eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
8.1هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🍃 سلام مولای من ! سلام بر بلندای رشادتت.. سلام بر زينب... سلام........... اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلاٰمُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِالْمُؤْمِنين ، وَ ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسٰاءِ الْعٰالَمينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِەِ ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداًما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار ُوَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ  اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ  🍃🌹اللهم صل علي محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌱 آفتابی ،نفس‌ِ صبحِ دل آرایی تو... 🌱 مَه من ،شاخه گل نرگس رعنایی تو... 🌱 چشمهای من اگر رخصت دیدار نیافت... 🌱رو به هر سوی نماید دلم ،آنجایی تو... ....🌹🍃 ...🌷🕊 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
____~••°° ...°°••~_____ 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 🍃🌹 .. 🌹🍃 امروز #۲۱_آبان ۱۳۹۹هجری شمسی ... @Yazinb3 شهید داود بشارت موغاری (استان تهران، شهرستان ری) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید علی طهماسبی (استان مازندران، شهرستان سیمرغ) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید محمد حسن کوّاز (استان خوزستان، شهرستان دزفول) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید سیدحشمت‌الله جزایری (استان لرستان، شهرستان خرم آباد) (۱۳۶۱ ه.ش) شهید علی اصغر آقابراری (استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۶۱ ه.ش) شهید علی ولیپور (استان مازندران، شهرستان محمودآباد) (۱۳۶۱ ه.ش) شهید ابراهیم کیانی (استان مازندران، شهرستان محمودآباد) (۱۳۶۱ ه.ش) شهادت شهید فرمانعلی قربانی (استان البرز، شهرستان کرج) (۱۳۶۱ ه.ش) شهید علی اصغر اتحادی (استان فارس، شهرستان شیراز) (۱۳۶۱ ه.ش) شهید محمد روح الامینی (استان کرمان، شهرستان زرند، روستای کوهبنان) (۱۳۶۱ ه.ش) شهید اصغر بخشی کهساری (استان مازندران، شهرستان نکا) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید شعبان واحدی (استان مازندران، شهرستان فریدونکنار) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید علی تمری (استان مازندران، شهرستان محمودآباد) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید سیدرضا حسینی (استان مرکزی، شهرستان ساوه) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید فریبرز نبی پورمقدم (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۴ ه.ش) شهید محسن کریمی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۴ ه.ش) شهید نورالدین بخشی باروق (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۴ ه.ش) شهید غلامعلی قجری بامری (استان سیستان و بلوچستان، شهرستان زابل) (۱۳۶۴ ه.ش) شهید جواد سام‌نژاد کروکی (استان کرمان، شهرستان بم، روستای کروک) (۱۳۶۴ ه.ش) شهید علی رضا بهوندی (استان خوزستان، شهرستان رامهرمز) (۱۳۶۴ ه.ش) شهید محمدرضا برازنده (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۶۴ ه.ش) شهید علیجان شیخعلی (استان فارس، شهرستان نی ریز) (۱۳۶۴ ه.ش) شهید محمدعلی پلیان (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۶۵ ه.ش) شهید جلیل چک (استان فارس، شهرستان استهبان) (۱۳۶۵ ه.ش) شهید عیسی کاردر (استان مازندران، شهرستان بهشهر) (۱۳۶۵ ه.ش) شهید جبرائیل ملتی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۷ ه.ش) شهید حسن بهبودی (استان مازندران، شهرستان آمل) (۱۳۷۰ ه.ش) شهید باقر رشیدی (استان فارس، شهرستان نورآباد، روستای گازرگاه) (۱۳۷۲ ه.ش) شهید علی صالحی ماهیرود (استان خراسان جنوبی، شهرستان بیرجند، روستای درح) (۱۳۷۸ ه.ش) (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۹۰ ه.ش) شهید مهدی نواب (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۹۰ ه.ش) شهید محمدقاسم سلگی (۱۳۹۰ ه.ش) شهید بهزاد ملانوروزی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۹۰ ه.ش) شهید سیدمحمد حسینی فردوئی (استان تهران، شهرستان شهریار) (۱۳۹۰ ه.ش) شهید علی کنگرانی فراهانی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۹۰ ه.ش) شهید سیدرضا میرحسینی (استان یزد، شهرستان یزد) (۱۳۹۰ ه.ش) شهید مدافع حرم احمد اعطایی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۹۴ ه.ش) شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۹۴ ه.ش) شهید مدافع حرم مسعود عسگری (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۹۴ ه.ش) شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی (استان لرستان، شهرستان ازنا) (۱۳۹۴ ه.ش) شهید شریف نوروزی (استان کرمانشاه، شهرستان بیستون) (۱۳۹۶ ه.ش) هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🕊🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🕊 ____~°°•• ...••°°~_____ ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 🍃🌹 @yazinb2 🌹🍃
سلام...🌹🍃 بنام آفریدگار مهربانی 🌹🍃 امروز : چهارشنبه ۱۳۹۹/۰۸/۲۱ " آرزوهای خوب " پیش از رسیدن به آرزوی خود باید از سختی ویا شکستی عظیم بگذرید چرا که در حال تغییر وتحول هستید واین تغییرات باکمی کشمکش ها میسر می شود اگر قرار باشد سر جایتان باشید که تحولی در کارنباشد تردیدها و ترسهای کهنه پیرامون آدمی خیمه می زند اما همیشه کسی پیدا می شود تا بگوید به پیش برو !... همیشه یک راهنما بر سر راه آدمی سبز میشود..... گاه یک دوست گاه یک شهود... پس حواستان را جمع کنید اگر سختی در راه دارید نترسید بلکه خوشحال شوید چرا که راه موفقیت برای شما در حال هموار شدن است به پیش بروید خداوند تنهایتان نمی گذارد از تاریکی نهراسید چشمان فیزیکیتان را ببندید وچشم دلتان را بگشایید ...... تا آن چه را لایقش هستید به چشم دل ببینید : من‌ تلاش می کنم که هر چه خوبی شادمانی را به خود جذب کنم ...... 🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 🕊🌷🌷🕊 حاج حسن تهرانی مقدم متولد ۶ آبان ۱۳۳۸ تهران است که در تاریخ ۲۱ آبان ۱۳۹۰ در ملارد به شهادت رسید. او از فرماندهان سپاه پاسداران در جنگ ایران و عراق بشمار می‌آمد. آخرین سمت وی، ریاست سازمان جهاد خودکفایی سپاه پاسداران بود. شهید تهرانی مقدم به عنوان یکی از پایه‌گذاران برنامه موشکی در سپاه پاسداران شناخته می‌شود. وی در سال ۱۳۹۰ در پی حادثه انفجار زاغه مهمات واقع در پادگان مدرس، به شهادت رسید. 👇👇
🌴 #یازینب...
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 🕊🌷#زندگینامه_سردار_شهید_حاج_حسن_تهرانی_مقدم🌷🕊 حاج حسن تهرانی مقدم متو
سردار حاج حسن تهرانی مقدم در ۶ آبان ماه ۱۳۳۸ در محله سرچشمه، تهران زاده شد. در مسجد زینب کبرای سرچشمه زیر نظر آیت‌الله سید علی لواسانی امام جماعت و مدیر مسجد،‌تعلیمات دینی و مقدمات آشنایی با اسلام را فرا گرفت و به همراه برادرانش در گروه سرود مسجد شروع به فعالیت کرد. این گروه سرود، هسته‌اصلی گروه سرودی بود که در روز ۱۲ بهمن ۵۷ در فرودگاه مهرآباد به اجرای برنامه پرداخت. آیت‌الله لواسانی در این باره می‌گوید:«محل ما خیابان امیرکبیر،‌کوچه آمیز محمود وزیر است. آنجا یک مسجد و یک حوزه علمیه داریم و خانه ما هم کنار مسجد است. وقتی می‌رفتیم برای نماز، کارهای دیگری هم می‌کردیم. مثلا با نوجوانان کارمی‌کردیم و برایشان نامه داشتیم. یک گروه سرود هم درست کرده بودیم که در روزهای انقلاب برای خودش بروبیایی داشت. مسجد پررونقی بود و بچه‌های خوبی در آن رفت و آمد می‌کردند. برخی که نمی‌امدند، کسی را می فرستادم ومی‌گفتم بگویید آقای لواسانی کارتان دارد. به دنبالشان میرفتیم. الحمدالله آن نسل حالا سردار و سرتیپ ومتخصص شده‌اند و برای خودشان بروبیایی دارند خدارا شکر. سه برادر بودند. محمد آقا که خدا حفظشان کند الان هستند، حاج حسن آقا که یگانه بودند و شهید علی، برادر اینها. مادر خوب و متدینی دارند. خداحفظشان کند. اینها رو اورد مسجد پیش ما. چقدر این جاج حسن آقا با اخلاص بود. ما با اینها مانوس بودیم و برایشان کلاس گذاشته بودیم وبرایشان احکام می گفتیم. جقدر بچه‌های خوبی بودند. او پس از طی تحصیلات مقدماتی، موفق به اخذ مدرک کارشناسی در رشته مهندسی صنایع از دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی شد. تهرانی مقدم که در اولین روز‌های تشکیل سپاه پاسداران، به عضویت این نهاد درآمده بود، در دوران جنگ ایران و عراق، نخستین فرمانده توپخانه سپاه و بنیانگذار واحد توپخانه در سپاه بود. پس از آن طهرانی مقدم مسئولیت واحد توپخانه را به حسن شفیع‌زاده واگذار کرد و به یگان موشکی سپاه پاسداران رفت و مسئولیت این یگان را برعهده گرفت. او همچنین در تشکیل و بنیان‌گذاری فرماندهی موشکی سپاه تأثیرگذار بود. حسن طهرانی مقدم با پایان جنگ، وارد حوزه تحقیقات و توسعه فعالیت‌های موشکی در سپاه پاسداران شد و مسئولیت ریاست سازمان جهاد خودکفایی سپاه را برعهده گرفت. در دوران پس از جنگ ایران و عراق، تهرانی مقدم وظیفه مدیریت بر پروژه ساخت چند موشک را در واحد موشکی سپاه قبل از غلامرضا یزدانی برعهده داشت، بدین خاطر برخی از همکارانش به او لقب پدر موشکی ایران دادند. سردار حاج حسن تهرانی مقدم در ۲۱ آبان‌ماه ۱۳۹۰ بر اثر انفجار زاغه مهمات در پادگان مدرس، واقع در شهرستان ملارد، به همراه ۱۶ نفر دیگر از اعضای سپاه پاسداران، به شهادت رسید. 👇👇
🌴 #یازینب...
سردار حاج حسن تهرانی مقدم در ۶ آبان ماه ۱۳۳۸ در محله سرچشمه، تهران زاده شد. در مسجد زینب کبرای سرچشم
🌷🕊 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 هر وقت به یاد من افتادید برای شادیم یاد و ذکر اهل بیت و ذکر مصیبت آقا اباعبدالله و ائمه اطهار نمائید.» درفرازی از وصیت نامه دانشمند پارسا و بی ادعا ، مجاهد خستگی ناپذیر سردار سر لشگر پاسدار شهید حاج حسن تهرانی مقدم چنین آمده است بر سنگ مزارم بنویسید اینجا مدفن کسی است که میخواست اسرائیل را نابود کند پس اسرائیل امریکا بدانند که اگر چه همچون تهرانی ها رفتند اما ما جوانان نسل سوم انقلاب هنوز زنده و پشت سر ولی فقیه زمانمان ونایب بر حق امام زمان (عج) حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای عزیز هنوز زنده و آرزوی آن بزرگواران را عملی خواهیم کرد انشا الله... هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 ....🌹🍃 ...🌷🕊 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
🌴 #یازینب...
سلام...🌹🍃 بنام آفریدگار مهربانی 🌹🍃 امروز : چهارشنبه ۱۳۹۹/۰۸/۲۱ " آرزوهای خوب " پیش از رسیدن
می خواهم بگويم قدر داشته هايتان را بدانيد.... مدام ننشينيد و غصه ی نداشته هايتان را نخوريد .... گاهي هم وقت بگذاريد براي شمارش داشته ها.... خدا را شکر کنيد که بدني سالم داريد .... شاد باشيد که هنوز زير سايه ي پدر و مادرتان نفس ميکشيد ، که هنوز لبخندهای زيبايشان را ميبينيد .... خوشحال باشيد ازين که ميتوانيد با چشمهايتان زيبايی های دنيا را ببينيد .... ميتوانيد بوی گلها را استشمام کنيد .... ميتوانيد بهترين غذاها را بي فکر به هزينه اش بخوريد .... زندگي همين است که ميبينيد پر است از پستی و بلندي ... خوب‌ است برای رسيدن به بلندي ها از پستی ها ساده بگذريد .... پس گاهی غم ها را پس بزنيد و فقط به نقطه ی مثبت تمرکز کنيد .... 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_دختر_شینا🌹🕊 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌹🕊 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊 :بانو بهناز ضرابی.. فصل یازدهم..( قسمت دوم)🌹🍃 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 آن شب به جای اینکه با خیال راحت و آسوده بخوابم، بر عکس خواب های بد و ناجور می دیدم. خواب دیدم صمد معصومه و خدیجه را بغل کرده و توی بیابانی برهوت می دود. چند نفر اسلحه به دست هم دنبالش بودند و می خواستند بچه ها را به زور از بغلش بگیرند یک دفعه از خواب پریدم. دیدم قلبم تند تند می زند و عرق سردی روی پیشانی ام نشسته. بلند شدم یک لیوان آب خوردم و دوباره خوابیدم. عجیب بود که دوباره همان خواب را دیدم. از ترس از خواب پریدم اما دوباره که خوابم برد همان خواب را دیدم. بارآخری که با هول از خواب بیدار شدم تصمیم گرفتم دیگر نخوابم. با خودم گفتم: نخوابیدن بهتر از خوابیدن و دویدن خواب های وحشتناک است. این بار سرو صداهای بیرون از خانه مرا ترساند. صدایی از توی راه پله می آمد. انگار کسی روی پله ها بود و داشت از طبقه پایین می آمد بالا اما هیچ وقت به طبقه دوم نمی رسید. در را قفل کرده بودم. از پشت پنجره سایه های مبهمی را می دیدم، آدم هایی با صورت های بزرگ با دست هایی سیاه. معصومه و خدیجه آرام و بی صدا دو طرفم خوابیده بودند انگشت ها را توی گوش هایم فرو کردم و زیر پتو خزیدم هر کاری می کردم، خوابم نمی برد نمی دانم چقدر گذشت که یک دفعه یک نفر پتو را آرام از رویم کشید سایه ای بالای سرم ایستاده بود با ریش و سبیل سیاه چراغ که روشن شد دیدم صمد است. دستم را روی قلبم گذاشتم و گفتم: ترسیدم چرا در نزدی؟! خندید و گفت: چشمم روشن، حالا از ما می ترسی؟! گفتم: یک اهمی، یک اوهومی چیزی زهره ترک شدم. گفت: خانم به در زدم نشنیدی. قفل در را باز کردم نشنیدی آمدم تو صدایت کردم جواب ندادی. چه کار کنم. خوب برای خودت راحت گرفته ای خوابیده ای. رفت سراغ بچه ها خم شد و تا می توانست بوسشان کرد. نگفتم از سر شب خواب های بدی دیدم نگفتم ترس برم داشته بود و از ترس گوش هایم را گرفته بودم و صدایش را نشنیدم. پرسید: آبگرم کن روشن است؟! بلند شدم و گفتم: این وقت شب ؟! گفت: خیلی خاکی و کثیفم. یک ماه می شود حمام نکرده ام. رفتم آشپزخانه، آبگرم کن را روشن کردم. دنبالم آمد و شروع کرد به تعریف کردن که عراقی ها وارد خرمشهر شده اند خرمشهر سقوط کرده خیلی شهید داده ایم. آبادان در محاصره عراقی هاست و هر روز زیر توپ و خمپاره است. از بی لیاقتی بنی صدر گفت و نداشتن اسلحه و مهمات. پرسیدم: شام خورده ای؟! گفت: نه، ولی اشتها ندارم. کمی از غذای ظهر مانده بود برایش گرم کردم سفره را انداختم یک پیاله ماست و ترشی و یک بشقاب سبزی که عصر صاحب خانه آورده بود گذاشتم توی سره و غذایش را کشیدم. کمی اشکنه بود یکی دو قاشق که خورد چشم هایش قرمز شد گفتم: داغ است؟! با سر اشاره کرد که نه و دست از غذا کشید قاشق را توی کاسه گذاشت و زد زیر گریه. با نگرانی پرسیدم: چی شده؟! اتفاقی افتاده؟! باورم نمی شد صمد این طور گریه کند. صورتش را گرفته بود توی دست هایش و هق هق گریه می کرد. گفتم: نصف جان شدم. بگو چی شده؟! گفت: چطور این غذا از گلویم پایین برود بچه ها توی مرز گرسنه اند. زیر آتش توپ و تانک این بعثی ها از خدا بی خبر گیر کرده اند. حتی اسلحه برای جنگیدن ندارند نه چیزی برای خوردن نه جایی برای خوابیدن بد وضعی دارند طفلی ها. دستش را گرفتم و کشیدمش جلو گفتم: خودت می گویی جنگ است دیگر چاره ای نیست. با گریه کردن تو و غذا نخوردنت آن ها سیر می شود یا که درست می شود؟! بیا جلو غذایت را بخور خیلی که اصرار کردم دوباره دست به غذا برد سعی کردم چیزهایی برایش تعریف کنم تا حواسش از جنگ و منطقه پرت شود. از شیرین کاری های خدیجه می گفتم از دندان در آوردن معصومه. از اتفاق هایی که این چند وقت برای ما افتاده بود کم کم اشتهایش سر جایش آمد هر چه بود خورد از ترشی و ماست گرفته تا همان اشکنه و نان و سبزی توی سفره . به خنده گفتم: واقعا که از جنگ بر گشته ای. از ته دل خندید گفت: اگر بگویم یک ماه است غذای درست و حسابی نخورده ام باورت نمی شود؟! به جان خودت این چند روز آخر را فقط با یک تکه نان و چند تا بیسکویت سر کردم خم شدم سفره را جمع کنم، پیشانی ام را بوسید سرم را پایین انداختم. گفت:خیلی خوشمزه دست و پنجه ات درد نکند. خندیدم و گفتم: نوش جانت خیلی هم تعریفی نبود تو خیلی گرسنه بودی. وقتی بلند شد به حمام برود تازه دست و حسابی دیدمش خیلی لاغر شده بود. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴 #یازینب...
گر طالب شهادتی بدان: نماز خوبه اول وقت باشه وگرنه همه بلدن.. اول غذا بخورن.. اول یه دل سیر چت کنند... اول بخوابند.. خلاصه اول همه کاراشون رو انجام میدن بعد نماز بخونن... کسی که دنباله شهادته باید از تموم تعلقات دنیا دست بکشه! 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 🕊🌷#زندگینامه_سردار_شهید_حاج_حسن_تهرانی_مقدم🌷🕊 حاج حسن تهرانی مقدم متو
هنوز شهیدمون رو تو قبر نگذاشته بودیم که شهید احمداعطایی اومد ورفت توقبر حمید خیلی حالش بد بود التماس میکرد حاج اقا این خاک رو برسر من بریزید که از بچه ها جاموندم .حاج اقا ما شرمنده این بچه هاییم و زار زار گریه میکرد. خیلی براش سخت بود .معلوم بود عاشق شهادته... کی باورش میشه احمددقیقا چند ماه بعد زیر پای شهید حمیدی دفن بشه .همونجایی که ارزو کرده بود... هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 ....🌹🍃 ...🌷🕊 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
🌴 #یازینب...
#خاطره #خاطره_ای_از_پدر_شهید_مدافع_حرم_حمیدی_از_شهید_احمد_اعطایی هنوز شهیدمون رو تو قبر نگذاشته بو
عظم_رهبری ولایت مدار بود و به آیت الله خامنه ای علاقه زیادی داشت . اگر کسی قصد توهین داشت سریع برخورد می کرد و نمی گذاشت بی احترامی شود می گفت : به سید اولاد پیغمبر توهین نکن . ما پسرعموهای همدیگر هستیم هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 ....🌹🍃 ...🌷🕊 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
به مناسبت *سومین سالگرد شهادت* شهید *مرتضی عبدالهی* 🌹 یادواره مجازی شهید🌹 سخنران: *حجت الاسلام والمسلمین سیدحسن علوی* با نوای : *حاج امیر کاتوزیان* : *پنج شنبه، ۲۲ آبان ماه ۱۳۹۹* : *۲۰:۳۰* : پخش زنده از طریق کانال آپارات مسجد جامع صفا به آدرس : https://www.aparat.com/masjedsafa/live و صفحه اینستاگرام شهید به آدرس : 🔮https://instagram.co/shaheidabdolahi.ir *( با توجه به تاکید بر رعایت نکات بهداشتی مراسم امسال به صورت مجازی برگزار می گردد و هزینه مراسم صرف و گردیده است.)* ✨ ✨ 🌹 *منتظرحضورگرمتان در این محفل معنوی هستیم* 🌹 بسیج مسجد جامع صفا ...🌹🍃 🌷 https://eitaa.com/sh_hadi_jafari/128
🍃طی یک عملیات شهر الحاضر توسط رزمندگان گردان خط شکن حیدرکرار فتح شد و مدافعان مشغول تثبیت مواضع و گشت زنی داخل شهر بودند که خبر رسید باید به شهر العیس بروند. 🍃وقتی به شهر العیس رسیدند نزدیک غروب آفتاب بود، بعد از هماهنگی و طبق دستورات ابلاغ شده وارد شهر العیس شدند. در ورودی شهر وقتی ستون وارد شهر شد در یک درگیری نزدیک و نابرابر چهار نفر از آنها به ترتیب: 🌷🕊🌷🕊 🕊🌷🌷🕊 🕊🌷🌷🕊 🕊🌷🌷🕊 🍃با اصابت مستقیم توپ ۲۳ در اولین شب ماه صفر۱۴۳۷ قمری به هنگام نماز مغرب با خون خود وضو گرفتند و به دیدار اربابشان حضرت ابا عبدالله الحسین شتافتند. آسمان‌ فرصت‌ پرواز بلندیست‌ ولی قصه‌ این‌ است‌ چه‌ اندازه‌ کبوتر باشی هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 ....🌹🍃 ...🌷🕊 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
!! ...🌹🍃 مامذهبه‌ها😊 جنس‌پشت ویترین‌دین‌اسلام‌هستیم جنس‌های خوب‌ پشت‌ویترین‌گذاشته میشه تامردم‌براساس‌اون‌وارد‌مغازه‌بشن [ببین‌رفیق‌! جوری باش‌که ‌بادیدنت‌ نسبت‌به اسلام‌راغب‌بشن نه اینکه‌ازدین‌زده‌بشن... ...! 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
۸ به وقت امام هشتم...🌹🍃 غیر از شه خراسان از ما کسی رضا نیست پر میزنم به مشهد هر روز ساعت بیست ...🌹🍃 🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 🍃🌹اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک..َ🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🍃 🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌸🍃 يعنی هنوز هم دوستمان دارد يعنی ميبارد تا پاكمان كند از اين آلودگی های روزمره مان صدايش كن خدا دائم الاستجاب است! 🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
#عشق_و_علاقه_شهید_مدافع_حرم_تیپ_فاطمیون_سید_مصطفی_موسوی_به_مقام_معظم_رهبری ولایت مدار بود و به آی
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 ... بچه ی تهران بود،متولد ۱۳۷۴ حدود ۴۰روز عاشقانه ازحرم اهل‌بیت دفاع کرد تا سرانجام عصر روز ۲۱ آبان ماه سال ۹۴ در حالی‌که تنها ۲۰ سال داشت به آرزویش که شهادت بود،رسید. : شب قبل از شهادت محمدرضا احساس کردم مهر محمدرضا از دلم جدا شده است آن موقع نیمه‌شب از خواب بیدار شدم. حالت غریبی داشتم، آن شب برادر شهیدم در خواب به من گفت خواهر نگران نباش محمدرضا پیش من است. صبح که از خواب بیدار شدم حالم منقلب بود. به بچه‌ها و همسرم گفتم شما بروید بهشت زهرا من خانه را مرتب کنم،احساس می‌کردم مهمان داریم. . ‌ عصر بود که همسرم، مهدیه دخترم و محسن پسر کوچکم از بهشت زهراآمدند. صدای زنگ در بلند شد. به همسرم گفتم حاجی قوی‌باش خبر شهادت محمدرضا را آورده‌اند. وقتی حاجی به اتاق بازگشت به من گفت فاطمه محمدرضا زخمی شده است. من می‌دانستم محمدرضا به آرزویش رسیده است.... " : جمله ی آخر شهید دهقان : " به قول شهید آوینی شهادت بال نمیخواد حال میخواد.این جمله ی آخر منه" هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 ....🌹🍃 ...🌷🕊 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🍃 سلام مولای من ! سلام بر بلندای رشادتت.. سلام بر زينب... سلام........... اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلاٰمُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِالْمُؤْمِنين ، وَ ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسٰاءِ الْعٰالَمينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِەِ ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداًما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار ُوَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ  اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ  🍃🌹اللهم صل علي محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
تو آن خوبترین پدرے و من آن یتیم چشم براه... تو آن سبزترین بهارے و من آن شاخہ ے خشڪیده... تو آن زلال ترین چشمہ اے و من آن تشنہ ترین عابر... تو آن موعود نجات بخشے و من آن شبگرد ڪوچہ هاے انتظار... باز مے آیے و من در آیینہ باران نگاهت، سبز مے شوم، لبخند مے زنم و زندگے مے ڪنم... ....🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
____~••°° ...°°••~_____ 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 🍃🌹 .. 🌹🍃 امروز ۲۲_آبان_۱۳۹۹ هجری شمسی ... @Yazinb3 (استان اردبیل، شهرستان اردبیل) (۱۳۳۶ ه.ش) شهید ابوالفضل نوری (استان زنجان، شهرستان زنجان) (۱۳۳۷ ه.ش) شهید قاسم رسولی دونیق (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۴۲ ه.ش) # ولادت شهید حسن عرب (استان قم، شهرستان قم) (۱۳۴۲ ه.ش) شهید مجید دده دریانی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۴۴ ه.ش) شهید محمدمهرزاد سلمانی (استان گیلان، شهرستان لاهیجان) (۱۳۵۷ ه.ش) خلبان شهید پرویز ذبیحی اترگله (استان مازندران، شهرستان قائمشهر) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید حمیدرضا عرب بنی اسد (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید محمدتقی گرایلی (استان مازندران، شهرستان قائمشهر، روستای افرا) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید شعبان کاظمی (استان مازندران، شهرستان ساری) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید محمد تورانی (استان مازندران، شهرستان ساری) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید رحمت‌الله میرزاخانی (استان مازندران، شهرستان ساری) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید عبدالزهرا محسنی (استان خوزستان، شهرستان آبادان) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید مدافع حرم مصطفی زال‌نژاد (استان مازندران، شهرستان آمل) (۱۳۶۱ ه.ش) شهید منوچهر اسماعیلی (استان مازندران، شهرستان نور) (۱۳۶۱ ه.ش) شهید میرزا بابا بابایی (استان مازندران، شهرستان نور) (۱۳۶۱ ه.ش) شهید نوروزعلی مفیدی (استان مازندران، شهرستان نکا) (۱۳۶۱ ه.ش) شهید علی حسینی (استان تهران، شهرستان ری) (۱۳۶۱ ه.ش) شهید محمدرضا صمدزاده (استان سیستان و بلوچستان، شهرستان زاهدان) (۱۳۶۱ ه.ش) شهید غلامرضا عسکری قطب‌آبادی (استان فارس، شهرستان جهرم) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید عباس شریفی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید ابراهیم ملك محمدی گل سفید (استان مازندران، شهرستان تنکابن) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید غلامرضا فخارپور (استان کرمان، شهر ماهان) (۱۳۶۵ ه.ش) شهید مجید پاکدامن (استان مازندران، شهرستان نور) (۱۳۶۶ ه.ش) شهید مصطفی قنبری وفا (استان مازندران، شهرستان ساری) (۱۳۶۶ ه.ش) شهید محمد سوری (استان همدان، شهرستان تویسرکان) (۱۳۶۶ ه.ش) شهید جلیل گودرزی (استان لرستان، شهرستان بروجرد) (۱۳۶۶ ه.ش) شهید ذکریا اعتمادی صومعه علیائی (استان آذربایجان شرقی، شهرستان میانه) (۱۳۶۶ ه.ش) خلبان شهید مهدی خراسانی‌زاده (استان اصفهان، شهرستان کاشان) (۱۳۷۰ ه.ش) شهید مدافع حرم جواد جهانی (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۹۵ ه.ش) شهید مدافع حرم حسین هریری (استان خراسان رضوی) (۱۳۹۵ ه.ش) شهید مدافع حرم محمدحسین بشیری (استان همدان، شهرستان همدان) (۱۳۹۵ ه.ش) شهید مدافع حرم محسن خزایی (استان سیستان و بلوچستان، شهرستان زاهدان) (۱۳۹۵ ه.ش) شهید عباس کاظمی (استان زنجان، شهرستان خرم‌دره) (۱۳۹۶ ه.ش) ....🌹🍃 . هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🕊🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🕊 ____~°°•• ...••°°~_____ ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 🍃🌹 @yazinb2 🌹🍃
🌴 #یازینب...
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 #پرواز_تا_آسمان... بچه ی تهران بود،متولد ۱۳۷۴ حدود ۴۰روز عاشقانه ازح
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🕊🌷 🕊🌷🌷🕊 نام و نام خانوادگی؛ حسین حریری تاریخ تولد : ۱۳۶۸/۰۳/۰۸ محل تولد : مشهد تاریخ شهادت : ۱۳۹۵/۰۸/۲۲ محل شهادت : حلب - سوریه وضعیت تاهل : متاهل محل مزار شهید : مشهد - بهشت رضا 👇👇
🌴 #یازینب...
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🕊🌷 🕊🌷#معرفی_شهید_حسین_حریری🌷🕊 نام و نام خانوادگی؛ حسین حریری تاریخ تو
🌷🕊🕊🌷 بسم رب الشهداوالصدیقین اینجانب حسین هریری فرزندعباس در صحت و سلامت کامل عقل و روح وجسم،اهدافم رااز رفتن به کشور سوریه ومبارزه در آنجا،میگویم: می روم تا انتقام سیلی مادررابگیرم.همسرعزیزم خودت میدانی که چقدر دوستت دارم وبهترین و شیرین ترین لحظات را درکنارهم سپری کرده ایم وجدایی بسیار سخت است اما عشقی فراتر از هرعشق دیگری،در قلب هردوی ما وجود دارد که آن، عشق به بانوی دوعالم بی بی زینب سلام الله علیها است و باید برای این عشق فراتر،از وابستگی ها و عشق های دیگر،گذشت.میدانی که چقدردوست دارم که عاقبت باشهادت از این دنیا بروم.و من جز شهادت،از خداند مرگ دیگری را نمیخواهم.اما نمیگویم که دعاکنید بروم وشهید شوم..آرزویم شهادت است اماهدفم از رفتن،فقط و فقط دفاع ازحرم عمه جان حضرت زینب سلام الله علیها است.مگر عمریست که در روضه هاو عزاداری های اهل بیت دم نمیزنیم که، ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند،پس بایدتنها شعار ندادبلکه عمل هم باید کرد.الان زمان عمل فرا رسیده است.من نمیتوانم آن روزی را ببینم که ما باشیم،نسل بعداز ما هم باشد اما اثری از حریم اهل بیت نباشد.آنوقت نسل های بعد از ماهم،مارا مثل مردم کوفه مورد لعن قرار میدهندو میگویند،شماها بودید،جوان بودید،توانایی و آگاهی اش را داشتید و گذاشتید تا به حرم حضرت زینب سلام الله علیها جسارت بشه...؟!آنوقت چه جوابی باید به آنها بدهیم؟؟ نه،من نمیتوانم چنین روزی را ببینم،حداقل اگر میخواهدروزی برسدکه نسل های ماباشند و خدایی ناکرده،حرم نباشد، پس ماهم، نباشیم. حرم حضرت زینب ،خود ایشان هستند.چه فرقی میکند.نمیتوانم تماشاچی باشم،نمیتوانم بنشینم و ببینم که به حریم اهل بیت دارد جسارت میشود.بیقرارم...بیقرار..باید بروم تاانتقام سیلی مادربگیرم.بروم تا حداقل یک کاری برای دفاع از حریم اهل بیت انجام بدهم،فقط نمیخواهم تماشاچی باشم.حال اگر خداوند شهادت را لیاقت من دانست چه بهتر که به آرزویم میرسم.خودت هم میدانی که بارهابه شما گفته ام که ان شاءالله در آخر،شهادت نصیب من خواهد شد.همسرم من که شهید شدم نمیگذاری صدای گریه هایت را مرد نامحرم بشنود،نمیگذاری که زنان ومردان نامحرم،اشک هایت را ببینند که دوست را ناراحت کنی و دشمن را خوشحال... و از پدرو مادرم،همسرم،خواهرو برادرانم طلب حلالیت میکنم و بعد از دعا برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت ولی عصر(عج)خودو همه ی شمارابه پشتیبانی از ولایت فقیه توصیه میکنم ومبارزه با نفس را همیشه در خود تقویت کنیدوسرلوحه ی همه ی اعمال،انجام واجبات و ترک محرمات میباشد. همسرمهربانم،برای هردویمان دعای عاقبت بخیری میکنم و ان شاءالله که هرآنچه که خداوندمیخواهد،برای سرنوشتمان رقم بخورد. و ان شاءالله عاقبت هردویمان،ختم به شهادت باشد. التماس دعای شهادت هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 ....🌹🍃 ...🌷🕊 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیامبراگه‌الان‌بود هیچ‌اداره‌ای‌استخدام‌نمیشد... 🔸فقط‌آخرش‌که‌حاج‌قاسم میگه‌منوردصلاحیت‌کردن... ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_دختر_شینا🌹🕊 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌹🕊 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊 :بانو بهناز ضرابی.. فصل یازدهم ..( قسمت سوم)🌹🍃 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 از پشت خمیده به نظر می آمد با موهایی آشفته و خاکی وشانه هایی افتاده و تکیده زیر لب گفتم: خدایا یعنی این مرد من است این صمد است جنگ چه به سرش آورده آرزو کردم خدایا پای جنگ را به خانه هیچ کس باز نکن.کمی بعد صدای شرشر آب حمام و خرخر آبی که توی راه آب می رفت تنها صدایی بود که به گوش می رسید. چراغ آشپزخانه را خاموش کردم. با اینکه نصف شب بود. به نظرم آمد خانه مثل اولش شده روشن و گروم و دل باز. انگار در و دیوار خانه دوباره به رویم می خندید. فردا صبح، صمد رفت کمی خرید کند. وقتی برگشت دو سه کیلو گوشت و دو تا مرغ و سبزی و کلی میوه خریده بود. گفتم: چقدر گوشت مهمان داریم؟! چه خبر است؟! گفت این بار که بروم اگر زنده بمانم دو سه ماهی بر نمی گردم. شاید هم تا عید نیایم. شاید هم تا آخر جنگ. گفتم اِ همین طوری می گویی ها. شاید جنگ دو سه سالی طول بکشد. گفت: نه خدا نکند به هر جهت آنجا خیلی بیشتر به من نیاز دارند. اگر به خاطر تو و بچه ها نبود این چند روز هم نمی آمدم. گوشت را گذاشتم توی ظرفشویی شیر آب را باز کردم رویش. دوباره گفتم: به خدا خیلی گوشت خریدی. بچه ها که غذا خور نیستند می ماند من یک نفر خیلی زیاد است. رفت توی هال. بچه ها را روی پایش نشاند و شروع کرد با آن ها بازی کردن. گفتم: صمد! از توی هال گفت: جان صمد! خنده ام گرفت گفتم: می شود امروز عصر بروم یک جایی. خیلی دلتنگم دلم پوسید توی این خانه. زود گفت: می خواهی همین الان جمع کن برویم قایش. شیر آب را بستم و گوشت های لخم و صورتی را توی صافی ریختم گفتم: نه... قایش نه... تا پایمان برسد آنجا تو غیبت می زند. می خواهم بروم یک جایی که فقط من و تو و بچه ها باشیم. آمد توی اشپزخانه بچه ها را بغل گرفته بود. گفت: هر چه تو بگویی. کجا برویم؟! گفتم: برویم پارک. پرده آشپزخانه را کنار زد و به بیرون نگاه کرد و گفت: هوا سرد است مثل اینکه نیمه آبان است ها، خانم بچه ها سرما می خوردند. گفتم: درست است نیمه آبان است اما هوا خوب است امسال خیلی سرد نشده است. گفت: قبول همین بعد از ظهر می رویم. فقط اگر اجازه می دهم یک تُک پا بروم سپاه و برگردم کار واجب دارم. خندیدم و گفتم: از کی تا به حال برای سپاه رفتن از من اجازه می گیری ؟! خندید و گفت: آخر این چند روز را به خاطر تو مرخصی گرفتم حق توست. اگر اجازه ندهی نمی روم. گفتم: بروم، فقط زود برگردی ها و گرنه حلال نیست. زود خدیجه و معصومه را زمین گذاشت و لباس فرمش را پوشید. بچه ها پشت سرش می رفتند و گریه می کردند بچه ها را گرفتم سر پله خم شده بود و داشت بند پوتین هایش را می بست. پرسیدم: ناهار چی درست کنم؟ بند پوتین هایش را بسته بود و داشت از پله ها پایین می رفت گفت: آبگوشت. آمدم اول به بچه ها رسیدم تر و خشکشان کردم. چیزی دادم خوردند و کمی اسباب بازی ریختم جلویشان و رفتم پی کارم. گوشت ها را خردکردم آبگوش را بار گذاشتم و مشغول پاک کردن سبزی ها شدم. ساعت دوازده و نیم بود همه کارهایم را انجام داده بودم غذا هم آماده بود. بوی گوشت لیمو عمانی خانه را پر کرده بود سفره را باز کردم ماست و ترشی و سبزی را توی سفره چیدم. بچه ها گرسنه بودند کمی آبگوشت تریت کردم و بهشان دادم سیر شدند رفتند گوشه اتاق و سرگرم با اسباببازی هایشان شدند. کنار سفره دراز کشیدم و چشم دوختم به در. ساعت نزدیک دو بود و صمد نیامده بود. یک باره با دای معصومه از خواب پریدم. ساعت سه بعد از ظهر بود کنار سفره خوابم برده بود. بچه ها دعوایشان شده بود و گریه می کردند کاسه های ترشی و ماست و سبزی ریخته بود وسط سفره. عصبانی شدم اما بچه بودند و عقلشان به این چیزها نمی رسید. سفره را جمع کردم و بردم توی آشپزخانه. بعد بچه ها را بردم دست و صورتشان را شستم. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6