eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
8.2هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_دختر_شینا🌹🕊 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌹🕊 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊 :بانو بهناز ضرابی.. فصل هفتم ..( قسمت ۱ )🌹🍃 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 یک بار هم یکی از هم روستایی ها خبر آورد صمد با عده ای دیگر به یکی از پادگان های تهران رفته اند، اسحله ای تهیه کرده اند و شبانه آورده اند رزن و آن را داده اند به شیخ محمد شریفی. این خبرها را که می شنیدم، دلم مثل سیر و سرکه می جوشید. حرص می خوردم چرا صمد افتاده توی این کارهای خطرناک. دیر به دیر به روستا می آمد و بهانه می آورد که سر زمستان است جاده ها لغزنده و خطرناک است. از طرفی هم باید هر چه زودتر ساختمان را تمام کنند و تحویل بدهند. می دانستم راستش را نمی گوید و به جای اینکه دنبال کار و زندگی باشد، می رود تظاهرات و اعلامیه پخش می کند و از این جور کارها. عروسی یکی از فامیل ها بود. از قبل به صمد و برادرهایش سپرده بودیم حتماً بیایند. روز عروسی صمد خودش را رساند. عصر بود. خبر آوردند حجت قنبری یکی از هم روستایی هایمان را که چند روز پیش در تظاهرات همدان شهید شده بود به روستا آورده اند. مردم عروسی را رها کردند و ریختند توی کوچه ها. صمد افتاده بود جلوی جمعیت، مشتش را گرده کرده بود و شعار می داد: مرگ بر شاه... مرگ بر شاه مردها افتادند جلو و زن ها پشت سرشان. اول مردها مرگ بر شاه می گفتند و بعد هم زن ها. هیچ کس توی خانه نمانده بود. خانواده حجت قنبری هم توی جمعیت بودند و در حالی که گریه می کردند، شعار می دادند. تشییع جنازه با شکوهی بود. حجت را به خاک سپردیم. صمد ناراحت بود. من را توی جمعیت دید. آمد و خودش مرا رساند خانه و گفت می رود خانه شهید قنبری. شب شده بود اما صمد هنوز نیامده بود. دلم هول می کرد. رفتم خانه پدرم. شیرین جان ناراحت بود. می گفت حاج آقایت هم به خانه نیامده. هر چه پرسیدم کجاست، کسی جوابم را نداد. چادر سر کردم و گفتم: حالا که این طور شد می روم خانه خودمان. خواهرم جلویم را گرفت و نگذاشت بروم. شستم خبر دار شد برای صمد و پدرم اتفاقی افتاد. با این حال گفتم: من باید بروم صمد می آید خانه و نگرانم می شود. خدیجه که دید از پس من بر نمی آید طوری که هول نکنم، گفت: سلطان حسین را گرفته اند. سلطان حسین یکی از هم روستایی هایمان بود. گفتم: چرا؟ خدیجه به همان آرامی گفت: آخر سلطان حسین خبر آورده بود حجت را آورده اند. او باعث شده بود مردم تظاهرات کند و شعار بدهند. به همین خاطر او را گرفته و برده اند پاسگاه دمق. صمد هم می خواسته برود پاسگاه بلکه سلطان حسین را آزاد کند اما حاج آقا و چند نفر دیگر نگذاشتند تنهایی برود. با او رفتند. اسم حاج آقایم را که شنیدم گریه ام گرفت. به مادرم و خواهرهایم توپیدم: تقصیر شماست. چراگذاشتید حاج آقا برود. او پیر و مریض است. اگر طوری بشود، شما مقصرید. آن شب تا صبح خوابیدیم. فردا صبح حاج آقا و صمد آمدند. خوشحال بودند و می گفتند: چون همه با هم متحد شده بودیم سلطان حسین را آزاد کردند و گرنه معلوم نبود چه بلایی سرش بیاورند. نزدیک ظهر، صمد لباس پوشید. می خواست برود تهران. ناراحت شدم. گفتم: نمی خواهد بروی. امروز یا فردا بچه به دنیا می آید. ما تو را از کجا پیدا کنیم. مثل همیشه با خنده جواب داد: نگران نباش خودم را می رسانم. اخم کردم کتش را در آورد و نشست. گفت: اگر تو ناراحت باشی، نمی روم. اما به جان خودت یک ریال هم پول ندارم. بعدش هم مگر قرار نبود این بار که می روم برای بچه لباس و خرت و پرت بخرم؟! بلند شدم کمی غذا برایش آماده کردم. غذایش را که خورد سفارش ها را دادم. تا جلوی در دنبالش رفتم. موقع خداحافظی گفتم: پتو یادت نرود پتوی کاموایی، از آن هایی که تازه مد شده خیلی قشنگ است. صورتی اش را بخر. وقتی از سر کوچه پیچید داد زدم دیگر نروی تظاهرات. خطر دارد ما چشم انتظاریم. برگشتم خانه. انگار یک دفعه خانه آوار شد روی سرم. بس که دلگیر و تاریک شده بود. نتوانستم طاقت بیاورم. چادر سرکردم و رفتم خانه حاج آقایم. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
با اشاره به حوادث اخیر: توطئه بسیار خطرناکی توسط مردم نابود شد/ لازم میدانم تکریم و تعظیم خود را به ملت بزرگ ایران تقدیم کنم ، صبح امروز در دیدار بسیجیان : ️لازم میدانم تکریم و تعظیم عمیق خودم را به ملت بزرگ ایران به مناسبت حرکت پُرشکوهی که این چند روز انجام دادند، تقدیم کنم. حقیقتاً ملت ایران یک بار دیگر ثابت کرد که قدرتمند و باعظمت است. ️یک توطئه‌ی عمیقِ وسیعِ بسیار خطرناکی که آن‌همه پول خرج آن شده بود و زحمت کشیده بودند که بتوانند در یک بزنگاهی این حرکت را انجام دهند -حرکت تخریب، شرارت و آدمکشی که به‌واسطه‌ی قضیه‌ی بنزین فکر کردند فرصت پیدا شده و لشکر خود را وارد کردند- این حرکت به‌وسیله‌ی مردم نابود شد. ️بله؛ نیروی انتظامی، بسیج و سپاه وارد میدان شدند و در مواجهه‌ی سخت، کار و وظیفه‌ی خود را انجام دادند لکن کاری که ملت در این یک هفته‌ی قبل کردند، از هر حرکت میدانی بالاتر و مهم‌تر بود؛ حرکتی که از زنجان و تبریز شروع شد و به همه‌ی شهرهای کشور و حتی روستاها رسید و آخر هم در تهران این حرکت به این عظمت انجام گرفت. ️آن دشمن اصلی یعنی استکبار جهانی که پشت مانیتورها نشسته‌اند میفهمد که این حرکت یعنی چه. آنها تودهنی میخورند و وادار به عقب‌نشینی میشوند. ۹۸/۹/۶ http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
.. دارم فکر میکنم بعضیامون جز اینکه گهگداری یه پست و استوری دربارش بذاریم.. یا اسم اکانتمونم بذاریم "منتظر" آخر اسمامونم یه ۳۱۳ بزنیم ، تو بیو هم نهایتا یه اللهم عجل لولیک الفرج بنویسیم.. پروفایلای مهدوی بذاریم، دیگه چیکار کردیم براش؟! ؟! ؟ آره شرمنده که اینو جا انداختم.. یکی دیگه از افتخاراتمونم این بود که نشستیم گناه کردیم و دعا کردیم که زودتر بیای... .. 😔 ...😔 🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج به حق خانم حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃 ... http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
❤️ دلنگرانی ام بابٺ تأخیر تو نیسٺ ! میدانم می آیی.... یوسف زهرا(س)💚 دلم شورمیزند برای خودم … ! براے ثانیہ اے ڪہ قرارمیشود بیایی ومن هنوز با تو قرن ها، فاصلہ دارم ... 💚
🌷نکته‌های بسیار زیبا..... 💥1- ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺍﻟﻠﻪ» جل جلاله« ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﺯﻳﺎﺩ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ. 🌱١ - ﺟﻮﺍﻥ ﺗﻮﺑﻪ ﻛﺎﺭ 🌱٢- ﭼﺸﻢ ﮔﺮﻳﺎﻥ 🌱٣- ﻗﻠﺐ ﺧﺎﺷﻊ 💥٢ - ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺤﻤﺪ»صلى الله عليه وسلم« ﺩﺭﺩﻧﻴﺎ ﺯﻳﺎﺩ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ . 🌱١- ﻋﻄﺮ 🌱٢- ﺯﻥ ﺩﻳﻨﺪﺍﺭ 🌱٣- ﻧﻤﺎﺯ 💥٣ - ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﺪ ﻛﻨﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺖ . 🌱١- ﭼﺎﭘﻠﻮﺳﻲ 🌱٢- ﺍﺳﺮﺍﻑ 🌱٣- ﻏﻤﺎﺯﻱ 💥٤ - ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﻧﮕﻬﺪﺍﺷﺘﻦ ﻭﺍﺟﺐ ﺍﺳﺖ . 🌱١- ﺯﺑﺎﻥ 🌱٢- ﺍﻋﺼﺎﺏ 🌱٣- ﻧﻔﺲ 💥٥ - ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ » جل جلاله« ﺁﺭﺯﻭ ﻧﻤﺎ . 🌱 ١- ﻫﺪﺍﻳﺖ 🌱٢- ﻓﺮﺯﻧﺪﻧﻴﻜﻮ 🌱٣- ﺷﻔﺎﺀ 💥٦ - ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﻋﻼﻣﺖ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ . 🌱١- ﻋﺸﻖ 🌱٢-ﺳﻜﻮﻥ 🌱٣- ﺳﺎﺯﮔﺎﺭﻱ 💥٧ - ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﻳﺎﺩﮔﺎﺭ ﺑﮕﺬﺍﺭ . 🌱١- ﻋﻠﻢ ﺳﻮﺩﻣﻨﺪ 🌱٢- ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺻﺎﻟﺢ 🌱٣- ﺻﺪﻗﻪ ﺟﺎﺭﻱ 💥٨ - ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺯﻳﺎﺩ ﻓﻜﺮ ﻛﻦ . 🌱١- ﺍﺯ ﭼﻪ ﺧﻠﻖ ﺷﺪﻩ ﺍﻱ 🌱٢- ﺑﺮﺍﻱ ﭼﻪ ﺧﻠﻖ ﺷﺪﻩ ﺍﻱ 🌱٣ - ﺑﻪ ﻛﺠﺎﻣﻴﺮﻭﻱ 💥٩ - ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺣﺘﻤﺎً ﺣﺎﺻﻞ ﻧﻤﺎ . 🌱١- ﻋﻔﺖ ﻭ ﭘﺎﻛﺪﺍﻣﻨﻲ 🌱٢- ﻋﺰﺕﻧﻔﺲ 🌱3- ﺧٌﻠﻖ ﻧﻴﻜﻮ 💥١٠- ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﻋﻘﺒﺖ ﺧﻴﺮ ﻧﺪﺍﺭﺩ . 🌱١- ﺭﺷﻮﺕ ﺳﺘﻮﺍﻧﻲ 🌱٢- ﻓﺮﻳﺐ ﺩﺍﺩﻥ ﻣﺮﺩﻡ 🌱٣- ﺳﻮﺩ ﺧﻮﺭﺩﻥ 💥١١- ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﺍﺳﺖ . 🌱١- ﺛﺮﻭﺕ 🌱٢- ﺷﻬﺮﺕ 🌱٣- ﻣٌﺼﻴﺒﺖ 💥١٢- ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺧﻄﺮ ﻛﻔﺮ ﺩﺍﺭﺩ. 🌱١ - ﺍﺳﺘﺰﺍﺀ ﺑﻪ ﺩﻳﻦ 🌱٢ - ﻛﻤﻚﺍﺯﻏﻴﺮﺍﻟﻠﻪ 🌱٣- ﺩﻭﺳﺘﻲ ﺑﺎﻛﻔﺎﺭ 💥١٣- ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺩﻭﺭ ﻛﻦ . 🌱١ - ﺍﻣﺎﻛﻦ ﻓﺴﺎﺩ 🌱٢- ﺷﺒﻬﺎﺕ 🌱٣- ﻓﺴﺎﺩ ﺍﺧﻼﻗﻲ 💥١٤- ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻧﻴﻚ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﻣﻴﻜﻨﺪ 🌱 ١- ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔﺘﻦ 🌱٢- ﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﻋﻮﺭﺕ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ 🌱٣- ﺳﺨﻦ ﭼﻴﻨﻲ 💥١٥- ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺧﺼﻠﺖ ﻣﻮﻣﻦ ﻛﺎﻣﻞ ﺍﺳﺖ . 🌱١- ﺭﺍﺯ ﭘﻮﺷﻲ 🌱٢- ﺻﺒﺮﻭ ﺷﻜﻴﺒﺎﻳﻲ 🌱٣- ﺳﺎﺯﮔﺎﺭﻱ 💥١٦- ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻛﻦ . 🌱١- ﺩﻳﻦ 🌱٢- ﺷﺮﻑ 🌱٣- ﻭﻃﻦ 💥١٧- ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩ ﺧﻮﺩ ﺩﻭﺭ ﻛﺮﺩ . 🌱 ١- ﻛﻴﻨﻪ ﻭ ﺑﻐﺰ 🌱٢- ﻛﺒﺮ ﻭ ﻏﺮﻭﺭ 🌱٣- ﻛﺜﺮﺕ ﻣﺰﺍﺡ 💥١٨- ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺑﺎﻳﺪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ. 🌱١- ﻣﺮﮒ 🌱٢-ﺍﺣﺴﺎﻥ 🌱٣- ﭘﻨﺪ 💥١٩- ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺳﺨﺖ ﻧﺎﭘﺴﻨﺪ ﺍﺳﺖ . 🌱١- ﻣﻨﺎﻓﻘﺖ 🌱٢- ﺑﺰﺭﮒ ﻣﻨﺸﻲ 🌱٣- ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻮﻳﻲ 💥٢٠- ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺍﺯ ﺯﻳﺎﺩ ﻳﺎﺩ ﻛﺮﺩﻥ ﻣﺮﮒ ﺣﺎﺻﻞ ﻣﻴﺸﻮﺩ . 🌱١- ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻛﺮﺩﻥ ﺯﻳﺎﺩ. 🌱٢- ﺗﻮﻓﻴﻖ ﻗﺒﻮﻟﻴﺖ ﺗﻮﺑﻪ. 🌱٣- ﻗﻨﺎﻋﺖ ﺑﻪ ﻫﺮﭼﻴﺰ. 💥٢١- ﺳﻪ ﭼﻴﺰﺳﺘﻮﻥ ﻧﻴﻜﺒﺨﺘﻲ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ . 🌱١- ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩﻥ ﮔﺬﺷﺘﻪ. 🌱٢- ﻏﻨﻴﻤﺖ ﺷﻤﺮﺩﻥ ﺣﺎﻝ. 🌱٣- ﺍٌﻣﻴﺪﻭﺍﺭ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﻪ ﺁﻳﻨﺪﻩ. 💥٢٢- ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﺗﺎﺧﻴﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ. 🌱١ - ﻧﻤﺎﺯ ﭼﻮﻥ ﻭﻗﺘﺶ ﺭﺳﻴﺪ. 🌱٢ - ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺍﻳﻜﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ. 🌱٣- ﺗﻮﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﮔﻨﺎﻩ. 💥٢٣- ﺳﻪ ﭼﻴﺰﺭﺍﻣﺴﻠﻤﺎﻥﻧﺒﺎﻳﺪﻫﺮﮔﺰﻓﺮﺍﻣﻮﺵﻛﻨﺪ. 🌱١- ﻣﻮﺕ. 🌱2-ﻓﻨﺎﺷﺪﻥ ﺩﻧﻴﺎ. 🌱٣ - ﺁﻥ ﻣٌﺼﻴﺒﺘﻬﺎﻱ ﻛﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭﺍﻣﺎﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ. 💥٢٤- ﺳﻪ ﭼﻴﺰﺭﺍﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﻲ» رضي الله عنه«ﺩﺭﺩﻧﻴﺎ ﺑﺴﻴﺎﺭﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ . 🌱١- ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﻪ ﻣﻬﻤﺎﻥ. 🌱٢- ﺭﻭﺯﻩ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺩﺭﺗﺎﺑﺴﺘﺎن. 🌱٣-ﺷﻤﺸﻴﺮﺯﺩﻥ ﺩﺭﺭﺍﻩ ﺍﻟﻠﻪ» جل جلاله« 💥٢٥- ﺳﻪ ﭼﻴﺰﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻟﻠﻪ» جل جلاله« ﺑﻪ ﺍﻭﻋﻄﺎ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. 🌱١ - ﺯﺑﺎﻧﻲ ﺷﻜﺮﮔﺬﺍﺭ. 🌱٢- ﺗﻨﻲ ﺻﺎﺑﺮﻭﺷﻜﻴﺒﺎﻱ. 🌱٣- ﺩﻟﻲﺫﺍﻛﺮ ﺑﻴﺎﺩ ﺍﻟﻠه. 🌤اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
... : این عناصر که با بودجه سرویس اطلاعاتی آمریکا (CIA) در کشورهای مختلف آموزش‌های جمع‌آوری اطلاعات در پوشش شهروند خبرنگاری را دیده بودند، از مدت ها قبل تحت رصد اطلاعاتی قرار داشته و پس از اوج گیری اغتشاشات، مشخص شد که دستوراتی برای حضور در اغتشاشات و تهیه گزارشات دقیق و به ویژه تصویری دریافت کرده اند. ۶ نفر از این افراد در صحنه های اغتشاش و هنگام اجرای دستورات عناصر سرویس اطلاعاتی بیگانگان و ۲ نفر دیگر نیز قبل از انتقال اطلاعات جمع آوری شده به خارج از کشور، دستگیر شدند. افراد مرتبط با این شبکه در سطح کشور تحت رصد قرار دارند و در صورت هرگونه اقدام مغایر با امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران، با آنها برخورد قضایی و امنیتی خواهد شد. http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
____~••°° ...°°••~_____ 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 🍃🌹 .. 🌹🍃 امروز #۷_آذر ۱۳۹۸ هجری شمسی ... @Yazinb3 🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۴۴ ه.ش) شهید مهدی کرمی‌نژاد🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۴۵ ه.ش) خلبان شهید ابراهیم شریفی🌷 (استان فارس، شهرستان شیراز) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید محمد ابراهیم همتی🌷 (استان سمنان، شهرستان سمنان) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید عزیز عزیزی🌷 (استان خراسان جنوبی، شهرستان درمیان، شهر گزیک) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید سیدحیدر حمیدی🌷 (استان فارس، شهرستان کازرون، بخش خشت) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید ابوالقاسم صفری🌷 (استان مرکزی، شهرستان ساوه) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید بهمن سبزی🌷 (استان لرستان، شهرستان ازنا، روستای چالسبار) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید رجب علی ولی‌پور🌷 (استان مازندران، شهرستان محمودآباد) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید عبدالله میرزا جان‌زاده🌷 (استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید سیدعلی محتشم🌷 (استان تهران، شهرستان پیشوا) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید تقی عبدی حاجیکلای🌷 (استان مازندران، شهرستان ساری) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید سعید بشیری🌷 (استان فارس، شهرستان مرودشت) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید رضا محمدی🌷 (استان خراسان جنوبی، شهرستان بیرجند) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید محمدرضا صفایی🌷 (استان گلستان، شهرستان گرگان) (۱۳۷۵ ه.ش) شهید کمال کشاورزی🌷 (استان فارس، شهرستان خرامه) (۱۳۹۶ ه.ش) شهید حاجی مراد نادری🌷 (استان خوزستان، شهرستان دزفول) (۱۳۹۷ ه.ش) ....🌹🍃 . هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🕊🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🕊 ____~°°•• ...••°°~_____ ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 🍃🌹 @yazinb2 🌹🍃
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_دختر_شینا🌹🕊 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌹🕊 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊 :بانو بهناز ضرابی.. فصل هفتم..( قسمت ۲)🌹🍃 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 دو روز از رفتن صمد می گذشت، برای نماز صبح که بیدار شدم، احساس کردم حالم مثل هر روز نیست. کمر و شکمم درد می کرد. با خودم گفتم: باید تحمل کنم به این زودی که بچه به دنیا نمی آید. هر طور بود کارهایم را انجام دادم. غذا گذاشتم دو سه تکه لباس چرک داشتیم، رفتم توی حیاط و توی آن برف و سرمای دی ماه قایش، آن ها را شستم. ظهر شده بود. دیدم دیگر نمی توانم تحمل کنم. با چه حال زاری رفتم سراغ خدیجه. او یکی از بچه هایش را فرستاد دنبال قابله و با من آمد خانه ما. از درد هورا می کشیدم. خدیجه تند و تند آب گرم و نبات برایم درست می کرد و زعفران دم کرده به خوردم می داد. کمی بعد شیرین جان و خواهرهایم هم آمدند عصر بود. نزدیک اذان مغرب بچه به دنیا آمد. آن شب را هیچ وقت فراموش نمی کنم. تا صدایی می آمد، با آن حال زار توی رختخواب نیم خیز می شدم. دلم می خواست در باز شود و صمد بیاید. هر چند تا صبح به خاطر گریه بچه خوابم نبرد؛ اما چشمم گرم می شد خواب صمد را می دیدم و به هول از خواب می پریدم. یک هفته از به دنیا آمدن بچه می گذشت. او را خوابانده بودم توی گهواره که صدای در آمد. شیرین جان توی اتاق بود و به من و بچه می رسید. قبل از اینکه صمد بیاید تو، مادرم رفت. صمد آمد و نشست کنار رختخوابم. سرش را پایین انداخته بود. آهسته سلام داد. زیر لب جوابش را دادم. دستم را گرفت و احوالم را پرسید. سر سنگین جوابش را دادم. گفت: قهری؟! جواب ندادم. دستم را فشار داد و گفت: حق داری. گفتم: یک هفته است بچه ات به دنیا آمد. حالا هم نمی آمدی مگر نگفتم نرو. گفتی خودم را می رسانم. ناسلامتی اولین بچه مان است. نباید پیشم می ماندی؟! چیزی نگفت. بلند شد و رفت طرف ساکش. زیپ آن را باز کرد و گفت: هر چه بگویی قبول. اما ببین برایت چه آورده ام. می دانی با چه سختی پیدایش کردم. ببین همین است. پتوی کاموایی را گرفت توی هوا و جلوی چشم هایش تکان تکانش داد. صورتی نبود آبی بود با ریشه های سفید. همان بود که می خواستم. چهار گوش بود و روی یکی از گوشه هایش گلدوزی شده بود با کاموای سرمه ای و آبی و سفید. پتو را گرفتم و گذاشتم کنار گهواره. با شوق و ذوق گفت: نمی دانی با چه سختی این پتو را خریدیم. با دو تا از دوست هایم رفتیم. آن ها را نشاندم ترک موتور و راه گرفتیم توی خیابان ها. یکی این طرف خیابان را نگاه می کرد و آن یکی آن طرف را. آخر سر هم خودم پیدایش کردم. پشت ویترین یک مغازه آویزان شده بود. آهسته گفتم: دستت درد نکند. دستم را دوباره گرفت و فشار داد و گفت: دست تو درد نکند. می دانم خیلی درد کشیدی. کاش بودم من را ببخش. قدم من گناهکارم می دانم. اگر مرا نبخشی چه کار کنم. بعد خم شد و دستم را بوسید و آن را گذاشت روی چشمش. دستم خیس شد. گفت: دخترم را بده ببینم. گفتم: من حالم خوب نیست. خودتت بردار. گفت: نه اگر زحمتی نیست خودت بگذارش بغلم. بچه را از تو بگیرم، یک لذت دیگری دارد. شکم و کمرم درد می کرد با این حال به سختی خم شدم و بچه را از توی گهواره برداشتم و گذاشتم توی بغلش. بچه را بوسید و گفت: خدایا صد هزار مرتبه شکر. چه بچه خوشگل و نازی. همان شب صمد مهمانی گرفت و پدرم اسم اولین بچه مان را گذاشت، خدیجه. بعد از مهمانی که آب ها از آسیاب افتاد، پرسیدم چند روز می مانی؟! گفت: تا دلت بخواهد، ده پانزده روزو گفتم: پس کارت چی؟! گفت: ساختمان را تحویل دادیم . تمام شد دو هفته دیگر می روم دنبال کار جدید. اسمش این بود که آمده بود پیش ما. بود یا همدان بود یا رزن یا دمق. من سرم به بچه داری و خانه داری گرم بود. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
💖❤🌼💖❤🌼💖❤🌼💖 🌺🍃# پنجشنبه حضرت (س) 🌺🍃"خداوندا!من از تو هدایت و تقوا و عفت و بی نیازی و عمل به آنچه را که تو دوست می داری و بدان رضایت می دهی، می خواهم. 🌺🍃پروردگارا! ازتو مسألت دارم که ما را قدرتی دهی تا ضعف و نیستی مان را بهبود بخشیم،و ازصبر و علمت بهره ای دهی تا جهلمان را درمان کنیم . 🌺🍃خداوندگارا ! بر محمد و آل محمد درود فرست، و ما را بر شکر و ذکر و فرمانبرداری و عبادتت یاری فرما،به رحمتت سوگند ای مهربانترین مهربانان." التماس دعا... 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 💖❤🌼💖❤🌼💖❤🌼💖
‍ 💠 آیت الله ناصری : ‌🍁 تسبیح حضرت زهرا علیها السلام نیز بعد از نماز خیلی اثر دارد و کارهای نابسامان زندگی ما را سامان می‌دهد. ☘️ اگر کارت گره خورده، تسبیح حضرت زهرا (سلام الله عليها) را بگو، تا کارگشایی کند. 💐پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آن را به حضرت زهرا علیها السلام تعلیم داد تا در امور دنیوی دخترش گشایشی پیدا شود.   🌸 🌸 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
📢📢 ، وضعیت بانک خون در وضعیت قرمز . طبق استانداردها میزان ذخایر خون باید بین ۵ تا ۷ روز باشد تا این حجم خون علاوه بر تأمین خون بیماران خاص جوابگوی بیماران بستری در مراکز درمانی نیز باشد. تا ظهر روز گذشته آخرین آمار سازمان انتقال خون حکایت از این داشت که تهران تا ۴ روز بیشتر نمی‌تواند خون بیماران بستری در مراکز درمان را تأمین کند. سازمان انتقال خون: این موضوع ربطی به حوادث اخیر ندارد. به‌دلیل فصل سرما سه روز پیش اهدای خون در تهران به ۸۰۰ واحد رسید که بسیار اندک بود. http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
: جایگاه رهبر یک ملت چونان ریسمانی محکم است که مهره ها را متحد ساخته و به هم پیوند می دهد؛ اگر این رشته از هم بگسلد، مهره ها پراکنده شده و هر کدام به سویی خواهند افتاد؛ به گونه ای که هرگز نتوان آنها را جمع کرد. - ۱۴۶ ...🌹🍃 ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3