eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
8.4هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴 #یازینب...
#رفقا... هرکاری میکنید بکنید ولی ادا در نیارید! ادای کتابخون بودن، ادای اهل فرهنگ و هنر بودن و ...
خواهر حاج عماد: خبر شهادت جهاد برای من خیلی سخت تر از حاج عماد بود حاجی ۲۵ سال بود منتظر بودیم هرروز شهیدش کنن و هرروز که میگذشت میگفتیم یه روز بیشتر پیشمونه اما جهاد انتظارشو‌نداشتم دنبالش باشن وشهیدش کنن، همه چی یهو اتفاق افتاد جهاد واقعا قهرمان بود، توی همه چیز قهرمان بود . ‌
🌴 #یازینب...
#درد_دل...😔 🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 سلام به آسمانی ها قهر کرده اید انگار ؟ درست نمیگویم؟ حاج
...😔 ..‌ 🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🍃 خونه ها پر شده از بیماریها و مشکلات...طلاق ..و دلیل اون خود ماییم، ... و .... نیازی نیست دیگران بدونند که آیا من در زندگی مشترکم با همسر خود خوشبختم یا نه! نیازی نیست از غذا یا نوشیدنی خود عکس بگیریم آن را برای گروهها بفرستیم (حتی اگر همسرمون یه دونه شکلات واسمون میاره. از اون عکس میگیریم و می‌فرستیم گروه و زیرش مینویسیم ای تاج سرم...ازت ممنونم).. ... .. شاید دختر مجردی دم بخت باشد و به خاطر شرایط زندگی خواستگار نداره...شاید پسری وضعیت مالی مناسب برای ازدواج نداره...حواسمونو جمع کنیم کسی آه نکشه... که آه یه انسان دلشکسته عرش خدا را به لرزه درمیاره.. نیازی نیست مردم بدونن کجا رفتی و از کجا داری میایی؟؟ جزییات زندگی ما واسه دیگران مشخص شده! دنیای مجازی واسه این ساخته نشده که ما بیاییم شرایط زندگیمون رو به رخ دیگران بکشیم... چون هر مردی وسعش نمیرسه به زنش هدیه بده.... . توانایی اینو نداره که مسافرت بره... نمیتونه به رستوران بره و هر ماه یه ست لباس بخره.... یه خانوم میاد ۷۰ ،۸۰ میلیونی به بالایی دخترش رو فیلم میگیره میزاره توی که چشم همه درآد.... هیچ فکر کردید شاید دختری پدر نداره...یا پدر داره و مادر نداره که واسه جهیزیه اش سنگ تموم بزاره... یا شاید پدری دستش به دهنش نمیرسه.... میخاییم به کی فخر بفروشیم با این کارامون...!!!! .... و ... ما اهمیت توکل بر خدا رو انکار نمیکنیم... اما رازهای زندگی و خونتون رو پیش خودتون نگه دارید... کسی داشت راه میرفت،پایش به سکه ای خورد...فکر کرد طلا است،نور کافی هم نبود، کاغذی را آتش زد که ببیند چه بوده...دید یک سکه ۵۰ تومانی است... بعد متوجه شد کاغذی که آتش زده دو هزار تومانی بوده است ؛گفت:چی را برای چی آتش زدم! واقعا این زندگی غالب ما انسانهاست... ما چیزهای بزرگ را برای چیزهای بسیار کوچک آتش میزنیم... و خودمان هم خبر نداریم ...لطفا سعی کنیم با کمک یکدیگر جامعه ای پاک و فرهنگ درست را ترویج کنیم نه..... .‌‌...🌹🍃 ...🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb4 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🍃 سلام مولای من ! سلام بر بلندای رشادتت.. سلام بر زينب... سلام........... اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلاٰمُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِالْمُؤْمِنين ، وَ ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسٰاءِ الْعٰالَمينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِەِ ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداًما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار ُوَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ  اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ  🍃🌹اللهم صل علي محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
آمار تروریست های داعشی چند ملیتی به هلاکت رسیده که برای قتل مردم عراق آمده بودند ...🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 🌷🕊#معرفی_شهید_سید_جواد_شفیعی🌷🕊 نام و نام خانوادگی:سید جواد شفیعی استان:
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🌷🕊🕊🌷 عليرضا نورى در مهر ماه سال ۱۳۳۱ در محله سروار در شهرستان سارى متولد شد. او پنجمين فرزند خانواده بود. هنگام تولد، پدرش (عسكر) به حج مشرف شده بود و پدر بزرگش اذان و اقامه در گوش او قرائت كرد. در سه سالگى به كودكستان رفت و از همان كودكى با پدرش به مسجد مى ‏رفت و با تقليد از پدرش نماز مى‏ خواند. 👇👇
🌴 #یازینب...
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🌷🕊#زندگینامه_شهید_علیرضا_نوری🕊🌷 عليرضا نورى در مهر ماه سال ۱۳۳۱ در مح
عليرضا نورى در مهر ماه سال ۱۳۳۲ در محله سروار در شهرستان سارى متولد شد. او پنجمين فرزند خانواده بود. هنگام تولد، پدرش (عسكر) به حج مشرف شده بود و پدر بزرگش اذان و اقامه در گوش او قرائت كرد. در سه سالگى به كودكستان رفت و از همان كودكى با پدرش به مسجد مى ‏رفت و با تقليد از پدرش نماز مى‏ خواند. بسيار پر جنب و جوش بود و با همه بچه ‏هاى محله ارتباط برقرار مى ‏كرد و به كارهاى دسته جمعى علاقه ‏مند بود. كنجكاو بود و به ساختن وسايل و اسباب بازى بسيار علاقه داشت. گاهى در مغازه به پدرش كمك مى‏ كرد؛ به مطالعه و ورزش مى ‏پرداخت و در شنا و ورزش رزمى مقامهايى هم كسب كرد. در سال ۱۳۳۷به مدرسه ابتدايى رفت. مادرش مى ‏گويد: هرگز به خاطر ندارم كه از رفتن به مدرسه كوتاهى يا امتناع كرده باشد. خيلى زود آمادگى يافت كه كارهايش مانند پوشيدن لباس، تهيه وسايل مدرسه و رفت و برگشت را به تنهايى انجام دهد. درس خواندن را بسيار جدى مى ‏گرفت؛ در انجام تكاليف احساس مسئوليت مى ‏كرد. بسيار با استعداد بود و دوران ابتدايى و راهنمايى را با موفقيت به پايان رسانيد و سپس در دبيرستان شريف شهرستان سارى ادامه تحصيل داد. در سال ۱۳۵۰ آخرين سال تحصيلى را مى ‏گذراند كه پدرش را از دست داد. در گذشت پدر اگر چه غمى جانكاه و سنگين براى او بود ولى با بردبارى به تحصيل ادامه داد و در همين سال موفق به اخذ ديپلم رياضى شد. با فرارسيدن دوران خدمت سربازى به مدت دو سال در ارتش خدمت كرد و پس از پايان خدمت در سازمان محيط زيست مشغول به كار شد. در سال ۱۳۵۴ با شركت در كنكور در دانشكده پلى تكنيك در رشته مهندسى راه و ساختمان پذيرفته شد. پس از مدتى به استخدام راه‏آهن در آمد؛ ابتدا در راه آهن سارى بود ولى بعدها به تهران منتقل شد و در قسمت پل‏ سازى و ساختمان راه آهن به عنوان تكنسين مشول شد. عليرضا در كنار امور فنى داراى طبع شعر نيز بود و سروده ‏اى از او از سال ۱۳۵۴ باقى مانده كه به شرح زير است: 👇👇
🌴 #یازینب...
عليرضا نورى در مهر ماه سال ۱۳۳۲ در محله سروار در شهرستان سارى متولد شد. او پنجمين فرزند خانواده بود.
طفل بغلى لحن سخن را به من آموخت افسوس كه تيرى به عبث حنجره‏ اش دوخت‏ شاهنشه دين ناله برآورد، خدايا كز ناله او رعشه بيفتاده به دلها امروز چه روزى است؟ بلاخيز، بلاخيز امروز چه روزى است؟ غم‏ انگيز، غم ‏انگيز دل پاره شده، خون بچكد، ديده بسوزد هفتاد و دو لب را كفر ظلم بدوزد از غيب ندا آمد كى مرغ خوش آواز روح از بدن زاغ رها گشته زآغاز دل داده به باد و پر مشكين زتنش ريخت اين مرثيه‏ات ولوله در عرش برانگيخت‏ رو، نوحه سرايى تو هم گشته قبولى بر ما شده معلوم كه امروز ملولى‏ اى خلق دوستى كن و بر حق نظر انداز چون هرگره‏ ات جز به حقيقت نشود باز نورى جگرش سوخت و چشمش گره ‏ها بفت با بوى حسين آمد و با خوى حسن رفت‏ عليرضا نورى در بيست و سه سالگى و در اوايل مهر ۱۳۵۵ با خانم طوبى عرب پوريان در مراسمى ساده ازدواج كرد. مادرش مى‏ گويد: همسرى مى‏ خواست كه مؤمن باشد؛ دستورات اسلام را مراعات كند و حجابش را به نحو احسن رعايت كند. در دانشگاه متوجه شد كه يكى از دوستانش خواهرى عفيف دارد و تصميم به ازدواج با او را گرفت. ابتدا با دختر صحبت كرد و پس از كسب رضايت او و خانواده‏ اش مراسم عقد در خانه دختر در اهواز برگزار شد. به اين ترتيب زندگى ساده و توأم با مشكلات آنها شروع شد. در سال ۱۳۵۷ همراه با مردم مسلمان در مبارزات شركت كرد و در راهپيماييها حضور موثر داشت. پس از پيروزى انقلاب اسلامى به كمك چند تن مسئوليت حفاظت و نگهدارى از تاسيسات راه ‏آهن را به عهده گرفت. اولين هسته مقاومت با عنوان كميته انقلاب اسلامى راه ‏آهن را تشكيل داد و فرماندهى آن را متقبل شد. در كنار آن انجمن اسلامى كاركنان راه آهن را راه ‏اندازى كرد. با آغاز تحريكات گروهكهاى ضد انقلاب در انفجار لوله‏هاى نفتى در جنوب كشور عليرضا به اتفاق جمعى از همكاران به جنوب عزيمت كرد و كميته انقلاب اسلامى را در راه ‏آهن ناحيه جنوب تشكيل داد. پس از تثبيت اوضاع در راه ‏آهن جمهورى اسلامى و سپردن مسئوليتها به افراد متعهد و كاردان، در سال ۱۳۵۸ به عضويت رسمى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى درآمد. پس از گذراندن آموزشهاى لازم به عنوان مسئول سپاه پاسداران انقلاب اسلامى مستقر در راه ‏آهن انتخاب شد. 👇👇
🌴 #یازینب...
طفل بغلى لحن سخن را به من آموخت افسوس كه تيرى به عبث حنجره‏ اش دوخت‏ شاهنشه دين ناله برآورد، خدايا
با آغاز جنگ تحميلى عليرضا با استفاده از تجربياتى كه در دوران سربازى كسب كرده بود يك گروه هفتاد و دو نفره از پرسنل راه‏ آهن را آموزش نظامى داد و به نام هفتاد و دو شهيد كربلا راهى جبهه‏ هاى جنوب كرد. اين گروه در محور سوسنگرد و بستان استقرار يافت. محاصره سوسنگرد توسط همين نيروهاى اعزامى شكسته شد. عليرضا خاطرات خود را د سال ۱۳۶۲ براى نگارنده اين گونه تعريف كرده است: ما اولين طرح عمليات كلاسيك تهاجمى را به نام عمليات امام مهدى(عج) در غرب سوسنگرد طراحى كرديم و همه چيز را تدارك ديديم و از همه جهت هماهنگى به عمل آمد. از طرف دولت امكانات و تاييديه گرفتيم و حتى فيلمبردارى هم شد. عمليات بسيار موفقيت ‏آميز بود و خسارات مهلكى به عراق وارد آمد. آزادسازى اين محور براى اقدامات بعدى مؤثر واقع شد. نورى پس از شكست محاصره سوسنگرد در سال ۱۳۵۹ در حماسه ديگرى به نام عمليات امام على شركت كرد كه در كوههاى اللَّه‏ اكبر در غرب سوسنگرد انجام گرفت. دراين عمليات از ناحيه دو پا به سختى مجروح شد و علاوه بر آن دوازده تركش به قسمتهاى مختلف بدنش اصابت كرد. او را به بيمارستان شيراز منتقل كردند، پزشكان تصور مى‏كردند كه او شهيد شده است و مهر شهيد به سينه او زدند. پس از مدتى متوجه شدند هنوز جان دارد و مى‏توان او را نجات داد. بلافاصله به تهران انتقال يافت و تحت مراقبتهاى ويژه قرار گرفت و بهبود يافت. پس از بهبودى با عكسى كه در بيمارستان از او در زمانى كه مهر شهيد به سينه داشت، گرفته بودند، عكس جديدى انداخت كه بسيار ديدنى بود. يكى از خواهرانش گفت: «خوشا به حالت! امتحان الهى را به بهترين نحو پاسخ گفتى. با لبخندى جواب داد: "خواهرم هنوز خيلى مانده است."» نورى كه حدود شش سال در مناطق جنگى بود به گفته مادرش پنجاه بار زخم برداشت كه چهار بار جراحت او شديد بود. هربار كه مجروح مى‏شد سه الى چهار ماه در بيمارستان يا منزل بسترى بود. خود درباره مجروحيتش در غرب سوسنگرد مى ‏گويد: در درگيريهاى كه همزمان در جبهه‏ هاى اللَّه اكبر شوش و غرب سوسنگرد انجام شد، در غرب سوسنگرد بودم و در اين عمليات زخمى شدم. با هماهنگى كه با هوابرد انجام شده بود نيروهاى هوابرد و نيروهاى بسيجى و سپاه پاسداران مسئوليتهايى را برعهده گرفتند. دشمن داراى امكانات زرهى سنگين و سبك و خط پياده بود. مسئوليت من به اتفاق يكى از افسران هوابرد در خط پياده بود. 👇👇
🌴 #یازینب...
با آغاز جنگ تحميلى عليرضا با استفاده از تجربياتى كه در دوران سربازى كسب كرده بود يك گروه هفتاد و دو
چهار صبح روزى در ارديبهشت ماه ۱۳۶۰ بود كه دستور حمله داده شد. به اتفاق برادران حركت كرديم و وارد سنگرهاى دشمن شديم. در يكى از درگيريهاى كه داشتيم تعدادى از نيروهاى دشمن در سنگر مقاومت مى ‏كردند. ابتدا به پشت سنگرها رفته و از بالاى سنگرهايشان سر درآورديم. وارد يكى از سنگرهايشان شدم ولى پشتم به سنگر ديگرى بود و متوجه نبودم. نارنجك انداختم اما دشمن از سنگر پشتى مرا هدف قرار داد و به ساق پا و لگن خاصره ‏ام تير خورد. فكر كردم كه كارم تمام است. با اصابت تير ديگر حركت نكردم. پس از چند لحظه دوستان رسيدند و مرا به دوش اسرا حمل كردند و به بيمارستان رساندند. در بين راه هم يك خمپاره در پانزده مترى ما افتاد كه اين بار هم از ناحيه ساق پاى چپ مجروح شدم و ساق پايم شكست. علاوه براين، در جريان عمليات والفجر در سال ۱۳۶۱ دست راستش بر اثر انفجار مين قطع شد. اما هيچ ‏يك از اين آسيبهاى جدى او را از تلاش و فداكارى باز نداشت. همسرش درباره صبر و استقامت و ويژگيهاى اخلاقى او مى‏ گويد: عليرضا براى من يك معلم بود؛ الگوى خوبى براى همه بود و با نصيحتهاى خود همه را راهنمايى مى ‏كرد و يك مسلمان واقعى از لحاظ رفتار و كردار بود. با بزرگوارى، متانت، وقار و گذشت برخورد مى ‏كرد. در كارهاى منزل همواره كمك مى‏ كرد. گاهى اوقات با يك دست ظرفها را مى ‏شست. به مادرش بسيار احترام مى ‏گذاشت با فرزندانش خيلى خوب رفتار مى ‏كرد و به آنها شخصيت و ارزش مى ‏داد و مى ‏گفت: «دوست دارم فرزندانى تربيت كنم كه سربازان امام زمان (عج) باشند.» در يكى از نامه‏ هاى عليرضا آمده است: هميشه به خاطر داشته باش و به فرزندانم هم تذكر بده كه شوهر تو و پدر فرزندانت براى دفاع از حريم اسلام كه تنها طريق نجات بشريت از دست شياطين است و براى اجراى دستور حجت خدا امام زمان و نايب بر حقش امام خمينى رهبر انقلاب اسلامى عازم جبهه شد. به فرزندانم كه مبادا يك لحظه امام را تنها بگذارند بگو كه امروز راه نجات انسانها به دنبال امام رفتن است و راه رهبر را پيمودن. بگو كه هميشه براى امام دعا نمايند؛ براى سربازان اسلام در جبهه‏ ها دعا نمايند؛ براى تعجيل در ظهور حضرت وليعصر امام زمان دعا نمايند كه دعا دربى است به سوى بهشت و آمرزش كه خداوند تبارك و تعالى براى بندگان قرار داده. ساعت حدود يازده شب است، امروز هنگام نماز مغرب و عشا يك نوحه‏ خوان در نمازخانه نوحه‏ جانانه‏ اى خواند و همه گريه مى‏ كردند. من به ياد گناهانم افتادم، نمى‏دانى چقدر سخت است كه انسان نداند عاقبتش با اينهمه بار سنگين گناهان چه خواهد شد. من هم همچون ديگران گريه كردم و طلب آمرزش، ان شاء اللَّه خداوند تبارك و تعالى از سر تقصيرات ما بگذرد. تو هم براى همه رزمندگان از جمله شوهرت كه افتخار سربازى و نوكرى امام زمان (عج) و نايبش امام خمينى عزيز را دارد، دعا كن. 👇👇