eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
8.4هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 آری! تقصیر خامنه‌ای است... سلام حضرت آقا می‌خواهم برای‌تان قصه‌ای تعریف کنم؛ جنگ که شد همسایه‌ی روبرویی ما می‌گفت؛ تقصیر خمینی است! و پدر که پر کشید همسایه‌ی آن‌وری هم همین عقیده را داشت؛ تقصیر خمینی است! ما اما هم‌چنان خمینی جان‌مان بود... و بالکن حسینیه‌ی جماران قبله‌گاه‌مان طعنه‌ها اثر خود را گذاشته بودند و ما را بیش از پیش مست روح‌الله کرده بودند و این هم راستش تقصیر خمینی بود! آری! خمینی همان امامی بود که حتی ۱۲ بهمن هم نتوانست نفسش را قلقلک دهد؛ «هیچ»! و همان امامی بود که فتح خرمشهر را نسبت داد به خدا و اگر همه‌ی مردم هم می‌گفتند؛ تقصیر خمینی است باز امام «امام» بود؛ مهربان با مردم نامهربان با دشمن و شما هم امامی... همان خمینی اما با یک آه بیش‌تر عاقبت «علی» بودن جرم کمی نیست! نه! ما دعوایی با همسایه‌های خود نداریم حتی اگر بگویند؛ خمینی هندی بود! اتفاقا راست می‌گویند! خمینی هم هندی بود هم ایتالیایی هم اهل نیجریه هم متعلق به روستای شهیدآباد مازندران ادواردو آنیلی یعنی نسب خمینی در غرب و شیخ زکزاکی یعنی شاخه‌ی شجره‌ی طیبه‌ی امام در قاره‌ی سیاه و شخص شما یعنی خود خمینی تنها تکرار روح‌الله و تنها تداعی آن بت‌شکن بزرگ مگر نگفتی؛ در یوم‌الله ۹ دی دست قدرت خدا را ببینید! مگر نگفتی؛ حتی اگر عکس مرا پاره کردند آتش زدند باز هم شما صبر کنید! آقاجان! همه‌ی همسایه‌های ما که ابراهیم هادی نیستند! که ابراهیم همت نیستند! مگر طلائیه چند نفر مجنون خط را نگه داشتند؟! مگر «الی بیت‌المقدس» حاج‌احمد متوسلیان چند نفر نیرو داشت؟! آ.....ه! کجایی سردار؟! أین عمار؟! آقاجان! این روزها دل‌مان خون است از دست صبر خودمان... اما کی نبوده؟! مگر پدر که پر کشید نگفتند؛ تقصیر خود خمینی است؟! ما اما همان همسایه را هم دعا کردیم و هرگز فکر نکردیم دشمن اصلی ما شده! پس باز هم در شناخت دوست و‌ دشمن دچار اشتباه نمی‌شویم آقاجان! شما به ما یاد داده‌ای که در اوج خشم هنر در صبر است و گوهر در بصیرت ما وقت دعوا با همسایه‌ها را نداریم! دشمن ما کاخ سفید است نه اقدس‌خانم که هم عاشق مصدق است و هم آن عنتر که علیه مصدق کودتا کرد! هیهات! ما نرده‌های خیابان انقلاب نیستیم که با چند تکان بشکنیم! ما بچه‌های انقلاب هستیم... فرزندان دیگر شما... یادگاران خمینی... وارثان شهدا... ما هنوز هم انقلابی هستیم و علیه انقلابی‌ها نمی‌توان انقلاب کرد! آقاجان! سوگند به خون فاطمیون ما اهل کوفه نیستیم «علی» تنها بماند! سر یا صبر؟! کدامش را می‌خواهی که تقدیم شما کنیم... 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
🚩 اغتشاشگران وابسته به پژاک و داعش در کرمانشاه دستگیر شدند استاندار کرمانشاه: 🔹تخریب کنندگان و اغتشاشگران، خیلی از واحدهای اقتصادی شهر کرمانشاه را به آتش کشیدند و این عده وابسته به گروهک های پژاک، داعش، منافقین و معاندین نظام بودند که همه آنها توسط نیروهای انتظامی و امنیتی استان شناسایی شده اند و با این افراد برخورد قاطع و قانونی خواهد شد. 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
بعد از مدت ها برگشته بودیم ارومیه. شب خانه ی یکی از آشناها ماندیم ، صبح که برای نماز پا شدیم ، بهم گفت ، گمونم اینا واسه ی نماز پا نشدند ، بعدش گفت ، سر صبحونه باید یه فیلم کوچیک بازی کنی! گفتم ، یعنی چی ؟ گفت ، مثلا من از دست تو عصبانی میشم که چرا پا نشدی نمازت رو بخونی ، چرا بی توجهی کردی و از این حرفا ، به در میگم که دیوار بشنوه. گفتم ، نه ، من نمی تونم. گفت ، واسه ی چی ؟ ، این جوری بهش تذکر می دیم ، یه جوری که ناراحت نشه. گفتم ، آخه تا حالا ندیدم چه جوری عصبانی می شی ، همین که دهنت رو باز کنی تا سرم داد بزنی ، خنده م می گیره ، همه چی معلوم می شه ، زشته. هر چه اصرار کرد که لازمه ، گفتم نمی تونم خب ، خنده م می گیره. بعد ها آن بنده خدا یک نامه از مهدی نشانم داد ، درباره ی نماز و اهمیتش ..... 📕 یادگاران ، جلد ۳ ص ۲۲ 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
...🌹🍃 ... 🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🍃 روزی شیوانا همراه شاگردانش در حال عبور از کنار مزرعه‌ای بود. صاحب مزرعه به محض مشاهده شیوانا از آنها دعوت کرد تا به خانه او بروند و قدری استراحت کنند. شیوانا پذیرفت و همگی به خانه کشاورز رفتند. مرد کشاورز وقتی که از آنها پذیرایی کرد گفت: متأسفانه من نمی‌توانم در هیچ یک از کلاس‌های درس شما حاضر شوم چرا که بسیار مشغول کار هستم و اینگونه هرگز از درس‌های زندگی نخواهم آموخت. شیوانا پاسخ داد: دوست من، همین مزرعه تو می‌تواند برایت کلاس درس باشد سپس به مزرعه رو کرد و ادامه داد: مثلاً همین علف‌های هرز داخل مزرعۀ تو آموزگارت هستند کشاورز با تعجب گفت: آخر چطور ممکن است که این علف‌های هرز معلم باشند؟ آنها جز دردسر چیزی برای ما کشاورزان ندارند علف‌ها مواد غذایی داخل خاک را مصرف می‌کنند و باعث می‌شوند که مواد معدنی گیاهان کاشته شده کم شود علاوه بر آن چون مزه آنها تلخ است گاوها و گوسفندها هم آنها را نمی‌خورند و ما مجبوریم خودمان آنها را بکنیم حال چگونه باید از آن درس بگیرم!؟ شیوانا گفت: اگر خوب فکر کنی می‌بینی که زمین هم به گیاهان مفید و هم به علف‌های هرز فرصتی برابر برای رشد داده است یعنی اگر بذر گندم و بذر گیاه هرز بکاری به یک اندازه از زمین بهره‌مند می‌شود و رشد می‌کنند مانند همین قضیه در زندگی ما انسان‌ها هم وجود دارد، اگر ما در دل خود کینه و نفرت و یا حسد و بخل بکاریم چیزی بهتر از آن به دست نخواهیم آورد و اگر در دلمان مهر و محبت و دوستی و صداقت باشد خوبی درو خواهیم کرد تا وقتی که در دل صفات بد نگه داریم نباید توقع داشته باشیم بهتر از آن را دنیا به ما هدیه بدهد در ضمن علف هرز هر چه بیشتر بماند از منابع زمین بیشتر استفاده خواهد کرد و در این صورت گیاهان مفید نخواهند توانست خوب تغذیه و رشد کنند. پس اگر صفت بدی داریم باید در از بین بردن آن سریع عمل کنیم مرد کشاورز بعد از شنیدن حرف‌های شیوانا فریاد زد: پس همین جا کلاس درس من است. : ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
آفریدگارم! اگر آفریننده را خواب در رباید نگهدار آفریده کیست؟ دانم که تو را خواب و پینگى ناید و خواب و خوراک در تو راه ندارد و هر که را خواب و خوراک کمتر است به تو نزدیکتر است ، مرا با خود نزدیک گردان.... 📕 هزار و یک کلمه التماس دعای فرج.... 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
آهنگ شـب را که بہ گـوش بسپـاری ستـارگان رقـص کنـان میهمـان دلـت می‌شونـد و رهـزنان عشـق خـواب از سـرت می‌ربایند تـا تـو را بہ معبـودت بسپـارند پـس گـوش دلـت را بہ آهنـگ شـب بسپـار شبتـ🌙ـون سرشار از آرامـش🌟
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
شـــ🌙ــبِ مـــن با تــــو بـــخیر می شود تـ♡ـویی که حتــی حـــس بـــودنت می ارزد به ، تــــــمامِ نــداشته هایم،آقا شب بخیرمولای غریبم
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: یکشنبه - ۰۳ آذر ۱۳۹۸ میلادی: ۲۴نوامبر ۲۰۱۹ قمری: الأحد، ۲۶ ربيع أول ۱۴۴۱ 🌹 امروز متعلق است به: 🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام  🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها) 💠 اذکار روز: - یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام (۱۰۰مرتبه) - ایاک نعبد و ایاک نستعین (۱۰۰۰ مرتبه) - یا فتاح (۴۸۹ مرتبه) برای فتح و نصرت ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️۸ روز تا ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام ▪️۱۲ روز تا ولادت امام حسن عسکری علیه السلام ▪️۱۴روز تا وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ▪️۱۷ روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت ۴۵روز) ▪️۳۹ روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها ✅ با ما همراه شوید... 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
┄┄┄┅═✧❁🥀❁✧═┅┄┄┄ ❣ ❣ 💧اَیُّها النَّاس بخواهید ڪھ آقا برســد 💧بگذارید دگـر درد بـه پـایان برســد 💧همگےدرپس هرسجده به خالق گویید 💧ڪه به مارحم ڪند یوسف زهــرابرسد ❣اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ❣ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┄┄┄┅═✧❁🥀❁✧═┅┄┄┄ 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
____~••°° ...°°••~_____ 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 🍃🌹 .. 🌹🍃 امروز #۳_آذر ۱۳۹۸ هجری شمسی ... @Yazinb3 🌷 (استان همدان، شهرستان همدان) (۱۳۴۵ ه.ش) شهید مدافع حرم محمود رادمهر🌷 (استان مازندران، شهرستان ساری) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید اسدالله بیگی 🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید قربان علی یوسفی🌷 (استان مازندران، شهرستان بهشهر) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید حسن رمضانی خرم آبادی🌷 (استان مازندران، شهرستان ساری) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید رحمت‌الله جمالی🌷 (استان اصفهان، شهرستان فلاورجان، شهر قهدریجان) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید علی اصغر اسدی🌷 (استان خراسان رضوی، شهرستان نیشابور، روستای چشمه خسرو) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید حسین علیمرادی🌷 (استان مرکزی، شهرستان اراک) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید علی رضا سیاوشی زنگیانی🌷 (استان مازندران، شهرستان سوادکوه) (۱۳۶۱ ه.ش) شهید علی رضا مقدم سلیمی🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید حسین حسن‌پور 🌷 (استان تهران، شهرستان ری) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید همت صحراپور 🌷 (استان البرز، شهرستان ساوجبلاغ) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید محمدحسن تواضع🌷 (استان فارس، شهرستان نی‌ریز) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید سیدعلی موسوی 🌷 (استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۶۵ ه.ش) شهید محمدحسین زارع حسینی 🌷 (استان خراسان رضوی، شهرستان گناباد) (۱۳۶۵ ه.ش) شهید منوچهر دانایی طوس🌷 (استان لرستان، شهرستان خرم آباد) (۱۳۶۵ ه.ش) شهید محمدجواد کاظمی🌷 (استان تهران، شهرستان شمیرانات) (۱۳۶۹ ه.ش) شهید ذوالفقار حسن عزالدین🌷 (حزب الله لبنان) (۱۳۹۲ ه.ش) شهید مدافع حرم عمر ملازهی🌷 (استان سیستان و بلوچستان، شهرستان نیکشهر) (۱۳۹۴ ه.ش) شهید مدافع حرم عبدالحمید سالاری🌷 (استان هرمزگان، شهرستان حاجی آباد، روستای سردر) (۱۳۹۴ ه.ش) رویداد‌های مهم این روز در تقویم هجری قمری (۲۶ ربیع‌الاول) (علیه‌السلام ) (۴۱ ه.ق) ....🌹🍃 . هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🕊🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🕊 ____~°°•• ...••°°~_____ ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 🍃🌹 @yazinb2 🌹🍃
🌷🕊 در ادامه فعاليت شبانه روزي نهادهاي اطلاعاتي و امنيتي كشور براي شناسايي و بازداشت عناصر اصلي اغتشاش، غارت و حمله مسلحانه به مردم و نيروهاي انتظامي در نا آرامي هاي اخير،ضارب شهيد مرتضي ابراهيمي از كاركنان خدوم سپاه شهرستان شهريار دستگير شد كه بدون حمل سلاح و براي گفتگو با معترضان به ميان آنها رفته بود، به صورت ناجوانمردانه اي مورد هجوم آشوبگران قرار گرفت و به رسيد. http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_دختر_شینا🌹🕊 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌹🕊 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊 :بانو بهناز ضرابی.. فصل ششم..( قسمت ۵ )🌹🍃 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 از دلتنگی اش می گفت و اینکه در این مدت، چقدر دلش برایم شور می زده، می گفت: حس می کردم شاید خدای نکرده، اتفاقی افتاده که این قدر دلم هول می کند و هر شب خواب بد می بینم. کمی بعد پدر و مادرم آمدند. با آن ها هم گفت و خندید و بعد رو به من کرد و گفت: قدم بلند شو برویم. گفتم: امشب اینجا بمانیم. لب گزید و گفت: نه برویم. چادرم را سر کردم و با پدر و مادرم خداحافظی کردم و دو تایی از خانه آمدیم بیرون. تو راه می گفت و می خندید و برایم تعریف می کرد. روستا کوچک است و خبرها زود پخش می شود. همه می دانستند یک هفته ای بدون خداحافظی به خانه پدرم آمده ام. به همین خاطر وقتی من و صمد را با هم و شوخ و شنگ می دیدند با تعجب نگاهمان می کردند هیچ کس انتظار نداشت صمد چنین رفتاری با من داشته باشد. خودم هم فکر می کردم صمد از ماجرای پیش آمده خبر ندارد. جلو در خانه که رسیدیم ایستاد و آهسته گفت: قدم جان شتر دیدی ندیدی. انگار هیچ اتفاقی نیفتاده. خیلی عادی رفتار کن مثل همیشه سلام و احوال پرسی کن. من با همه صحبت کرده ام و گفته ام تو را می آورم و کسی هم نباید حرفی بزند باشد؟! نفس راحتی کشیدم و وارد خانه شدیم. آن طور که صمد گفته بود رفتار کردم. مادر شوهر و پدر شوهرم هم چیزی به رویم نیاوردند. کمی بعد رفتیم اتاق خودمان. صمد ساکی را که گوشه اتاق بود آورد با شادی بازش کرد و گفت: بیا ببین برایت چه چیزهایی آورده ام. گفتم: باز هم به زحمت افتاده ای. خندید و گفت: باز هم که تعارف می کنی. خانم جان قابل شما را ندارد. دو سه روزی که بود، بهترین روزهای زندگی ام بود. نمی گذاشت از جایم تکان بخورم. می گفت: تو فقط بنشین و برایم تعریف کن. دلم برایت تنگ شده است. هر روز و هرشب جایی مهمان بودیم. اغلب برای خواب می آمدیم خانه. کم کم در و همسایه و دوست و آشنا به حرف در آمدندکه: خوش به حالت قدم. چقدر صمد دوستت دارد. دلم غنج می رفت از این حرف ها اما آن دو سه روز هم مثل برق و باد گذشت. عصر روزی که می خواست برود مرا کشاند گوشه ای وگفت: قدم جان من دارم می روم اما می خواهم خیالم از طرفت راحت باشد. اگر اینجا راحتی بمان اگر فکر می کنی اینجا به تو سخت می گذرد برو خانه حاج آقایت. وضیت من فعلا مشخص نیست. شاید یکی دو سال تهران بمانم. آنجا هم جای درست و میزانی ندارم تو را با خودم بریم اما بدان که دارم تمام سعی ام را می کنم تا زودتر پولی جمع کنم من حرفی ندارم اگر می خواهی بروی خانه حاج آقایت برو. با پدرم و مادرم حرف زده ام آنها هم حرفی ندارند همه چیز مانده به تصمیم تو. کمی فکر کردم و گفتم: دلم می خواهد بروم پیش حاج آقایم. اینجا احساس دلتنگی می کنم. خیلی سخت می گذرد. بدون اینکه اخم به ابرو بیاورد گفت: پس تا خودم هستم، برو ساک و رخت و لباست را جمع کن. با خودم بروی بهتر است. ساکم را بستم و با صلح و صفا از همه خداحافظی کردم و رفتیم خانه پدرم. صمد مرا به آن ها سپرد خداحافظی کرد و رفت. با رفتنش چیزی در وجودم شکست. دیگر دوری اش ا نمی توانستم تحمل کنم مهربانی را برایم تمام و کمال کرده بود. یاد خوبی هایش می افتادم و بیشتر دلم برایش تنگ می شد. هیچ مردی تا به حال در روستا چنین رفتاری با زنش نداشت. هر جا می نشستم، تعریف از خوبی هایش بود. روز به روز احساس علاقه ام نسبت به او بیشتر می شد انگار او هم همین طور شده بود. چون سر یک هفته دوباره پیدایش می شد. می گفت: قدم تو با من چه کرده ای پنج شنبه صبح که می شود دیگر دل توی دلم نیست. فکر می کنم اگر تو را نبینم می میرم. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3