eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
8.4هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها.. ان شاءالله 😔 حلالم کنید😔 در این شب ها مارو از دعای خیرتون محروم نفرمائید...😔 شبتون حیدری التماس دعا یاعلی...🌹🍃
____~••°° ...°°••~_____ 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 🍃🌹 .. 🌹🍃 امروز #۷_اردیبهشت،۱۳۹۹ هجری شمسی ... @Yazinb3 🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۴۴ ه.ش) شهید حاجی آقا خالقی🌷 (استان اردبیل، شهرستان خلخال، روستای بفراجرد) (۱۳۵۸ ه.ش) شهید مجید مبلی🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید محمود محسنی هماگرانی🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید نورالله کریمی روزبهانی🌷 (استان لرستان، شهرستان بروجرد) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید امیرقلی غلباش قره بلاغی اینالو🌷 (استان فارس، شهرستان داراب) (۱۳۶۱ ه.ش) شهید غلامحسین بسطامی🌷 (استان سمنان، شهرستان دامغان) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید سیدمهدی سالم🌷 (استان تهران، شهرستان ری) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید مهدی عرب🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید خسرو شکیبائی کشه🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۴ ه.ش) شهید بیژن نوروزی 🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۴ ه.ش) شهید ابوالقاسم ستوده بحرینی🌷 (استان کرمان، شهرستان سیرجان) (۱۳۶۴ ه.ش) شهید محمد سلیمان‌نژاد 🌷 (استان مازندران، شهرستان رامسر) (۱۳۶۵ ه.ش) شهید سیدمصطفی علوی هاشمی🌷 (استان مازندران، شهرستان رامسر) (۱۳۶۵ ه.ش) شهید محمدجواد شعبانی سرخنی🌷 (استان گیلان، شهرستان رودبار) (۱۳۶۵ ه.ش) شهید محمد سبزی🌷 (استان آذربایجان غربی، شهرستان شاهین دژ، روستای زارنجی) (۱۳۶۵ ه.ش) شهید شعبان علی ذبیحیان🌷 (استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۶۶ ه.ش) شهید مهدی احسانیان کوهی خیلی🌷 (استان مازندران، شهرستان جویبار) (۱۳۶۶ ه.ش) سردارشهید حسن مکی آبادی🌷 فرمانده گروهان تیپ زرهی ۳۸ ذوالفقار (استان کرمان، شهرستان سیرجان) (۱۳۶۶ ه.ش) شهید ابراهیم منصوری فرد🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۶ ه.ش) شهید مهدی میرشفیعی🌷 (استان اصفهان، شهرستان گلپایگان) (۱۳۷۹ ه.ش) شهید مدافع حرم سیدقربان حسینی 🌷 (لشکر فاطمیون) (۱۳۹۳ ه.ش) شهید منوچهر جوینی 🌷 (استان سیستان و بلوچستان، شهر زهک) (۱۳۹۵ ه.ش) شهید ابوالفضل خمر 🌷 (استان سیستان و بلوچستان، شهرستان هامون، روستای ابراهیم آباد) (۱۳۹۵ ه.ش) شهید عباس چراغی صنوبری🌷 (استان خراسان رضوی، شهرستان تربت حیدریه) (۱۳۹۵ ه.ش) حجت الاسلام شهید مصطفی قاسمی🌷 (استان همدان، شهرستان بهار، روستای میهمله علیا) (۱۳۹۸ ه.ش) ....🌹🍃 هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🕊🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🕊 ____~°°•• ...••°°~_____ ...🌹🍃 ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 🍃🌹 @yazinb2 🌹🍃
... ....🌹🍃 🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 یک روز... گذشت!!! به همین سادگی لحظات مهمانی، بسرعت به پیش می روند... و من نمیدانم، چند سحر ، فرصت آرام گرفتن در آغوش تو را دارم؟ به خودم که می نگرم...؛ حتی لحظه ای از این ضیافت را، چشم انتظاری نتوانم کرد.. اما ؛ کرامت تو که بر من مستولی می‌شود..؛ دلم برای تمام سحرها،، برنامه می چیند!!! جان عالم به فدای یک بوسه ات... خدا همه سال، دلواپسی مهمان دلم بود..؛ نکند از سجاده رمضانت جا بمانم... و این تویی که باز گداپروری کردی... و مرا ، گوشه ای،، در لابلای اشراف ضیافتت ، جای دادی.... و من نشسته ام اینجا....؛ درست سر بر زانوان تو... و حرارت آغوشت را به هییییچ مامن دیگری... نمی دهم!!! اما... دلم شور میزند...؛ نکند...؛ امراض دلم،، مرا از تو بگیرد؛ خدااااااا... نیمه شب را ، به قصد علاج آمده ام... طبیب تویی....؛ نفس بیمارم را،، شفا نداده،، رها مکن.... جامانده ...🌹🍃 🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃 ...🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
یاحسین...😭 یادش بخیر 😔 چقدر باهاش سینه زدیم و گریه کردیم 😭 ان شاءالله مورد رحمت الهی واقع میشود، نوحه یااباعبدا...الحسین ایشان همیشه زنده و شورآفرین است، یادگار ماندگاری ازخود برجاگذاشت روحش شاد، حاجی شهادتت مبارک 🌷🕊 ...
زولبیا دوست داشت و بامیه … نیم کیلو بامیه خرید و نیم کیلو زولبیا و رفت خانه، کلید انداخت، در را باز کرد و رفت سمت آشپزخانه و وسایل سفره افطار را آماده کرد، همه ی چیز را سر جایش گذاشت … زولبیا، بامیه، پنیر، نان، سبزی و گردو … نشست سر سفره، دو قاب عکس را آورد ! یکی کنار زولبیا و دیگری کنار بامیه…😔 🌹🍃🕊🍃🌹 یاد بگیریم، از محبت دیشب نگوییم در حضور کسی که در آغوش خاک آرمیده اسـت یاد بگیریم، از آغوش گرم نگوییم در حضور کسی که را فقط در خواب میتواند ببیند در این شبهای ماه مبارک رمضان یاد کنیم از پدران و مادران آسمانی با ذکر فاتحه و صلوات💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...🌹🍃 🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃 ...🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
(هدیه به روح همه اموات، شهدا و چشم إنتظاران، علی الخصوص مادران شهدای گمنام) 🌹ساعت ۸شب،قرار عاشقی به وقت حرم آقام امام رضا(علیه السلام )؛مشهدمقدس...🌹 ♥اللهم صل عليٰ عليِ بْنِ موسَي الرِضَا المرتضي♥ٰ ♥الاِمامِ اتَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ عَليٰ مَنْ فَوقِ الاَرض♥ ♥و مَن تَحتَ الثَّريٰ الصِّديقِ الشَّهيد♥ ♥صَلاةً كَثيرةً تامَّةً زاكيةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفا♥ً ♥كَأَفْضَلَ ما صَليت علیٰ أَحَدٍ مِن اَوْليائِك♥برحمتک یا ارحم الراحمین) 🍃🌹اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم🌹🍃 ...🌹🍃 🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃 ...🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
..🌹🍃 🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 که تمام ماه رمضان را روزه می گرفت، از یک چیز در زحمت بود. او عادت کرده بود تا هر روزی که از این ماه می گذرد، پیش خودش حساب کند و ببیند چند روز از ماه باقی مانده است. این حساب و کتاب هر روزه ، عاقبت هم کار دست ملانصرالدین می داد و او را به وسواس و شک گرفتار می کرد. مردم می دیدند که هر روز ماه رمضان با انگشتان دست هایش مشغول حساب و کتاب است. ملانصرالدین تصمیم گرفت چاره ای بیاندیشد تا در ماه رمضانی که از فردا شروع می شد، حساب روزها را به طور دقیق داشته باشد. او خیلی فکر کرد و عاقبت راهی پیش پایش گشوده دید و با خودش گفت:هر روز که افطار می کنم، یک هسته خرما توی قندان می اندازم. هر وقت خواستم بدانم چندم ماه است، هسته های خرما را می شمارم و دیگر هیچ اشتباه و شکی برایم نمی شود. اما دختر ملانصرالدین که از این ماجرا خبری نداشت موقع افطار چند دانه خرما می خورد و چون می دید پدرش هسته های خرما را داخل قندان می گذارد او هم همین کار را می کرد. هنوز ماه رمضان به نیمه خودش هم نرسیده بود که قندان پرهسته شد. اتفاقا یکی از روزها که ملانصرالدین با تعدادی از دوستانش در جایی نشسته بود، حرف و سخن بر سر این که چند روز از ماه رمضان گذشته است به میان آمد. آن روز ، ملانصرالدین که بر خلاف همیشه خیلی آرام و مطمئن نشسته بود، وسط بحث پرید و گفت: این همه سروصدا نکنید که من حساب روزها را به طور دقیق می دانم. دوستانش که برای اولین بار او را این همه مطمئن می دیدند ، با تعجب پرسیدند: طوری حساب روزها را نگه داشته ای؟ ملانصرالدین از جایش بلند شد و در حالی که خاک لباسش را می تکاند گفت:صبر کنید تا به خانه ام بروم و برگردم. آن وقت همه چیز را برایتان تعریف می کنم. بعد با شتاب تمام، خودش را به خانه رسانید و سراغ قندان رفت . هسته های خرما را روی زمین ریخت و شروع به شمارش کرد: …. ۸۰ هسته خرما تو قندان بود. ملانصرالدین بالا سرقندان و هسته های خرما نشست و با نوک انگشتان دست، وسط سرش را خاراند و با خودش گفت: همه روزهایی را که از ماه رمضان گذشته است بگویم، دوستان حرف مرا قبول نمی کنند…. بهتر است….. بهتر است که نصف آن را تخفیف بدهم…. ملا پیش دوستانش رفت و با شادمانی گفت: -. دوستان ملانصرالدین از شنیدن این حرف ، لحظه ای ساکت شدند و با چشمان واریده به ملا و بعد هم به یک دیگر نگاه کردند. عاقبت یکی از آنها سکوت را شکست و در حالی که خنده می کرد، به ملا گفت: دوست عزیز ما ! چه طور چنین چیزی امکان دارد!؟ ملانصرالدین با خونسردی گفت:خیلی خوب هم امکان دارد. یکی از دوستان ملانصرالدین پرسید: بگو بدانیم تو حساب دقیق این روزها را چه طور فهمیدی که چهل روز از ماه گذشته است؟ملانصرالدین با همان خونسردی قبلی اش گفت:راستش را بخواهید، من نصف آن را هم به شما تخفیف داده ام، و گرنه حالا هشتاد روز از ماه رمضان گذشته است.... ...🌹🍃 🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃 ...🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
... (عج) ...😔 خوابم، بیدارم کن از عشق سرشارم کن مثل خوبات آقا خاص دربارم کن شبای ابریمو مهتاب کن منو خلاص از این مرداب کن مثل شهیدای ارباب کن...
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست طاقت بار فراق این همه ایامم نیست خالی از ذکر تو عضوی چه حکایت باشد سر مویی به غلط در همه اندامم نیست
دستی بکش به روی سرم دل پرم ببین از این زمانه از همه دل می برم ببین حتی من از خودم چقدر دلخورم ببین آقا منی که نان تو را میخورم ببین گاهی عجیب اشک تو را در میاورم خبط از من است حوصله را سر میاورم اصلأ خودت برای دلم فکر چاره کن این نامه ی سیاه مرا پاره پاره کن با دست خود ردای تنم را قواره کن از نو بسازنوکرتان را اداره کن از درد و غصه های من در به در بگو وقت گناه یاد تو بودم مگر؟؟بگو تا شد همیشه حرف شما را زدم ببخش وقت عمل رسید و فقط جا زدم ببخش قطره نبودم و دم دریا زدم ببخش بر زخم کهنه ات چه نمک ها زدم ببخش یابن الحسن(عج)خسته ام آقا نظاره کن من توبه میکنم تو به من هم اشاره کن عجل ظهور…محو سخن میشوم بیا یاللعجب که ملک و وطن میشوم بیا با یک نگاه حر تو من میشوم بیا از اهل خوشتبار قرن میشوم بیا جانم فدای جان تو برگرد جان من ای آخرین غریبه امام زمان(عج) من...
از غصه‌ی این فاصله بگذار نگویم از غربت این قافله بگذار نگویم از شمر نگو تو، به تلافیش پدر جان از چشم بد حرمله بگذار نگویم از قصه‌ی این صورت زخمی که نگفتی از قصه‌ی این آبله بگذار نگویم من پیر شدم جان تو آن دم که به پا شد دور سر تو هلهله… بگذار نگویم افتاد به بازارِ غلامان و کنیزان روزی گذر قافله… بگذار نگویم از بابت این درد سرِ معجر پاره دارم ز. عمویم گله… بگذار نگویم بابا صدقه هیچ، ولی خاری و دشنام دادند به این عائله… بگذار نگویم هر گاه سرت خورد زمین عمه زمین خورد دق کرد از این قائله… بگذار نگویم😭 ...
یاحسین...😭 سر آورده سر آورده سر ماه مرا بر نیزه‌ها همراه هفده اختر آورده سری که از تنور خانه‌ی خولی رسیده روی نی، خاکستر آورده سری را هم برای خواندن قرآن و چوبِ‌خیزر آورده سر آورده سر آورده و همراه خودش از کربلا انگشتر آورده مسلمانی مگر مرده سر بابای من سر از کلیسا‌ها درآورده کسی با خود سر قاسم کسی با خود سر عباس و عون و جعفر آورده و یک کوفی صدا زد گوییا - این مرد- روی نیزه‌اش پیغمبر آورده صدایی از میان خیمه‌ها برخاست نه پیغمبر نیاورده، علیِ‌اکبر آورده یکی از لابلای نیزه‌ها با پیچ‌و‌تاب آمد یکی که کرده قلب زار زهرا را کباب، آمد به روی نیزه‌ای جان رباب آمد سوال این است: چگونه نیزه‌ای با این بزرگی با خودش راس‌علیِ‌اصغر آورده؟! سر آورده سر آورده سری را روی دامان سه‌ساله دختر آورده ببین بابا برایم دختر شامی به طعنه معجر آورده نبودی گیره‌ی سر رفت نبودی مو و معجر رفت نبودی ناگهان از گوش، زیور رفت ببین بابا ببین بابا کسی که در میان قتلگاه آمد یتیمم کرد کسی که این بلا را بر سرم آورد کسی که این بلا را بر سر این حنجر آورده برای کشتنت بابا تبر یا خنجر آورده؟! سر آورده سر آورده کسی در قتلگه سر را بریده ناله‌ی‌زهرای‌اطهر را درآورده.... ...😭 اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها.. ان شاءالله 😔 حلالم کنید😔