🌴 #یازینب...
حسین علیه السلام با نگرانى بر در خیمه ایستاده، اسبش آماده است، لجام اسب را در دست دارد، مثل اینکه
وَ فی اَسَدٍ اُخْری تُعَدُّو تُذْکَرُ
وَ عِنْدَ غَنِیّ قَطْرَه مِنْ دِمائِنا
شب عاشورا، امام حسین به اصحاب فرمود: فردا همهی شما کشته خواهید شد، قاسم علیه السلام نزد عمویش آمد و عرض کرد: عمو جان من هم فردا کشته خواهم شد؟ امام او را به سینهاش چسباند و فرمود: مرگ در نظر تو چگونه است؟ قاسم علیه السلام جواب داد: از عسل شیرینتر است.
امام به او فرمود: تو بعد از بلایی عظیم کشته میشوی و عبدالله شیرخوار هم شهید میشود. روز عاشورا قاسم علیه السلام خود را آمادهی جنگ کرد و به حضور امام حسین علیه السلام آمد تا از او اجازهی جهاد بگیرد، امام او را در آغوش گرفت و مدتی با هم گریه کردند، سپس قاسم اجازه طلبید و امام به او اجازه نمیداد. هرچه آن امامزادهی بزرگوار در اجازهی جهاد، مبالغه میکرد، حضرت مضایقه میفرمود تا آنکه بر پای عموی خود افتاد و چندان بر آن بوسه زد و گریست تا از امام اجازه گرفت.
بعضی نقل میکنند که امام حسین هنگام روانه کردن قاسم علیه الس به میدان، عمامهاش را دو نصف کرد نیمی از آن را مانند کفن بر تن قاسم نمود و نیمی دیگر را بر سر قاسم بست. شاید اینکه در سخن حمیدبن مسلم چهرهی قاسم به نیمهی قرص ماه تعبیر شده از این رو بود که پارچهی عمامه نیمی از صورت او را پوشانده بود.
آنگاه حضرت قاسم به سوی میدان رفت و در حالیکه اشک بر گونههای مبارکش روان بود فرمود: اگر مرا نمیشناسید، من قاسم پسر حسن و نوهی پیامبر هستم که برگزیدهای از سوی خداوند است، این عمویم حسین علیه السلام است که مانند اسیران، گروگان گرفته شده و در بین مردم گرفتار شده است. خدا این مردم را از باران رحمتش سیراب نسازد. سپس کارزار سختی نمود، به طوری که با آن کمی سن، تعدادی از دشمنان را کشت.
حمیدبن مسلم نقل میکند: پسری را دیدم که برای جنگ از خیمهها بیرون آمد، گویی رخسارش همچون پارهی ماه بود، شمشیری در دست و پیراهن و شلواری بر تن و نعلینی در پای خود داشت که بند یکی از آنها پاره شده بود و فراموش نمیکنم که بند نعلین چپش بود…
سپس عمروبن سعد بن نفیل اَزُدی گفت: به خدا سوگند به این پسر حمله میکنم، گفتم سبحانالله این چه قصد و ارادهای است که نمودهای؟ این گروهی که پیرامون او را فراگرفتهاند، برای او بس است آن مرد گفت: سوگند به خدا، بر او میتازم.
پس بر قاسم تاخت تا آنگاه که شمشیری بر فرق مبارک آن مظلوم زد و سر او را شکافت، حضرت قاسم با صورت روی زمین افتاد و فریاد زد: ای عمو! به فریادم برس… حمیدبن مسلم میگوید: چون صدای قاسم به گوش امام حسین رسید، آن حضرت با شتاب سربرداشت و به قاسم نگاه کرد، آنگاه به عمرو حمله کرد و با شمشیری دست او را جدا نمود. عمرو فریادی کشید به طوری که لشکریان صدای او را شنیدند، سواران اهل کوفه حمله کردند تا عمرو را از دست امام رها کنند ولی همین که هجوم آوردند، بدن عمرو با سینهی اسبها برخورد کرد و او زیر پای اسبان لگدکوب و کشته شد. حمیدبن مسلم میگوید: چون گرد و غبار فرو نشست، دیدم امام بالای سر قاسم است و و پای بر زمین میساید. حضرت فرمود: سوگند به خدا که دشوار است بر عموی تو که او را بخوانی و او نتواند اجابت کند و اگر اجابت کند، تو را سودی نبخشد. دور باشند از رحمت خدا، جماعتی که ترا کشتند. آنگاه امام حسین قاسم علیه السلام را از زمین برداشت و در بر کشید و سینهی او را به سینهی خود چسباند و به سوی خیمهها روان گشت، در حالیکه پاهای قاسم بر زمین کشیده میشد. سپس او را در نزد پسرش، علیبنالحسین در میان کشته شدگان اهلبیت خود، جای داد.
روایت شده است که امام حسین علیه السلام فرمود: خدایا این گروه را نابود و پراکنده گردان و هیچیک از آنها را باقی نگذار و هرگز آنان را نبخشای. ای عموزادگان من، بردباری کنید. ای اهل بیت من، شکیبایی کنید و بدانید که پس از امروز، دیگر هرگز خواری نخواهید دید.
کثرت علاقهی امام حسین نسبت به قاسم علیه السلام
در علاقهی زیاد امام حسین به قاسم علیه السلام ، شواهد بسیاری ذکر شده از جمله اینکه حضرت سیدالشهداء در وداع هیچیک از شهدا غش نکرد مگر در وداع حضرت قاسم و منجمله حضرت سیدالشهداء در ابتدای امر، اجازه نداد که حضرت قاسم به میدان برود مگر بعد از التماس و بوسیدن دست و پای عموی بزرگوارش. هنگامی که امام حسین علیه السلام نالهی حضرت قاسم علیه السلام را شنید، با شتاب به بالین او آمد و اینگونه به بالین شهیدی نشتافته بود و وقتی به بالین قاسم آمد، لشکر را نفرین نمود.
امام حسین علیه السلام همانطور که صورت به صورت علیاکبر گذارد، وقتی که به بالین حضرت قاسم آمد سینهاش را به سینهی او چسباند. حاصل اینکه از آنچه گفته شد، معلوم میشود که حضرت سیدالشهداء به حضرت قاسم علیه السلام و علیاکبر به یک نحو محبت داشت و به یک چشم نظر میفرمود.
👇👇
#ادامه_دارد
🌴 #یازینب...
وَ فی اَسَدٍ اُخْری تُعَدُّو تُذْکَرُ وَ عِنْدَ غَنِیّ قَطْرَه مِنْ دِمائِنا شب عاشورا، امام حسین به
#داستان_عروسی_قاسم_در_صحرای_کربلا_تحریف_تاریخی
یکی از داستانهایی که درباره ایشان گاها توسط برخی مداحان و روضه خوانان بیان میشود مربوط به قصه دامادی جناب قاسم علیه السلام در کربلا و تزویج او با فاطمه بنت الحسین است که صحت ندارد چه آنکه در کتب معتبره به نظر نرسیده و به علاوه آنکه حضرت امام حسین علیه السلام را دو دختر بوده چنانکه در کتب معتبره ذکر شده، یکی سکینه که شیخ طبرسی فرمود: سیدالشهداء علیه السلام او را تزویج عبدالله کرده بود و پیش از آنکه زفاف حاصل شود عبدالله شهید شد. و دیگر فاطمه که زوجه حسن مثنی بوده که در کربلا حاضر بود.
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین...🌹🏴
#ما_ملت_امام_حسینیم..🇮🇷🏴
_••🏴🌹 #یاحسین...🌹🏴••_
#اَلسلامُ_علی_قَلب_الزِینَبِ_الصَبور..🥀
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🥀
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb2
🌴 #یازینب...
#داستان_عروسی_قاسم_در_صحرای_کربلا_تحریف_تاریخی یکی از داستانهایی که درباره ایشان گاها توسط برخی مد
🏴🌹#روضه_قاسم_بن_الحسن(علیه السلام)😔🌹🏴
شب عاشورا، از شگفتترین شبهای تاریخ انسان است. شبی که بشریت، بر سر دو راهی خیر و شر قرار گرفت؛ و چه بسیار انسانها که تا آن شب در اردوگاه کفر بودند ولی یک شبه ره صد ساله طی نمودند و به حق و حقیقت پیوستند.
شب عاشورا، امام حسین علیه السلام یاران را نزد خود جمع نمود و پس از ستایش خداوند فرمود: « براستی که من اصحابی از شما باوفاتر و خاندانی از شما فرمانبردارتر نمیشناسم. این لشکر، من را میخواهند و با من سر ستیز دارند و کار من با آنان فردا به جنگ و کارزار خواهد کشید. پس بیعت خویش را از شما برمیدارم و به همه شما اجازه میدهم که مرا ترک کنید. از تاریکی شب بهره گیرید و بروید…»
پساز سخنان امام، ابتدا حضرت اباالفضل العباس ، سپس دیگر بنیهاشم و بعداز آنها، یاران حضرت لب به سخن گشودند و گفتند: «زنده ماندن پساز تو را برای چه میخواهیم ای فرزند رسول خدا؟ براستی که اگر بارها و بارها کشته شویم و زنده گردیم، باز هم دست از یاری تو برنخواهیم برداشت».
شاها من ار به عرش رسانم سریر فضل
ملوک این جنابم و محتاج این دَرَم
گر بر کنم دل از تو و بردارم از تو مهر
این مهر بر که افکنم ، این دل کجا برم؟
امام که این کلمات را از آنها شنید فرمود:«من فردا کشته خواهم شد و شما نیز همه با من کشته خواهید شد».
اینجا بود که اوج کرامت انسانی آشکار گردید و اصحاب و خاندان در واکنش به خبر مرگ قطعی خویش گفتند: «خدای را سپاس که به ما توفیق یاری کردن تو را ارزانی داشت و به شهادت در رکاب تو گرامی نمود».
امام علیه السلام پساز آنکه حجت را بر آنان تمام کرد و بیعت مستحکم آنان را آشکار نمود، در حق آنان دعا کرد و سپس فرمود «سر بلند کنید و جایگاه خویش را در روضه و رضوان الهی ببینید» و اینگونه بود که یکایک یاران با چشم بصیرت، جای و منزل اخروی خویش را مشاهده کردند.
«قاسم بن الحسن» فرزند بزرگ امام حسن مجتبی علیه السلام که نوجوانی تازه بالغ شده بود نیز در آن جمع حضور داشت و این صحنههای شور و شیدایی را مشاهده میکرد. وی از عمو پرسید:«آیا من هم به همراه یارانت کشته خواهم شد؟» دل امام علیه السلام برای یادگار برادر سوخت و پرسید: «ای پسرک من! مرگ، نزد تو چگونه است؟» قاسم شجاعانه پاسخ داد: «احلی من العسل ـ ای عمو از عسل شیرینتر است».
دادن جان، گر به رهبر است از عسل ناب مرا خوشتر است
جام اگر جام شهادت بُوَد مرگ، به از روز ولادت بُوَد
امام با رقت و شفقت فرمود: «عمویت فدای تو شود! آری، تو نیز کشته میشوی پساز آنکه بلایی عظیم بر تو وارد آید» و آنگاه ادامه داد فرزند کوچکم علی اصغر هم کشته خواهد شد. غیرت و مردانگی قاسم تازه جوان جوشید و پرسید: «عموجان! مگر دست دشمنان به خیمهگاه زنان هم خواهد رسید که اصغر شیرخواره را هم میکشند؟!»” امام پاسخ داد: «عمو به فدای تو! فاسقی از میان دشمنان، تیر به گلوی اصغر خواهد زد و او را در آغوش من به شهادت خواهد رساند در حالی که او میگرید و خونش در دستان من روان است…» پس آن دو گریستند و دیگر اصحاب و یاران از گریه آنان گریه کردند و بانگ شیون خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله از خیمهگاه به آسمان برخاست.
اما آن «بلای عظیم» که امام وعده آن را به قاسم داد چه بود؟ شاید نحوه شهادت آن حضرت، راز آن بلا را بر ما آشکار سازد…
برخی از نویسندگان روایت کردهاند پساز آنکه علی اکبر علیه السلام به میدان رفت و به شهادت رسید، قاسم بن الحسن به قصد جنگ از خیمهگاه بیرون شد.
چون امام حسین علیه السلام یادگار برادر را دید که برای جنگ بیرون آمده، او را در آغوش گرفت و با یکدیگر گریستند آنچنان که از شدت گریه از حال رفتند.
هر دو بریدند دل از بود و هست هر دو گشودند به یکباره دست
هر دو ربودند ز سر هوش هم هر دو فتادند در آغوش هم
رفت ز تن، تاب و ز سر، هوششان سوخت وجود از لب خاموششان
قاسم پس از آنکه آرام شد از عمو اذن جهاد خواست.
ای عمو سینهی من تنگ بُوَد شیشهام منتظر سنگ بُوَد
نیزه کو؟ تا که زمن سینه دَرَد تیر کو؟ تا که به اوجم ببرد
اسبها کو؟ که مرا گرم کنند استخوانهای مرا نرم کنند؟
آن حضرت اذن نداد. پس قاسم به دست و پای امام افتاد و وی را میبوسید و التماس میکرد تا بالاخره اجازه گرفت و به سوی میدان جنگ شتافت.
اسناد تاریخی از قول یکی از سپاهیان دشمن نقل کردهاند که پسری از خیمهها به سمت ما بیرون تاخت که رویش چون پاره ماه زیبا بود. قاسم در حالی که اشک بر گونههایش روان بود رجز میخواند و میگفت:
ان تنکرونی فانا ابن الحسن سبط النبی المصطفی المؤتمن
هذا حسین کالاسیر المرتهن بین اناس لاسُقوا صوب المزن
👇👇
#ادامه_دارد
🌴 #یازینب...
🏴🌹#روضه_قاسم_بن_الحسن(علیه السلام)😔🌹🏴 شب عاشورا، از شگفتترین شبهای تاریخ انسان است. شبی که بشریت،
پس با وجود کمی سن و کوچکی بدن، جنگی سخت کرد و تعدادی از لشگر یزید را به خاک و خون کشید. سپاهیان دست جمعی دور او را گرفتند و یکی از آنان بر او تاخت و ضربتی شدید بر او وارد آورد. قاسم با صورت به روی زمین افتاد و فریاد یاری کشید که : «یا عماه!»، پس امام علیه السلام سر برداشت و چون باز شکاری، تیز به میدان نگریست، آنگاه همچون شیری خشمگین به سرعت به میدان حمله کرد و ضارب قاسم را با شمشیر زد و دست وی را از مرفق جدا ساخت. وی از درد عربدهای کشید که سواران دشمن شنیدند و به سوی میدان تاختند تا او را از دست امام علیه السلام برهانند. در این شرایط سخت، جنگی بین امام علیه السلام و کوفیان درگرفت در حالی که قاسم بر زمین افتاده بود… و شاید این، همان بلای عظیم بود.آنگاه که غبار میدان فرو نشست، امام علیه السلام را دیدند که سینه بر سینه قاسم نهاده و وی را به سوی خیمهها باز میگرداند در حالی که دو پای قاسم ـ شاید از شدت شکستگیها ـ بر زمین کشیده میشد؛ و امام علیه السلام میفرمود: «این قوم از رحمت خدا دور باشند و جدت پیامبر صلی الله علیه و آله دشمن آنان باشد در روز قیامت»
کاش نمیدید عمو پیکرت
تا ببرد هدیه بر مادرت
کاش نمیدید تنت کاین چنین
جان دهی و پای زنی بر زمین
دیده به روی عمو انداختی
صورت او دیدی و جان باختی
و سپس زمزمه کرد: «به خدا سوگند برای عمویت سخت است که تو او را بخوانی ولی نتواند تو را نجات دهد …» ….
الا لعنة الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون.
😭😭😭
التماس دعا
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین...🌹🏴
#ما_ملت_امام_حسینیم..🇮🇷🏴
_••🏴🌹 #یاحسین...🌹🏴••_
#اَلسلامُ_علی_قَلب_الزِینَبِ_الصَبور..🥀
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🥀
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb2
🌴 #یازینب...
🏴🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🏴 🏴🌹#زندگینامه_قاسم_بن_الحسن علیه السلام نام پدر: امام حسن(علیه السلام)
7.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴🌹#روضه_قاسم_بن_الحسن(علیه السلام🌹🏴
التماس دعا
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین...🌹🏴
#ما_ملت_امام_حسینیم..🇮🇷🏴
_••🏴🌹 #یاحسین...🌹🏴••_
#اَلسلامُ_علی_قَلب_الزِینَبِ_الصَبور..🥀
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🥀
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb2
اینجا هیئت گردان عمار است، همان گردانی که قصه #شهدایش در عملیات مرصاد شد فیلم تنگه ابوقریب...
این جعبههای بین عزاداران خالی است. قرار شده هر یک از این جعبهها که به اسم یکی از #شهدای گردان است با کمک عزاداران در دهه اول محرم پر شود و به دست نیازمندان برسد...
🏴🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🏴
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین...🌹🏴
#ما_ملت_امام_حسینیم..🇮🇷🏴
_••🏴🌹 #یاحسین...🌹🏴••_
#اَلسلامُ_علی_قَلب_الزِینَبِ_الصَبور..🥀
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🥀
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb2
🌴 #یازینب...
🏴🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🏴 🏴🌹#زندگینامه_قاسم_بن_الحسن علیه السلام نام پدر: امام حسن(علیه السلام)
بوی حسن گرفته است
تمامی قتلگاه ...😭
#آخرین_یار_عمو...
رفت چون حضرت استاد که بی دست شود
این عجب نیست ز عباس(علیهالسلام ) ادب آموخته بود...
#صلی_الله_علیک_عبدالله_بن_حسن....
لا اُفارق عنک...
چپ و راست روضه ی کربلا، برای ما ناامید ها، امید می پاشد...
ببین فرزند حسن را، مگر از دستهای کوچک شش ساله ها میان چُنان جنگی کاری برمی آید؟
بر میاید...
مرگ نزد تو چگونه است؟
این شب ها
خیلی به پاسخ این سوال فکر می کنم!
أحلی من العسل
امشب شب ششم
شب حضرت قاسم بن الحسن...😔
التماس دعا...
یازینب...
7.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊
در گوشش اذان را گفته بودند و علی محمد صدایش زده بودند. پدر و مادرش روستایی بودند اما اخلاص و عشق به اهل بیت را در دل نوزاد کاشته بودند که هر محرم سیاه پوش حسین(علیهالسلام ) میشد و زنجیر بر شانه هایش می کوبید.
همان هم شد. یل گوی طلا خانم، سرباز پیرجماران شد و جان را به بازی گرفت و رفت...
گرچه مادر برایش آرزوها داشت.
جزیره مجنون بود. #شهید_علی_محمد_قنبری🌷🕊تخریبچی لشکر انصارالحسین(علیهالسلام ) زیر نگاه فرشتگان بود که همرزمانش دیدند که به شهادت رسید اما پیکر جاماند...
حالا بعد سی و چهار سال همرزمان جامانده اش، زیر پیکر او را گرفته اند اگرچه از #شهید_علی_محمد،🌷🕊 استخوانهایی مانده که خود روضه مکشوفه است...
برای مادر فرقی نمیکند. او دلتنگ است...
مشتاق است و منتظر تا فرزندش را سخت در آغوش بفشارد...😭
هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐
🕊🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🕊
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین...🌹🏴
#ما_ملت_امام_حسینیم..🇮🇷🏴
_••🏴🌹 #یاحسین...🌹🏴••_
#اَلسلامُ_علی_قَلب_الزِینَبِ_الصَبور..🥀
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🥀
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6