#مقتل
@yazdekhasti_matn
برشی از کتاب مصارع عشق
حجت الاسلام محمدرضا رضایی
ورود به کربلا
قافلۀ عشق
علی انسانی
..این قافله را راحله جز عشق و وفا نیست
در سینهٔ آیینه، جز آیین صفا نیست
جز در بَرِ یکتا قدِ این فرقه دو تا نیست
حتّی جرس قافله، غافل ز خدا نیست
این قافله را راحله جز عشق و وفا نیست؛
اوصافی که در این چند مصرع گفته شد همان اوصافی است که واقعا در قافله سیدالشهدا وجود داشت. امامحسین برای کسانی که خواستند با قافله او همراه شوند دو شرط بیان نمود: «مَنْ كَانَ بَاذِلًا فِينَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا فَإِنَّنِي رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى ؛ هرکس حاضر است جانش را در راه ما ببخشد و خودش را برای دیدارِ خدا آماده کرده است، پس با ما بیاید، من إن شاءالله بامداد فردا عازم هستم.»
سیدالشهدا در مواقع مختلف روی این شروط پافشاری کرد، بیعت برداشت و اصحاب خود را پالایش نمود تا هنگام رسیدن به کربلا فقط کسانی که وفا و ایمان دارند باقی بمانند.
رکن و حَجَر و حِجر، ز هجر است پریشان
زمزم ز دو چشم آب بریزد پیِ ایشان
رکن و حَجَر و حِجر، ز هجر است پریشان؛ چقدر زیبا در همین مصرع کوتاه، وداع قافله امام با مکه و خانه کعبه بیان شده است. همانگونه که اهل این قافله ناراحتاند که از مکه میروند و در عرفه و مشعر و منا نخواهند بود، متقابلاً کعبه و رکن و حَجر و حِجر و زمزم و عرفه و مشعر و منا نیز از فراق اهلبیت رسول خدا غمگیناند.
زمزم ز دو چشم آب بریزد پیِ ایشان؛ قافله امامحسین در «یَومُ التَّروِیَة» یعنی روز 8 ذیالحجه از مکه خارج شد. ترویه یعنی سیراب کردن و طبق فرموده امامصادق چون در عرفات آب نبود، حاجیان در روز هشتم برای رفتن به عرفات از مکه آب برمیداشتند از این رو این روز «یَومُ التَّروِیَة» نامگذاری شده است .
شاعر در این مصرع، چشمه زمزم را همانند انسانی تصور کرده که در بدرقه قافله کربلا اشک میریزد و اشک او همان آبی است که برای یوم الترویه خارج میشود.
اینان که روانند، همه روح و روانند
این سلسله هر یکتنشان جان جهانند
این طایفه از طفل و جوان، پیر زمانند
این قافله شب تا به سحر، نافلهخوانند
بازار جهان این همه سرمایه ندارد
گلزار جِنان این قَدر آرایه ندارد
بازار جهان این همه سرمایه ندارد؛ درباره فضیلت اصحاب و اهلبیت حضرت سیدالشهدا ایشان، همین جملۀ امام کافی است: «فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي وَ لَا أَهْلَ بَيْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَجَزَاكُمُ اللَّهُ عَنِّي خَيْراً ؛ من اصحابی باوفاتر و بهتر از یاران خودم و اهلبیتی نیکوتر و نزدیکتر از اهلبیت خودم نمیشناسم؛ خدا به شما از سوی من جزای خیر دهد.»
این قافله جز عشق، رهآورد ندارد
عشقی که به جز سوز و غم و درد ندارد
این قافله جز عشق، رهآورد ندارد؛ آری، هرکس با داستان زندگی افراد این کاروان و ماجراهایی که در این سفر برایشان پیشآمده آشنا شود، وجودش را عشق و محبت فرامیگیرد. بلکه باید بگوییم هر کسی که خداوند بخواهد او را عاقبت به خیر کند، محبت قافله سالار این کاروان را در دلش قرار میدهد. امام صادق فرمود: « مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَيْرَ قَذَفَ فِي قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَيْنِ وَ حُبَّ زِيَارَتِه؛ هر کسی که خداوند برای او خیر بخواهد، محبت حسین و علاقه به زیارت او را در قلبش قرار میدهد.»
یک آینه، بر چهرهٔ خود گَرد ندارد
جز شیرزن و غیر جوانمرد ندارد
مُحرِم شده از کعبهٔ گِل، راه فتادند
از گِل به سوی کعبهٔ دل، روی نهادند
از گِل به سوی کعبۀ دل، روی
نهادند؛ امام باقر فرمود: «اِنَّما اُمِرَ النّاسُ اَنْ یَأْتُوا هذِهِ الاَحْجارَ فَیَتَطَوّفُوا بِها، ثَمَّ یَأْتُونَنا فَیُخْبِروُنا بِوِلایَتِهِمْ وَیَعْرِضُوا عَلَیْنا نُصْرَتَهُمْ ؛ همانا به مردم دستور داده شده است که سوی این سنگها (کنایه از کعبه) بیایند و گرد آنها طواف کنند. سپس نزد ما (امامان) بیایند و ما را از ولایتشان [نسبت به ما] آگاه کنند، و یاریشان را نسبت به ما عرضه دارند».
آری، کعبۀ حقیقی جایی است که اماممعصوم حضور دارد. صدیقه طاهره فرمود: «مَثلُ الْامامِ مَثَلُ الْکعْبَةِ، اذ تُوْتی وَ لَا تَأْتِی ؛ امام همچون کعبه است که باید به سویش بیایند، نه این که او به جانب مردم رود.» بنابراین باید جایی برویم که اماممعصوم حضور دارد و اساساً حج بدون امام ناتمام است. امام باقر فرمود: «تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَام ؛ تمام بودن حج به دیدار امام است» همچنین ایشان فرمودند: «یَنْبَغِی لِلنَّاسِ أَنْ یَحُجُّوا هَذَا الْبَیْتَ وَ أَنْ یُعَظِّمُوهُ لِتَعْظِیمِ اللَّهِ إِیَّاهُ وَ أَنْ یَلْقَوْنَا أَیْنَمَا کُنَّا نَحْنُ الْأَدِلَّاءُ عَلَى اللَّه ؛ سزاوار است مردم این خانه (کعبه) را
زیارت کنند و او را بزرگ شمارند چون خدای او را بزرگ داشته است و ما را در هر کجا بودیم ملاقات نمایند که ما راهنمایان به سوى خدا هستیم.»
اینان همه از خانهٔ خود، دربدرانند
بر باغ دل فاطمه، یکسر ثمرانند
اینان پسر عشق و، محبّت پدرانند
با شور حسینی به نوا، جامهدرانند
دین را به فداکاری این طایفه، دِیْن است
وین قافله را قافلهسالار، حسین است
دین را به فداکاری این طایفه، دِیْن است؛
در اکثر زیارات مربوط به سیدالشهداء ما به این حقیقت اعتراف میکنیم: ِ «أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ »
در زیارت اربعین نیز میخوانیم: «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَة ؛ او جانش را در راه تو بذل کرد تا بندگان تو را از نادانی و سرگردانی گمراهی نجات دهد.»
این قافله را بانگ جرس، گریه و نالهست
این قافله نی، باغ گُل و سوسن و لالهست
این قافله را بانگ جرس، گریه و نالهست؛
این مضمون همان رؤیایی است که سیدالشهدا در بین راه دید و آن را برای فرزندش حضرتعلیاکبر بازگو نمود که «يَا بُنَيَّ إِنِّي خَفَقْتُ خَفْقَةً فَعَنَّ لِي فَارِسٌ عَلَى فَرَسٍ وَ هُوَ يَقُولُ الْقَوْمُ يَسِيرُونَ وَ الْمَنَايَا تَسْرِي إِلَيْهِمْ فَعَلِمْتُ أَنَّهَا أَنْفُسُنَا نُعِيَتْ إِلَيْنَا ؛ پسرم خواب مرا ربود ناگاه شنيدم سواري ميگويد: اين قوم حركت ميکند و مرگ آنها را تعقيب ميكند، از اين گفتار فهميدم كه مرگ ما فراخواهد رسيد.»
بنابراین هم در ظاهر و هم در عالم معنا حرکت این کاروان و بانگ جرس او با گریه و ناله همراه است.
از نور، به گِرد رُخشان حلقهٔ هالهست
در محمل خود، حاجیه بانوی سهسالهست
با سورهٔ عشق آمده، هفتاد و دو آیه
چون ماه و ستاره پی هم، سایه به سایه
این طفل، به غیر از دُرِ دُردانه نبودهست
دردانهٔ من، با موی بیشانه نبودهست
جایش به جز از دامن و بر شانه نبودهست
گنج است، ولی گوشهٔ ویرانه نبودهست
این دختر من، نازترین دختر دنیاست
دختر نه، که در مِهر و وفا، مادر باباست
در محمل خود، حاجیه بانوی سهسالهست؛
راویِ گفتگوی امامحسین و حضرتعلیاکبر که در توضیح قبل ذکر شد، عُقبه [یا عاقبۀ] بن سِمعان است که غلامِ حضرترباب بود .
از این رو امکان دارد این گفتگوها به گوش دختران و بانوان قافله نیز رسیده باشد. این مخدّرات مخصوصاً دختران خردسال، تاب شنیدن این سخنان را نداشتند آنها در مدینه و حتی مکه بسیار مورد احترام بودند و جایشان همیشه بر زانو و شانه بابا بوده است اکنون نیز در محملهای پوشیده بیابان به بیابان سفر میکنند به امید اینکه به زودی مورد استقبال و تکریم اهل کوفه قرار خواهند گرفت. اما رفته رفته بر اضطراب و دلهره و مصیبت و غمها افزوده میشد. از لشکر خودی کاسته و به لشکر دشمن اضافه میشد و خبر کثرت دشمنان و شهادت دوستان به گوش میرسید.
این طفل، به غیر از دُرِ دُردانه نبودهست؛
توجه کنیم که از این جا به بعد، شعر از جانب سیدالشهدا سخن میگوید و به نحوی زبانحال ایشان را بیان میکند.
آری وقتی نگاه امامحسین به فرزندانش میافتاد، اشک در چشمانش حلقه میزد و گویی غربت آنان بعد از شهادت خویش را میدید .
ای کعبه ببین، غرق صفا مُحرِمشان را
ای کوفه چه کردی بدنِ مُسلمشان را؟
ای ماه ببین ماه بنیهاشمشان را
ای سَرو ببین سروِ قدِ قاسمشان را
ای صبح کجا آمده صادقتر از اینان؟
ای عشق بگو نامده عاشقتر از اینان
ای عشق بگو نامده عاشقتر از اینان؛
کلمه عشق در روایات ما بسیار کم استفاده شده است گویا واژهای پر معنا و مفهوم است و باید در موارد خاص خود استفاده شود. طبق برخی نقلها یکی از جاهایی که این واژه استفاده شده درباره یاران امامحسین است که امیرالمومنین آنها را «عُشّاقٍ شُهَداء» نام مینهد عشاق شهیدی که «لَا يَسْبِقُهُمْ مَنْ كَانَ قَبْلَهُمْ وَ لَا يَلْحَقُهُمْ مَنْ [أَتَى] بَعْدَهُمْ ؛ آنان که قبل از ایشان بودند از ایشان پیشی نگرفتند و آنها که بعد میآیند نیز به (مقام) ایشان نخواهند رسید.»
چاووش عزا همره من روح الامین است
ای خصم اگر تیر و کمانت به کمین است
در دستت اگر کعب نی و نیزهٔ کین است
سردار سپاهم پسر اُمّ بنین است
آوردهام از جان شما تاب بگیرد
چشمی که ز چشمان شما، خواب بگیرد
ای قومِ هوس! عشق، هواخواه حسین است
سرهای سران، خاک به درگاه حسین است
خورشید فلک، مشتری ماه حسین است
ای روبَهیان، شیر به همراه حسین است
آن فضل که در قافلهام نیست،کدام است؟
عبّاس، ترازوی مرا سنگ تمام است
آن فضل که در قافلهام نیست،کدام است؟؛
نکتهای که در این ابیات وجود دارد این است که سعی داریم تا مرثیه عزتمندانه بخوانیم و روی حماسی ماجرا را فراموش نکنیم.
ورودیه واحد نوحه
@yazdekhasti_matn
شد که دگر خنده ای
رسیده سپاه حسین
به صحرای کرب و بلا
ابالفضل جلوداره و
علمدار خون خدا
بگو ساربان آخر اینجا کجاست
که هر گوشه اش رنگ "کرب" و "بلا"ست
فضا غرق در آیه ی " ارجعی" ست
همین جا منای شهیدان ماست
علم کن خیمه ها را در همین صحرا
حسینم وا ، حسینم وا ، حسینم وا
@yazdekhasti_matn
بند ۲
بگو بار دیگر اذان
جوانم ، علی اکبرم
پدر آمده پیش تو
بخند ای علی اصغرم
تو ای قاسمم یادگار حسن
بیا و بگو با عمویت سخن
عمو جان تویی پاره ی قلب من
چه عشاقی که مستند از سبوی تو
چو پروانه به گرد شمع روی تو
@yazdekhasti_matn
بند ۳
حسین جان ز ره می رسد
سپاهی ز عشاق تو
سپاهی که سر می دهد
سر عهد و میثاق تو
ببین بانگ لبیک این عاشقان
میاید ز هر گوشه از این جهان
حسین جان مرا هم به سویت بخوان
سرانجامی نکوتر از شهادت نیست
شهادت نور این دنیای ظلمانیست
حسین جانم ، حسین جانم ، حسین جانم
خانم زرافشان
مطالب شب سوم محرم
@yazdekhasti_matn
گریز پایان روضه:
وبكت بُكاءاً شديداً حتّى غشي عليها ، فلمّا حرّكوها
سر رو بغل گرفت و اونقدر گریه کرد که ازحال رفت و نفسش قطع شد...
هرچی صداش زدن...
این از حال رفتن و افتادن برای زینب آشناست
یه جا اونجایی که بلال شروع کرد اذان گفتن
تا رسید به شهادت رسالت دیدن مادر سادات وَ سَقَطَتْ لِوَجْهِهَا وَ غُشِیَ عَلَیْهَا
فَقَالَ النَّاسُ لِبِلَالٍ أَمْسِكْ یَا بِلَالُ فَقَدْ فَارَقَتِ ابْنَةُ
نام گل بردی و بلبل گشت خاموش ای بلال...
مادر مظلومه ی ما رفت از هوش ای بلال
یه جا هم وقتی به علی ع خبر دادند بیا که زهرا از دنیا رفت ....علی با صورت به زمین افتاد...
@yazdekhasti_matn
بسته شد روز ازل قول و قرارم با حسین
شکرالله شد مبارک روزگارم با حسین
سینه زن ها یا ز نسل جون یا که قنبرند
خیر دیده قرن ها ایل و تبارم با حسین
من گنهکارم قبول اما می آیم روضه اش
شک ندارم آخر سر رستگارم با حسین
هرکجا که می روم مردم سلامم میکنند
پیش مردم این همه با اعتبارم با حسین
کربلا یعنی هرآنجا که سلامش میکنم
السلام ارباب حالا هم جوارم با حسین
روضه رفتن های ما تجدید بیعت کردن است
روضه روضه دست بیعت میفشارم با حسین
حاجت مارا نداده ناز شصتش که نداد
بهرحاجت ها مگر من کار دارم باحسین؟
دوست دارم مرگ را چون وقت مرگم می رسد
کیف دارد لحظه های احتضارم باحسین
اول ایمان حسین و آخر ایمان حسین
من فقط سر را به سجده میگذارم با حسین
دخترش هم سوخته هم زخمی و هم بی کس
آمدم در روضه اش حالا ببارم با حسین
@yazdekhasti_matn
#شب_سوم
#زمزمه
@yazdekhasti_matn
جگرم سوخته،صدام شرر داره
یا حسین گفتنِ من اثر داره
باید این بُزدلای شام بدونن
نوه ی ابوتراب جگر داره
سر تا پا شبیه باغِ لاله ام
نیمه شب گُر می گیرم با ناله ام
فاطمه شدن به سن و سال که نیست
من خودم یه زهرایِ سه ساله ام
چی میشه بیای و بهترم کنی
فکری واسه چشما ترم کنی
من میخوام بازم رو زانوت بشینم
من میخوام خودت چادر سرم کنی
باباجون! مثه تو دنیا نداره
تو دلم جز تو کسی جا نداره
دخترا منو به هم نشون میدن
میگن این دخترِ بابا نداره
تو رو هی می بوسیدم یادش بخیر
رویِ پات می خوابیدم یادش بخیر
واسه من قصه می گفتی یادتِ
خوابای خوب می دیدم یادش بخیر
بعدِ تو دستای بسته رو دیدم
وَرَمِ پاهایِ خسته رو دیدم
از روی ناقه زمین که افتادم
مادرِ پهلو شکسته رو دیدم
میخونم با این لبایِ پر زخون
زیرِ لب اِنّا اِلیه راجعون
نباید محتضر رو تنها گذاشت
این شبِ آخری رو پیشم بمون
تو بخوای بازم کبوترم بابا
با پرِ شکسته می پرم بابا
به زیر دست و پا افتادم ولی
روسری نیوفتاد از سرم بابا
دلا رو با روضه بی قرار کنم
همه رو به داغِ تو دچار کنم
نون و خرما جلو پام پرت می کنند
چند روزِ گرسنه ام چیکار کنم
دَمِ دروازه همین که رسیدم
چیزی جز بی احترامی ندیدم
تو شلوغی وسطِ نامحرما
صدای آهِ عموم رو شنیدم
از نگاهِ تند و تیز بدم میاد
تویِ شام از همه چیز بدم میاد
مجلسِ شراب منو ریخته به هم
خیلی از اسمِ کنیز بدم میاد
@yazdekhasti_matn
#شب_سوم
#غزل_مرثیه
@yazdekhasti_matn
سه ساله
نیست در کنج خرابه دگر ارزان بوسه
شده هم قیمت جان از لب جانان بوسه
مثل گنجی که کسی کشف کند با زحمت
زده از ذوق به او راهب نصران بوسه
دخترش در طلبش بود ولی تا آن شب
خیزران زد به لب قاری قرآن بوسه
وصل بر ساحت او پاره گریبانی داشت
به همین رسم شده پاره گریبان بوسه
طفل تب کرده فقط ناز پدر میخواهد
هست آخربخدا همدم طفالن بوسه
!چقدَر صبر کند تا که بیاید پدرش؟
دختر شاه دلش خواسته اآلن بوسه
کام خشکیده ترک میخورد از جمع شدن
کار بسیار کشید از لب عطشان بوسه
بوسه تا داد گلی سرخ از آن لب وا شد
لبِ لبپر شده را کرده گلستان بوسه
تا که بوسید پدر را و به همراهش رفت
ماند حسرت به دل کل اسیران بوسه
@yazdekhasti_matn
#شب_سوم
#غزل_مرثیه
@yazdekhasti_matn
عجز اگر آید به دیدارم جوابش میکنم
کاخ اگر کوه احد باشد خرابش میکنم
پرده های قصر افتاد از طنین ناله ام
کفر اگر در پرده باشد بینقابش میکنم
مدح باب علم طاها گر چه اینجا باب نیست
در میان شامیان امروز بابش میکنم
یک رساله از کراماتم اگر در دست نیست
می نویسم بعدها صدها کتابش میکنم
دارم از بابا بزرگ خویش ارث روشنی
در شعاعم ذره باشد آفتابش میکنم
از خدایم اذن دارم زیر سقف گنبدم
هر دعایی را بخواهم مستجابش میکنم
آنکه حتی یک النگو در ضریح انداخته
با خدا در روز محشر بیحسابش میکنم
سفره دار روضهی بابا منم، با دست خویش
گندمی گر نذر گردد آسیابش میکنم
زنده باشم بعد از این ای عمه جان گهوارهای
عاقبت میسازم و نذر ربابش میکنم
@yazdekhasti_matn
#شب_سوم
#مناجات
@yazdekhasti_matn
شروع مجلس سوم
وقتی از خاک تو شفا برسد
گرنگاهی کنی چه ها برسد
به نوا میرسانی اش قطعا
بی نوا گربه نینوا برسد
رحمت واسعه بغل وا کن
تا غریبه به آشنا برسد
ما ز دست فراق خسته شدیم
یک نفرهم به داد ما برسد
دست ما را بگیرتا بلکه
پاى ما هم به کربلا برسد
لحظه ی احتضار منتظریم
قدمت روی چشم ها برسد
فطرس از قصد در عذاب افتاد
قصدش این بود به شما برسد
تا حسینی شدن بسی راه است
میوه ی کال مانده تا برسد
زخم های تو تشنه ی اشک اند
گریه کردم به تو دوا برسد
همه، شب های جمعه منتظرند
به حرم صاحب عزا برسد
ذکر میگفتی و سنان نگذاشت
تا به گوش همه صدا برسد
با خودش میبَرَد مرا حتما
پدر امشب اگر خرابه رسد
نان خود را نخورد خواهرتو
تا به اطفال تو غذا برسد
@yazdekhasti_matn
#شب_سوم
#مناجات
@yazdekhasti_matn
مناجات با خدا از زبان امام
نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی«* مرا از خویش جان دادی»
مرا در بهترین دلها - دل مادر - مکان دادی
برای گفتن حرفم، برای لقمهی نانم
برای بازدمهایم، زبان، دندان، دهان دادی
خداوندا تو بودی مادرم را عاشقم کردی
مرا با دستهایش بین گهواره تکان دادی
تو با آرامش دریا، تو با کوه و گُل و صحرا
خودت را به تمام بنده های خود نشان دادی
زمین را فرش زیر پای مخلوقات خود کردی
برای بال پرواز پرنده آسمان دادی
اگر جوشید خونِ گرم تو از حلق مجروحم
تو بودی که درون سینه ام آتشفشان دادی
گلایه نیست در کارم، اگر آخرنوازش را
به خواهرنه، به دخترنه، به چوب خیزران دادی
@yazdekhasti_matn
#شور
@yazdekhasti_matn
ای که می خونی هر شب کربلا دلم تنگه!
کربلا یه تاریخه کربلا یه فرهنگه
قافله ی کربلا، رفته و رد باقیه
جنگ حسین و یزید، تا به ابد باقیه
هر کی توو این میدون باید، جاشو بلد باشه
مردونه باید پای هر، حرفی که زد باشه
یا ابی عبدالله
@yazdekhasti_matn
###
نقش اول این راه هستی تو نکن دل دل
راهتو مشخص کن اینهمه نکن دل دل
یا توو جبهه ی حقی یا توو جبهه ی باطل
اون کسی که بارشو، بسته با مال حرام
کربلا برپا بشه، میره به جنگ امام
مثل سپاه کوفیا، وعده ندیم ای کاش
حالا که گفتی یاحسین، راست و حسینی باش
یا ابی عبدالله
###@yazdekhasti_matn
کربلا یه صحرا بود، با حسین مقدس شد
یا حسین و که گفتی، تکلیفت مشخص شد
راه حسینی فقط، غرق به خون طی شده
هر سری که یاحسین، گفته سر نی شده
خط به خط این روضه ها، واسه ی ما درسه
هر کی حسینی باشه از، چیزی نمی ترسه
یا ابی عبدالله
@yazdekhasti_matn
###
کربلا یه آغازه واسه راه بی پایان
کربلا مسیر عشق یک مسیر جاویدان
هر قدم از این مسیر، عشقه و شور و شعور
قافله ی اربعین، میره به سمت ظهور
پای پیاده می رسه، لشکر ثارالله
هر قدم این دمه هر کسه: مهدی بیا مولا
مهدی بیا مولا
@yazdekhasti_matn