eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.5هزار دنبال‌کننده
22.4هزار عکس
10.7هزار ویدیو
35 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 خصوصیات اخلاقی شهیدحسین ولایتی فر🌷🕊 ۱- در جمع رفقای هیئتی حسین لقب سردار داشت. همیشه می‌گفت: «من یک روز شهید می‌شوم.» هیچ‌وقت اهل ریا نبود، اما یکجا ریا کرد آنجایی که گفت: «بذار تا ریا بشه تا بقیه یاد بگیرند، من می‌دانم شهید می‌شوم.» همیشه می‌گفت: «من یک روز شهید می‌شوم.» حتی یک بار هم در همان سنین نوجوانی به علت بازی گوشی معلم او را از کلاس بیرون کرد. حسین هم می‌گوید: «حالا که مرا از کلاس بیرون می‌کنید حرفی نیست، اما حواستان باشد که دارید شهید آینده را از کلاس بیرون می‌کنید.» ۲-تقریبا همیشه حسین را دردرحال کار بود وتلاش و کوشش میکرد. اصلا خستگی برایش معنا و مفهوم نداشت.بدن ورزیده و آماده ای داشت.درست زمانی که همه خسته بودند شوخی های حسین گل می کرد و به همه روحیه می داد. استراحت حسین ماند برای بعد از شهادتش. ۳-حضور در هیئت‌های مذهبی و مسجد و برنامه‌های فرهنگی از جزو خصوصیات حسین بود و اهتمام ویژه‌ای برای کمک به فقرا و نیازمندان داشت. ۴- هم و غم حسین مسائل فرهنگی جامعه بودو همیشه می‌گفت: خمس و زکات بدن باید پرداخت شود. 🌷🕊 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @yazinb6 🍃 https://rubika.ir/Yazinb_69 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~--
🕊 🕊 انگشتری داشتند که خیلی برایش عزیز بود. می گفت این انگشتر را یکی از دوستانش موقع شهادت از دست خود در آورده و دست ایشان کرده و در همان لحظه شهید شده است. ایشان وقتی به آبادان برای مأموریت می رود، این انگشتر را بالای طاقچه حمام جا می گذرد و دربازگشت به ساری یادش می افتد که انگشتر بالای طاقچة حمام جا مانده است. وقتی آمد خیلی ناراحت بود. گفتم: آقا چرا اینقدر دلگیری؟ گفت: وا.. انگشترِ بهترین عزیزم را در آبادان جا گذاشتم، اگر بیفتد و گم شود واقعاً سنگین تمام می شود.گفت: بیا امشب دوتایی زیارت عاشورا و دعای توسل بخوانیم شاید این انگشتر گم نشود یا از آن بالا نیفتد. جالب اینجا بود که ما زیارت عاشورا را خواندیم و راز و نیازکردیم و خوابیدیم. صبح که بلند شدیم دیدیم انگشتر روی مفاتیج الجنان است. اصلاً باورمان نمی شد همان انگشتری که در آبادان توی حمام جا گذاشته بود روی مفاتیج الجنان بالای سرما باشد . همسر 🌷🕊 💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 👇🌹بله🌹👇 https://ble.ir/yazinb69 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
#قسمت_سوم و اما شما ای امت حزب الله ، سخنی با شما دارم . اول اینکه امام را هرگز از یاد نبرید ، چو
و اما ای پدر و مادرانی که فرزندانتان را نمی گذارید به جبهه بروند آیا نمی دانید که کربلای خمینی سرباز می خواهد؟ آیا نمی دانید که حسین زمان یاور می خواهد؟ اگر خودتان نمی آئید بگذارید فرزندانتان برای یاری دین خدا بیایند ، درست است که شماها با رنج های فراوان آنها را بزرگ کردید و آنها نیز برای شما خیلی عزیز هستند و پدر و مادر نیز عزیز است ولی این را بدانید که اسلام از همه اینها عزیزتر است . بعضی از شماها می گفتید شما کوچک هستید اگر بروید جبهه چکار می توانید بکنید؟ ای مردم بیایید به جبهه ، اگر نمی آیید و خبر ندارید این حرف ها را نزنید . اگر ما به جبهه نرویم جوان هایی که می خواهند ازدواج کنند ، آنها نیز نروند و آنهایی که زن و بچه دارند،آنها نیز نروند و پیرمردها نروند چون پیر هستند ، پس چه کسی به جبهه برود و دشمن را از خاک عزیزمان بیرون کند . اول جنگ را فراموش نکنید که دشمن چه جنایت هایی در خرمشهر ، هویزه و سوسنگرد و دیگر شهرها کرد؟ بعضی از مردم به من می گفتند که ما در زمان انقلاب شرکت داشتیم و ما نیز انقلاب کردیم ،الان انقلاب برای ما چه کرده است؟مردم این را بدانید که انقلاب کردن شرط نیست ، انقلاب نگه داشتن شرط است انقلاب سختی دارد ، گرسنگی دارد ، انقلاب خون می خواهد و مشکلات فراوانی دارد که باید در مقابل آنها ایستاد. کشورهای دیگر نیز انقلاب کردند ولی از انقلاب خود نگهداری نکردند و شکست خوردند . وقتی که از آنها می پرسیدم چرا این حرفها را می زنید جواب می دادند که اسم مان را در مسجد نوشتیم برای یخچال و امثال اینها ولی هنوز نگرفتیم . می خواهم از شما بپرسم آیا انقلاب کردیم تا اسلام زنده شود یا انقلاب کردیم یخچال بگیریم . ما باید برای انقلاب کار بکنیم نه انقلاب برای ما . من از بعضی مردم می خواهم که بیایند به جبهه ببینند که این انسانها در جبهه می خواهند و خودشان یعنی خود مردم نیز چه می خواهند .سخن دیگر اینکه به همه مردم می گویم که وقتی شخصی شهید می شود نگویید،فلانی خیلی آدم خوبی بود . راهش را ادامه دهید . اسلحه بر زمین افتاده اش را بردارید و جای ایشان را پر کنید و به سوی دشمن هجوم آورید و این را بدانید که گریه کردن ، حجله بستن و در مراسم شهید شرکت کردن ادامه راهش نیست . به این مسئله نیز توجه کنید که هر کس از امر امام سرپیچی کند کافر است و اگر کسی مخالف ولایت فقیه باشد حق ندارد در تشییع جنازه و مراسم ختم من شرکت کند . حالا فرق ندارد خواه فامیل باشد و خواه غیرفامیل (تذکر بدهید برای مردم) یک تذکر نیز به منافقین و دشمنان اسلام دارم و آن این است که دیگر مطمئن باشید نمی توانید عقیده مردم را عوض کنید چون مردم راهشان را خوب پیدا کرده اند . سخنی دارم با بسیجیان دریادل : برادران عزیز قدر خودتان را بدانید که بسیجی هستید و افتخار کنید که دشمن وقتی که نام شما را می شنود به لرزه می افتد . بسیجی بودن نعمت بزرگی است که خدا به شماها هدیه کرده است و این نعمت نصیب هر کس نمی شود . خیلی مواظب باشید ، راهتان را ادامه دهید ، امام را فراموش نکنید ، شهدا را هرگز از یاد نبرید ، با خون هر یک از شهدا به خدا نزدیک تر شوید ، بسیج را ترک نکنید که بسیج عبادتگاه شماست ، سعی کنید به احترام خون شهدا و بسیج با وضو وارد بسیج شوید ، قرآن زیاد بخوانید . برادران و خواهران عزیز محصل نیز توجه داشته باشند درسشان را بهتر از قبل ادامه دهند و سنگر مدرسه را خالی نگذارند که دشمن از راه مدرسه وارد نشود. جنازه مرا به بسیج و بعد به مسجد چهارده معصوم ببرید و از خدا بخواهید حتماً من را به حق چهارده معصوم ببخشد و همگی برام در آنجا ۲رکعت نماز بخوانید و اگر خواستید به مدرسه شهید کشوری ببرید همگی حلالم کنید.در بهشت زهرا کنار شهدا خاکم کنید.بیایید برایم قرآن بخوانید. برادران عزیز بسیج شهید چمران،حدوداً ۶۶ ماه از جنگ تحمیلی می گذرد و تعداد زیادی از یاران حسین(علیه السلام ) به مهمانی ابدیشان پرواز کردند قافله شهدا حرکت کرد در این قافله اسماعیل ها ، هوشنگ ها ، میرزائی ها،سید احمدها،مالک ها و غیره بود . اکنون جای آنها در جبهه ها خالی است و حسین زمان یاور می خواهد . سعی کنید به جبهه بیشتر بیایید و جای آنها را پر کنید بیایید و ببینید که در دشتهای جنوب و کوه ها و دره ها و تپه های غرب لاله ها روئیده است که لاله ها نشانگر خون اسماعیل ها و غیره است این لاله ها بر اثر خون آنها روئیده شده است . پس آنها را فراموش نکنید و جای آنها را در کربلای جنوب و غرب کردستان پر کنید .باز می گویم شهدا را فراموش نکنید به خصوص شهدای بی مزار بسیج را . به خانواده های شهدا بیشتر سر بزنید . البته خانواده های شهدایی که مال بسیج نیستند به آنها نیز سر بزنید و سعی کنید حداقل سر هر ۴۵روز در بسیج مراسم یادبود شهدا بگذارید. 🕊🌷 هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 @yazinb3
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 ...🌷🕊 بیست و دوم اردیبهشت ۱۳۴۹، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش رضا و مادرش ملکی‌جان نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و سوم دی ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به بازو، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. وی را نقل‌ساز نیز می‌نامیدند. 🌷🕊 💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 🌹👇🌹 https://rubika.ir/Yazinb_69 ‌ --- 🌴 ...🌴--- ‌
🌷🕊 شهیدی که ناز و نعمت کویت را رها کرد تا "مدافع حرم" شود! ● ناز و نعمت در کویت را رها کرد، آمد ایران، برای درس طلبگی. مدتی رفت عراق و بعد هم سوریه. ● روحانی شهید جابر حسین‌پور با وجود این که خانواده متمولی داشته و امکان تبلیغ برایش در کشورهای غربی فراهم شده بود، پس از حمله تکفیری‌ها به سوریه برای دفاع از حرم (سلام الله علیها) و حضرت رقیه (سلام الله علیها) به این کشور رفت و سرانجام در ۲۳ دی‌ماه سال ۱۳۹۴ در عملیات مستشاری در منطقه عملیاتی حلب سوریه، توسط تروریست‌های تکفیری به درجه رفیع نائل شد و نام خود را در زمره شهدای مدافع حرم ثبت کرد. 🌷🕊 🌷🕊 💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 🌹👇🌹 https://rubika.ir/Yazinb_69 ‌ --- 🌴 ...🌴--- ‌
🌷🕊 ● دور میز نشسته بودیم.‌ زینب از آنجایی که بسیار وابسته به پدرش بود، اخمایش توی هم بود. حسین هم لباس نظامی پوشیده بود. دستی به شانه حسین کشید و پرسید:‌ پسر کدام شهید هستید؟ گفت: پسر . رو به زینب کرد و خطاب به او گفت: دختر شهید انصاری! زینب پرسید: سردار چی بر سر بابام آمده است؟ واقعاً شهید شده! اگر شهید شده، پس پیکرش کجاست؟ سردار سلیمانی گفت: پدرت شهید شده،‌ اما پیکرش همان جاست. زینب گفت: خبری از پیکرش به من بدهید. گفت: من هم زینب دارم، می‌دانم زینب‌ها خیلی بابایی‌اند. سردار به قولش عمل کرد. پیکر همسرم بازگشت.‌ چون داعش پیکر بیش‌تر شهدا را مثله می‌کرد و آتش می‌زد،‌ تنها استخوان جمجمه و دنده‌هایش برگشت. 🌷🕊 💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 🌹👇🌹 https://rubika.ir/Yazinb_69 ‌ --- 🌴 ...🌴--- ‌
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 ...🌷🕊 "یکم فروردین ۱۳۴۴، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش غلامعلی، بنا و معمار بود و مادرش،زهرا نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته علوم تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم دی ۱۳۶۵، با سمت مسئول تبلیغات در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر و کمر شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است." 🌷🕊 🌷🕊 💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 🌹👇🌹 https://rubika.ir/Yazinb_69 ‌ --- 🌴 ...🌴--- ‌
🌴 #یازینب...
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 #زندگینامه_شهید...🌷🕊 سید حسین میررضی در ظهر روز عاشورا مصادف با سال ۱۳
قبل از تولد او، مادرش در عالم رؤیا خواب دید که سواری با نقاب، شمشیری را در دامنش می‌گذارد، این رؤیا سال‌ها بعد در جریان جنگ تحمیلی به حقیقت پیوست. سید حسین دوران تحصیلات مقدماتی را با موفقیت پشت سر نهاد و با رسیدن به دوره متوسطه به علت فقر مادی روزها در شرکت کار می‌کرد و شب‌ها به تحصیل می‌پرداخت. عشق و علاقه او به امام (ره) باعث شد که یک مرتبه به علت داشتن رساله امام (ره) توسط ساواک دستگیر شود. همزمان با این مسئله سیدحسین درگیریهایی با سران انجمن «حجتیه» داشت. پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به جرگه بنیانگذاران سپاه پاسداران کرج پیوست، و در دانشسرای تربیت معلم پذیرفته شد. اما عشق به حفاظت از انقلاب او را از ادامه تحصیل بازداشت. شهید میر رضی از بیان حق هیچگاه خودداری نکرد، و هرگاه او را به سکوت دعوت می‌کردند، پاسخ می‌داد «هیچ دلیلی نمی‌بینم که حرف حق را به زبان نیاورم و اگر نگویم جای نگرانی است، وقتی چیزی را می‌بینم که حق است باید از آن دفاع کنیم حتی اگر همه ما زیر سؤال برویم.» با شروع جنگ تحمیلی شهید سید حسین میررضی به یاری برادران مسلمانش شتافت و در عملیات‌های بسیاری شرکت کرد. زخم‌های داغ گلوله‌های سرب یادگارهای زیادی بر بدنش نشاند. سید حسین در طول دوران حضورش در جبهه مسئولیت‌های مختلفی را از جمله فرماندهی سپاه کرج، فرمانده سپاه شهریار، جانشین تیپ حبیب بن مظاهر (علیه السّلام)، عضو شورای فرماندهی سپاه، مسئول طرح و عملیات تیپ ۲ سلمان، سرپرست فرماندهی لشگر ۱۰ سیدالشهداء (علیه السّلام) را بر عهده گرفت. سرانجام سید حسین که جرعه نوش ولایت بود، در تاریخ ۲۵ دی ۱۳۶۵ همزمان با سالروز شهادت فاطمه زهرا (س) در مرحله دوم عملیات کربلای ۵ در حالیکه فرماندهی عملیات لشگر ۱۰ سیدالشهداء (علیه السّلام) را بر عهده داشت، در کنار دریاچه ماهی و در سه راهی شهادت در اثر اصابت ترکش خمپاره به خیل عاشقان ثارالله (علیه السّلام) پیوست. هرچه که او مدتی قبل از شهادتش در سفری که به خانه خدا داشت، برات عشق را از معشوق خویش دریافت کرده بود، و می‌دانست که خیلی زود در جوار سیدالشهداء (علیه السّلام) جای خواهد گرفت. پیکر پاکش در امامزاده محمد کرج به خاک سپرده شه است. در وصف شهادت حاج یدالله کلهر و شهید حسین میررضی همرزم او حاج احمد شجاعی اینطور گفت: صبح روز اول بهمن ماه ۶۵ بود. شب قبل را تا صبح با حاج یدالله تو كانال پرورش ماهی بودم. ۱۰ روزی از شهادت حاج حسین گذشته بود و هنوز كسی لبخندی رو صورت حاجی ندیده بود. بد جوری بی طاقت شده بود و مدام تو خودش بود. تازه هوا كمی روشن شده بود كه یك رزمنده بسیجی به طرف حاج یدالله آمد و گفت: برادر كلهر، من دیشب خواب دیدم حاج حسین میر رضی سر راهی ایستاده، جلو رفتم و به او سلام كردم و گفتم: حاج حسین مگه تو شهید نشدی؟ اینجا چه می كنی؟ گفت: چرا من شهید شدم، اما منتظر كسی هستم. پرسیدم: منتظر چه كسی؟ گفت: قرار است حاج یدالله بیاید، منتظر او هستم. حالت حاج یدالله دگرگون شد، او كه پس از حاج حسین لبخندی به لب نیاورده بود خنده ای شیرین بر لبانش نشست و دست چپش را كه سالم بود دور گردن بسیجی حلقه نموده و از پیشانی او بوسه ای گرفت. هنوز ظهر نشده بود كه خبر شهادت علمدار لشكر ۱۰ سیدالشهداء (علیه السلام) را آوردند. روحشان شاد و یادشان گرامی 🌷🕊 🌷🕊 💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 🌹👇🌹 https://rubika.ir/Yazinb_69 ‌ --- 🌴 ...🌴--- ‌
🕊🌷: آرزو دارم که حکومت اسلامی تشکیل شود، و آن زمان بزرگترین افتخارم این است که رفتگر خیابانهایش باشم. 🕊🌷 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 🌹👇🌹 https://rubika.ir/Yazinb_69 ‌ --- 🌴 ...🌴--- ‌
🕊🕊 عقب بایستیم، ترسو بار می‌آییم «آخرش که چی؟ هی خودمان را عقب حفظ کنیم. آخرش هم توی لحاف و تشک بمیریم، آن وقت همه بسیجی‌ها روز قیامت به ما می‌خندند. آقا مرگ دست خداست. مرگ دست ما نیست. این برادرمان خرازی این همه در جبهه بود یک تیر نخورده بود، رفت مین خنثی کند دوتا ترکش هم خورد. این همه برادر هیچی‌شان نمی‌شود. اما یکی می‌رود در جاده یا دارد به خانه‌اش می‌رود یا می‌رود تهران مرخصی و در اره تصادف می‌کند. آن مرگ بهتر است یا اینکه من بروم در خط یک ترکش بخورم؟ مرگ دست خداست. برادران! عقب بایستیم، ترسو بار می‌آییم. استثنا هم ندارد. پنج نفر اینجا بمانند اما ما بدانیم این پنج نفر می‌خواهند کار کنند و بدانیم این پنج نفر تا آخرین قطره خونشان ایستاده‌اند...» 🌷🕊 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 👇🌹👇 https://rubika.ir/Yazinb_69 ‌ --- 🌴 ...🌴---
3.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چشم های یک شهید حتی از پشت قاب شیشه ای خیره به دنبال توست، که به گناه آلوده نشوی... # شهید ابراهیم هادی🌷🕊 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/Yazinb_69 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~--- ‌
‍ ‍ 🔰شهیدی که پس از ، کارنامه دخترش را کرد. 🕊 شهادت ۶۲/۱۱/۳۰ کردستان 🔵راوی : دختر شهید آخرین روزهای سال ۶۲ بود که خبر شهادت پدرم به ما رسید.بعد از یک هفته عزاداری، مادرم با بستگانش برای برگزاری مراسم یاد بود به زادگاه پدرم ، شهرستان خوانسار رفتند. من هم بعد از هفت روز به مدرسه رفتم. همان روز برنامه امتحانی ثلث دوم را به ما دادند و گفتند: والدین باید کنند. آن شب با خاطری غمگین و چشمانی اشک آلود و با این فکر که چه کسی باید کارنامه مرا امضاء کند به خواب رفتم. پدرم را در خواب دیدم که مثل همیشه خندان و پر نشاط بود. بعد از کمی صحبت به من گفت زهرا آن را بیاور تا امضاء کنم. گفتم کدام کارنامه؟ گفت: همان کارنامه ای که امروز در مدرسه به تو دادند. کارنامه را به او دادم و پدر شروع کرد به نوشتن فردا صبح که برای رفتن به مدرسه آماده می شدم از خواب دیشب چیزی یادم نبود. اما وقتی داشتم وسایلم را مرتب می کردم، ناگهان چشمم به آن کارنامه افتاد. باورم نمی شد. اما حقیقت داشت. در ستون ملاحظات کارنامه دست خط پدرم بود که با رنگ قرمز نوشته بود:  "این جانب نظارت دارم سید مجتبی صالحی" و امضاء کرده بود. برای اینکه شبهه ای پیش نیاید امضا و نوشته کارنامه توسط علما و اداره آگاهی مورد تایید قرار گرفته و به رویت امام خمینی می رسد و نسخه آن در موزه شهداء تهران در معرض دید بازدیدکنندگان قرار دارد. 📙برگرفته از کتاب آخرین نامه اثر گروه شهید هادی شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات