّ یَوْمَ الْغَدِیرِ فِی السَّمَاءِ أَشْهَرُ مِنْهُ فِی الْأَرْضِ.
📚 تهذیب الاحکام، ۶/ ۲۵.
🎉 و آنجا جشن ویژه می گیرند.
🔅هر یک درهمی که شما در راه خدا صدقه بدهی، انفاق کنی یا صله بدهی - در روزهای عادی - ده برابر حساب میشود، اما روز عید غدیر اگر این کار را انجام دهی، دویست هزار برابر برایتان حساب میشود!
🔅 فَالدِّرْهَمُ فِیهِ بِمِائَتَیْ أَلْفِ دِرْهَمٍ وَ الْمَزِیدُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل.
📚 اقبالالاعمال، ۱/ ۴۶۳.
❓در روز عید غدیر خدا چه کار میکند؟
🔅«فَإِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ لِکُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ وَ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ ذُنُوبَ سِتِّینَ سَنَةً» .
🔅خدا گناه شصت سال را میبخشد.
🔅«وَ یُعْتِقُ مِنَ النَّارِ ضِعْفَ مَا أَعْتَقَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ وَ لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَ لَیْلَةِ الْفِطْرِ».
📚 تهذیبالاحکام، ۶/ ۲۴.
🔅و خدا در روز عید غدیر دو برابر شب قدر، دو برابر شب عید فطر، دو برابر ماه مبارک رمضان، از آتش جهنم نجات میدهد.
⚜ میفرماید: «وَ اللَّهِ لَوْ عَرَفَ النَّاسُ فَضْلَ هَذَا الْیَوْمِ بِحَقِیقَتِهِ لَصَافَحَتْهُمُ الْمَلَائِکَةُ فِی کُلِّ یَوْمٍ عَشْرَ مَرَّات».
📚 تهذیبالاحکام، ۶/ ۲۴.
🔅اگر مردم فضل این روز را به حقیقتش درک کنند، ملائکه - نه فقط در روز عید غدیر بلکه - در طول سال هر روز ده مرتبه با آنها مصافحه میکنند! دیگر چهطور باید به ما بگویند که «مهم است»؟!
📱گل نرگس:
محمد:
یــا ضــامــن آهــو
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا
https://eitaa.com/yazamen_aho_raza