زمین چشم تماشا شد امام عسکری آمد
بهشت آرزوها شد امام عسکری آمد
هوای سامره گلپوش از عطر نفسهایش
گل ایمان شکوفا شد امام عسگری آمد
سروش هاتف غیبی بشارت داد «هادی» را
گره از کار دل وا شد امام عسکری آمد
🌸 میلاد یازدهمین حجت خداوند، پیام آور آیینه و روشنی،امام حسن عسکری علیه السلام بر مبارک باد 🌸
بیاید برای ظهور آقا تلاش کنیم ....!
🌸 #زمینه_سازظهورباشیم🌸
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
🚨زمین لرزه ای به بزرگی 4.2 دهم ریشتر در عمیق 18 کیلومتری زمین حوالی نودژ در استان كرمان را لرزاند
🚨همچنین زمین لرزه به بزرگی 3.9 دهم ریشتر در عمیق 10 کیلومتری زمین حوالی سرخه در استان سمنان را لرزاند
#تفکر
شهادت در تفکر اسلامی به معنای گذشتن از سرمايه جان و هستی خود در راه يک هدف و آرمان الهی است ،
در تعريف شهادت در انديشه اسلامی ، آن چه که اصلالت و اهميت دارد و در واقع محقق کننده ی حقيقت مقام شهادت ميباشد ، همانا انگيزه و نيت و غايت آن و وجه آگاهانه و اختیاری اش می باشد.
مرگی ، شهادت است که ، انسان با توجه به خطرات احتمالی يا ظنی يا تعيين ، فقط به خاطر هدفی مقدس و انسانی و به تعبير قرآن ، فی سبيل الله از آن استقبال کند....
#شهید_مطهری
📕 بررسی آرمان های انقلاب
#شبتون_شهدایی
التماس دعای فرج.....
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌸 #زمینه_سازظهورباشیم🌸
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
خـدای مـن🌷
امشب غـرق رغبتـــــ ام به تـو
من از تـو تنها خودت را میخواهم
و امام مهربانی را که بهار کند عالم را
خـدایـا🌷
در این شـب میـلاد فرخنـده
بحق امام حسن عسکری علیهالسلام
پاک شـدن گناهـان
برطرف شـدن غـمها
شفـای عاجل همه مریضها
عاقبت بخیری همه بخصوص جوانها
و آسان شدن کارها را برای خودم
و تمام دوستان و عزیزان و هموطنانم
از تـو خواستارم
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
شـــ🌙ــبِ مـــن
با تــــو
بـــخیر می شود
تـ♡ـویی که حتــی
حـــس بـــودنت
می ارزد به ،
تــــــمامِ
نــداشته هایم،آقا
شب بخیرمولای غریبم
____~••°° #یازبنب...°°••~_____
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
🍃🌹 #روز_شمار_شهدا.. 🌹🍃
امروز #پنج_شنبه #۱۴_آذر ۱۳۹۸ هجری شمسی ...
#ولادت_امام_حسن_عسکری(علیهالسلام ) مبارک باد🌺🍃(۲۳۲ ه۰ق)
@Yazinb3
#ولادت_شهید_مسعود_آذری🌷
(استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۲۲ ه.ش)
#ولادت شهید مرتضی لبافینژاد🌷
(استان سمنان، شهرستان شاهرود) (۱۳۲۳ ه.ش)
#ولادت شهید عباس بابایی🌷
(استان قزوین، شهرستان قزوین) (۱۳۲۹ ه.ش)
#ولادت شهید محسن شریف🌷
(استان سمنان، شهرستان شاهرود) (۱۳۴۲ ه.ش)
#ولادت شهید محمدرضا حقیقی 🌷
(استان خوزستان، شهرستان اهواز) (۱۳۴۴ ه.ش)
#ولادت شهید حسین قندهاریزاده🌷
(استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۴۴ ه.ش)
#ولادت شهید علی نقی نوروزیان🌷
(استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۴۶ ه.ش)
#شهادت شهید قنبر علی خلاقی🌷
(استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۵۹ ه.ش)
#شهادت شهید اکبر ببری🌷
(استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۵۹ ه.ش)
#شهادت شهید محمود ابراهیمی 🌷
(استان لرستان، شهرستان دورود) (۱۳۵۹ ه.ش)
#شهادت شهید ابوالقاسم خرمی🌷
(استان خراسان رضوی، شهرستان چناران) (۱۳۶۰ ه.ش)
#شهادت شهید سیدمهدی اسلامی خواب 🌷
(استان خراسان رضوی، شهرستان سبزوار، روستای استیر) (۱۳۶۰ ه.ش)
#شهادت شهید سیدحسین جدی آرانی🌷
(استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۶۱ ه.ش)
#شهادت شهید محمدتقی پرتو 🌷
(استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۶۱ ه.ش)
#شهادت شهید بابک سوزنی زرنق🌷
(استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۱ ه.ش)
#شهادت شهید عادل چرچی قدیم🌷
(استان آذربایجان شرقی، شهرستان جلفا) (۱۳۶۱ ه.ش)
#شهادت شهید احمد علی بخشعلینژاد🌷
(استان مازندران، شهرستان تنکابن) (۱۳۶۱ ه.ش)
#شهادت شهید حجت براتی🌷
(استان همدان، شهرستان نهاوند) (۱۳۶۱ ه.ش)
#شهادت شهید امین الله ره انجام🌷
(استان کهگیلویه و بویراحمد، شهرستان یاسوج) (۱۳۶۲ ه.ش)
#شهادت شهید مقصود باقری🌷
(استان آذربایجان شرقی، شهرستان میانه) (۱۳۶۲ ه.ش)
#شهادت شهید حسن محبوبی 🌷
(استان اصفهان، شهرستان ورزنه) (۱۳۶۳ ه.ش)
#شهادت شهید یدالله قادری شنگلآباد🌷
(استان آذربایجان شرقی) (۱۳۶۳ ه.ش)
#شهادت شهید اکبر نجفی🌷
(استان کرمانشاه، شهرستان اسلام آباد غرب، روستای حسن آباد) (۱۳۷۵ ه.ش)
#یازهرا....🌹🍃
.
هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐
🕊🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🕊
____~°°•• #یازینب...••°°~_____
#یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
🍃🌹 @yazinb2 🌹🍃
❢حۍ عݪےاݪعاشقـــے♥️
❢بشتاب بسوے بندگۍ📿😍
عاشقآن وقت نمآزاست #اذان🕋 میگویند
وقت نمآز دعابرای سلامتۍوفرج آقامون
✾صاحب الزمان «عجل الله تعالی فرجه الشریف»✾ فراموش نشه💔
🌺هشتم ربیع الثانی، سالروز ولادت امام ابو محمد حسن بن علی العسکری علیهما الصلاة و السلام، پدر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را خدمت آن حضرت و همه شما ارادتمندان ایشان تبریک و تهنیت عرض می کنیم.
🌹امام حسن عسکری علیه السلام در روز جمعه، هشتم ربیع الثانی سال ۲۳۲ هجری، بنابر قول مشهور در شهر مدینه متولد شدند.
🌹نام مادر مکرمه آن حضرت حدیث یا حدیثه یا سوسن یا سلیل بوده و پدر بزرگوارشان حضرت امام هادی علیه السلام می باشد.
🌹القاب آن حضرت، هادی، زکی، نقی و رفیق بوده و به علت سکونت اجباری آن حضرت و پدر بزرگوارشان توسط خلفای ملعون عباسی در پادگان نظامی سامرا، این دو امام ملقب به "عسکری" شده اند.
🌹مدت امامت ظاهری آن حضرت شش سال می باشد.
امام عسکري علیه السلام در سن 28 سالگی در هشتم ربیع الاول در سامرا به شهادت رسیدند.
قال الامام حسن العسکری علیه السلام:
«نحن حجج الله علی خلقه و اُمّنا فاطمة حجة الله علینا»
🌹امام حسن عسکری علیه السلام در اوصاف مادرشان حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: ما اهلبیت حجت خدا بر خلق هستیم و مادر ما فاطمه حجت خداوند بر ما است.
📚عوالم العلوم بحرانی جلد۱۱ صفحه۸
📚اطیب البیان جلد۱۳ صفحه۲۵۵
📚الاسرار الفاطمیه صفحه ۲۶۵ و ۴۱۰
🌸 #زمینه_سازظهورباشیم🌸
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_دختر_شینا🌹🕊 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی
🕊🌹🔹
🌹
🔹
#کتاب_دختر_شینا🌹🕊
#خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃
#همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊
#نویسنده :بانو بهناز ضرابی..
فصل نهم..( قسمت ۱)🌹🍃
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
همدان خیلی با قایش فرق می کرد. برایم همه چیز و همه جا غریب بود. روزهای اول دوری از حاج آقایم بی تابم می کرد. آن قدر که گاهی وقت ها دور از چشم صمد می نشستم و های های گریه می کردم. این سفر فقط یک خوبی داشت. صمد را هر روز می دیدم. هفته اول برای ناهار می آمد خانه. ناهار را با هم می خوردیم کمی با بچه ها بازی می کرد. چایش را می خورد می رفت تا شب. کار سختی داشت. اوایل انقلاب بود. اوج خراب کاری منافقین و تروریست ها. صمد با فعالیت های گروهک ها مبارزه می کرد کار خطرناکی بود. آمدن ما به همدان فایده دیگری هم داشت. حالا دوست و آشنا و فامیل می دانستند جایی برای اقامت دارند. اگر خرید داشتند یا می خواستند دکتر بروند به امید ما راهی همدان می شدند با این حساب، اغلب روزها مهمان داشتم. یک ماه که گذشت. تیمور برادر صمد آمد پیش ما. درس می خواند. قایش مدرسه راهنمایی نداشت. اغلب بچه ها برای تحصیل می رفتند رزن که رفت و برگشتش کار سختی بود. به همین خاطر صمد تیمور را آورد پیش خودمان. حالا واقعا کارم زیاد شده بود. زحمت بچه ها، مهمان داری و کارهای روزانه خسته ام می کرد. آن روز صمد برای ناهار به خانه نیامد. عصر بود. تیمور نشسته بود داشت تکالیفش را انجام می داد که صدای زنگ در بلند شد. تیمور رفت و در را باز کرد. از پشتپ نجره توی حیاط را نگاه کردم برادر شوهرم ستار بود. داشت با تیمور حرف می زد. کمی بعد تیمور آمد لباسش را پوشید و گفت: من با داداش ستار می روم کتاب و دفتر بخرم. با تعجب گفتم: صمد که همین دیروز برایت کلی کتاب و دفتر خرید. تیمور عجله داشت برای رفتن. گفت: الان بر می گردیم. شک برم داشت،گفتم: چرا آقا ستار نمی آید تو. همین طور که از اتاق بیرون می رفت، گفت: برای شام می آییم.دلم شور افتاد. فکرکردم یعنی اتفاقی برای صمد افتاده. اما زود به خودم دلداری دادم و گفتم: نه طوری نشده حتما ستار چون صمد خانه نیست خجالت کشیده بیاید تو حتما می خواهند اول بروند دادگاه صمد را ببیند و شب با هم بیایند خانه. چند ساعتی بعد نزدیک غروب دوباره در زدند این بار پدر شوهرم بود با حال و روزی زار و نزار. تا در را باز کردم پرسیدم: چی شده؟! اتفاقی افتاده؟ پدر شوهرم با اوقاتی تلخی آمد و نشست گوشه اتاق. هر چه اصرار کردم بگوید چه اتفاقی افتاده راستش را نگفت می گفت: مگر قرار است اتفاقی بیفتد؟! دلم برای بچه هایم تنگ شده آمده ام تیمور و صمد را بینم.
باید باور می کردم؟! نه باور نکردم اما مجبور بودوم بروم فکری برای شام کبنم. دلهره ای افتاده بود به جانم که آن سرش نایپدا. توی فکرهای پریشان و ناجور خودم بودم که دوباره در زدند به هول دویدم جلوی در. همین که در را باز کردم، دیدم یک مینی بوس جلوی در خانه پارک کرد و فامیل و حاج آقایم و شیرین جان و برادر شوهر و اهل فامیل دارمد از ماشین پیاده می شوند. همان جلوی در وا رفتم. دیگر مطمئن شدم اتفاقی افتاده. هر چه قسمشان دادم و اصرار کردم بگویندچه اتفاقی افتاده کسی جواب درست و حسابی ندادند.همه یک کلام شده بودند: صمد پیغام فرستاده بباییم سری به شما بزنیم. باید باور می کردم اما باور نکردم. می دانستم دارند دروغ می گویند اگر راست می گفتند پس چرا صمد تا این وقت شب نیامده بود تیمور با برادرش کجا رفته؟! چرا هنوز برنگشتند. این همه مهمان چطور یک دفعه هوای ما را کردند. مجبور بودم برای مهمان هایم شام بپزم. رفتم توی آشپزخانه غذا می پختم و اشک می ریختم. بالاخره شام آماده شد. اما خبری ز صمد و برادرهایش نشد. به ناچار شام را آوردم. بعد از شام هم با همان دو دست لحاف و تشکی که داشتیم جای مهمان ها را انداختم. کمی بعد، همه خوابیدند. اما مگر من خوابم می برد منتظر صمد بودم از دل آشوبه و نگرانی خوابم نمی برد تا صدای تقه ای می آمد از جامی پریدم و چشم می دوختم به تاریکی توی حیاط اما نه خبری از صمد بود نه تیمور و ستار.
#یازهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد...
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#یـــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
#سیره_شهدا
اهل مطالعه و رفیق کتاب بود. به هر خانه و پیش هر دوست و آشنایی می رفت ، اول کتابی هدیه میکرد.
او از تازه های کتاب با خبر بود. کتاب های مناسب کودکان و نوجوانان را نخست خودش مطالعه می کرد و بعد به خانه ما می آورد و با زمینه سازی می گفت که ، بهتر است چه کتابی را بخوانید.....
#شهیداسماعیل_دقایقی
📕 ستارگان خاکی
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌸 #زمینه_سازظهورباشیم🌸
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
#وصیت_شهید
تنها راه سعادت رسیدن به بندگی خداست ، بندگی او در اطاعت اوامرش و ترک نواهی او می باشد،
تمام دستورات اسلام فرمانبرداری از خدا و نافرمانی از شیطان می باشد...
#شهیدمصطفی_ردانی_پور
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌸 #زمینه_سازظهورباشیم🌸
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
❣صدقه از مال کم نمیکند !
🌼❣مردی گوسفندی🐐 را از کامیون پایین می آورد تا آنرا برای روز عید قربانی کند . گوسفند از دست مرد جدا شد و فرار کرد.
🌼❣ مردشروع کرد بدنبال کردن گوسفند تا اینکه گوسفند وارد خانه یتیمان فقیری شد .
🌼❣عادت مادرشان این بود که هر روز کنار در می ایستاد و منتظر می ماند تا کسی غذا و صدقه ای را برایشان بگذارد و او هم بردارد. همسایه ها هم به آن عادت کرده بودند.
🌼❣هنگامیکه گوسفند وارد حیاط شد مادر یتیمان بیرون آمد و نگاه کرد ، ناگهان همسایه شان ابو محمد را دید که خسته و کوفته کنار در ایستاده .
🌼❣ زن گفت ای ابو محمد خداوند صدقه ات را قبول کند !
او خیال کرد که مرد گوسفند را به عنوان صدقه برای یتیمان آورده .
🌼❣ مرد هم نتوانست چیزی بگوید جز اینکه گفت: خدا قبول می کند .
😔 ای خواهرم مرا بخاطر کمکاری و کوتاهی در حق یتیمانت ببخش.
🌼❣ بعدا مرد رو به قبله کرد و گفت: خدایا ازم قبول کن.
روز بعد مرد بیرون رفت تا گوسفند دیگری را بخرد و قربانی کند.
🚚 کامیونی پر از گوسفند دید که ایستاده ، گوسفندی چاق و چنبه تر از گوسفند قبلی انتخاب کرد.
🌼❣فروشنده گفت: بگیر و قبول کن و دیگه با هم منازعه نکنیم.
مرد گوسفند را برد وسوار ماشین کرد.
💰 برگشت تا قیمتش را حساب کند .
🌼❣ فروشنده گفت این گوسفند مجانی است و دلیلش هم این است که امسال خداوند بچه گوسفندان زیادی به من ارزانی نمود و نذر کردم که اگر گوسفندان زیادی داشتم به اولین مشتری که به او گوسفند بفروشم هدیه باشد .
❣ پس این نصیب توست ...
❣🌼صدقه را بنگر که چه چیزیست !!
❣صدقه دهید چونکه کفن بدون جیب است!
🌺🌹🌺
🌸 #زمینه_سازظهورباشیم🌸
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃